Khamenei.ir

1388/11/14

حافظ می‌خواندند و اشک می‌ریختند...

خاطرات حجت‌الإسلام‌والمسلمین محمدجواد حجتی کرمانی

شعرخوانی زمستانی
من خوشحالم که در این‌جا مطلبی را نقل و عنوان می‌کنم که شاید کمتر کسی در مصاحبه‌ای به این نکته‌ها توجه کرده باشد. چون فکر می‌کنم آن عوالم بین کم‌تر کسی با آقای خامنه‌ای وجود داشته است. یعنی این عوالمی که ما با هم داشتیم، شاید کمتر کسی داشته است. شاید علتش این بود که از اول هم ما در طول این مدّت، یک‌جور اشتراکات احساسی و فکری داشتیم که این پیوند ما را هم عاطفی می‌کرد و هم فکری و عقیدتی؛ از لحاظ سیاسی و تفکرات انقلابی؛ و آن این‌که دوستان آقای خامنه‌ای را از مشهد، تهران یا جاهای دیگر، شاید من بتوانم به دو قسم تقسیم کنم. یک بخش، افرادی بودند که با جنبه‌ی به اصطلاح شاعرانه و هنرمندانه‌ی آقای خامنه‌ای مربوط بودند. شعرا و نویسندگان در جلساتی که ایشان در مشهد یا جاهای دیگر داشتند. تیپ آن افراد، نه تنها مبارز نبودند، بلکه شاید بعضی‌هایشان با مبارزه میانه‌ای هم نداشتند؛ یا فقط مبارزان را دوست داشتند، ولی خود، اهل مبارزه نبودند. افراد دیگری هم که در دوران مبارزه، با ایشان دوست بودند، بیشترشان کسانی بودند که تنها جنبه‌ی سیاسی داشتند. در جنبه‌ی عارفانه یا شاعرانه یا هنرمندانه با آقای خامنه‌ای اشتراکی نداشتند. ولی خوب، با هم صمیمی بودند. آقای خامنه‌ای با هر دو بخش دوستان، رابطه‌ی صمیمانه داشتند.

یکی از جلساتی که بیشتر برایم خاطره‌انگیز است، جلساتی بود که ما با مرحوم آقا سیدکمال شیرازی که از علاقمندان بسیار وارسته و عارف و زاهد آقای خامنه‌ای بود، داشتیم. در شب‌های زمستان قم، با ایشان و آقا می‌نشستیم زیر کُرسی و حافظ می‌خواندیم؛ با آن حالات عرفانی که این دو سیّد بزرگوار داشتند. مخصوصاً ‌که آقا صدایشان هم گیرا بود و با آهنگ نرم و گرمی به خواندن غزلیات حافظ می‌پرداختند. گاهی منقلب می‌شدند و اشک می‌ریختند. این حالت برای من از ایّام طلبگی در قم، خاطره‌ای بسیار ماندگار است. به خاطر این‌که در آن ایام کمتر طلبه‌ها دنبال این جور مسائل عرفانی یا شعر یا غزلیات و این‌جور چیزها بودند. این حالت از همان ایام نشان می‌داد که آقای خامنه‌ای دارای ذوق شعری لطیفی است. همراه با درس و بحثی که ایشان داشتند، علاوه بر توجه به ادبیات و کتب روز، خودشان هم در حال طبع‌آزمایی بودند.

با جوانان
ما که در قم بودیم، یا در کرمان، بیشترین حشر و نشرمان با همین دانش‌آموزان یا دانشجویان بود. در واقع روش ما این‌طور بود. هم در مشهد، هم در قم، آقای خامنه‌ای بیشتر با نسل جوان مربوط بودند. چون در آن زمان ما خودمان هم جزء همان نسل حساب می‌شدیم. مخصوصاً این‌که کتاب‌های جدید، روزنامه‌های جدید، مطالعات جدید در کنار درس‌های ما بود. چه من، چه آقای خامنه‌ای، چه مرحوم علی‌آقای ما و کسانی امثال آقای خسروشاهی، آقای شبستری، آقای عمید زنجانی، آقای حقانی، آقای طاهری خرم‌آبادی، آقای سیدعلی محقق داماد (برادر بزرگ آقا سیدمصطفی) جزو طلبه‌های جوانی بودیم که دنبال نشر مجلات جدید بودند. تازه مکتب اسلام درمی‌آمد. آقای هاشمی رفسنجانی، آقای باهنر، مرحوم دکتر صالحی، آقای سیدمحمدباقر مهدوی کرمانی، عده‌ی زیادی از این‌ها بودند که حشر و نشرشان با نسل روشنفکر و دانشگاهی‌های تهران بود. دانشجویان این‌ها، خودشان بیشترین رابطه را با امثال آقای خامنه‌ای، من و علی آقا داشتند.

بنابراین، از همان زمان این رابطه با جوان‌ها وجود داشت و همچنان، هنوز هم وجود دارد. الآن هم که مسئله‌ی جوان‌گرایی مطرح است و در تبلیغات هم می‌شنویم، اگر مطالبی در این زمینه از آقای خامنه‌ای در سخنرانی‌هایشان می‌شنویم، من تصورم این نیست که این مطالب را فقط امروز ایشان مطرح می‌کنند. این‌ها مطالبی بود که در عمق جان ایشان وجود داشت. از عقیده‌ی ایشان سرچشمه می‌گرفت. واقع هم این‌طوری است.

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای