Khamenei.ir

1400/08/08

رسول خدا (ص) در فرصت اندک جامعه جاهلی را متحول کرد

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان به مناسبت میلاد پیامبر گرامی اسلام (ص) و امام جعفر صادق (ع) سخنرانی کرد و به ابعاد مختلف تحول شگرفی که پیامبر در مدت کم در جامعه آن روز ایجاد کردند اشاره کرد. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بخش‌هایی از این سخنرانی‌ را منتشر می‌کند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif در آغاز، این روز‌ها را که با میلاد پیامبر اکرم، خاتم رسولان الهی، همچنین میلاد نوه پیامبر، استاد علماء، ائمه فقهاء، امام جعفر صادق علیه‌السلام، عطرآگین‌شده به شما تبریک می‌گویم. تبریک دیگر این ایام به‌مناسبت هفته‌ی وحدت است که نامگذاری آن با خجسته میلاد پیامبر اکرم ارتباط دارد.

بر اساس اجماع مسلمین، رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در عام‌الفیل و در ماه ربیع‌الاول متولد شدند. البته در مورد روز تولد ایشان اختلاف‌نظر وجود دارد، امّا مشهورترین اقوال در این زمینه دو قول، یعنی دوازدهم یا هفدهم ربیع‌الاول است. البته اقوال دیگری هم وجود دارد که چندان مورد توجه ما نیست. برادران سنی ما بیشتر دوازدهم ربیع‌الاول را قبول دارند، امّا شیعیان در این زمینه دو مقوله دارند؛ یعنی برخی به همان دوازدهم و برخی هم به هفدهم ربیع‌الاول معتقدند، امّا قول برجسته‌تر همان هفدهم است.

از برکات امام خمینی رحمه‌الله‌علیه و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نکته‌ای است که به‌ظاهر اختلافی است، ولی به نکته‌ی وحدت‌بخش تبدیل شد، از آغاز انقلاب اسلامی در ایران که پرچم‌دار وحدت اسلامی است، حد فاصل میان دوازدهم ربیع‌الاول تا هفدهم ربیع‌الاول هفته‌ی وحدت نامگذاری شده است. به همین دلیل، هر روزی از این روزها، این مناسبت احیا می‌شود تا احیای مولد نبوی مختصر به یک روز نباشد که این خود اقدامی لطیف و زیباست.

یکی از وظایف ما در هر زمان و نسلی این است که شخصیت، ویژگی‌ها، رفتار، سیره، گفتار و افعال پیامبر را بشناسیم. در این موضوع، در جهان اسلام و در نسل کنونی کوتاهی‌های زیادی شده است که باید این مشکل برطرف شود. باید در جست‌وجوی چنین معرفتی باشیم. باید پرسشگر و اهل مطالعه و پیگیری باشیم. باید نسل‌های کنونی را از شخصیت این انسان بزرگ آگاه کنیم. این معرفت و شناخت فواید عظیمی دارد. اوّل اینکه موجب می‌شود دینمان را بشناسیم. شناخت اسلام به‌ویژه احکام و شریعت اسلامی جز با شناخت پیامبر و رفتار و کردارش ممکن نیست، زیرا منابع اساسی فهم اسلام، کتاب و سنت است. کتاب (قرآن) در دسترس است، امّا سنت همان گفتار و رفتار معصوم است. به همین دلیل آنچه رسول خدا انجام داد یا بیان داشت، منبعی از منابع شریعت است.

دوم، همان‌گونه که خداوند امر کرد، پیامبر الگو و اسوه‌ی ما در زندگی و عملکردهایمان در طول زندگی است. خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»؛ کسی که خواستار آخرت و دنیاست و قرب الهی و زندگی اسلامی پاکی را می‌خواهد، باید به رسول خدا اقتدا و از او پیروی کند. وقتی به رسول خدا و بزرگ‌ترین دستاوردهایش می‌رسیم، امتی را می‌بینیم که ایشان از هیچ، از جاهلیتی تاریک، از فتنه، از اختلافات، از بی‌سوادی و از ناآگاهی عصر، حاکمیتی بنا کرد و دین جاودانه و پیام الهی را به گوش جهانیان رساند. وقتی بخواهیم یکی از بزرگ‌ترین اعجاز‌های رسول گرامی اسلام را برشمریم، آن اعجاز همان تحولی است که در انسان ایجاد کرد؛ دستاوردی که باید دستاورد ایمانی- انسانی بزرگ و پیشگام خوانده شود، زیرا انسان در خلقت الهی اساس است. انسان در حرکت تاریخ و زندگی جوامع اصل است؛ موجودی که جامعه‌اش، اندیشه‌اش، فرهنگش، ارزش‌هایی که بدان باور دارد، روحیاتش، باطنش، مزاجش، عقلش، منطقش و ... انعکاس‌دهنده‌ی حیات اجتماعی، اقتصادی، معیشتی، سیاسی و ... است. تفاوتی نیست زمان صلح باشد یا جنگ، امنیت باشد یا هرج و مرج، پیشرفت باشد یا پسرفت، در هر حال بر اساس سنت‌های الهی، انسان عامل اساسی حیات است. به همین منظور هر تغییر در هر جامعه، در هر نسل، در هر کشور و در هر امت، از انسان آغاز می‌شود.

وقتی به دوران جاهلیت بازمی‌گردیم و شرایط مردم آن عصر را بررسی می‌کنیم، به شیوه‌ی اندیشیدن، روحیات، اخلاق، رفتار، اولویت‌ها، شرایط روحی و روانی، عبادات، فرهنگ، سطح دانش و ارزش‌های حاکم بر آن جامعه می‌نگریم و پس از آن وارد مرحله‌ی آغازین اسلام پس از بعثت نبی‌اکرم می‌شویم تا مطالعه‌ای از چنین جامعه‌ای در شبه‌جزیره‌ی عرب داشته باشیم. وقتی دو مرحله‌ی پس از بعثت و قبل آن را مقایسه می‌کنیم، اینکه کجا بودند و به کجا رسیدند، آنگاه عظمت دستاورد رسول خدا را به‌ویژه در بُعد انسانی درک می‌کنیم. با توجه به کوتاه‌بودن وقت، تنها به ذکر چند نمونه بسنده می‌کنم:

یکی از ابعاد این دستاورد معجزه‌آسا این است که رسول خدا این دستاورد‌ها را تنها در بیست‌وسه سال محقق ساخت؛ یعنی رسول خدا توانست در فرصتی کم و اندک، جامعه‌ای با آن همه دشواری‌ها را که جاهلیت و جاهلان بر آن حاکم بودند، با تغییری شگرف مواجه سازد. رسول خدا در جامعه‌ای ظاهر می‌شود که ارزش‌ها و عادات و رسوم حاکم بر آن ریشه‌دار و حتی برخی از آن‌ها ده‌ها سال قدمت دارد، امّا تلاش می‌کند رسوم نادرست را در فاصله‌ی زمانی بیست‌وسه‌ساله ریشه‌کن کند و به‌جای آن‌ها، عادات و رسوم انسانی، اخلاقی و الهی جایگزین نماید. نتیجه‌اش این است که در حوزه‌ی نظری به‌صورت کامل و در حوزه‌ی عملی تا بخش قابل توجهی موفق می‌شود. اگر بخواهیم به نمونه‌هایی در این زمینه اشاره کنیم، می‌توانیم به موارد زیر بپردازیم:

* تحول از بت‌پرستی به توحید
تحول از بت‌پرستی به خداپرستی، تحولی ایمانی و عقیدتی بزرگی است. بت‌پرستی از عبادات منحط و از بدترین نوع عبادات است، زیرا عبادت سنگ و چوب است؛ حتی برای برخی امور مشتبه می‌شد و خورشید را بزرگ، نورانی، گرم‌کننده و ... می‌دیدند، یا ماه را زیبا و جمیل می‌دیدند و به عبادت ستارگان روی می‌آوردند. مردم آن عصر در قعر انحطاط عقیدتی بودند، امّا رسول خدا در زمان چنین مردمی این تحول را به‌وجود آورد و طی بیست‌وسه سال جامعه جزیره‌العرب را از بت‌پرستی به خداپرستی و توحید رهنمون ساخت.

* تحول در نگاه به انسان
در جوامع جاهلی، یکی از ارزش‌ها، برتری بر دیگری بود. این برتری با آنکه در حوزه‌ی روحی و معنوی نبود، امّا حقوق و امتیازاتی را برای فرد برتر داشت و موجب غرور، کبر، تبعیض و جبروت می‌شد. یکی از این معیار‌ها برتری ثروتمندان بر فقرا بود؛ یعنی مال و دارایی معیار برتری بود. آزادگان برتر از بندگان بودند. اعراب قریشی برتر از اعراب غیرقریشی بودند. عرب برتر از غیرعرب بود. سفید برتر از سیاه بود. مردان برتر از زنان بودند؛ امّا می‌بینیم که هیچ‌یک از این معیار‌ها منطقی، انسانی و دینی نیست.

رسول خدا آمد تا ارزش‌های این‌گونه را از نظر فکری، نظری، قانونی و دینی اصلاح کند و در عمل، نظام ارزشی جدیدی را به اجرا بگذارد. خداوند در این زمینه در قرآن می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا»؛ یعنی زن و مرد اساس خلقت آدمی است. قریشی و غیرقریشی، سفید و سیاه، آزاد و عبد، عربی و غیرعربی، همه و همه برای این است که همدیگر را بشناسید، امّا «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُم» این جمله عنوان بزرگی برای برتری در منظومه‌ی اخلاقی جدید آن جامعه است. این ویژگی برای آن است که بفهماند معیار بزرگی پول، آزادبودن، مردبودن، سفیدبودن و ... نیست.

اجرای این ارزش‌ها کار ساده‌ای نبود، امّا رسول خدا چگونه توانست فقرا، صالحان و مؤمنان را با وجود ثروتمندان و امثال آن‌ها به خود نزدیک کند؟ چگونه توانست عبد (انسان غیرآزاد) را به خود نزدیک کند؟ چگونه فردی مثل بلال حبشی موذن پیامبر شد؟ چگونه فرمانده سپاهش فلان فرد غیرقریشی شد؟ در این بخش تأکید بر اصالت انسانیت است. به این منوال که انسان‌ها همه با هم برابرند، امّا برتری آنان بر اساس تقواست. انسانیت در این آموزه، پایگاهی شمرده می‌شود که همگان در آن برابرند.

* تحول علمی و فرهنگی
جامعه‌ی قبل از بعثت پیامبر، به جامعه‌ی جاهلی معروف بود. جاهلیت بزرگ‌ترین عنوان برای آن عصر است که ریشه‌اش از جهل است؛ جامعه‌ای خالی از فرهنگ، تمدن، علم و معرفت که بی‌سوادی در آن شایع بود و فقط عده‌ای معدود خواندن و نوشتن می‌دانستند. انسان‌هایی بدون دنباله‌ی فرهنگی و مدنیت که در همسایگی خود دو امپراتوری بزرگ و با فرهنگ و تمدن، یعنی رومیان و فارس‌ها را داشتند، امّا خودشان در انزوا بودند. در آن زمان، در شبه‌جزیره‌ی عرب چیزی جز کعبه نبود تا قدرت‌های بزرگ عصر به این منطقه تمایل داشته باشند و بخواهند با ورود به آن منطقه، حالی از مردمش بپرسند. در چنین شرایطی رسول خدا با دینی جدید که در آن دعوت به علم و تشویق به آگاهی جایگاه قابل ملاحظه‌ای دارد و آیات و روایات زیادی را به این نوع دعوت اختصاص داده است، به بعثت رسید. یکی از این روایات، گسترانده‌شدن بال‌های ملائک برای پژوهندگان علم است؛ یعنی روندی که در هیچ‌یک از تمدن‌ها و عقاید جهانی دیده نمی‌شود. مورد دیگر از این مشوق‌ها برتری‌دادن علماء و بیان درجات عالمان است که «مِدادُ الْعُلَماءِ افْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداء» یکی از این روایات است. البته این روایت به‌گونه‌ی «مداد العلماء کدماء الشهداء» نیز ذکر شده است.

به‌طور کلی، رسول خدا این مسیر را آغاز کرد تا پس از مدتی تحولی شگرف در شبه‌جزیره‌ی عرب و پس از فتوحات، در جوامع اسلامی پدیدار شود و شاهد مدارس، مراکز علمی، ظهور علماء و اساتید و پس از مدتی شاهد ظهور ترجمه، نویسندگی و ... باشیم تا جایی که کتابخانه‌های عظیمی در جهان اسلام به‌وجود آمد و همین ویژگی‌ها موجب شد در دورانی که شرق و غرب غرق در قرون وسطایی خود بودند، تمدن اسلامی در جهان اسلام پدیدار شود که بانی آن رسول خدا بود.

* تغییر در نگرش به زنان
رویکرد به زن در جاهلیت و در شبه‌جزیره‌ی عربی به‌گونه‌ای بود که نه او را انسان می‌دانستند و نه غیر انسان. رویکرد به زن، رویکرد به موجودی پست بود تا جایی که دختر را ننگ می‌دانستند. وقتی دختری به دنیا می‌آمد، او را ننگ و عار می‌دانستند و از خجالت سرخ و سیاه می‌شدند. آن زمان با شنیدن خبر تولد دختر، اوّل چیزی که به ذهنشان می‌رسید، نحوه‌ی رهایی از این ننگ بود. اگر هم دختری زنده می‌ماند به‌جز در موارد اندک و استثنایی، با او مثل کنیز برخورد می‌شد. دختر ارث نمی‌برد و ارثی برجای نمی‌گذاشت. ازدواجش بدون میل و خواسته‌ی خودش بود. وقتی زنی شوهرش می‌مرد، آن زن نیز به میراث برجای‌مانده از همسر اضافه می‌شد و وراث این زن را هم به ارث می‌بردند.

این چالشی بزرگ و خطرناک بود؛ چون این‌گونه رویکرد به زنان تنها در حد یک عادت و رسم عادی نبود، بلکه در زمره‌ی رسوم جامعه‌ی جاهلی بود که فرهنگی عمیق و ریشه‌دار، حتی با ده‌ها سال قدمت را با خود به همراه داشت. رسول خدا با قرآن، با گفتار و با کردار، با این فرهنگ و ارزش فاسد، وحشیانه و ظالمانه مقابله کرد و جایگاه زن را ارتقاء داد. در گام اوّل، انسانیت را به زن بازگرداند که امروز می‌بینیم در بسیاری از آیات قرآن وقتی از انسان سخن به میان می‌آید، به «مِن ذَکَرٍ أَو أُنثیٰ» تأکید می‌شود. یا در برخی از آیات قران نکاتی را می‌بینیم که در کتاب‌های مقدس سابق هم نمونه‌ی آن دیده نمی‌شود؛ آیاتی مثل «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَ ...» که در آن مرد و زن مورد خطاب قرار می‌گیرند؛ حتی فراتر از این مورد، خداوند در قرآن همسر فرعون را به‌عنوان نمونه‌ برای ایمان ذکر می‌کند و بعد نام مریم‌بن‌عمران را ذکر می‌کند. نام مریم‌بن‌عمران در قرآن تنها برای این نیست که چون مادر مسیح است، بلکه قرآن او را به‌خاطر ویژه‌بودن و وقارش، سیده زنان جهان معرفی می‌کند که این کار بخشی از تغییر فرهنگی است که در رویکرد به زنان در عصر جاهلیت وجود داشت. بر این اساس بود که چنین تغییراتی، در‌ها را به روی حقوق عادی زنان باز کرد و موجب شد تا زن ارث ببرد، شهادت و گواهی بدهد، با کسی که تمایل دارد ازدواج کند و در جامعه و در بخش‌های اقتصاد، سیاست، علم و ... حضور داشته باشد.

* صلح و آرامش داخلی
در شبه‌جزیره‌ی عرب دوران جاهلی، صلح داخلی معنی نداشت. به ساده‌ترین دلیل آدم می‌کشتند، دیگران را مصدوم می‌کردند، به دیگران تجاوز می‌کردند و میان قبایل و عشایر جنگ رخ می‌داد؛ جنگ‌های انتقام‌جویانه در تاریخ جاهلی معروف است. غارت، سرقت، تجاوز و بی‌حرمتی در شبه‌جزیره‌ی عرب اتفاقاتی عادی تلقی می‌شد. البته تا حدودی شهر مکه امن بود و این امر نیز به‌دلیل حضور وضعیتی مشابه با حاکمیت در آن بود؛ امّا این حکومت مانعی برای ظلم‌های فردی نبود. شهر مدینه قبل از بعثت پیامبر چنین نبود، بلکه جنگ اوس و خزرج که قبایل یهود در این شهر هیزم‌آور آن بودند، نمونه‌ای از مشکل این شهر بود.

یکی از دستاورد‌های بزرگ رسول خدا در تغییر جامعه‌ آن عصر این بود که توانست آرامش و صلح داخلی را تأمین کند. البته این صلح در زمره‌ی آرامشی نبود که ارتش، پلیس و مراکز امنیتی بر جامعه تحمیل کنند، بلکه صلحی مبتنی بر نفوذ در اندیشه، قلوب و جان انسان‌ها بود؛ صلحی بر پایه‌ی عقلانیت، فرهنگ، اندیشه، تقوا و ترس از خداوند بود. احکامی همچون حرمت خون و جان انسان، حرمت آبرو، مال و فراتر از همه، حرمت آزار و اذیت دیگران گواه این تغییر است. آیا می‌دانید یکی از مباحث فقهی این است که برخی فقهاء حمل و کشیدن سلاح علیه مردم را که تنها برای هراساندن باشد، از مصادیق مفسد فی‌الارض می‌دانند؟ حتی اگر شلیکی صورت نپذیرد و کسی هم کشته یا زخمی نشود. رسول خدا حتی شمشیرکشیدن به روی دیگران را حرام کرد. این تغییر، در اساس، تغییر عقایدی، ایمانی و فرهنگی است و ما امروز به‌دلیل نیازمان به صلح و آرامش داخلی باید این دستاورد‌ها را بازگو کنیم. ما در این روز‌ها در تمامی کشور‌های اسلامی و عربی به‌سادگی شاهد مباح‌بودن خون، مال، آبرو، هراساندن دیگران و ... هستیم.

* احساس مسئولیت و رهایی از منیت
برای یک انسان عصر جاهلی، مهم‌ترین چیز خودش بود؛ چون نه عقیده‌ای داشت، نه ایمانی به آخرت و نه اعتقادی به بهشت و جهنم و حساب‌وکتاب. در نتیجه، همه‌ی برداشتش این بود که سالیانی زندگی می‌کند و بعد می‌میرد و همه چیز برایش تمام می‌شود. پس، سعی می‌کرد چند سال زندگی را برای خود زندگی کند. شهوت، منیت، خوردن، نوشیدن، رفاه، خوشی شخصی و ... برایش مهم بود و اگر کمی دیدش وسیع‌تر بود این نگاه خانواده‌اش را نیز دربرمی‌گرفت، یا در بهترین شرایط عشیره و قبیله‌اش هم در دایره‌ی توجهاتش بود. در جامعه‌ی جاهلی آن عصر، حتی چیزی به نام عربیت وجود نداشت. همه‌ی آنچه که وجود داشت، قوم و قبیله و عشیره بود. اگر همسایه‌ای مظلوم یا گرسنه بود، امّا وابستگی قبیله‌ای و عشیره‌ای به شخص مرفه نداشت اصلاً گویا چنین همسایه‌ای وجود ندارد. این موارد، سطح احساس مسئولیت آن عصر بود.

اسلام و رسول خدا آمدند و با خود مفاهیم و فرهنگ متفاوتی آوردند تا به انسان بگویند تو انسانی و در قبال همه‌ی انسان‌ها در دنیا مسئولیت داری. این دین، دین رحمت برای جهانیان است و یکی از مصادیقش این است که انسان در قبال همه‌ی انسان‌ها مسئول است. البته موضوع مرز‌های امروزی، موضوعی سیاسی است که در جای خود باید بدان اشاره کرد. این دین می‌گوید تو در دنیا و قیامت مسئولی. به همین دلیل انسان در قبال کشور، در قبال مردمش، در قبال خاک و سرزمینش، در قبال اموال، آبرو، خون و جان مردمش مسئول است و این آموزه‌ی دین محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است. این دین چیزی به نام «من و دیگر هیچ» ندارد، بلکه در قبال فقرا، مساکین، ایتام و در راه ماندگانی که حتی ممکن است از کشور‌های ثروتمند باشند، امّا به هر دلیلی در سفر بی‌چیز شده‌اند و در قبال مظلومان و ... مسئولیت دارد. گستردگی این مسئولیت نیز بر اساس توانایی و قدرت فرد متفاوت است.

رسول خدا طی بیست‌وسه سال از طریق تبلیغ، رفتار، کردار، جان‌فشانی، سیره و ... انسان را از انسانی تنگ‌نظر و منیت‌خواه، به انسانی برای کمک به دیگران، مسئولیت‌پذیر در قبال دیگران، حامی دیگران و حتی فداشدن برای دیگران تبدیل کرد. چنین ویژگی‌هایی را نزد صحابه‌ی رسول خدا می‌بینیم. آنان برای دفاع از اسلام و رسول خدا در این مسیر از هم سبقت می‌گرفتند؛ یعنی انسان در این مسیر به انسانی عاشق شهادت تبدیل شد. شهادت برای چه؟ برای دفاع از پیام اسلام، دفاع از مردم، حرمت مردم، حرمت اموال و آبروی مردم. انسانی منیت‌خواه که سعی می‌کرد برای منافع خود دیگر انسان‌ها را قربانی کند، انسانی که می‌خواست بر انسان‌ها حاکم شود و آنان را در هر زمینه‌ای استبداد کند، حال به انسانی تبدیل شد که دیگر منیتی ندارد و ذوب در رضای خداست و می‌خواهد خود را برای دیگران قربانی کند.

برای درک نظام ایمانی رسول خدا این سؤال مطرح می‌شود که چه کسی در نزد خداوند تبارک و تعالی عالی‌ترین جایگاه را دارد؟ این میدانی است که مؤمنان بر سر آن رقابت دارند. هر کس تعبیری دارد؛ شهداء، علماء، برپادارندگان نماز شب، تارکان گناه و عاملان به واجبات و مستحبات برخی از این تعابیرند، امّا در این زمینه حدیثی زیبا وجود دارد. در برخی از آموزه‌ها آمده است که بیشترین قرب الهی خدمت به خلق خداست. خدمت به‌معنی کمک مالی و اعطای شغل نیست، بلکه حفاظت، حراست، دفاع از کرامت، اموال، آبرو، کمک و همراهی و دست‌کم پرهیز از آزردن را شامل می‌شود. در حدیثی که مقصود من است، آمده: «أعْرَفُ النّاسِ بِحُقُوقِ إخْوانِهِ، وَأشَدُّهُمْ قَضاءً لَها، أعْظَمُهُمْ عِنْدَاللهِ شَأناً»؛ یعنی آنی نزد خدایش بزرگ‌ترین جایگاه را دارد که حقوق برادرانش را می‌داند و تمام تلاشش را به‌کار می‌گیرد تا این حقوق را ادا کند.

این موارد درباره‌ی روحیه‌ی مسئولیت‌پذیری است، امّا در بُعد عملی و رفتاری، حدود مسئولیت مشروط به توانایی و قدرت است؛ یعنی اگر بتوانیم با عمل، نتوانیم با زبان و اگر هم با زبان نتوانیم در قلبمان مسئولیت‌پذیر باشیم.
 

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای