Khamenei.ir

1404/07/29

فصل‌‌به‌فصل با زندگی یک «سردار مجاهد»

 سردار علیرضا افشار از روزهای پرتب‌وتاب مبارزه تا واپسین لحظات عمر، مسیر خدمت و مجاهدت را بی‌وقفه پیمود. از مدرسه علوی و دانشگاه شریف تا سنگرهای جهاد سازندگی و میدان‌های نبرد، افشار همواره نماد ایمان، نظم و اخلاص ماند. او از بنیان‌گذاران جهاد سازندگی، فعال در تسخیر لانه جاسوسی و از نخستین فرماندهان سپاه و نیروی مقاومت بسیج بود.
«درگذشت سردارِ مجاهد مرحوم آقای علیرضا افشار رحمة‌الله‌علیه را که از پیشکسوتهای انقلاب اسلامی و از مدیران ارشد جهاد سازندگی در سال‌های اولیه‌ی آن بودند، به خاندان گرامی و دوستان و همکاران ایشان تسلیت عرض می‌کنم. پاداش الهی و مغفرت خدای متعال را برای وی مسئلت می‌نمایم.»(۱)
بخش «درس و عبرت تاریخ» رسانه KHAMENEI.IR در گزارشی اجمالی به بهانه‌ی درگذشت این چهره‌ی پرتلاش، به زندگی و مجاهدت‌های مرحوم سردار علیرضا افشار، از دوران دانشجویی و حضور در جهاد سازندگی تا مسئولیت‌های او در سپاه و بسیج، پرداخته است.
 
* آغاز مسیر
علیرضا افشار، زاده‌ی مشهد و فرزند یکی از روحانیون به نام این شهر بود. هرچند که پدر و مادر او اصالتاً اهل یزد بودند، اما وی در مشهد به دنیا آمد و تا زمان ورود به دانشگاه در این شهر ماندگار شد.

شخصیت او در متن یک فضای آموزشی خاص شکل گرفت؛ «مدرسه علوی» در مشهد، همان جایی بود که در آن، دین و دانش در کنار هم معنا می‌یافتند و هویت اسلامی به‌صورت درونی و تجربی شکل می‌گرفت. این مدرسه برای علیرضا افشار فقط یک محیط آموزشی نبود، بلکه محفل پرورش فکری و معنوی‌ای بود که روحیه‌ی جهادی و نگاه انقلابی را در وجود او نهادینه می‌کرد. مطالعه آثار اندیشمندانی نظیر شهید مطهری و دکتر شریعتی، بخشی از فعالیت‌هایی بود که در شکل‌گیری گفتمان فکری او مؤثر افتاد: «ما در مدرسه علوی سیر مطالعاتی داشتیم؛ مانند سیر مطالعاتی کتاب‌های مرحوم شریعتی، شهید مطهری و مهندس بازرگان. ما کتاب‌ها را مطالعه کرده و درباره مباحث آن با هم گفت‌وگو می‌کردیم. تفکر شهید مطهری برای من و باقی بچه‌ها بسیار جذاب بود. در کتاب‌هایش مطالب بسیار متنوعی بحث شده بود.»(۲)

البته مدرسه همه موضوع نبود چه آنکه «مثل‌ بعضی‌ جاهای‌ دیگر، تعدادی‌ از فارغ‌ التحصیلان‌ این‌ مدرسه‌، حتی‌ فرزند خود آقای‌ سیدی‌ علوی‌ به‌ نفاق کشیده‌ شدند. بعضی‌ از آنها توده‌ای‌ شدند. [...] یک‌ جمعی‌ داشتیم‌ با همدیگر مباحثه‌ می‌کردیم‌ روی‌ کتابهایی‌ که‌ مطالعه‌ می‌شد.»(۳)

افشار از همان سال‌های دبیرستان به جریان‌های مذهبی و انقلابی نزدیک شد و این ارتباط، ذهن او را نسبت به نقش اجتماعی دین فعال‌تر کرد. تربیت مذهبی در کنار تجربه زیسته در یک محیط فرهنگیِ منسجم، پایه‌های فکری و اخلاقی او را برای حضور در عرصه‌های بعدی انقلاب آماده ساخت: «شرکت در برنامه‌ها و مجالس سخنرانی دیگران، چون آیت‌الله خامنه‌ای و شهید هاشمی‌نژاد هم از برنامه‌هایی بود که در کنار تحصیلمان داشتیم.»(۴)
 
* دوران دانشجویی و بازداشت توسط ساواک
پس از پایان دوران تحصیل در مدرسه‌ی علوی، علیرضا افشار در رشته‌ی مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر سابق) پذیرفته شد و برای ادامه‌ی تحصیل به تهران سفر کرد. او با همان روحیه و دغدغه‌ی فرهنگی که از مدرسه همراهش بود، تحصیل را با نگاه متعهدانه آغاز کرد. در دانشگاه، حلقه‌های فکری متعددی شکل گرفته بود و افشار از همان آغاز، با جریان‌های مذهبی و دانشجویان انقلابی همراه شد.

او یک تجربه منحصر به فرد در زندگیش داشت، سفر دانشجویی به هند:‌ «ما برای سفر کشور هند را انتخاب کردیم، به خاطر انقلاب و خارج شدن از استعمار انگلیس برایمان جالب بود و فکر می‌کردیم بیشتر جای بررسی دارد. من شهید شوریده و چند نفر دیگر از هم دانشگاهی‌ها، همسفر شدیم.»(۵)

تجربه‌ی این سفر، تأثیری عمیق در نگرش او بر جای گذاشت. در فضای فکری متنوع هند که آثار استعمار هنوز بر آن سایه افکنده بود، با چهره‌ی آشکار نفوذ غرب در همه چیز روبه‌رو شد. در یادداشت‌هایش، این دوره را مرحله‌ای می‌داند که نگاهش به «استعمار فرهنگی» را شکل داد و دریافت که سلطه‌ی غرب تنها در سیاست نیست، بلکه ذهن و هویت جوامع شرقی را نیز هدف گرفته است.

فعالیت‌های دانشجویی‌اش در بازگشت به ایران، او را بیش‌ازپیش به جریان انقلابی نزدیک کرد. او با تغییر ایدئولوژی گروهی مواجه شد که آنها را مبارز می‌پنداشت:‌ «خیلی‌ها بهت‌ زده‌ بودند. اصلاً نمی‌توانستند تحلیل‌ کنند؛ خوشبختانه‌، خیلی‌ تعداد خیلی کمی از بچه‌ها از تغییر مبانی‌ اعتقادی‌ منافقین‌ تبعیت‌ کردند. من‌ یادم‌ نمی‌آید در دانشگاه‌ صنعتی‌ شریف‌، کسی‌ که‌ به‌ کار آنها ادامه‌ داده باشد.»(۶)

حضور در انجمن‌های اسلامی و ارتباط با نیروهای مذهبی، از او چهره‌ای فعال و مؤثر ساخت و همین امر هم نهایتاً منجر به آن شد که ساواک او را دستگیر کند. علیرضا افشار به مدت دو ماه در بازداشت ساواک بود و چون مدرکی علیه او نداشتند، نهایتاً به زندان قصر منتقل شد. در زندان قصر، به جای انزوا، فرصت را برای آموختن و گفتگو با مبارزان دیگر مغتنم شمرد.
 
* جرقه‌های نخستین جهاد
با پیروزی انقلاب اسلامی و در فضای پرشور بازسازی کشور، جهاد سازندگی به‌عنوان یکی از نهادهای مردمی و برخاسته از متن انقلاب اسلامی شکل گرفت. طیفی از دانشجویان که پیش از انقلاب، ذوب در شعارهای طرفداری از مظلومان و مستضعفان بودند، پس از انقلاب به این جمع‌بندی رسیدند که اکنون زمان عمل به شعارهاست. علیرضا افشار از نخستین نیروهایی بود که از دل دانشگاه به این حرکت پیوست و در شکل‌گیری و هدایت آن، نقشی محوری ایفا کرد: «اسفندماه یعنی ده روز پس از پیروزی انقلاب، جلساتی با تشکل‌های دانشجویی دانشگاه و به‌خصوص چهار دانشگاه معروف تهران ترتیب دادیم تا ببینیم چه کاری می‌توانیم انجام دهیم. معمولاً ما پنج دانشگاه اگر کاری را انجام می‌دادیم سایر دانشگاه‌های کشور نیز پشت سرمان به حرکت در می‌آمدند. اردیبهشت‌ماه ۵۸ دانشگاه‌های سراسر کشور را در جلسه‌ای که منجر به تشکیل اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌های سراسر کشور یا همان دفتر تحکیم وحدت شد، دعوت کردیم... عده‌ای جذب فعالیت‌های امنیتی شدند... عده‌ای دیگر هم با دولت همکاری می‌کردند. من هم در گروهی بودم که می‌خواستند برای محرومیت‌زدایی فعالیت کنند. توجه به مناطق محروم و روستاها مثل باقی موضوعات مهم کشور در جلسات ما مطرح بود. تصمیم گرفتیم نهادی خودجوش و مردمی تأسیس کنیم و نام‌های مختلفی برای آن مطرح کردیم. در آخر به نام جهاد برای سازندگی روستاها رسیدیم.»(۷)

پس از کش‌وقوس‌های فراوان و چالش با مهندس بازگان که می‌خواست جهاد سازندگی را ذیل دولت موقت درآورد، جمعی از دانشجویان که علیرضا افشار هم از جمله‌ی آنها بود، نزد شهید بهشتی رفته و ما‌وقع را با ایشان در میان گذاشتند. شهید بهشتی هم برای اطلاع از پیشرفت کارها آقای ناطق نوری را به‌عنوان نماینده معرفی کردند. همین ارتباطات نهایتاً منجر به آن شد تا دانشجویان با امام خمینی در قم دیدار کرده و گزارشی از فعالیت‌ها ارائه دهند. فردای آن روز (۲۷ خردادماه ۱۳۵۸)، امام نیز فرمان تشکیل جهاد سازندگی را صادر کرده، دفاتر استانی دانشجویان راه افتاد و فعالیت جهاد رسمیت بیشتری یافت.
 
* جهاد در سایه‌ی حمایت بهشتی
با صدور فرمان تاریخی امام خمینی برای تشکیل جهاد سازندگی، موجی از شور و مسئولیت‌پذیری در میان نیروهای انقلابی به راه افتاد. در این میان، آیت‌الله بهشتی که از اعضای مؤثر شورای انقلاب بود، جزو نخستین کسانی به شمار می‌رفت که ضرورت سامان‌دهی این حرکت مردمی را درک کرد. ارتباط نزدیکش با جوانان انقلابی، شناخت دقیق از ظرفیت نیروهای مردمی و نگاه نظام‌مندش به مقوله‌ی مدیریت، سبب شد تا در همان روزها، نقش پررنگی در هدایت فکری و سازمانی جهاد ایفا کند.

پس از استعفای مهندس بازرگان از دولت موقت، هر یک از اعضای شورای انقلاب مأموریت اداره بخشی از کشور را پذیرفتند. در این میان شهید بهشتی جهاد سازندگی را برگزید: «ما هر هفته و پس از مدتی هر دو هفته یک‌بار در طبقه دوم دیوان عالی کشور با شهید بهشتی جلسه داشتیم. ایشان قبل از جلسه با ما، یعنی شورای مرکزی جهاد سازندگی، دیدار مردمی داشتند. شهید بهشتی در یک سالن بزرگ نزدیک دفترشان می‌نشستند و مردم هم برای طرح شکایت‌هایشان می‌آمدند و ایشان دستور رسیدگی می‌دادند. بعد از اتمام جلسه دیدار مردمی، ایشان وارد اتاقی که با ما جلسه داشتند می‌شدند. [...] ابتدای هر جلسه گزارش کار می‌دادیم و بعد از طرح‌ها و برنامه‌ها، مسائل و مشکلاتی که خیلی هم زیاد بودند، می‌گفتیم و ایشان هم ما را راهنمایی می‌کردند. شهید بهشتی همیشه بی‌دریغ از جهاد حمایت می‌کردند.»(۸)

این حمایت‌ها در دوره ریاست جمهوری بنی‌صدر هم ادامه یافت:‌ «بنی‌صدر به‌طورکلی همه نهادهای‌ انقلابی‌ را قبول‌ نداشت‌، فقط‌ جهاد نبود، با همه‌ درگیر بود. ما تقریباً به‌زودی به‌ مقابله‌ کشیده‌ شدیم‌. چون‌ ما مجبور بودیم‌ در مسائل‌ اجرایی‌ وارد بحث‌های دولت‌ بشویم‌، با همکاری‌ دولت‌ کار بکنیم‌ و می‌دیدیم‌ که‌ همواره‌ موانعی‌ برای‌ کار جهاد تراشیده‌ می‌شود. در این‌ دوران‌ نماینده‌ی شورای‌ انقلاب‌ در جهادسازندگی‌ که‌ شهید بهشتی‌ بودند، مأمنی‌ بودند.»(۹)
 
* در محضر امام
با گذشت زمان، جهاد سازندگی از یک حرکت خودجوش دانشجویی به سازمانی منسجم و تأثیرگذار بدل شد. جهادگران که روزی با امکاناتی اندک اما انگیزه‌ای عظیم کار را آغاز کرده بودند، حالا در سراسر کشور مشغول اجرای گسترده‌ای بودند و ثمره‌ی تلاششان به‌روشنی در روستاها دیده می‌شد.

همین هم باعث شد تا یک سال پس از آغاز این حرکت، جهادگران به دیدار امام خمینی رفته و شرح اقدامات خود را برای ایشان مطرح کنند. در این جلسه، علیرضا افشار ـ که در آن زمان سخنگوی شورای مرکزی جهاد بود ـ مسئولیت قرائت گزارش رسمی را برعهده گرفت: «آمارها را با ترس‌ولرز می‌خواندم. احداث چندین کیلومتر راه روستایی، برق‌رسانی و آب‌رسانی به چندین روستا، فعالیت‌های کشاورزی، برنامه‌های هفتگی ساخت بناهای فرهنگی، فعالیت در زمینه‌های بهداشت و درمان و... گزارش را که خواندم، امام گفتند: «چرا اینها را به مردم نمی‌گویید؟» یک سال دیگر هم گذشت و ما به‌خاطر همان موضوع اخلاص و گمنامی، فرمایش امام را اجرا نکردیم. سال بعد که خدمت امام رفتیم، هنگام خواندن آمارها که چند برابر هم شده بود، احساس کردم امام حالتی نیمه برافروخته دارند. پس از پایان گزارش‌دهی گفتند: «مگر نگفتم اینها را به مردم بگویید؟ چند بار هم بگویید.» و آن جمله معروف را فرمودند که «مرغ یک تخم می‌گذارد آن همه سروصدا می‌کند، آن وقت شما این‌همه کار می‌کنید، هیچ نمی‌گویید!» همان جا مقرر شد من به صداوسیما بروم. من هم رفتم و به مردم گزارش دادم.»(۱۰)
 
* در برابر منافقین
علیرضا افشار که به‌عنوان سخنگوی جهاد سازندگی فعالیت خود را ادامه می‌داد، پس از نقش‌آفرینی جدی در سازندگی روستاها و فعالیت جدی در مناطقی همچون بشاگرد، به هدفی مهم برای سازمان مجاهدین خلق مبدل شد. او و برخی از افراد جهاد سازندگی که در فرایند بازرسی از استان‌ها متوجه نفوذ جدی منافقین در این نهاد مردمی شده بودند، برای رفع این مشکل و پاک‌سازی دفاتر اقدام کردند. همین امر هم واکنش منافقین را درپی داشت و آن‌ها برای حذف افشار اقدام کردند: «در دوران جهاد، در یک خانه اجاره‌ای ساکن بودم. همسایه‌ها به من خبر دادند که مدتی است چند فرد مشکوک اطراف خانه‌ام تردد می‌کنند و از من خواستند مراقب باشم. چند وقت بعد از آن هم در دستگیری گروهی از منافقین، عکس و کروکی خانه‌ام را پیدا کرده بودند. من سخنگوی جهاد بودم و شناخته شده و گویا منافقین برای ترورم برنامه داشتند که عملی نشده بود.»(۱۱)
 
* پایان فصل جهاد
فعالیت‌های علیرضا افشار در جهاد سازندگی ادامه یافت و به «همکاری با شهید رجایی برای پیاده‌سازی مدل جهاد سازندگی در آموزش و پرورش» و «آشنایی با شهید آوینی برای معرفی رسانه‌ای جهاد به مردم و جلب مشارکت آن‌ها» نیز منتهی شد.

با آغاز مسئولیت عبدالله نوری به‌عنوان نماینده امام خمینی در جهاد سازندگی (۱۳۶۰) و آغاز بحث وزارتخانه شدن این نهاد مردمی، رفته‌رفته علیرضا افشار، از جهاد جدا شد. در همین نقطه فعالیت پرثمر او در این نهاد انقلابی، پس از دعوت سپاه و ضرورت حضور در جبهه‌ها، پایان یافت.
 
* تسخیر لانه جاسوسی و پروژه‌ی احیای اسناد
در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، علیرضا افشار ضمن فعالیت جدی در جهاد سازندگی، همچنان از پویا‌ترین دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف به شمار می‌رفت. انبوه کارهای روی زمین‌مانده در جهاد هم باعث نشد تا افشار از جمع دانشجویی خارج شده و ارتباط تشکیلاتی و فکری خود را با دانشجویان و انجمن اسلامی قطع کند. همین امر هم منجر به آن شد تا در رخدادهای مهمی چون تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال ۱۳۵۸ نیز نقش مهمی ایفا کند.

در آن زمان، علیرضا افشار از اعضای شاخص «شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف» بود و ارتباط نزدیکی با جمع دانشجویان مسلمان پیرو خط امام داشت. همین هم باعث شد تا وی نقشی کلیدی در تسخیر لانه جاسوسی ایفا کرده و بعدها نیز در جمع‌آوری اسناد لانه، تأثیرگذار باشد.

در میان دانشجویانی که اقدام به تسخیر لانه جاسوسی کرده بودند، طیف‌های مختلفی وجود داشتند که در این میان، نفوذ جریان لیبرال در لانه بیشتر بود. تعداد دانشجویان طرفدار شهید بهشتی و آیت‌الله خامنه‌ای که علیرضا افشار هم جزو آنها به شمار می‌رفت، اندک بود. بین دانشجویان در مواضع عمومی اختلافی وجود نداشت، اما طبیعتاً در برخی مسائل اختلاف‌نظر ایجاد می‌شد؛ پیداشدن یک سند درباره شهید بهشتی از جمله این موارد اختلافی بود: «در لانه سندی درباره‌ی شهید بهشتی پیدا شد. در شورا مطرح شد افشای این سند که مربوط به نقش شهید بهشتی در انقلاب است، در شرایطی که فضاسازی شدیدی علیه ایشان در کشور شکل گرفته، به نفعشان است. تصمیم گرفتیم درباره‌ی افشای سند رأی بگیریم، اما به دلیل غلبه جریان خط سه در شورا، نتیجه رأی‌گیری به نفع نظر آنها شد. آنها تصمیم گرفتند که سند پخش نشود. این تصمیم شورای مرکزی بود که بعضی اسناد به رسانه‌ها تحویل داده شود اما سند شهید بهشتی رأی نیاورد. مردم هم برای افشای اسناد مطالبه داشتند. بعدها سند شهید بهشتی در جریان دستگیری آقای عبدی در منزل ایشان پیدا شد. فهمیدیم این سند را از لانه خارج کرده بودند تا اصلاً وجود نداشته باشد. نگاه سیاسی و مخالفتشان با شهید بهشتی، آقای خامنه‌ای و سران حزب جمهوری شدید بود. این هم از مظلومیت‌های شهید بهشتی است.»(۱۲)

یکی از مسئولیت‌های مهم علیرضا افشار در این برهه، احیاء و بازیابی اسناد لانه جاسوسی بود. پس از اشغال لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام، آنان با انبوهی از مدارک، گزارش‌ها و اسناد طبقه‌بندی‌شده روبه‌رو شدند؛ حجمی از اطلاعات که هیچ‌کس در ابتدا گمان آن را نمی‌برد و سامان‌دهی آن، کاری به‌غایت دشوار و زمان‌بر بود: «احیای اسناد باید ادامه پیدا می‌کرد به طوری که ۲ سال بعد از این ماجرا ما هنوز مشغول احیای اسناد بودیم. من در هنگام ورود به سفارت، ابتدا در جهاد سازندگی بودم و بعد به سپاه رفتم؛ یادم هست که از مقام معظم رهبری اجازه گرفتم که از بودجه سپاه یک منزل اجاره کنیم تا این دانشجویان در آنجا همه اسناد را بتوانند احیا کنند. این روند حدود دو سال طول کشید و همه اسناد در بیش از ۷۰ جلد کتاب منتشر شد.»(۱۳)
 
* ورود به سپاه
در سال ۱۳۶۱ بعد از اینکه افشار از جهاد سازندگی خارج شد، به دعوت برخی از فرماندهان وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به این نهاد انقلابی پیوست. رضا سیف‌اللهی که در جریان تسخیر لانه جاسوسی با علیرضا افشار آشنایی پیدا کرده بود و در آن مقطع رئیس ستاد مرکزی سپاه بود، افشار را به حضور در سپاه پاسداران دعوت کرد: «آقای سیف‌اللهی از طرف آقای محسن رضایی که فرمانده سپاه بودند، من را برای همکاری به سپاه دعوت کرد. آقای سیف اللهی، آن زمان رئیس ستاد مرکزی سپاه بود. در واقع ایشان به آقای رضایی پیشنهاد داده بود که از من به عنوان جانشین ستاد مرکزی سپاه دعوت به همکاری شود. من هم استقبال کردم.»(۱۴) ورود او به سپاه، موجب تفاوت نگرش‌هایی شد که احتمالاً ناشی از توجه به دشمن به جای سیاست داخلی بود. سید عباس نبوی، از همراهان آنها در این خصوص می‌گوید: «من از مدتی قبل درباره جریان چپ تأملاتی کرده و به یکسری نتایج رسیده بودم یکی از نتایج من این بود که مجموعه بچه‌های خط امام مثل ابراهیم اصغرزاده، محسن میردامادی، عباس عبدی و دیگران، با آن بچه‌هایی که از مجموعه خط امام به سپاه ملحق شده بودند مثل علیرضا افشار یا رضا سیف‌اللهی، تقابل‌هایی پیدا کرده‌اند.»(۱۵)
 
* شورای‌عالی پشتیبانی جنگ
در آن مقطع از سوی نیروهای پاسدار دغدغه‌هایی نسبت به هماهنگی دولت و جبهه وجود داشت. دستگاه‌های اجرایی کشور همراهی لازم را با جبهه‌ها به عمل نمی‌آوردند و به همین خاطر اختلاف‌نظرها و ناهماهنگی‌هایی در مدیریت جبهه و جنگ رخ می‌داد. برخی فرماندهان سپاه از جمله علیرضا افشار، این مشکل را در جلسه‌ای با آیت‌الله خامنه‌ای مطرح کردند. علیرضا افشار در این جلسه پیشنهاد تشکیل جلسه‌ی مشترک میان استانداران، ائمه جمعه و فرماندهان سپاه استان‌ها را مطرح کرد. این پیشنهاد با موافقت آیت‌الله خامنه‌ای همراه شد و از همین نقطه بود که مقدمات تأسیس ستاد پشتیبانی جنگ در دستور کار قرار گرفت:‌ «با استفاده از فرمایشات ایشان [آیت‌الله خامنه‌ای] و صحبت‌های مطرح‌شده در جلسه، طرحی آماده کردیم تا در همه استان‌های کشور، ستاد پشتیبانی جنگ ایجاد شود. در تهران نیز شورای‌عالی پشتیبانی جنگ برای پشتیبانی این ستاد ایجاد شد. دبیری ستاد مرکزی از سه نفر تشکیل شد با ترکیبی از نماینده رئیس‌جمهور، آقای سید علی مقدم، نماینده نخست‌وزیر آقای دکتر فیروزآبادی، و من به‌عنوان نماینده نیروهای مسلح که با هم دبیرخانه را اداره می‌کردیم... یک بار آقای خامنه‌ای در جلسه‌ای اشاره کردند و گفتند: دبیرخانه خیلی خوب عمل می‌کند و طوری موضوعات را مطرح می‌کند که مشکلی باقی نمی‌ماند.»(۱۶)
 
* همراهی با آقا
شاید یکی از دلایل آن عمق نگاه بیشتر، نسبت به برخی دانشجویان همراهش در «انقلاب دوم»، این بود که او به روحانیت اتکای فکری داشت. به صورت خاص، علیرضا افشار در کنار فعالیت‌های ریز و درشتی که در روزهای پس از پیروزی انقلاب انجام داده بود، یکی از نیروهای جوان و پرتلاش سپاه پاسداران به شمار می‌رفت که همواره ارتباطی نزدیک و صمیمی با آیت‌الله خامنه‌ای داشت.

در یکی از این مقاطع، زمانی که آیت‌الله خامنه‌ای برای بازدید از خطوط مقدم جبهه قصد عزیمت به مناطق عملیاتی داشت، افشار مأموریت یافت تا به نمایندگی از سپاه، ایشان را همراهی کند. در جریان این سفر قرار بود که آیت‌الله خامنه‌ای از محور حلبچه بازدید کند. این بازدید دقیقاً در روزهایی اتفاق افتاد که فرماندهان، مقدمات عملیات والفجر را تدارک می‌دیدند. در آن روزها، افشار در کنار آیت‌الله خامنه‌ای حضور داشت و از نزدیک شاهد تصمیم‌گیری‌های میدانی، ارزیابی مناطق عملیاتی و روحیه‌بخشی ایشان به رزمندگان بود: «من ایشان را از طرف سپاه همراهی می‌کردم. ما با یک اتوبوس که پرده‌هایش کشیده شده بود، همراه چند نفر از محافظان به منطقه رفتیم. از تهران راه افتادیم و پس از رسیدن، در قرارگاهی در نزدیکی مریوان مستقر شدیم. محسن [رضایی] و بقیه مسئولان هم آمدند و راجع به عملیاتی که قرار بود انجام شود، توضیحاتی دادند. آقای خامنه‌ای هم از تعدادی از مقرها بازدید کردند. در راه فرصت را غنیمت شمرده و از مسائل کشور و مشکلات سپاه، نکاتی را مطرح کردم.»(۱۷)

این همراهی اما به حضور در جبهه‌ها محدود نماند. در سال‌هایی که علیرضا افشار مسئولیت حفاظت از مسئولان ارشد جمهوری اسلامی را بر عهده داشت، ارتباط و همکاری او با آیت‌الله خامنه‌ای شکل گسترده‌تری یافت. افشار نه‌تنها در مأموریت‌های داخلی، بلکه در برخی سفرهای خارجی نیز در کنار ایشان حضور داشت. یکی از برجسته‌ترین این سفرها، اجلاس سران کشورهای جنبش عدم تعهد بود؛ رویدادی با ابعاد سیاسی و امنیتی گسترده که در آن آیت‌الله خامنه‌ای در رأس هیئتی رسمی به خارج از کشور سفر کرد. افشار با تکیه بر تجربه‌های پیشین خود در جبهه و روحیه‌ای آرام و منضبط، مأموریت را بدون تشریفات سنگین و بدون ایجاد هیاهوی معمول نیروهای حفاظتی پیش برد: «بعد از ترورهای منافقین و لزوم حفاظت از مسئولان سپاه، من مسئول حفاظت شدم. زمانی که مقام معظم رهبری رئیس جمهور بودند، برای شرکت در اجلاس غیرمتعهدها به الجزایر رفتند. گویا در این اجلاس گسترده‌ترین تیم حفاظتی برای فیدل کاسترو بوده است. آنها با یک هلیکوپتر و اسکورت در جلو و عقب او را به محل اجلاس می‌آوردند. بااین‌حال فیدل کاسترو به آقای خامنه‌ای گفته بود: تیم حفاظت شما، در مقایسه با دیگر تیم‌ها اول است. او چریک بود و می‌دانست چطور باید حفاظت را برقرار کرد و متوجه شده بود که تیم ما از هوشمندی بالایی برخوردار است. ما همین حرف را سند کردیم تا بگوییم نیروهایمان بدون تشریفات و تظاهر، چقدر دقیق عمل می‌کنند. خود آقای خامنه‌ای هم همیشه نظارت می‌کردند که تشریفاتی در حفاظت نباشد و موجبات زحمت مردم فراهم نشود.»(۱۸)

این همراهی حتی پس از پایان دوران ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای نیز ادامه یافت. با انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران، محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران، مأموریتی ویژه به سردار علیرضا افشار سپرد. او باید در کوتاه‌ترین زمان ممکن، تشکیلاتی منسجم و کارآمد برای حفاظت از رهبری ایجاد می‌کرد؛ ساختاری که ضمن حفظ سادگی و پرهیز از تظاهر، از دقت، انضباط و ابتکار لازم برای صیانت از رهبر انقلاب برخوردار باشد: «خدمت آقا رسیدم و درباره محل سکونت و دفتر کارشان سؤال کردم. گفتند بررسی کنید و جایی را پیدا کنید که برای مردم مزاحمت ایجاد نکند. با آقای رفیق‌دوست در این باره مشورت کردم. با هماهنگی دفتر آقا قرار شد در محله عباس‌آباد که فضای مناسبی برای تدارکات حفاظت و راه‌های دسترسی داشت، مکانی ساخته شود. طرح در جلسه‌ای خدمت آقا ارائه شد. ایشان دستشان را بردند روی نقشه و فرمودند: خیابان انقلاب به پایین باشد من باید میان مردم باشم. بررسی‌های زیادی انجام دادیم، اما جای مناسبی پیدا نکردیم آقا همچنان در همان محل ریاست جمهوری بودند. نهایتاً به مجموعه فعلی رسیدیم. با جست‌وجو در اطراف این مجموعه منزلی انتخاب و تهیه شد. آقا اجازه هیچ تغییری را در منزل ندادند فقط در کنارش حسینیه‌ای برای دیدارهای مردمی ساخته شد. ایشان حتی اجازه ندادند که برای حسینیه فرش بخریم و آنجا را با گلیم‌های یزدی مفروش کردند. برای تقویت حفاظت ایشان از یگان‌های سپاه در مشهد نیرو گرفتیم. از گردان‌های لشکر امام رضا و نصر خراسان نیروها نوبتی برای حراست می‌آمدند. به‌تدریج یگان حفاظت ولی‌امر شکل گرفت و برایش فرمانده تعیین شد.»(۱۹)
 
* نیروی مقاومت بسیج
پس از این مقطع، یکی از مهم‌ترین دوره‌های مسئولیت علیرضا افشار، فرماندهی در بسیج و مشارکت در نهادینه‌سازی نیروی مقاومت بسیج بود.

۱۲ دی‌ماه ۱۳۶۸، او حکم فرماندهی خود را دریافت کرد:‌ «بنا به پیشنهاد فرمانده کلّ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و نظر به سوابق ممتد و درخشان در سپاه، شما را به سِمت «فرماندهى نیروى مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامى» منصوب میکنم تا طبق وظایف مقرّره و ایجاد انضباط شایسته، در تحقّق کامل ارتش بیست‌میلیونى اقدام نموده و آمادگى لازم در دفاع از انقلاب اسلامى و انجام مأموریّتهاى ویژه را حفظ نمایید.»(۲۰)

در این دوره سردار افشار تلاش کرد بسیج را از حوزه‌ای صرفاً نظامی به نهادی اجتماعی و فرهنگی تبدیل کند. طرح واکسیناسیون فلج اطفال با همکاری وزارت بهداشت، نمونه‌ای از این رویکرد بود که با بسیج پانصد هزار بسیجی انجام شد.(۲۱) طرحی که با مشارکت صدها هزار بسیجی در سراسر کشور اجرا شد و به گفته نماینده یونیسف، «صد درصد موفق» بود. «بعد از آن به خارج از ایران هم رفتند و همین برنامه واکسیناسیون فلج اطفال در افغانستان انجام دادند.»(۲۲)

در کنار فعالیت‌های بهداشتی و سازندگی، بسیج تحت فرماندهی افشار در عرصه فرهنگ و تربیت نیز فعال شد؛ ایجاد کانون‌های فرهنگی و ورزشی، تأسیس مدارس سپاه، تولید سرودهای انقلابی و گسترش آموزش‌های مردمی از جمله ی این موارد است.
 
* طراح نشان‌های نظامی
او قبل از آنکه به فرماندهی نیروی مقاومت بسیج منصوب شود، در معاونت نیروی انسانی ستاد کل نیروهای مسلح، موضوع اهدای نشان به فرماندهان سپاه را پیگیری کرد که در نتیجه، سه نشان طراحی شد، نشان فتح برای کسانی که در عملیات‌ها بیشترین موفقیت را داشتند، مثل فرماندهان لشکرها، نشان نصر به افرادی که در پشتیبانی جنگ و ستاد بیشترین فعالیت را داشته‌اند و نشان ذوالفقار که به موارد خاص اعطا می‌شد. او در ششمین روز از هفته دفاع مقدس اولین سال رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، در مراسمی که به افتخار اعطای نشان فتح از حضرت فرمانده کل نیروهای مسلح برگزار شده بود، درباره شرایط اعطای این سه نشان و نیز نمادشناسی آن صحبت کرد. آنگاه فرمانده کل قوا این روند را تأیید کرده و فرمودند:‌ «این سنت مطلوب، قدردانی مشخص و معینی از کسانی می باشد که فداکاری‌ها و تلاش آنان در جبهه‌های جنگ موجب پیروزی‌ها گشته است و برای همیشه نام آنان را در تاریخ ثبت خواهد کرد.»(۲۳)

یازده سال بعد، فرمانده کل قوا این نشان را به خود او نیز اعطا کردند:‌ «سردار سرتیپ پاسدار علیرضا افشار، بپاس تلاشهای مخلصانه و نقش موثری که در پشتیبانی از دفاع مقدس، اعتلای کلمه اسلام، پایداری انقلاب و حفظ میهن اسلامی داشته‌اید، یک قطعه نشان درجه یک نصر نیروهای مسلح به جنابعالی اهدا می گردید.»(۲۴)
 
* آخرین مأموریت‌های سردار
سردار علیرضا افشار پس از هشت سال حضور مؤثر در رأس نیروی مقاومت بسیج، از سوی مقام معظم رهبری تقدیر شد: «از زحمات و تلاشهای مخلصانه سردار علیرضا افشار در مدت تصدی آن مسؤولیت قدردانی می‌کنم.»(۲۵)

در ادامه آن متن تأکید شده بود که «امید است از نیروی با ارزش ایشان استفاده شایسته به عمل آید.» و بر اساس این توصیه در ادامه مسئولیت‌های مهم و متنوعی را در عرصه‌های فرهنگی، نظامی و آموزشی بر عهده گرفت. از جمله از سوی فرمانده کل قوا، با تأکید بر «سوابق انقلابی و تجارب عملی به ویژه در امور فرهنگی دفاع مقدس»(۲۶) در یک دوره هشت سال به معاونت فرهنگی و تبلیغات دفاعی و ریاست بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس منصوب و در پایان دوره از سوی معظم له، «از تلاشهای مخلصانه سردار سرتیپ افشار در مدت تصدی این مسئولیت» قدردانی شد.(۲۷)
 
او همچنین مدتی ریاست دانشگاه امام حسین (ع) را بر عهده داشت و در تربیت نیروهای انقلابی و علمی برای آینده سپاه پاسداران ایفای نقش کرد. سپس به معاونت فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد و پس از آن در جایگاه معاونت امور مجلس و حقوقی ستاد کل نیروهای مسلح، نقش مهمی در تنظیم روابط نیروهای مسلح با مجلس شورای اسلامی ایفا کرد. او در ادامه، به ریاست بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس رسید و کوشید تا خاطره و هویت جهادی ملت ایران را به نسل‌های جدید منتقل کند.

در سال‌های پایانی عمر، سردار افشار به‌عنوان رئیس اندیشکده جنگ نرم در دانشگاه عالی دفاع ملی فعالیت می‌کرد و تمرکز خود را بر بررسی تهدیدات نرم‌افزاری و فرهنگی علیه انقلاب اسلامی گذاشت. همچنین در اموری همچون بنیاد بین‌المللی غدیر، خیریه‌های مردمی و توسعه نهادهای فرهنگی کوشا بود. او پس از عمری مجاهدت و خدمت در عرصه‌های مختلف، در حالی که هنوز دغدغه‌ی پاسداری از ارزش‌های انقلاب اسلامی را داشت، در ۲۴ مهرماه ۱۴۰۴ دعوت حق را لبیک گفت.

 
 پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی درگذشت سردار سرتیپ پاسدار مرحوم علیرضا افشار، ۱۴۰۴/۷/۲۶
حسینی، سید حسین؛ رحیمی، زینب (۱۴۰۱). «همیشه جهادگر - خاطرات علیرضا افشار». تهران: انتشارات ایران، ص ۲۳
مصاحبه مرکز اسناد انقلاب اسلامی با سردار علیرضا افشار، جلسه اول، ۸/ ۱۰/ ۱۳۷۶، شماره کاست: ۲۶۶۲ 
همیشه جهادگر ، ص ۲۳
همان، ص ۳۵
مصاحبه مرکز اسناد انقلاب اسلامی با سردار علیرضا افشار، جلسه اول، ۸/ ۱۰/ ۱۳۷۶، شماره کاست: ۲۶۶۲
همیشه جهادگر ، ص ۷۷ - ۷۸
همان، ص ۸۷
پایگاه موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، شناسه: rgpvdpyh
(۱۰ همیشه جهادگر، ص ۹۳
(۱۱ همان، ص ۹۴
(۱۲ همان، ص ۱۲۳ - ۱۲۴
(۱۳ پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران، کد مطلب: ۷۸۲۱۷۶
(۱۴همیشه جهادگر، ص ۱۳۵
(۱۵ فتح‌الله‌زاده، مرتضی (۱۴۰۲) تکاپوی جوشش انقلابی خاطرات سیاسی و مدیریتی سید عباس نبوی، تهران: انتشارات ایران، ص ۵۲۹
(۱۶ همیشه جهادگر، ص ۱۴۲ و ۱۴۳
(۱۷ همان، ص  ۱۶۶
(۱۸ همان، ص ۱۶۸ - ۱۶۹
(۱۹ همان، ص ۱۸۶ - ۱۸۷
(۲۰ متن حکم انتصاب فرمانده نیروى مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، ۱۳۶۸/۱۰/۱۲
(۲۱ ایرنا،‌ مصاحبه فرمانده نیروی مقاومت، ۱۳۷۴/۱/۲۳
(۲۲ علامیان، سعید (۱۳۹۳) برای تاریخ می گویم، ج۲، تهران: انتشارات سوره مهر، ص ۳۴۲
(۲۳ اعطای نشان فتح به ۵۴ نفر از فرماندهان سپاه و ارتش توسط رهبر انقلاب، ۱۳۶۸/۷/۵
(۲۴ متن حکم اعطای نشان درجه یک نصر توسط فرمانده کل قوا، ۱۳۷۹/۳/۲
(۲۵ متن حکم انتصاب سردار سرتیپ پاسدار حجازی به سمت فرماندهی نیروی مقاومت بسیج سپاه، ۱۳۷۶/۱۲/۲۰
(۲۶ متن حکم انتصاب سردار سرتیپ پاسدار علیرضا افشار به سمت معاونت فرهنگی و تبلیغات دفاعی و رئیس بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس، ۱۳۷۸/۱۰/۲۶
(۲۷ متن انتصاب معاون فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح، ۱۳۸۶/۷/۳۰
 

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای