هدف اینها معارضهی با دین - به عنوان دین - نبود؛ هدف، همان چیزی بود كه اول عرض كردم؛ یعنی بتوانند بر كشورهای اسلامی سلطه پیدا كنند. برای این كار، مجبور بودند نسلی را پرورش بدهند و تربیت بكنند كه آیندهی كشور را - چه از لحاظ اداره و چه از لحاظ سازندگی كشور - به دست بگیرد و به دین اعتقادی نداشته باشد و به ایمان مذهبی پایبند نباشد و بتواند در تصرف آنها واقع بشود. متأسفانه تا حدود زیادی هم موفق شدند. بنابراین، بنای دانشگاه را بنای بدی گذاشتند.
البته ایمان اسلامی و وجدان ملی در میان مردم ما، آنچنان بود كه عدهیی از دانشمندان و تحصیلكردگان سالم بمانند و سالم هم ماندند. بههیچوجه نمیشود همهی تحصیلكردگان دانشگاه را از دین و مصالح دینی و مصالح كشور، بیگانه توصیف كرد. این، ادعای درستی نیست. اما آن كسانی را كه اینها میخواستند از میان این جمع به مسندهای قدرت برسانند، براحتی این كار را كردند و در اختیار خودشان قرار دادند. لذا رجال سیاسی، تحصیلكردگان این دانشگاهها و كسانی كه در سرتاسر كشور برای پستها یا كارهای مؤثر و حساس احتیاج داشتند، در یك نسل، بكلی با دین بیگانه شدند. آن نسلِ پرورشیافتهی دوران رضاخانی و اوایل دوران نفوذ دانش جدید و فرهنگ اروپایی در ایران، غالباً نسل بیاعتقادی بود.1369/09/28
لینک ثابت