آجیل 40 مغز
192 = 4 + 17+ 1
آجیل 40 مغز دیدهای؟ پر مغز است. هر مزهای که بخواهی زیر زبانت مزمزه میکنی؛ اصلا خیلی وقتها نذرش میکنند؛ آجیل مشکلگشا را!
این جمع، هم پرمغز بود، هم مشکلگشا و هم مایه تنوع و رفع خستگی.
از ورزشکار و هنرمند و معلم و کارشناس صنایع دستی آثار باستانی و کشاورز بگیر تا پزشک و شاعر و مخترع و متخصص زرتشتی مذهب و بازاری؛
نه عزیز من! این هنوز اولش است؛ به قول شیرین کلامان یزدی : " یه تا مجری قدَر خوش ذوق باقلوا"، که یک یکِ حسابی بود و مجلس را به سبک شب شعر اداره می کرد.
حالا 17 تا سخنران نخبه که ماشاالله هر کدام هم چانه نسبتا گرمی داشتند را به آقای مجری اضافه کنید تا تازه آمار رسمیهای جلسه دستان آمده باشد.
مگر غیر رسمی هم داریم؟ بله که داریم؛ آن هم 4 تا! 1 خانم و 3 تا آقا؛ آنهایی که یکباره در دل جمعیت، دل از دستشان برفت و زبانشان به گله و شکایت باز شد.
تازه کلی نخبه سیاسی یزدی هم کنار جایگاه به دیوار تکیه زده بودند که البته غیر از گپهای خصوصی، سخنرانی عمومی نداشتند.
حالا حساب دستتان آمد؟ 1 مجری، 17 تا سخنران رسمی و 4 تا هم غیر رسمی.
هزار ماشاالله 22 تا سخنران 3 ساعتی از زمان دیدار نخبگان را به خود اختصاص دادند و هر کدام از ته دل حرف دلشان را زدند. حرفشان را سیر میزدند و بعد هم آقایانشان مستقیما میرفتند پیش آقا و یک خوش و بش خصوصی و مشدی هم آنجا راه میانداختند.
آنقدر جلسه مفصل شد که آقا به صحبت مختصری اکتفا کردند.
مجلسی که ساعت 7 شب با آمدن آقا رسمیت پیدا کرده بود، ساعت’10:12 به سفره شام رسید. یعنی درست پس از 192 دقیقه. مثل یک ماراتن سنگین اما به پر مغزی یک آجیل 40 مغز.