ما قبلاً دربارهی تحول بنیادی مطالبی عرض کردیم؛ مدتها من در دیدارهای با معلمان، با مسئولین فرهنگ، با شورای عالی انقلاب فرهنگی و دیگران این را تکرار کردم و خوشبختانه به نتیجه هم رسید؛ به این معنا که سند تحول بنیادی تهیه و تصویب شد. امروز آموزش و پرورش یک سند مکتوبی در دست دارد که شیوهی تحول بنیادی در آموزش و پرورش را تعیین کرده. خیلی خوب، بخشی از این کار انجام گرفت. منتها این سند مثل نسخهی پزشک است. اگر ما به پزشک مراجعه کردیم، حق معاینه هم دادیم و پزشک هم معاینهی کاملی کرد و یک نسخهای نوشت و به ما داد، ما هم توی جیبمان گذاشتیم، رفتیم خانه و فکر کردیم تمام شد، این با نرفتن پیش پزشک هیچ تفاوتی ندارد؛ جز اینکه یک پولی هم خرج کردیم، یک راهی هم رفتیم. دوا را باید گرفت، دارو را باید مصرف کرد. در این نسخه نوشته شده که چه داروئی را، چه مقداری، در چه زمانی باید مصرف کنیم. باید این کار را کرد؛ اگر نکردیم، رفتن پیش پزشک و گرفتن نسخه، کأنلمیکن است. خب، حالا ما سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را داریم؛ این نسخه است؛ این نسخه احتیاج دارد به این که یک برنامهریزی دقیق بر اساس بندبند این سند انجام بگیرد؛ چون بحث بر سر تحول بنیادین است؛ بحث تحول شکلی که نیست.
شکل جدید آموزش و پرورش ما سوغاتی بود، وارداتی بود، اهدافی پشت سرش بود. خب، ما سالها هم به این شکل عمل کردیم. بالاخره اگر خودی هم بود، اگر از درون برآمده و جوشیده هم بود، بعد از سالها انسان به یک اِشکالی برخورد میکند؛ لذا یک نوسازی لازم است. پس این تحول بنیادی، یک کار لازمی است. اگر میخواهیم تحول بنیادی در آموزش و پرورش انجام بگیرد؛ یعنی این پولی که شما خرج میکنید، این وقتی که شما میگذارید، این همه معلمی که شما در سراسر کشور به مدارس و سراغ دانشآموزان میفرستید، اگر بخواهیم اینها چند برابر اثر کند و به شکل بهینه از آن بهرهبرداری شود، باید این تحول صورت بگیرد. این تحول احتیاج دارد به برنامهریزی. باید قدمبهقدمِ این سند تحول برنامهریزی شود.
باید یک نقشهی راه وجود داشته باشد. اینجور نباشد که امروز یک مسئولی، یک وزیری، یک مدیری در بخشی تصمیمی بگیرد، بعد فردا یکی بیاید طبق سلیقه، آن را عوض کند. این، هدر دادن وقت و نیروی کشور خواهد بود. این یک نکتهی اساسی است. باید یک برنامهریزی مستحکم و دقیق برای این تحول بنیادین صورت بگیرد؛ باید یک نقشهی راهی در اختیار باشد؛ این را همه قبول کنند، همه تأیید کنند، همه تصدیق کنند و تضمین شده باشد که آموزش و پرورش تا آخر راه، تا آخر خط، طبق این برنامه خواهد رفت.
اینجا یک نکتهی دومی وجود دارد و آن، مسئلهی رها نشدن کار است؛ که آن هم به همین نکتهی اول ارتباط پیدا میکند. کار را نباید رها کرد. کار را باید تا رسیدن به نتیجهی نهائی دنبال کرد؛ والّا یک کاری را شروع کنیم، یک مقداری سر و صدا هم بشود، بعضی هم خوشحال بشوند، یا تمجید کنند، یا انتقاد کنند، بعد یک مدتی بگذرد، آتش ما فرو بنشیند، سرد بشویم، در نتیجه کار دنبال نشود؛ در این صورت اصل کار ضربه خواهد خورد. این را من برای مدیران عرض میکنم؛ مدیران ارشد، مدیران وزارتخانهای، مدیران استانها و شهرها و مراکز.1391/02/13
لینک ثابت