1388/08/11این هنر نیست!
حجتالاسلام و المسلمین احمد مروی*
سال 70 حضرت آقا به قم مشرف شده بودند و در فیضیه مستقر بودند. در کتابخانه دیداری با جمعی از طلبههای جانباز داشتند. بعد آمدند بالا نماز و ناهار و در اتاق استراحت میکردند. مرا صدا زدند. رفتم خدمتشان. دیدم یک نامه هفت هشت صفحهای از این کاغذهای بزرگ، با خط ریز نوشته شده بود. این نامه را یک جانباز به ایشان نوشته بود و در همان دیدار به آقا داده بود. ایشان آن نامه را میخواندند. فرمودند: "این نامه را یکی از این جانبازانی که پایین بودند به من دادند و نامهاش هم مفصل، امّا شیرین است. میخواهم همهاش را بخوانم. بعد به شما میدهم. به آن رسیدگی کنید." بعد فرمودند: "در این نامه، از دفتر ما گرفته تا بقیه، همه را زیر سؤال برده، هیچ کسی را مصون نگذاشته و خیلی چیزها گفته است!"
ببینید، ایشان اولاً نامه هفت هشت صفحهای طولانی را نفرمودند برای من خلاصه کنید. بعد در این نامه همهاش انتقاد به دستگاههای حضرت آقا بوده. فرمودند این نامه شیرینی است! خوب، طلبه جانبازی از روی احساس مسؤولیت، نامه نوشته؛ حضرت آقا از این خوشحال بودند!
***
یک وقتی برخی از ائمه جمعه و بعضی روحانیون اصرار میکردند که چون درسهای بعضی از مراجع بزرگوار تقلید، از رادیو معارف پخش میشود، درسهای آقا را هم پخش کنید. خیلیها اصرار داشتند که چرا درس آقا پخش نمیشود. عرض کردیم این از آن مسائلی است که باید خود آقا نظر بدهند. ما نمیتوانیم. من رفتم خدمتشان و مطلب را عرض کردم. حضرت آقا فرمودند: "درس همه پخش میشود؟" عرض کردم نه، فلان آقا و فلان آقا و فلان آقا، درسهای فقهشان پخش میشود. این سه نفر درسشان پخش میشود. ایشان فرمودند: "اگر رادیو، آن امکان را داشت که درس همه آقایان را پخش کند، درس ما را هم آخرش پخش کنند. اگر نه، این هنر نیست که چون رادیو و تلویزیون در اختیار ما هست، ما درس و برنامههای خودمان را مرتب پخش کنیم. نه، درس ما ضرورتی ندارد پخش بشود." این را آقا نپذیرفتند.
باز در همین قضیه من خاطرهای دارم. مشهد خدمتشان بودیم. سر ناهار بود. موقع اخبار تلویزیون بود. اخبار ساعت 2 بعد از ظهر، مراسم غبارروبی ضریح مطهر حضرت رضا علیهالسّلام را نشان میداد. ظاهراً شب قبلش هم نشان داده بود. باز فردا ظهر هم نشان داد. من آنجا خدمتشان نشسته بودم. ایشان فرمودند: "چندبار یک برنامه را نشان میدهند؟! چقدر افراط میکنند در نشان دادن برنامههای ما!" من دیدم خود ایشان هیچ اقبالی به این چیزها اصلاً ندارند.
***
یکی دیگر از مطالب شنیدنی، برخوردهای آقا با مخالفینشان هست که در این قضیه هم حضرت آقا انصافاً یک سعه صدر و یک بزرگواری ویژهای دارند و سینه ایشان از هرگونه کینه و عقده و ناراحتی از هر کس پاک است؛ مثل آینه، صاف است، خدا میداند. من بارها شده خدمت ایشان، به تناسب وضعیت و مسؤولیتم در دفتر و حوزه کاریام، راجع به بعضی از روحانیون با ایشان صحبت کردم. وضعیتشان و گرفتاریهایشان را گفتم که یک توجهی به آنها بکنیم. بعضیها را ایشان شناختند، فرمودند بله، این آقا مثلاً در فلانجا قبل از انقلاب عجب منبرهایی علیه ما میرفت! چه سخنرانیهایی علیه ما میکرد! چه کارها! چون ایشان از ناحیهی بخشی از متحجرین در مشهد، حقیقتاً در فشار بودند؛ خودشان یک وقت چنین مضمونی را داشتند که من از ناحیه این متحجرین و مقدسنماها در مشهد، بیشتر تحت فشار و اذیت و آزار بودم تا ساواک! ساواک این قدر مرا آزار نمیداد.
من یک مورد، سراغ ندارم خدمت ایشان رفته باشم و راجع به یک روحانی یا کسی صحبت کرده باشم و توجهی را از آقا به او خواسته باشم و آقا بفرمایند نه، این جزو مخالفین ما بوده و این با ما نبوده و اعتنا نکنید. من سراغ ندارم. با اینکه زیاد هم رفتم و عمدتاً اینجور افراد را سراغشان رفتم و حضرت آقا فرمودند: "بروید سراغشان و به آنها توجه کنید."
در سفر مشهد- اردیبهشت سال 86- دیدار علما با ایشان بود. همه علما و برجستگان حوزه مشهد بودند اما آقازاده یکی از آقایان و علمای مشهور مشهد، در جلسه ما نبود. ایشان حواسشان هم جمع است و پرسیدند: "چرا فلانی نبود؟" عرض کردم مثل اینکه ایشان را به خاطر سوابقی که داشته- چون میگفتند مقداری با دستگاه حکومت در زمان طاغوت، ارتباطاتی دارد- دعوتش نکردهاند. حضرت آقا فرمودند: "چرا دعوت نکردند؟" یعنی ایشان اصلاً نسبت به آن افراد که ایشان را اذیت کرده بودند، هیچ در دلشان چیزی ندارند و واقعاً دل پاک و صافی دارند.
***
روزی خدمت آقا عرض کردم آقا! یک نفر از آقایان- آیتالله سیدجعفر کریمی- مرتب خدمت شما میرسند و مباحث فقهی و بحث استفتائات مطرح میشود. اگر اجازه بفرمایید یکی دیگر از آقایان هم که از شاگردان امام در نجف بودند و ملاّ و فاضلاند و الان در بخش استفتائات همکاری دارند، ایشان هم گاهی بیایند با خود شما جلساتی را داشته باشند که برای پاسخگویی به سؤالات خیلی به ما کمک میکند. حضرت آقا فرمودند: "خیلی خوب، گاهی ترتیب بدهید ایشان هم بیایند." ما یکی دو جلسه ترتیب دادیم، ایشان خدمت آقا رفتند و همین بحثهای طلبگی، راجع به استفتائات و مسائل شرعی مطرح میشد و به اصطلاح یک فرع فقهی را مطرح میکردند. بعداً دیدم حضرت آقا دیگر از ادامه این جلسه استقبال نکردند. من به ایشان عرض کردم چرا جلسه را دیگر ادامه ندادید؟ آقا فرمودند: "آقای کریمی که میآیند، با من مباحثه میکنند. نظر من را حسابی نقد میکند و من دفاع میکنم. این را من میپسندم. این آقای بزرگوار که میآید، ایشان حالا حجب و حیایش جوری است که بحث نمیکند. من اگر یک مطلبی را بگویم، میدانم اگر ایشان هم قبول نداشته باشد، با من بحث نمیکند. حالا یا حرمت نگه میدارد، یا خجالت میکشد با ما بحث کند. لذا اینجور جلسهای به درد من نمیخورد. من جلسهای را دوست دارم که طرف بیاید، وقتی من یک حرف میزنم، او ده تا نقد بر آن وارد کند که من مجبور بشوم از خودم دفاع کنم تا به نتیجه خوبی برسیم!" این روحیهی حضرت آقا در مباحث است. در جلسات خصوصی هم همینجور است. ایشان خیلی نقادی و مباحثه را دوست دارند.
*معاون ارتباطات حوزهای دفتر رهبر انقلاب
منبع: ویژهنامه "
تداوم آفتاب" روزنامه "جام جم" مرداد 1387
در این رابطه ببینید: