بنده دیدهام کشورهایی در طول چند سال، بیسوادی را به صفر رساندهاند؛ آن هم کشورهایی که از لحاظ مالی تمکنی نداشته و فقیر و کمکبگیر بودهاند. اما همت کرده و این کار را به سامان رساندهاند.
نمیگویم باید مثل آنها باشیم؛ اشتباه نشود. من نسبت به ملت خودمان احساس حقارت ندارم. آنها از روشهایی استفاده کردند که ما از آن روشها استفاده نمیکنیم. آنها چگونگی معلم فرستادنشان به شکلی بود که با موازین اسلامی ما سازگار نیست. ما با احتفاظ بر عفت، عصمت و حجاب این کار را کردیم. همانطور که اشاره کردند، دخترهایی که میروند و درس میدهند، حجاب کامل دارند. لذا، با این وضعیت نمیتوان آنطور حرکت کرد. درعینحال، با اینکه فکر نمیکنیم باید آن روشها را به کار میبردیم، تصورم این است که ما در این قضیه - سوادآموزی - مقداری عقبیم. من احساس تقصیر میکنم و البته این تقصیر، در عوامل و عناصر فعال و اجرایی مثل شما نیست. شما یا مسؤولین سوادآموزی، همهی تلاشتان را کردهاید؛ لکن برنامهریزهای کشور - آنهایی که بودجه و پول دستشان است و آنهایی که برنامهها را سبک و سنگین میکنند - باعث اسقاط این برنامه میشوند. مثلاً آن را حذف میکنند، این را تقویت میکنند؛ به آن پول میدهند، به این نمیدهند؛ درصدی از این کم میکنند، به آن اضافه میکنند، و توجه نکردهاند که رشد و توسعه در یک کشور، با داشتن بازوهای اجرایی با سواد، به مراتب سریعتر و آسانتر از رشد و توسعه به وسیلهی گروهی است که بخش عظیمی از آنها بیسواد باشند. شما در همین روستاها که ملاحظه کنید؛ اگر روستاییان سواددار باشند؛ اگر توصیههای کشاورزی را بتوانند ببینند؛ اگر توصیههای بهداشتی را بتوانند بخوانند و اگر میل به معلومات و سواد پیدا کنند، در همین کارهایی که به عهدهی خود آنهاست مستقیماً اثر میگذارد.1371/10/07
لینک ثابت