امیرالمؤمنین علیهالسلام قله است
امیرالمؤمنین علیهالسلام قله است و «وظیفهی ما این است، به سمت قلّه حرکت کنیم. همین صفات امیرالمؤمنین را [در نظر] بگیرید، بهقدر وسعمان، بهقدر توانمان در این جهت حرکت کنیم؛ در جهت عکس حرکت نکنیم.»۱۳۹۵/۶/۳۰ «دربارهی مقام امیرالمؤمنین، زبانهای نوع بشر و قدرت تصویر و ترسیم انسانها، عاجز از ارائهی کُنه و حقیقت مطلبند؛ بلکه عاجز از تصور آن مقام شامخ و کُنه عظمت آن بزرگوارند... امیرالمؤمنین از مقیاسهای ما خارج است.»۱۳۷۰/۱۰/۲۹ در حقیقت «تمام ارزشها و صفاتی که انسان... به آنها احترام میگذارد و تکریم میکند، در علیّبنابیطالب جمع است؛ یعنی علیّبنابیطالب شخصیّتی است که اگر شما شیعه باشید احترامش میکنید، اگر سنّی باشید احترامش میکنید، اگر اصلاً مسلمان نباشید و او را بشناسید و بروید دنبال احوالش احترام میکنید.»۱۳۹۵/۶/۳۰ لذا «آنقدر زیباییها و جلوهها و جاذبهها در آن بزرگوار بسیار است، که دلی که با این جاذبهها آشنا شود، نمیتواند نسبت به آن بزرگوار بیتفاوت بماند. هر کس او را به قدری که در همین روایات هست، شناخت، دلباختهی او شد.»۱۳۷۰/۱۰/۲۹
ترکیبِ صفات برجسته معنوی، انسانی و حکومتی
صفات برجستهی بیشماری در امیرالمؤمنین علیهالسلام جمع شده است: یک دسته از صفات حضرت، «صفات معنویِ الهی است که با هیچ میزانی برای ماها اصلاً قابل سنجش نیست؛ ایمان، آن ایمانِ متعالیِ عمیق؛ سبقت در اسلام، فداکاری در راه اسلام. اخلاص؛ یک سرِ سوزن عاملی غیر از نیّت خدایی در عمل او وجود ندارد... علم و معرفت بِالله... اینها یک سلسله از صفات امیرالمؤمنین است که اصلاً برای ما واقعاً قابل توصیف نیست، قابل فهم نیست؛ [اگر] بیایند بنشینند برای ما توضیح هم بدهند، ما درست به عمقش پی نمیبریم، از بس عظیم است، از بس عمیق است.»۱۳۹۵/۶/۳۰ بخش دیگر از صفات امیرالمؤمنین علیهالسلام «صفات برجستهی انسانی او است؛ اینها همان چیزهایی است که انسان مسلمان و غیر مسلمان و مسیحی و غیر مسیحی و بیدین و با دین و همه را مجذوب میکند... شجاعت، رحم؛ آن انسانی که در میدان جنگ آنجور میجنگد، وقتی سروکارش با یک خانوادهی یتیمدار میافتد، آنجور با یتیمان همراهی میکند، خم میشود، بچّه یتیمها را بازی میدهد، روی دوش خودش سوار میکند.»۱۳۹۵/۶/۳۰ «دستهی سوّم از خصوصیّات امیرالمؤمنین، خصوصیّات حکومتی است... مثل عدالت، مثل انصاف، مثل برابر قراردادن همهی آحاد مردم، ... اجتناب از زخارف دنیا و زینتهای دنیا برای شخص خود... تدبیر؛ برای جامعهی اسلامی تدبیر اندیشیدن؛ دشمن را جدا کردن، دوست را جدا کردن، دشمن را به چند طبقه تقسیم کردن... سرعت عمل؛ معطّل نمیکرد، بمجرّد اینکه تشخیص میداد که باید این اقدام را کرد، حرکت میکرد.»۱۳۹۵/۶/۳۰ ایشان «در عمل به حق بیباک بود، ملاحظه نمیکرد؛ در عمل به عدل بیباک بود، ملاحظه نمیکرد؛ رودربایستی در زندگی امیرالمؤمنین نبود.»۱۳۹۵/۶/۳۰
نقش برجستهی مردم در حرکت نظام اسلامی
یکی از ضروریترین اقدامات برای حرکت در جهت مورد نظر امیرالمؤمنین علیهالسلام فهم درست آموزهها و رهنمودها و سیرهی ایشان است. از پایههای اساسی حکومت امیرالمؤمنین علیهالسلام، حضور مردم و نقشآفرینی آنان در شکلگیری و تداوم حکومت اسلامی است. «در فرمایش امیرالمؤمنین در آن جملهی معروف که «لَو لا حُضورُ الحاضِرِ وَ قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِر... لَاَلقَیتُ حَبلَها عَلى غارِبِها»، هم نقش مردم مورد تذکّر قرار گرفته است، هم حقّ مردم. «نقش مردم» یعنی اگر مردم نیایند سراغ آن کسی که خود را صاحب حق میداند و میخواهد مسئولیّتی قبول کند، بر او واجب نیست دنبال آن حق برود... نقش مردم اینقدر مهم است. حتّی کسی مثل امیرالمؤمنین، علیّبنابیطالب، اگر مردم با او نباشند، دُوروبَرش نباشند، میگوید من تکلیفی ندارم. اگر چنانچه مردم آمدند، آنوقت بر او واجب است که مسئولیّت را بپذیرد.»۱۴۰۲/۱۰/۲۶ بر این اساس در نگاه اسلام، حضور مردم هم در اصل قبول مسئولیت توسط حاکم اسلامی و هم در پیشبرد اهداف نظام اسلامی نقش تعیین کنندهای دارد: «وَ لَیسَ امرُؤٌ وَ اِن عَظُمَت فِی الحَقِّ مَنزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَت فِی الدّینِ فَضیلَتُهُ بِفَوقِ اَن یُعانَ عَلى ما حَمَّلَهُ اللَهُ مِن حَقِّه»؛ هر مقداری [هم] که ارزش ذاتی و وجودی و علمی و دینی کسی بالا باشد، هیچ کس نیست که محتاج کمک مردم نباشد... اگر بخواهد وظیفهی خودش را و مسئولیّت خودش را انجام بدهد، به کمک مردم احتیاج دارد... یعنی امیرالمؤمنین به اعانت مردم احتیاج دارد... چه مردمی که دارای شأن اجتماعیاند... چه تودهی مردم؛ به اعانت همه احتیاج است.»۱۴۰۲/۱۰/۲۶ «هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین؛ خدای متعال تأیید خودش را در کنار نصرت به وسیلهی مؤمنین میگذارد... مؤمنین هستند که موجب نصرت میشوند؛ مؤمنین هستند که نظام را پابرجا نگه میدارند؛ مؤمنین هستند که در میدانهای مختلف، جاده را صاف میکنند تا نظام اسلامی بتواند کارهای بزرگی را انجام دهد.»۱۳۹۰/۶/۱۷ «بنابراین، روشن است که رسیدن به هدفهای اسلامی... جز با حضور مردم، جز با توجّه و مبادرت مردم امکانپذیر نیست؛ باید مردم بخواهند، مردم بیایند، مردم اقدام کنند.»۱۴۰۲/۱۰/۲۶
مردمگرایی در نظام اسلامی، ریشه اسلامی دارد
بنابراین اسلامگرایی در نظام اسلامی، از مردمگرایی جدا نیست: «مردمگرایی در نظام اسلامی، ریشه اسلامی دارد. وقتی ما میگوییم نظام اسلامی، امکان ندارد که مردم نادیده گرفته شوند. پایه و اساسِ حقّ مردم در این انتخاب، خود اسلام است؛ لذا مردمسالاری ما - که مردمسالاری دینی است - دارای فلسفه و مبناست. چرا باید مردم رأی دهند؟ چرا باید رأی مردم دارای اعتبار باشد؟ این متّکی بر احساسات توخالی و پوچ و مبتنی بر اعتبارات نیست؛ متّکی بر یک مبنای بسیار مستحکم اسلامی است.»۱۳۸۰/۳/۱۴
در حقیقت آنچه که توسط امام خمینی در قالب نظام جمهوری اسلامی عملی شد قطرهای از دریای بیکران آموزههای امیرالمؤمنین در این عصر و زمانه بود. لذا حضرت امام هم بهعنوان پیرو حقیقی امیرالمؤمنین «به معنای حقیقی کلمه به اصالت عنصر «مردم» در نظام اسلامی معتقد بود.»۱۳۸۰/۳/۱۴ و «یاد داد به مردم که حضور آنها در صحنه معجزهآفرین است.»۱۴۰۲/۱۰/۱۹ امام خمینی «مردم را در چند عرصه مورد توجّه دقیق و حقیقی خود قرار داد. عرصه اوّل، عرصه تکیه نظام به آراء مردم است.»۱۳۸۰/۳/۱۴ «در مکتب سیاسی امام رأی مردم به معنای واقعی کلمه تأثیر میگذارد و تعیین کننده است. این، کرامت و ارزشمندی رأی مردم است. از طرف دیگر امام با اتکاء به قدرت رأی مردم معتقد بود که با ارادهی پولادین مردم میشود در مقابل همهی قدرتهای متجاوز جهانی ایستاد؛ و ایستاد. در مکتب سیاسی امام، مردمسالاری از متن دین برخاسته است؛ از «امرهم شوری بینهم» برخاسته است؛ از «هو الذی ایدک بنصره و بالمؤمنین» برخاسته است. ما این را از کسی وام نگرفتهایم.»۱۳۸۵/۳/۱۴ «در نظام اسلامی، مردم تعیینکنندهاند. این هم از اسلام سرچشمه میگیرد... عرصه دوم، عرصه تکلیف مسؤولان در قبال مردم است... عرصه سوم... عبارت است از بهرهبرداری از فکر و عمل مردم در راه اعتلای کشور؛ یعنی استعدادها را شکوفا کردن و معطل نگذاشتن... عرصه چهارم... عبارت است از لزوم آگاهسازی دائمی مردم.»۱۳۸۰/۳/۱۴ امام خمینی و تجربهی حضور و نقشآفرینی مردم در انقلاب اسلامی به روشنی نشان داد که حضور مردم در صحنه میتواند پدیدآورندهی حوادث بزرگ باشد: «امام انتخابات را مظهر مردمسالاری میدانست -و همین جور هم هست؛ یعنی امروز مردمسالاری و حضور مردم به وسیلهی انتخابات امکانپذیر است.»۱۴۰۰/۳/۱۴ و «انتخابات آن مسیر صحیحی است که مردم میتوانند به وسیلهی آن و از آن مسیر، حاکمیّت ملّی را، مردمسالاری را، جمهوریّت را در کشور تأمین کنند.»۱۴۰۲/۱۰/۰۲
کلام پایانی اینکه «رسیدن به هدفهای اسلامی ــ حالا اسمش را بگذارید «نظام اسلامی»، در نهایت «تمدّن اسلامی» ــ جز با حضور مردم، جز با توجّه و مبادرت مردم امکانپذیر نیست؛ باید مردم بخواهند، مردم بیایند، مردم اقدام کنند. این برای ما یک اصل شد... توجّه داشته باشیم که مسئلهی «مردم» یک اصل اسلامی است، بدون آن کاری نمیشود کرد، به هدفها نمیشود رسید، به حیات نمیشود رسید.»۱۴۰۲/۱۰/۲۶