فاتحان جنگ بینالملل اول و دوم كه عمدتاً چند كشور اروپائی و آمریكا بودند، اینها برای این منطقهی مهم خاورمیانه یك سیاست تثبیتشدهای داشتند؛ چون این منطقه، هم از لحاظ موقعیت سوقالجیشی مهم است، منطقهی اتصال آسیا و اروپا و آفریقاست، هم یكی از بزرگترین انبارهای نفت عالم است - كه نفت، شریان حیاتی همهی قدرتهای صنعتی است كه بر دنیا مسلطند - هم از لحاظ ملتها، اینجا دارای ملتهای كهن، ریشهدار و با سوابق تاریخی است؛ لذا برای این منطقه یك سیاستی را اتخاذ كردند. آن سیاست عبارت بود از اینكه در این منطقه باید كشورهائی، واحدهای سیاسیای وجود داشته باشند كه این خصوصیات را داشته باشند: اولاً ضعیف باشند؛ ثانیاً با یكدیگر دشمن باشند، مخالف باشند، با هم كنار نیایند، نتوانند اتحاد بكنند - لذا دیدید سیاست تقویت ناسیونالیسم عربی، ناسیونالیسم تركی، ناسیونالیسم ایرانی در طول سالهای متمادی دنبال شد - ثالثاً حكامشان از لحاظ سیاسی، دستنشانده باشند، مطیع باشند، زیر بار قدرتهای غربی بروند، حرف گوشكن باشند؛ رابعاً از لحاظ اقتصادی مصرفكننده باشند؛ یعنی نفتی را كه تقریباً مفت از چنگ اینها خارج میكنند، پول همان نفت را باز خرج واردات كنند، خرج مصرف كنند تا كارخانههای غربی رونق بگیرد؛ خامساً از لحاظ علمی عقبافتاده باشند، اجازهی پیشرفت علمی به آنها داده نشود. اینهائی كه من عرض میكنم، سرفصل است. هر كدام از اینها حقیقتاً یك كتاب شرح و تفصیل دارد. چطور در ایران ما، در بعضی كشورهای دیگر، از توسعهی علم، تعمیق علم جلوگیری میكردند. ملتهای این منطقه، از لحاظ فرهنگی، مقلد محضِ اروپائیها باشند؛ از لحاظ نظامی، ذلیل و آسیبپذیر و ضعیف باشند؛ از لحاظ اخلاقی، فاسد باشند، دچار انحطاطهای گوناگون اخلاقی باشند؛ از لحاظ مذهبی هم كاملاً سطحی و قانع به مذهب فردی و احیاناً مذهب تشریفاتی باشند. این تصویری بود كه آنها از این منطقه برای خودشان درست كرده بودند، برای این سیاستگذاری كردند؛ شاید استراتژیستهای غربی هزارها ساعت نشستند دربارهی این مسائل مطالعه كردند، فكر كردند، برنامهریزی كردند، آدمهاشان را اینجا در كشورهای این منطقه معین كردند و به وسیلهی آنها كارها را انجام دادند. با این تحلیل میشود رفتار رضاخان را درست فهمید، رفتار محمدرضا را فهمید، رفتار مصطفی كمال تركیه و دیگران و دیگران را فهمید. این، برنامهی اینها بود.
موفق هم شدند. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، جز در برهههای كوتاهی از زمان، آن هم در بخشی از این مسائل، موفق شدند. فقط در یك برهههای كوتاهی، حالا در مصر مثلاً در یك چند سالی یك حكومت ملی سر كار آمد، در ایران یك جور دیگر، در جاهای دیگر یك جور دیگر؛ لیكن عموماً به طور مطلق كه نگاه میكنیم، در همهی این بخشها اینها پیشرفت كردند، تا قبل از انقلاب. اما ناگهان حادثهی بزرگی، انفجار عظیمی رخ داد كه همهی اوضاعِ اینها را به هم ریخت. یك مرد عالم، برجسته، حكیم، فقیه، مجاهد، شجاع، خطرپذیر و نافذالكلمه به نام امام خمینی در ملت ایران ظهور كرد كه حقیقتاً ظهور این مرد، حضور این مرد، تربیت این انسان بزرگ، كار خدا بود. این تقدیر الهی بود كه یك چنین اتفاقی بیفتد. مردم ایران هم آماده بودند، استقبال كردند، پذیرفتند، خطرها را به جان خریدند، وارد میدان شدند، جانشان را دادند، مالشان را دادند، امتحان خوبی پس دادند؛ لذا انقلاب اسلامی به وجود آمد. همهی این حسابها به هم ریخت، این محاسبات خراب شد، دچار اختلال شد.1389/11/15
لینک ثابت