Khamenei.ir

1388/10/22

ارتش رسانه‌ای

 
محمد حسنلو
جنگ سرد به دوران تاریخی اطلاق می‌شود که از اواسط دهه‌ی 1940میلادی با پایان جنگ دوم جهانی، آغاز شد و تا سال 1991 و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، یعنی حدود 45 سال، دوام آورد.

شاخص این دوران، رقابت و نبرد آشکار و پنهان سیاسی، اقتصادی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و فرهنگی بلوک غرب، به رهبری ایالات متحده آمریکا و بلوک شرق، به رهبری اتحاد شوروی بود. این نبرد در تمامی دوران طولانی فوق، سایه‌ی سنگین و سیاه خود را بر فضای بین‌المللی گسترد و سرنوشت بشریت را رقم زد. در این دوران، روشنفکران نیز به دو جبهه‌ی اصلی کمونیست و ضدکمونیست تقسیم شدند و اگر مواضع روشنفکران مستقل و میانه‌رو با نگرش یکی از این دو جبهه‌ی اصلی روشنفکری تعارض می‌یافت، به وابستگی به جبهه‌ی دیگر متهم می‌شد. فضای قطب‌بندی شده‌ای بود که لمس آن برای نسل جدید دشوار است. طبعاً، سرویس‌های اطلاعاتی هر دو بلوک، شرق و غرب نیز، در این حوزه‌ی روشنفکری فعال بودند.

جنگ سرد به‌طور رسمی در 5 مارس 1946 در حقیقت زمانی که وینستون چرچیل نخست‌وزیر وقت انگلیس، سخنرانی معروف خود را در دانشگاه وستمینیستر ایالت میسوری آمریکا درباره‌ی صلح و امنیت جهان ایراد کرد، شروع شد. وی در این سخنرانی درباره‌ی واژه‌ی "پرده آهنین" این چنین توضیح داد که این پرده بعد از جنگ جهانی دوم شامل مرزهای ایدئولوژیک و فکری شرق و غرب است که یک سو کشورهای آمریکا، انگلیس، فرانسه، ژاپن، آلمان غربی و کانادا قرار دارند و آن سو بلوک شرق شامل شوروی سابق و کشورهای اروپای شرقی و همچنین چین و کوبا قرار دارند که آن‌ها در برابر تفکر سرمایه‌داری مبارزه می‌کنند و این‌طرف درباره‌ی تفکر کمونیست به انتقاد می‌پردازند.

البته شاید بتوان گفت که اولین‌بار واژه‌ی جنگ سرد را "والتر لیپمن" روزنامه‌نگار آمریکایی بر سر زبان‌ها انداخت ولی در حقیقت، آمریکا و کشورهای غربی با تکیه به رسانه‌های قدرتمند، روی این دوران حساب ویژه‌ای باز کرده بودند. لیپمن در اولین مقاله‌ی خود در روزنامه‌ی نیویورک‌تایمز، جنگ سرد را جنگی توضیح می‌دهد که بدون استفاده از ادوات و تجهیزات نظامی بتوان بر جبهه‌های مقابل دسترسی پیدا کرد که مدارک و شواهد سال‌های جنگ سرد نشان می‌دهد در صورت ادامه‌ی جنگ نظامی بین آمریکا و شوروی احتمال پیروزی بلوک شرق وجود داشت و در حقیقت آمریکا با جلوگیری از یک جنگ هسته‌ای با بهره‌برداری از جنگ رسانه‌ای در طول جنگ سرد به حداکثر منافع خود در جهان دست یافت که نقطه‌ی اوج آن را می‌توان فروپاشی شوروی ذکر کرد.

رادیوهای قارچی
در سال‌های جنگ سرد، رادیو یکی از وسایل اصلی مردم جهان برای دریافت اخبار و اطلاعات مربوط به کشورهای دیگر بود و ایالات متحده و شوروی نیز با استفاده از همین وسیله اهداف تبلیغی خود را دنبال می‌کردند. آمریکا در سال 1948 با بودجه‌ای معادل 10 میلیون دلار رادیو صدای آمریکا را به زبان‌های زنده‌ی رایج در کشورهای اروپای شرقی راه‌اندازی کرد که به‌طور گسترده برنامه‌های خود را به زبان کشورهای مخاطب ارائه می‌کرد. یک سال بعد "رادیو آزادی" از دفتر مرکزی خود در واشنگتن تأسیس شد که نسبت به نمونه‌ی قبلی، بیشتر اخبار کشورهای اروپای شرقی را منعکس می‌کرد.

