رابعاً در مقابل سترون و نازا بودن غرب در برونزائی اندیشههای نو - كه بعد از اومانیسم و مكتبهائی كه متكی به اومانیسم هستند و فلسفههای زائیده و منشأ گرفتهی از اومانیسم غربی، دیگر غرب زایش فكری نداشته و ایدهی نو برای بشر و حیات انسان ارائه نداده - جمهوری اسلامی دارای زایش فكری است. ما برای مسائل روحی انسان، برای مسائل اجتماعی انسان، برای مسائل حكومتی انسان، حرفهای تازهای داریم. حرف تازه معنایش این نیست كه اگر گفته شد، همهی دنیا آن را قبول خواهند كرد؛ معنایش این است كه یك جریان جدیدی را در دریاچهی عظیم فكر بشری به وجود میآورد؛ موجآفرینی میكند. ما امروز در زمینهی مسائل سیاسی، «مردمسالاری دینی» را عرضه میكنیم؛ در زمینهی مسائل عمومیِ اجتماعی، «ابتناء تمدن بر معنویت» را ارائه میكنیم؛ در زمینههای گوناگون، «كرامت انسان» را مطرح میكنیم؛ «آمیختگی دین و زندگی» را مطرح میكنیم. اینها حرف نوئی است؛ اینها هیچ وقت در دنیا وجود نداشته؛ حتّی قبل از دوران مادیگری و اومانیسم غرب و روی كار آمدن اندیشههای سكولار هم اینجور نبود كه دین با زندگی توأم و همراه باشد؛ ابداً. بله، در یك بخشهائی از دنیا روحانیون حكومت داشتند؛ حكومت كلیسا. حالا با تاریخ پیچیده و طولانیای كه اروپا دارد، بین دستگاههای كلیسائی و حكومتها یك جنگی بود؛ اما به هر حال دستگاههای كلیسائی هم حكومت داشتند. این معنایش این نبود كه زندگی مردم آمیختهی با دین است؛ دین منشأ مقررات و قوانین زندگی برای مردم است؛ بههیچوجه چنین چیزی در غرب وجود نداشته؛ در كشورهای اسلامی هم هرگز وجود نداشته، جز در صدر اسلام. این حرف نوئی است كه امروز ما داریم مطرح میكنیم و میگوئیم دین با زندگی یكی است. زندگی چیست؟ زندگی یعنی سیاست، فعالیت، تجارت، اقتصاد و همه چیز؛ این حرف نوئی است كه دارد مطرح میشود.1391/05/22
لینک ثابت