1388/12/29نامگذاری سال و دستیابی به تمدن نوین اسلامی
گفتوگو با حجتالاسلام اکبریجدی
سال 88 به واسطه همه آنچه که در آن از حیث سیاسی و اجتماعی اتفاق افتاد به زعم بسیاری آنقدر سریع طی شد که فرصت پرداختن به بسیاری از مسائل مبنایی در حوزه اندیشه و عمل از بین رفت و یا حداقل کاسته شد. یکی از این مسائل موضوع اصلاح الگوی مصرف بود که رهبر معظم انقلاب در آغاز سالی که در پایان آن هستیم آن را بدان نام گذاشتند؛ موضوعی که در عید فطر، به خاطر غفلت از آن مورد انتقاد ایشان قرار گرفت و البته این انتقاد نیز بهخاطر فضای سیاسی کشور به محاق رفت. نامگذاری سالهای گذشته و پیش رو از حیث اثربخشی، نوعشناسی و آسیبشناسی موضوعی بود که برای بررسی آن به سراغ حجتالاسلام صابر اکبریجدی، عضو کمیسیون مشورتی شورای عالی انقلاب فرهنگی و مسؤول سابق نهاد نمایندگی رهبر انقلاب در امور دانشجویان ایرانی خارج از کشور رفتیم.
محسن تولایی
- استراتژی نامگذاری سال تقریباً نزدیک به دو دهه است که از سوی رهبر انقلاب پیگیری میشود. شما این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید و فکر میکنید ایشان از این اقدام خود چه هدفی را دنبال میکنند؟
البته قبل از ایشان هم امام(ره) در زمان خودشان یکسری شعارهایی را مطرح میکردند. منتهی این مسأله در چند سال اخیر پررنگتر شده است. اصل این که هر سال با یک محوریتی تعریف شود، به نظر من کار بسیار خوبی است؛ یعنی ما میتوانیم یکسری از مسائل و مشکلات یا یکسری از امتیازاتمان را مدنظر قرار دهیم و به تناسب رفع آن نواقص یا پررنگ کردن آن امتیازات، یک شعاری را برای سال تعریف کنیم.
لذا استراتژی نامگذاری یک استراتژی کاملاً شناختهشدهای است و بیشتر هم در قالب شعار مطرح است، یعنی سعی میکنند یک جمله بسیار کوتاه یا ترکیب واژگانی هماهنگ باشد تا بتواند مفهوم مورد نظر را به بهترین شکل برساند. به نظر من نامگذاری هم طبق همین سیاست و متناسب با ضرورتی که رهبر انقلاب و قبل از ایشان امام خمینی(ره) میدیدند بوده و روی آن تأکید میکردند تا هم به آن توجه ویژه شود و هم کارها حول این محور متمرکز شود. برخی از این شعارها یک آموزه تربیتی مثل سال پیامبر اعظم(ص) به همراه دارد که به نوعی اسوه و الگو بودن پیامبر را مد نظر دارد و هدفش این بود که این مسأله برجسته شود و پیامبر که الگوی مسلمانان است محور توجه جامعه مسلمان ما قرار بگیرد و رفتار، گفتار، کردار، منش، سیره اجتماعی، سیاسی و اخلاقیشان مبنا و مورد توجه افراد جامعه قرار گیرد. گاهی این نامگذاریها به نوعی میخواهد در برابر جریانی که تهدیدکننده است قرار بگیرد و هشدار بدهد؛ مثلاً سال وحدت ملی و انسجام اسلامی در آستانه یکسری تحرکاتی بود که سلفیها و وهابیون برای تفرقه بیشتر در بحث تکفیر شیعه و سنی و مذاهب دیگر شروع کرده بودند.
این شعار مهمی بود که رهبری بهخاطر این که مشخص کنند که برای ما مسأله انسجام اسلامی در برابر آن هجمه تکفیر مهم است، مطرح کردند. گاهی هم در بحث نامگذاریها نگاه مدیریتی وجود دارد؛ مثلاً اصلاح الگوی مصرف جزء این بخش است و میخواست مشکل مصرف ما را در همه بخشها اعم از خوراک، پوشاک، سوخت، تولید و هرچه که تبدیل به کالایی میشود یا بهطور مستقیم مصرف میشود و از بین میرود در کانون توجه قرار دهد. هدف این بود که ما این عیب را هم بشناسیم و هم برطرف کنیم. من معتقدم که اصل استراتژی تعریف یک نام یا شعار برای سال کار خوبی است و میتواند آثار مثبتی داشته باشد.
- چه آثاری داشته است؟
مثلاً وقتی سال حضرت امام(ره) مطرح شد، انصافاً در خصوص شخصیت امام، افکار و اندیشه امام و معرفی ایشان به نسل جوان کارهای بسیار مثبتی انجام گرفت. سال امام علی(ع) از نظر فعالیتهایی که در راستای تبیین شخصیت ایشان انجام شد، اعم از آثار مکتوب و تدوین یکسری دانشنامهها، توانست نقش خوبی را ایفا کند.
- به نظر شما مجموع این سالها وقتی در کنار هم قرار میگیرند یه خط مشخص و هدف درازمدت به مثابه استراتژی را دنبال میکنند یا این که این نامها در محدوده یک سال بهخصوص باید مورد ارزیابی قرار گیرند؟
اعتقاد من این است که تأکید رهبر انقلاب و جهتگیری ایشان طبیعتاً بردن جامعه به سمت طراحی یک تمدن نوین اسلامی است؛ تعبیری که خود ایشان بارها مطرح کردهاند. ایشان به نوعی میخواهند ارکان این تمدن و آموزههای اصلی و جدی این تمدن را در هر سال به تناسب شرایط و مقتضیات مطرح کنند و بسط دهند و پیش ببرند. لذا من معتقد هستم که طرح کلانی وجود دارد منتها اولویتبندی اینها جای بحث دارد. به نظر میرسد یکسری شرایط دستبهدست هم میدهند یا بهعبارت دیگر شاید یک نامگذاری براساس یک استراتژی پلکانی دقیق را نتوان عنوان کرد. اگر مثلاً صد عنوان برای رسیدن به تمدن مورد نظر وجود داشته باشد، شاید در نگاه اول منطقی این باشد که این مسائل طبقهبندی و دستهبندی شوند ولی به تناسب شرایط زمانی و مسائلی که پیش میآیند، گاهی اولویتهایی مطرح میشوند که این نگرش پلکانی را منتفی میسازند. لذا شعارها دو جنبه دارند؛ هم جنبه در مسیر کلان اهداف بودن و هم برطرف کردن یکسری نیازهای روز. لذا به اعتقاد بنده این شعارها یکسری نیازهای مبتلابه و اورژانسی را هم مدنظر قرار میدهند.
- به نظر شما نامگذاری سال از سوی رهبر انقلاب چه الزاماتی برای مسؤولین و دستاندرکاران کشور بهوجود میآورد؟
بحث نامگذاری به همان تعبیری که عرض کردم، معرفی یک شعار است؛ یعنی یک قانون، دستور و ابلاغ رسمی حساب نمیشود و میخواهد جهت حرکتها و محور فعالیتها را مشخص کند. تا امروز این نامگذاریها حکم یک دستورالعمل ابلاغی نداشته و این شعارها بهعبارتی بیشتر حالت جریانسازی و فرهنگسازی داشته و در پی یک اقدام اجباری نبوده و هدف هم این نبوده است. هدف اصلی بیشتر فرهنگی است تا اجرایی. اگرچه در برخی سالها ستادهای ویژهای تشکیل شد، مثلاً ستاد سال امام علی(ع) اقداماتی را طراحی و برنامهریزی میکردند و کمیتههایی را تشکیل دادند؛ مثلاً تدوین دانشنامه امام علی(ع) محصول کار همین کمیتهها بود، اگر چه بعداً منتشر شد اما طرح و ایدهاش آنجا شکل گرفت، درحالیکه این مسأله دستور رهبر معظم انقلاب نبود.
سال امام خمینی(ره) نیز به همین صورت بود. ستادی تشکیل شد و برنامهها و اقداماتی را پیریزی کرد که هنوز هم ادامه دارد. بنیاد امام و انقلاب اسلامی توسط جهاد دانشگاهی پایهگذاری شد که محصول همان سال بود. کارهای پژوهشی زیادی انجام شد. جشنواره سالیانه طریق جاوید از همان سال شروع شد. میخواهم بگویم در هر سال به تناسب آن شعار اقداماتی طراحی شده، پیشبینی شده، شروع شده و استقرار پیدا کرده است. در بعضی سالها نیز خود رهبری تأکید داشتند که این موضوعی گفتند، مخصوص این سال نیست، همه سالها باید اینطوری باشد و تأکید داشتند اگر در سال بعدی ما شعار جدیدی را مطرح میکنیم به این معنا نیست که شعار قبلی منتفی شده باشد و هنوز هم همین محور برای فعالیتها وجود دارد. برداشت من این است که در همین حد باید به موضوع نگاه کرد.
- نامگذاریها چه پیامدهایی در حوزه فرهنگ عمومی جامعه داشتهاند؟ و چه کارهایی باید کرد تا این تأثیرات عمیقتر باشند؟
در عرصه فرهنگ عمومی، ما باید تلاش کنیم تا این شعار بهعنوان یک نگاه محوری مطرح شود و کمکم تبدیل به فرهنگ شود و ادبیات جامعه به آن توجه کند و بهعنوان یک شاخص رفتار خودش را ارزیابی کند. این به نظر من در عرصه فرهنگ عمومی مهم است، ولی این که این شعارها چقدر توانستهاند در عرصه فرهنگ عمومی ما نقش ایفا کنند به نظر من نیاز به کار میدانی و تحقیقاتی دارد. اینکه در مقایسه با دو، سه سال قبل، امسال یا سال آینده - چون تأثیرات فرهنگی ممکن است آنی ظهور نکند- خودمان را با سالهای قبل مقایسه کنیم؛ میتوان به دست آورد که چهقدر توانسته در فرهنگ عمومی اثرگذاری کند و تا کجا توانسته نفوذ کند.
به نظرم برخی شعارها چون برای افکار عمومی ملموستر است، بهتر مورد استقبال قرار میگیرد. برخی از شعارها ممکن است فنیتر بوده و بیشتر ناظر بر بخشهای مدیریتی جامعه باشد، شاید کمتر در عرصه اجتماعی مورد توجه قرار گیرد. بنابراین خود شعارها هم از لحاظ میزان نفوذ در فرهنگ عمومی متفاوت از هم هستند. مثلاً فرض کنید بحث "انضباط اجتماعی و وجدان کاری". این یک مقوله کاملاً مرتبط با فرهنگ عمومی است که یک سال نیز رهبر انقلاب همین موضوع را انتخاب کردند، شاید این نام برد بیشتری در فرهنگ عمومی داشت ولی وقتی که شعاری تخصصیتر مثل وحدت ملی و انسجام اسلامی مطرح میشود، خیلی بحث فرهنگ عمومی ما نیست بلکه بیشتر در حوزه سیاسی و بین-المللی خودش را نشان میدهد. طبیعی است که چنین شعارهایی کمتر وارد عرصه فرهنگ عمومی میشود. بنابراین نوع شعار هم خیلی متفاوت است. مثلاً اصلاح الگوی مصرف شعاری است که جنبه فرهنگ عمومی بالایی دارد و میتوانست تأثیرگذار در فرهنگ عمومی باشد.
- فکر میکنید چه موانعی باعث شد تا سال "اصلاح الگوی مصرف" آنطور که باید مورد توجه قرار نگیرد؟
بهخاطر برخی حواشی که در این سال بهوجود آمد، تقریباً نیمی از سال را از دست دادیم و فرصت از بین رفت. به عبارت دیگر، افکار عمومی درگیر با چیزهای دیگری شد. اگرچه صدا و سیما و مطبوعات تلاش کردند تا نگذارند این مسأله کمرنگ شود ولی خوب طبیعی است وقتی که فکرها متمرکز یک اتفاق و موضوع اجتماعی مهمی است، بقیه مسائل در درجه دو و سه مطرح میشوند. با همه این اوصاف، به نظر من هنوز هم این امکان وجود دارد که این مسأله برای سال آینده استمرار پیدا کند و بحث اصلاح الگوی مصرف در کنار یک شعار دیگر مطرح شود تا فراموش نشود. لذا من امسال را دچار یک شرایط غیرعادی از نظر حضور در افکار عمومی و حتی در عرصههای اجرایی و مدیریتی کشور دیدم. چون دولت که بخش اجرایی را در اختیار دارد درگیر مسائل انتخابات شد و عملاً پنج، شش ماه را برای برنامهریزی از دست داد. دولت میتوانست هزینهها و مصارف و الگوهای اشتباهی که الآن در ارگانها و نهادهای مختلف وجود دارد را تصحیح کند.