پس از این دو، شبکه‌های رادیویی بسیاری به صورت قارچی با حمایت مستقیم کنگره‌ی آمریکا و سازمان جاسوسی این کشور، سیا، رشد می‌کردند که از نمونه‌ی آن‌ها می‌توان به "رادیو اروپای آزاد" اشاره کرد که به گفته‌ی مردم محلی، اخبار و اطلاعات شوروی زودتر از رسانه‌های این کشور از طریق این رادیوهای آمریکایی با زبان کشورهای مخاطب اطلاع‌رسانی می‌شد که البته تفسیرها و جانب‌داری‌های خاص آمریکایی نیز چاشنی اخبار می‌شد. مثلاً در 25 فوریه 1956 طی یک سخنرانی "نیکیتا خروشچف" اولین دبیرکل حزب اتحادیه‌ی جماهیر شوروی انتقاد شدیدی از سیاست‌های استالین در دفاع از آزادی‌های شخصی ایراد کرد که از سوی روزنامه‌های شوروی سانسور شد، ولی بلافاصله به لطف حضور مخفیانه ی خبرنگار رویترز، جان ریتی، در جلسه‌ی سخنرانی، این خبر به سرعت در کشورهای اروپای شرقی منتشر شد که مقدمه‌ای برای آغاز حرکت‌ها و جنبش‌های آزادی‌خواه رسانه‌های غربی در کشورهای اروپای شرقی شد. گاردین از این سخنرانی به‌عنوان بزرگترین و شجاعانه‌ترین سخنرانی قرن بیست یاد کرد و دیگر روزنامه‌های انگلیسی تبلیغات گسترده‌ای درباره‌ی آن به راه انداختند، به‌طوری‌که حتی در بعضی موارد اقدام به ساخت برنامه‌های طنزی می‌کردند که ارتش سرخ در آن آمریکا را فتح می‌کند.

در طول سال‌های جنگ سرد، آمریکا، کمیته‌ی اطلاعات عمومی (CPI) را تأسیس کرد که وظیفه‌ی اصلی آن انتشار و اشاعه‌ی افکار و اطلاعات از طریق رادیو، پوستر و اطلاعیه‌های مختلفی بود که ببشترین مخاطب آن‌ها نه مردم داخل شوروی بلکه بیشتر مردم  کشورهای اروپای شرقی را هدف می‌گرفت. این کمیته به همراه دفاتر تبلیغاتی آمریکا که در طول جنگ جهانی دوم برای ضعیف کردن روحیه‌ی نازی‌ها فعالیت می‌کردند (OWI) در حقیقت جنگ نادیده‌ای را راه انداختند که به گفته‌ی کریستوفر ام.سنتنر تحلیل‌گر اداره‌ی اطلاعات دفاعی آمریکا هدف اصلی آن، رخنه به افکار انسان‌ها بود.

وی درباره‌ی نقش ابزارهای الکترونیک در روابط بین‌الملل می‌گوید: "عصر مدرن اطلاعات، ابزارهایی را فراهم آورده است که با به کارگیری آن‌ها، تحت نفوذ قرار دادن مستقیم افراد، بینندگان و شنوندگان، زمینه‌چینی و بسترسازی می‌شود، بی‌آن‌که به ابزارهای سنتی دیپلماتیک و تبلیغاتی نیازی باشد." سنتنر نتیجه‌گیری می‌کند که در دوران ما در نتیجه‌ی انقلاب در فناوری اطلاعات، دیپلماسی کشور به کشور رنگ باخته و عصر آن به سر آمده است و در مقابل، ظهور عصر جدیدی در حال تکوین است که افراد و رسانه‌های خصوصی آن‌ها نقش اصلی را ایفا می کنند.

ماشین فیلم‌سازی
در طول سال‌های جنگ سرد، یکی از ابزارهای قوی آمریکایی‌ها ماشین فیلم‌سازی آنها یعنی هالیوود بود که با ساخت فیلم‌های ضدکمونیستی نقش مهمی در فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری‌های مختلف آن ایفا کرد و از هر نقشه‌ای برای تخریب چهره‌ی کمونیست و خطر آن برای آزادی جهان استفاده می‌کردند. در هالیوود، مأموران سازمان سیا، کارگردانان را ترغیب می‌کردند که در فیلم‌های خود، سیاه‌‌پوستان آراسته و خوش‌لباس به تصویر کشند و از این طریق، ایالات متحده را جامعه‌ای آزاد و دموکرات نشان دهند.

در فیلم‌هایی مثل "پرده آهنی" (1948)،" ازدواج با یک کمونیست" (1949)، و "کمونیستی برای اف‌بی آی" (1951) و سری فیلم‌هایی مثل جیمز باند و راکی قهرمانان آمریکایی به مبارزه با چهره‌های ارتش سرخ می‌رفتند که معمولاً انسان‌هایی خشن و غیرمعمول نشان داده می‌شوند. در این‌گونه فیلم‌ها شخصیت‌های کمونیست به صورتی نشان داده می‌شدند که تحت یک سیستم دیکتاتوری و کاملاً نظام‌مند پرورش داده شده که چیزی جز تخریب و نابودی انسان‌ها ندارند و در این میان، قهرمان آمریکایی که در این فیلم‌ها معمولاً شخصیتی تنها نشان داده می‌شود، به صورت خودجوش و معمولاً توسط یک مربی پیر و سال‌خورده تربیت می‌شود تا بتواند از جهان در مقابل ارتش کاملاً مجهز سرخ‌ها دفاع کند.

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای