عنوان | بیانات | ترجمه آیات |
تبلیغ؛ وسیله رسیدن به اهداف دین | امروز نگاه رایج در حوزههای علمیّه این است که تبلیغ در مرتبهی دوّم قرار دارد... ما از این نگاه باید عبور کنیم. تبلیغ، مرتبهی اوّل است... چرا این را میگوییم؟ برای اینکه ما هدف دین را چه میدانیم؟ دین خدا آمده است با ما انسانها چه بکند؟ خب یک هدف نهایی داریم که عبارت است از اینکه ما را در مسیر خلیفةاللّهی، در مسیر انسان کامل ارتقاء بدهد، بالا ببرد ــ حالا هر چه ظرفیّت داشته باشیم ــ این هدف نهایی دین است. هدفهای میانی و ابتدائی هم وجود دارد؛ مثلاً اقامهی قسط: لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(۱) یا تشکیل نظام اسلامی: وَ ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ اللَّه؛(۲) مرکز اطاعت، دین است؛ این یعنی تشکیل نظام اسلامی؛ این جزو اهداف دین است؛ هدف میانی است. یا فرض کنید که اقامهی معروف، اشاعهی معروف، ازالهی منکر، ترویج کَلِم طیّب و عمل صالح: اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ العَمَلُ الصَّالِحُ یَرفَعُه.(۳) خب اینها اهداف دین است؛ هر کدام از اینها را که شما نگاه کنید، وسیله و ابزار رسیدن به آن، تبلیغ است. |
۱) سورهی حدید، بخشی از آیهی ۲۵؛ «... تا مردم به انصاف برخیزند ...» ۲) سورهی نساء، بخشی از آیهی ۶۴؛ «و ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهى از او اطاعت کنند ...» ۳) سورهی فاطر، بخشی از آیهی ۱۰؛ «... سخنان پاکیزه به سوى او بالا میرود، و کار شایسته به آن رفعت میبخشد ...» |
تأکید قرآن بر مسئله تبلیغ | شما در قرآن میبینید روی مسئلهی تبلیغ تکیه شده... کلمهی «بلاغ» یا «بلاغ مبین» در قرآن حدود دوازده سیزده جا آمده. «بلاغ مبین» یعنی آن رساندنی که جای شبههای باقی نگذارد: وَ ما عَلَینا اِلَّا البَلاغُ المُبین؛(۴) باید جای شبهه باقی نگذارد. بلاغ، [یعنی] رساندن، رساندن پیام به گوشها و به دلها، این در قرآن بارها تکرار شده؛ دوازده سیزده مورد تکرار شده؛ از قول پیغمبران تکرار شده: ما عَلَینا اِلَّا البَلاغُ المُبین؛ از قول خدای متعال خطاب به پیغمبر تکرار شده: فَاِنَّما عَلَیکَ البَلاغ؛ (۵) از همین مادّهی بلاغ، «اَلَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخشَونَهُ وَ لا یَخشَونَ اَحَداً اِلَّا اللَّه»(۶) [هم هست] ــ آیهای که [قاری محترم] تلاوت کرد ــ و آیات متعدّد دیگری هم در این زمینه هست: اُبَلِّغُکُم رِسالاتِ رَبِّی، (۷) بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّک.(۸) تعبیرات موازی و هممعنای با «بلاغ»... در قرآن الیٰماشاءاللّه [هست]: تبلیغِ «دعوت» چقدر در قرآن تکرار [شده]: اُدعُ اِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَة؛ (۹) اِستَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم، (۱۰) و همینطور آیات متعدّد دیگری با تعبیرِ عنوان «دعوت». آیات متعدّد فراوان با عنوان «انذار و تبشیر»؛ ترساندن و بشارت دادن. همهی اینها دعوت است دیگر، همهی اینها تبلیغ است. |
۴) سورهی یس، آیهی ۱۷؛ «و بر ما [وظیفهاى] جز رسانیدن آشکار [پیام] نیست.» ۵) از جمله، سورهی آلعمران، آیهی ۲۰؛ «... فقط رساندنِ پیام بر عهده تو است ...» ۶) سورهی احزاب، بخشی از آیهی ۳۹؛ «همان کسانى که پیامهاى خدا را ابلاغ میکنند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند ...» ۷) از جمله، سورهی اعراف، بخشی از آیهی ۶۲؛ «پیامهاى پروردگارم را به شما میرسانم ...» ۸) سورهی مائده، بخشی از آیهی ۶۷؛ «... آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن ...» ۹) سورهی نحل، بخشی از آیهی ۱۲۵؛ «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن ...» ۱۰) سورهی انفال، بخشی از آیهی ۲۴؛ «... چون خدا و پیامبر، شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات میبخشد، آنان را اجابت کنید...» |
شناخت مخاطب در تبلیغ | مخاطب را بشناسید. اگر چنانچه ما موادّ تبلیغیمان و شیوهی تبلیغمان متناسب با وضعیّت مخاطب نباشد، ناموفّق خواهیم بود... احتمال دارد که یکی از مصادیق یا یکی از معانی این آیهی شریفهی «وَ ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا بِلِسانِ قَومِه»(۱۱) همین باشد. اینکه حالا مثلاً اگر برای مردم ترکزبان پیغمبری فرستادند او بایست ترکزبان باشد، خب اینکه بدیهی است، بدون این که معنی ندارد؛ احتمال میدهم که این «ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا بِلِسانِ قَومِه» یعنی با همان ترکیب فکری و ذهنیِ قوم باید حرف بزند، صحبت کند، تبیین کند. | ۱۱) سورهی ابراهیم، بخشی از آیهی ۴؛ «و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم ...» |
روحیه جهادی، لازمه تبلیغ | در تبلیغ، روحیهی جهادی لازم است... این روحیهی جهادی با توجه به این آیهی شریفه است که «وَ لایَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغیظُ الْکُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِح»،(۱۲) آن کاری که غیظ کفار را برانگیزد، عمل صالح است. آن کاری که ضربهی به کفار بزند، "ینالون منه" یعنی ضربه زدن، نالَ به دو معنا استفاده میشود، اما ینالون منه وقتی با "مِن" باشد، معنایش این است: «لَا یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلًا»، یعنی ضربهای به او نمیزند «إِلَّا کُتِبَ لَهُ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ». عمل صالح مینویسند. این خب بهترین جهاد است دیگر. روحانیت باید وسط میدان باشد. باید مأیوس نشود. خاصیت عمل جهادی این است. | ۱۲) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۱۲۰«... و هیچ گامی که موجب خشم کافران میشود برنمیدارند، و ضربهای از دشمن نمیخورند، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحی برای آنها نوشته میشود...» |