۱۵ رمضان ۱۴۳۰
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
به همهی شاعران محترم - برادران و خواهران عزیز - خوشامد عرض میکنیم. در بین شما پیشکسوتها و اساتیدی حضور دارند، نورسها و شکوفههای تازهای هم بحمداللَّه حضور دارند؛ هرکدام یک لطفی دارید و هر گلی بوئی دارد؛ تأسف ما فقط از این است که نمیتوانیم از همهی این گلها استفاده کنیم. تقسیمبندی را دوستان کردهاند و از کسانی خواهش خواهند کرد که بخوانند؛ ما هم در انتظاریم که استفاده کنیم و گوش بدهیم. انشاءاللَّه که همهتان موفق باشید. آقای قزوه بفرمائید...
***
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
مجدداً خوشامد عرض میکنیم و تشکر میکنیم از برادران و خواهران عزیز، بخصوص از این دوستانی که از سرودههای خودشان ما را بهرهمند کردند. من امسال هم مثل پارسال دقت کردم تا بالا آمدن سطح شعر انقلاب را و شعر این نسل را بسنجم؛ پارسال هم به گمانم همین را گفتم، امسال هم تأکید میکنم: من بوضوح دارم بالا آمدن این سطح را مشاهده میکنم؛ یعنی واقعاً شعرِ مجموعهی شاعران انقلاب، امروز نسبت به ده سال قبل و پانزده سال قبل، یک رشد تحسین برانگیزی کرده. من، هم آن کسانی که دیروز جوانها و نوباوگان انقلاب محسوب میشدند - که امروز الحمدللَّه به میانسالی رسیدهاند و همچنان در این صراط پیش میروند - و هم آن جوانهائی که تازه وارد این میدان شدهاند را - حالا من تازه شعر اینها را میشنوم؛ شاید سالهاست وارد شدهاند، منتها در آن حدی نبوده که توی مطبوعات و کتابهائی که به دست بنده میرسد بیاید - واقعاً تحسین میکنم. اغلب شعرهائی که امشب خوانده شد، شعرهای خوبی بود؛ خوبِ به معنای حقیقی کلمه، یعنی لفظِ خوب، معنای خوب، آهنگ و موسیقی خوب، گزینههای واژگانی خوب و گسترش تخیل را در این شعرها - بخصوص توی شعر جوانها - آدم مشاهده میکند؛ اینها خیلی مهم است. اینها همه، چیزهائی است که نشاندهندهی رشد و بالندگی نهال شعر در کشور ماست.
خب، یک مطلب این است که شعر دوران انقلاب - یعنی این دوران سی ساله - دارد آزمایش خوبی از خودش نشان میدهد؛ شعرای خوب ما هیچ تنزل و توقف ندارند؛ انسان این را حس میکند. قبلها و در دورههای قبل از انقلاب شعرائی را دیدیم - شعرای بعضاً معروف - که در یک برههای از عمرشان، یک اوجی گرفتند، اما بعد نزول کردند یا متوقف شدند یا سقوط کردند؛ بعدها که نگاه میکردیم، میدیدم شعرهای بعدیشان اصلاً هیچ لطفی ندارد. من نگاه میکنم، میبینم تا الان در بین شعرای ما این جوری نبوده. حالا مثلاً فرض کنید در همین جلسه، آقای فرید، آقای امیری و آقای میرشکاک - این دوستانی که از پیش خوب شعر میگفتند، بخصوص آقای فرید و اینها را که من درست یادم مانده - این حرکتِ به سمت شعر بهتر با معیارها و میزانهای شعر خوب را ادامه دادند؛ یعنی توقف نکردند، به طریق اولی تنزل هم نکردند؛ این مهم است.
علاوه بر اینکه رویشهای جدیدی هم ما داریم. این جوانهائی که دارم میبینم، حقیقتاً من را شگفتزده میکنند. شعرای جوان بعضی از شهرستانها که میآیند اینجا و شعر میخوانند، وقتی من اینها را با شعرای آن شهر - در دورهی جوانی خود من - مقایسه میکنم، میبینم اینها از آنها بهترند؛ با اینکه آنها بعضاً نامهای معروف و شعرای معروف و صاحبنامی هم بودند؛ اما وقتی من نگاه میکنم، میبینم اینها بهتر از آنها شعر میگویند. الان توی همین جلسهی ما هم - حالا نمیخواهم اسم بیاورم - از شهری شعری خوانده شد که من شعرای قبلی آن شهر را هم میشناختم؛ چون من آنجا انجمن ادبی هم رفته بودم و چهرههای معروف شعریشان را هم میشناختم. شعر این آقائی که امشب اینجا شعر خواند، از شعر همهی آن شعرا که من میشناختم بهتر است! بنابراین این یک آزمونی است برای شعر انقلاب؛ شعر انقلاب یک حرکت مستمرِ رو به جلوی دارای اوج داشته. این از لحاظ اصل این معنا.
یک نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که
شعر انقلاب باید در خدمت مفاهیم انقلاب باشد. خب در بین شماها کسانی هستند که شعرهای آئینی میگویند. شعرهای مذهبی و شعرهای مربوط به ائمه (علیهمالسّلام) را، به اصطلاحی که حالاها باب شده، تعبیر میکنند به «شعر آئینی». هستند؛ انصافاً شعرهای خوبی هم گفته میشود؛ بعضیها هم اشعار مربوط به جنگ و دورهی دفاع مقدس یا مربوط به شهدا یا مربوط به جانبازان و اینها را میگویند. اینها خیلی خوب است؛ لیکن - پارسال هم من اشاره کردم به این معنا - اهداف و آرمانهای انقلاب منحصر در اینها نیست. انقلاب یک مجموعهای از ستارههای درخشان آرمانی را بالای سر ما قرار داده و ما را به حرکت و پرواز و جهش به سمت این نقاط نورانی دعوت کرده. ما هم امتحان کردیم، دیدیم میتوانیم پرواز کنیم؛ دیدیم این پرواز ممکن است. البته در دورهی دفاع مقدس نمونههای بارزش دیده شد و دیدیم وقتی این ملت به سمت این آرمانها پر بگشاید، میتواند خوب حرکت بکند؛ اما بسیاری از این آرمانها هنوز بالای سر ماست؛ ما باید حرکت کنیم: به سمت عدالت باید برویم، به سمت اخلاق باید برویم، به سمت استقلالِ به معنای حقیقی کلمه - شامل استقلال فرهنگی که از همه عمیقتر و دشوارتر است - باید برویم، به سمت بازیابی حقیقی هویت اسلامی- ایرانی خودمان باید برویم.
در امتحانهائی از قبیل همین حوادثی که حول و حوش انتخابات پیش آمد - بعد از انتخابات و قبل از انتخابات - دیدیم که در همین زمینهها ضعفها و مشکلاتی داریم. این حوادث برای ما نعمت بزرگی است؛ از این جهت که ضعفهای خودمان را بشناسیم؛ مثل رزمایشهائی که نیروهای مسلح راه میاندازند. رزمایش اصلاً برای همین است که این یگان نظامی یا این سازمان نظامی، نقاط ضعفش را پیدا کند. هدفی را میدهند، فرمان صادر میشود که به سمت آن هدف حرکت بکنند؛ بعد چشمهای بصیر و بینائی - در همهی رزمایشها اینجور است - میایستند و از بالای صحنه، صحنه را نگاه میکنند. میبینند که بله، در فلان نقطه، ضعف وجود دارد یا بعضاً ناتوانیهای مزمن وجود دارد. این برای ما یک رزمایش شد. البته به اختیار خود ما پیش نیامد؛ بر ما تحمیل شد؛ اما خوب شد؛ ضعفهای خودمان را فهمیدیم. بنابراین این آرمانها، بالای سر ماست و باید به سمت این آرمانها حرکت کنیم؛ آن وقت این ضعفها برطرف خواهد شد. این هم یک نکته است.
خب، در اینجا شاعر چه نقشی دارد؟ مردِ هنری و مردِ فرهنگی - مرد شامل زنها هم میشود - یعنی انسانِ هنری و انسانِ فرهنگی، در این صحنه چه وظیفهای دارد؟ به نظر من وظیفه خیلی سنگین است، خیلی بزرگ است. مهمترین وظیفه هم تبلیغ و تبیین است؛ «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه»؛ (۱) این یک معیار است؛ حقیقتی را که درک میکنید، آن را تبیین کنید. کسی انتظار ندارد برخلاف آنچه که میفهمید حرف بزنید. نه، آنچه را که میفهمید، بگوئید. البته برای اینکه آنچه میفهمید درست و صواب باشد، باید تلاش و مجاهدت کنید؛ چون در حوادثِ فتنهگون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است، شناخت مهاجم و مدافع دشوار است، شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است. اگر بنا باشد یک شاعر هم مثل دیگران گول بخورد، فریب بخورد و بیبصیرتی به سراغش بیاید، این خیلی دون شأن یک انسان هنری و یک انسان فرهنگی است. پس باید حقیقت را فهمید؛ بعد هم باید همان حقیقت را تبلیغ کرد. نمیشود با شیوههای سیاسی - شیوههای سیاستگران و سیاستمداران - در عالم فرهنگ حرکت کرد، این خلاف شأن فرهنگ است. در عالم فرهنگ بایستی گرهگشائی کرد؛ بایستی حقیقت را باز کرد، بایستی گرههای ذهنی را باز کرد. و این تبیین لازم دارد، یعنی همان کار انبیاء؛ فصاحت و بلاغتی هم که گفتهاند در بیان لازم است، بلاغتش به این معناست. اگر چه که بلاغت را در کتب فنی به معنای مطابقهی با مقتضای حال معنا میکنند، اما آن یک معنای خاصی از بلاغت است؛ معنای اوّلی و صریح بلاغت این نیست؛ بلاغت یعنی رساندن، بلاغ یعنی رساندن. اینی که مثلاً میگویند حافظ این شعر فصیح و بلیغ را گفته، بلیغش یعنی چه؟ یعنی مناسب مقتضای حال گفته؟ چه میدانیم ما آن وقتی که این شعر را گفته، مقتضای حال بوده یا نبوده! ما الان داریم نگاه میکنیم؛ بحث اقتضای حال نیست؛ یعنی رساست. بلیغ یعنی رسا؛ رسا بگوئید، روشن بگوئید، مبیَّن بگوئید؛ اما آنچه را که میفهمید بگوئید؛ هیچ انتظار نیست - حق هم نیست که انتظار باشد - کسی بر خلاف فهمیدهی خودش حرف بزند. سعی هم بکنید که آنچه که فهمیدید درست باشد.
من به شما عرض میکنم که این حرکت عظیم انقلاب اسلامی، یک حرکت تمام شده نیست. حالا یک گوشهی از لشکر آن من و شمائیم که حالا یک ذره مثلاً اهل ادب و فرهنگ و اینها محسوب میشویم؛ «و للَّه جنود السّماوات و الارض»؛ (۲) لشکر او زمین و آسمان نمیشناسد؛ «و کان اللَّه عزیزا حکیما»؛ (۳) خدا عزیز است - عزیز یعنی غالبِ لایغلب، یعنی بینیاز از همه - من و شما هم حالا یک گوشهای از کار را در دست میگیریم. این حرکت عظیمی که با انقلاب اسلامی شروع شد، یک حرکت تمام شده نیست؛ مطلقاً تمام شده نیست، آن حرکت ادامه دارد. همینی که حالا معمول شده که در بیانها و در تلویزیون و توی تبلیغات و توی دادگاه و توی زبان همه، میگویند: جنگ نرم؛ راست است، این یک واقعیت است؛ یعنی الان جنگ است. البته این حرف را من امروز نمیزنم، من از بعد از جنگ - از سال ۶۷ - همیشه این را گفتهام؛ بارها و بارها. علت این است که من صحنه را میبینم؛ چه بکنم اگر کسی نمیبیند!؟ چه کار کند انسان!؟ من دارم میبینم صحنه را، میبینم تجهیز را، میبینم صفآرائیها را، میبینم دهانهای با حقد و غضب گشوده شده و دندانهای با غیظ به هم فشرده شده علیه انقلاب و علیه امام و علیه همهی این آرمانها و علیه همهی آن کسانی که به این حرکت دل بستهاند را؛ اینها را انسان دارد میبیند، خب چه کار کند؟ این تمام نشده. چون تمام نشده، همه وظیفه داریم. وظیفهی مجموعهی فرهنگی و ادبی و هنری هم وظیفهی مشخصی است: بلاغ، تبیین؛ بگوئید، خوب بگوئید. من همیشه تکیه بر این میکنم: بایستی قالب را خوب انتخاب کنید و هنر را بایستی تمام عیار توی میدان بیاورید؛ نباید کم گذاشت، تا اثر خودش را بکند.
میبینید، دیگران با این کارهای هنرمندانهای که بعضاً دارند، دارند یک باطلهائی را تبلیغ میکنند؛ شگفت اینکه ما هم همان حرفها را قبول میکنیم! همین سریال کرهای که دارد پخش میشود و همه دارند آن را میبینند، یک تاریخسازی و افسانهی باطل است؛ آدم اگر بخواهد توی شاهنامه بگردد و اینجور داستانی را پیدا کند، ده پانزده تا از این داستانها میشود پیدا کرد. منتها طرف هنر به کار برده؛ وقتی کسی هنرمندانه کار میکند، پاداشش همین است که جنابعالی هم که هیچ علاقهای به آن تاریخ و به آن فرهنگ ندارید، مینشینید و با کمال علاقه گوش میکنید و خواهی نخواهی آن فرهنگ را جذب میکنید! این خاصیت هنر خوب است.
هنر خوب لازم است. حالا شما کارتان در باب هنر، کار شعر است؛ انشاءاللَّه باید هر چه بهتر و هرچه بیشتر آثار قدما و آثار اساتید را بخوانید، در آنها متوقف نباشید، اما از نیکوئیهای آنها اصلاً صرفنظر نکنید و به آنچه که تا حالا گیرتان آمده قانع نباشید. من عرض بکنم تعریفهائی که اول کردیم همهاش درست، اما این معنایش این نیست که شعرهای جوانهای خوب و عزیز ما - که میخوانند و واقعاً تحسین ما را بر میانگیزند - بیعیب است؛ نه، اینجا به آن معنا جلسهی نقادی نیست که آدم بنشیند، نقد کند و عیار شعر را مشخص بکند؛ والّا اگر پای عیارسنجی باشد، اشکالاتی وارد خواهد شد. باید این اشکالات را خودتان پیدا کنید. حالا اگر جلساتی مخصوص این کار دارید - مثل آن انجمنهائی که قدیم ما در مشهد داشتیم و رفته بودیم و دیده بودیم؛ در تهران هم شنیده بودیم که کم و بیش بود؛ اما نه به آن غلظت و استحکام مشهد؛ البته بنده جلسات تهران را شرکت نکرده بودم و ندیده بودم؛ اما مشهد خیلی جلسات خوبی بود؛ شعر را چکشکاری میکردند - که چه بهتر، این خیلی خوب است، در آن جلسات شعر را کامل نقد کنید؛ اگر هم نیست خود شما نگاه کنید، دقت کنید، فکر کنید و عیبجویانه و با نگاه انتقاد به شعر خودتان نگاه کنید تا انشاءاللَّه این را کامل کنید. به نظر من این میشود. انس با شعر اساتید موجب میشود که انسان بهتر بتواند بعضی از عیوب شعر خودش را پیدا کند.
امیدواریم انشاءاللَّه خداوند به شماها توفیق بدهد؛ حالا نمیدانم چند وقت دیگر و چند سال دیگر ما توفیق پیدا کنیم در این شب متبرک، با این جمع و جمع شعرا دور هم بنشینیم؛ ممکن است بار آخر باشد، ممکن است بار بعد یا بارهای بعدی هم وجود داشته باشد... د. (۴) البته جلسهای به این شکل، ما ندیدیم جائی انجام بدهند؛ در میلاد نبی مکرم، برادران اهل سنت جلسهی شعرخوانی و دفزنی دارند، این را دیدهایم. به هر حال اگر چنانچه آقایان سیصد و شصت شب هر سال هم بخواهند تشریف بیاورند، به شرطی که وقت ما را نگیرند هیچ اشکالی ندارد! انشاءاللَّه که خداوند موفق بدارد. حالا ببینیم، این هم یک پیشنهادی است؛ امیدواریم انشاءاللَّه که آنچه خیر است و صلاح است، پیش بیاید. خداوند انشاءاللَّه همهتان را موفق و مؤید بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه
۱) احزاب: ۳۹
۲) فتح: ۷
۳) فتح: ۷
۴) پبشنهاد یکی از حضار در این خصوص که غیر از این جلسه، شعرا در هر سال، جلسهی دیگری هم در یکی از اعیاد مبعث یا میلاد رسول اکرم(ص) در خدمت رهبر معظم انقلاب به شعرخوانی بپردازند.