رهبر انقلاب نیز در سخنرانی خودشان تعریض به این موضوع داشتند که برخی مسائل نباید ذهن ما را از رسیدگی به کارهای اصلی که باید انجام شوند باز بدارد. ایشان باز هم مشکلات و مسائل الگوی مصرف در کشور را تأکید کردند. لذا به نظر من رهبری بهطور قطع از میزان استقبال از شعار اصلاح الگوی مصرف و میزان عملیاتی کردن این شعار در عرصههای مختلف رضایتی ندارند و این موضوع در تعبیرات ایشان کاملاً روشن است. ایشان مطرح کردند که دولت نباید ذهن خودش را درگیر این مسائل کند. دولت باید کار خودش را کند و کارها را به تأخیر نیندازد. من معتقدم دولت نباید شعار اصلاح الگوی مصرف را به حاشیه ببرد، بلکه باید کار خودش را بکند و اگر هم مسائل سیاسی وجود دارد، بخشهای مرتبطی وجود دارند که آنها باید این مسائل سیاسی را سامان بدهند، نه اینکه دولت وارد این امور شود. لذا امسال آن طور که باید به این شعار محوری پرداخته نشد.
- چه موانعی بر سر راه تحقق این شعارها وجود دارد؟
در بعضی از سالها ستادی جهت پیگیری شعار مطرح میشد، ولی امسال من نشنیدم که ستادی بهطور اختصاصی برای موضوع اصلاح الگوی مصرف تشکیل شود تا ایدهپردازی کند، تصمیمگیری شود، ابلاغ و اجرایی شود. لذا جا دارد که ما باز هم روی بحث الگوی مصرف بمانیم و بیشتر تأکید کنیم. از طرف دیگر، قبل از اینکه این شعارها برای سال مطرح شوند، یک مجموعهای باید مقدمات طرح این شعار را به گونهای فراهم کند؛ یعنی باید برای افکار عمومی یک زمینهسازی صورت گیرد. اگر این زمینهسازی صورت بگیرد و بعد این شعار مطرح شود، گیرایی بیشتری پیدا میکند و در جای خودش قرار میگیرد. رهبری مشورتها و ایدههایی را که دریافت میکنند، جمعبندی و تصمیمگیری میکنند، ولی این که این تصمیم بتواند اوقع فیالنفوذ باشد و در جان و دل مخاطبان نفوذ پیدا کند، نیاز دارد که از قبل تمهیداتی صورت گیرد.
مثلاً فرض کنید برای اصلاح الگوی مصرف خوب بود که قبل از طرح این شعار یک مقدار روی الگوهای نامناسب مانور بیشتری داده میشد؛ بهخصوص در اواخر سال که نزدیک عید میشدیم، جا داشت که یک ماه قبل از عید، گراهایی داده میشد و صدا و سیما و مطبوعات فضای ذهنی جامعه را آماده میکردند. در این حالت وقتی که ایده اصلاح الگو مطرح شد میتوانست خیلی نافذتر باشد یا مثلاً در بحث وجدان کاری و انضباط اجتماعی که سالها پیش مطرح شد، بهتر بود که اطلاعرسانی بیشتری به جامعه صورت میگرفت و در خصوص مشکلات آمار داده میشد و آنگاه عنوان سال اعلام میشد.
البته یادم میآید یکی، دو سال قبل از سال وجدان کاری و انضباط اجتماعی بحث بهرهوری در جامعه مطرح بود و فضای خوبی در جامعه ایجاد شده بود، ولی این بهخاطر این شعار نبود بلکه این فضا بهطور تصادفی در جامعه وجود داشت. خیلی از شعارها وقتی که مطرح میشوند گویی جامعه با یک موضوع تازهای برخورد کرده و تازه شروع به فکر کردن میکند. این مسأله فرصت را میگیرد و دو سه ماهی طول میکشد تا مردم بفهمند موضوع از چه قرار است، علت چیست و چرا رهبری چنین نامی انتخاب کرده است. خوب اگر از قبل تمهیداتی چیده شود، جامعه دیگر دو سه ماه اول را از دست نمیدهد، بلکه وارد فاز عملیاتی میشود و جلو میرود.
نکته دیگر این است که عملیاتی کردن شعار نیاز به بودجه دارد. خوب در اول سال که شعار مطرح میشود بودجه کشور بسته شده، طبیعی است که دیگر خیلی نمیشود روی شعار مانور داد، مگر اینکه از قبل زمینههایی چیده شود و گراهایی داده شود. یا مثلاً میشود در بودجه دولت یک بخش ویژه را برای همین شعار محوری سال تعریف کرد که اگر نیاز به برنامههای ویژه بود، دیگر بودجه از بین نرود. یک ردیف ویژه تعیین شود و از طریق آن ردیف، شعار حمایت و عملیاتی شود.
مانع دیگری که وجود دارد عدم توجیه برخی از دستاندرکاران برای این شعارها است. در مواردی برخی از مسؤولان به نام سال اعتقاد ندارند و خیلی به آن اهمیت نمیدهند. یا اینکه خیلی نمیخواهند شعار و مسأله را باز کنند. بهعنوان مثال در بحث وحدت ملی و انسجام اسلامی، ما در بحث وحدت ملی خوب وارد شدیم ولی بهخاطر دارم که در مقوله انسجام و وحدت اسلامی خیلی کار جدی انجام نشد؛ یعنی موضوع در حد همان کارهای متعارف سالیانه باقی ماند و طرح و ایده جدید برای شعار انسجام اسلامی مطرح نشد.
بخشی از این موضوع برمیگردد به اینکه آنهایی که باید در مورد این مسائل تصمیمگیری کنند، خیلی به آن اهمیت نمیدهند و میگویند در همین حد که شعار را تکرار کنیم، خوب است، نه اینکه به آن بپردازیم و عمل کنیم. این یک واقعیت است. مثلاً در بعضی از جلسات میبینیم وقتی که بحث وحدت پیش میآید میگویند خوب این شعاری است که امام فرمودهاند و بالأخره ما هم آن را میگوییم و اصلاً اعتنایی به قضیه نمیکنند. به نظر من یکی از آسیبهای جدی این شعارها بیاعتنایی کسانی است که باید پیگیر مسأله باشند؛ به این دلیل که یا فهم درستی از قضیه ندارند و یا اینکه آن را قبول ندارند و همین باعث میشود که کار جدی صورت نمیگیرد.
راهکارهایی برای رفع این موانع میشناسید؟
به نظر من مسؤولین باید نسبت به شعار سال توسط خود رهبر انقلاب توجیه شوند؛ یعنی به نوعی اهمیت قضیه به آنها تفهیم شود و از آنها خواسته شود که جدی وارد قضیه شوند تا موضوع به یک شعار صرف تبدیل نشود. از طرف دیگر، خود مجموعههایی که وابسته به رهبر انقلاب هستند باید بیش از مجموعههای دیگر در تبیین شعارها کمک کنند. چون وقتی شعار مطرح میشود تا ابعادش باز شود زمان میبرد. اگرچه صلاح نیست شعار در قبل از موعدش علنی شود، ولی خوب است که حداقل خود مجموعه دفتر از قبل روی شعار کار کند و خیلی سریع مواد لازم برای توجیه این شعار و زمینهسازیاش را تهیه کند و این جریان را مدیریت کند.
موضوع دیگر، درگیر کردن نخبگان درخصوص این مسأله است. نخبگان باید درخصوص شعارهای سال بیشتر درگیر شوند، به اعتقاد من این مسأله میتواند تأثیر بیشتری بگذارد؛ یعنی در اینکه چه شعاری مثلاً امسال مطرح شود، بیشتر از نظرات مختلف استفاده شود تا ذهنها روی موضوعات و ایدههای مختلف بیشتر متمرکز شود و بعد هم به نوعی در اطلاعرسانی و تبیین موضوع برای نخبگان بیشتر کار شود؛ یعنی یک مقدار تخصصیتر و فنیتر، اطلاعات مربوط به زمینههای انتخاب شعار و اهدافی که از شعار مدنظر است داده شود. اصحاب رسانه، اساتید، نویسندگان، نظریهپردازان و ... در نوع ادبیاتی که بهکار میبرند اثرگذار هستند. نخبگان باید جوتر از افکار عمومی درگیر بحث شوند.
در این رابطه ببینید: