مهاجرت وجود مقدس امام رضا(ع) به ایران، حاوی مسایل مهمی است که توجه به آنها دید تاریخی ژرفی به ما میدهد. اول اینکه این هجرت، کاملاً آگاهانه بود و حضرت (ع) میدانستند که آثار هجرتشان چیست و چه پیامدی خواهد داشت! و آنچه ما میبینیم تنها گوشهای از آن چیزی است که امام رضا (ع) میدیدند و تا زمان ظهور اتفاق خواهد افتاد!
یکی از نمونههای آثار مهاجرت امام رضا(ع)، جابهجایی مرز جغرافیای شیعه است. وقتی حضرت(ع) به ایران تشریف آوردند تشیع را با خود جابجا کردند و شیعه دارای کانون جغرافیایی گردید. امّتی که در یک نقطه تمرکز جغرافیایی ندارد، بسیاری از امکانات اجتماعی را از دست میدهد؛ این هجرت غالب شیعیان را در ایران متمرکز کرد. در ادامه کمکم با فروپاشی عبّاسیان، دولت پادشاهی شیعی با زمامداری صفویه آغاز شد. بنابراین، شیعه به نقطهای رسید که از فرهنگ مدوّن، کانون جغرافیایی مقتدر و روحانیّت متمرکز برخوردار شد. سپس حرکتی اجتماعی برای بنیانگذاری دولت دینی و حاکمیت شکل گرفت که در نهایت نیز به وسیله مرجعی مورد وفاق همچون امام خمینی (ره)، به سرانجام رسید و شیعه، نظام پیدا کرد. اکنون در این مرحله از تاریخ میتوان ادّعا کرد که جریان تشیّع، جریانِ هدایت شده است: «انا غیرمهملین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم اللأواء و اصطلکم الاعداء» .
اینکه در مهاجرت به طرف امام رضا (ع) بسیار تأکید شده است و در زمره هدایتهای تاریخی است؛ باید در همین راستا تحلیل و تبیین شود.
از سوی دیگر، بر اساس برخی نقلها، امام رضا(ع) بعد از هجرت خودشان امامزادگان را نیز دعوت کردند؛ یعنی هجرت امامزادهها، ادامه مهاجرت امام رضا(ع) است. جامعهی شیعه و فرهنگ تشیع، گرد امامزادهها شکل میگیرد. این همان چیزی است که برخی در بحث جامعهشناسی، هنگام مطالعه جامعههای شیعی اذعان میکنند که «جوامع شیعی جوامعی هستند که گرد امامزادههایشان شکل گرفتهاند و فرهنگ و هویت آنها متأثر از امامزادههاست»! در دورترین روستاهای ایران امامزادههایی وجود دارد که اصلاً دین مردم آن روستاها به آن امامزاده بستگی دارد؛ و اگر این امامزادهها نبودند تاریخ دینداری مردم عوض میشد. در واقع، محور حفظ تشیع، همین امامزادهها هستند و فرهنگ شیعی چه در گذشته و چه در حال، به وسیله آنها حفظ میشود. اگر آدمی در دوره کهنسالی و میانسالی هم باشد، چنانچه رگههایی از محبت این امامزادهها در روحش نقش بسته باشد، نمیتواند از آنها جدا شود. به هر ترتیب، این امر نیز، یکی از آثار هجرت امام رضا (ع) بوده که اثر عمیقی بر فرهنگ جامعه ما بر جای گذشته است.
تلقی ما در خصوص هجرت حضرت معصومه (س) نیز نباید تلقی منفعلانهای باشد؛ مثل اینکه گفته شود: ایشان برای برادرشان دلتنگ شده بودند و به قصد دیدار برادر هجرت کردند ولی در بین راه مریض شده و رحلت فرمودند و موفق به دیدار برادر نشدند! البته این هم امر مهمی است ولی هدف از این هجرت را هم باید بیش از این مطلب، تفسیر کرد. حرکت ایشان را هم باید یک حرکت آگاهانه، از سر یک بصیرت و احتمالاً با یک برنامهریزی دقیق تاریخی دانست؛ حضرت معصومه(س) میآیند و در قم مدفون میشوند تا اتفاقات خاصی را رقم بزنند. گرچه این کار برای ایشان سخت و سنگین است ولی با آمدن خودشان، به جابهجایی در قطب معنویت کمک کردهاند. آمدن ایشان به قم منشأ پیدایش خیرات عظیمی در عالم بوده است؛ یعنی همانگونه که آمدن امام رضا(ع) به ایران یک جابهجایی در جغرافیای عالم اسلام به وجود آورده، تشیع به ایران منتقل شده و محور خاصی پیدا کرده و از اینجا به دنیا منتشر میشود، حضور حضرت معصومه(س) در قم هم، تحولات عظیمی را با خود به همراه آورد است و آن حضرت(س) در حرکت خود همه این عواقب را میدیدهاند.
البته ممکن است این جریانات تصادفی به نظر بیاید، ولی انسان بصیر و دارای فلسفه تاریخ اسلامی، دقیقاً یک جریان رو به پیش را مشاهده میکند، تا جایی که امروزه میبینیم اسلام شیعی که اسلام ناب است، به یکی از قطبهای فرهنگی مهم و به یکی از کانونهای تأثیرگذار در فرهنگ جهان تبدیل شده است، به طوری که فرهنگ جهانی از شیعه الهام میگیرد. دشمنان نیز مستقیم و غیرمستقیم به این واقعیت اقرار میکنند. میبینید وقتی رئیس جمهور ما به کشورهای آفریقایی میرود، بیش از شخصیتهای سیاسی خودشان از او استقبال میکنند! این امر را نمیتوان صرفاً یک جوشش سیاسی دانست، بلکه یک جوشش عمیق معنوی است که گاهی چهرهی سیاسی به خود میگیرد. این جوشش عمیق و متراکم معنوی که از ایران بر میخیزد از مدیریت تاریخی اهل بیت عصمت و طهارت (ع) جان میگیرد.