Khamenei.ir

1400/08/01

حضرت محمد(ص)؛ احیاگر هویت زن

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif یکی از مهم‌ترین شناسه‌های عصر جاهلیت اولی، نادیده‌گرفتن حقوق زن و ظلم به او در شئون مختلف حیات بشری بود. رهبر انقلاب در این خصوص می‌فرمایند: «خصوصیت جاهلیت، نظام ظالمانه بود. ستمگری، عرف رایج بود. این‌طور نبود که گاهی یک نفر ظلم کند. بنای نظام جامعه بر ظلم و تبعیض و زورگوییِ قوی به ضعیف بود، زورگوییِ مرد به زن بود.» ۱۳۷۱/۱۰/۱۰) بخش زن، خانواده و سبک زندگی پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR  در همین رابطه گفتاری از دکتر محمدحسین رجبی دوانی را منتشر می‌کند:

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif زن در عصر جاهلیت عرب هیچ ارزشِ وجودی نداشته و تنها زنانی که فرزند پسر به دنیا می‌آوردند، یا زندگی داخلی مردان را به‌خوبی اداره می‌کردند، مورد توجه قرار می‌گرفتند. لذا، عموم عرب از داشتن فرزند دختر ننگ و عار داشتند به‌گونه‌ای که وقتی به آن‌ها خبر تولد نوزاد دختر را می‌دادند به‌شدت خشمگین می‌شدند. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‌ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ»؛ بدین معنی که وقتی به کسی خبر می‌دادند همسرش دختر به دنیا آورده از شدت خشم صورتش سیاه می‌شد.

زنده‌به‌گورکردن دختران در جامعه‌ی عرب امری عمومی تلقی نمی‌شد، گرچه همان‌طور که اشاره شد، همه‌ی عرب جاهلیت از داشتن دختر ننگ و عار داشتند، امّا زنده‌به‌گورکردن نوزادان دختر، تنها سنت دو قبیله‌ی بنی‌تمیم و بنی‌اسد در شمال شبه جزیره بود که این کار را اشراف این قبایل انجام می‌دادند؛ چراکه گمان می‌کردند دختر در جنگ‌ها و درگیری‌هایی که پدید می‌آمد، به دست دشمن اسیر می‌شود. لذا، بهتر است که از ابتدا دختر نداشته باشند؛ همچنین مشکل نسل خودشان را با حمله به کاروان‌ها و قبایل دیگر و دزدیدن زنان و دختران آن‌ها حل می‌کردند.

وضعیت زن در جامعه‌ی جاهلیت به‌گونه‌ای بود که در بسیاری موارد زنان یک مرد، بعد از مرگ او به‌عنوان بخشی از دارایی‌ها و اموال او، بین وراث تقسیم می‌شد؛ حتی اگر زنی مالی از خود داشت، پس از ازدواج دیگر صاحب اموال خود نبود و تمامی اموالش به همسرش تعلق می‌گرفت. نکته‌ی دیگر اینکه در جامعه‌ی عرب جاهلی چند همسری یا تعدد زوجات هیچ حدومرز قانونی نداشت و به میل و اراده‌ی مرد و امکان اداره‌کردن او بستگی داشت. لذا، در وضعیت وخیمی که وجود داشت، افرادی مانند حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها جزو استثنائات بودند که خانواده‌ی وی برایش ارج و قرب خاصی قائل باشند و همچنین از پدر ارث به او برسد و برای خود دارای اموالی باشد.

وضعیت زنان بعد از بعثت پیامبر و پس از آموزه‌های اسلامی دستخوش تغییرات مهمی شد. اسلام در آن جامعه‌ی منحط که برای شخصیت زن هیچ‌گونه ارزشی قائل نبود، زن را به‌عنوان یکی از دو بال انسانیت تلقی‌ کرد و حقوق حقه‌ی وی را به او بازگرداند، چنانچه زن حق انتخاب همسر خود را پیدا کرد؛ بدین معنی که تا دختر موافق نباشد، جایز نیست همسر بر او تحمیل کرد. در حالی که در دوره‌ی جاهلیت هیچ حقی در این خصوص نداشت؛ یعنی پدر در دوره‌ی جاهلیت هر شخصی را که برای همسری دختر خود در نظر می‌گرفت، دختر باید قبول می‌کرد.

امّا در دین مبین اسلام زن می‌تواند از همسر و فرزند خود ارث‌برده و به‌صورت شخصی صاحب و مالک اموال خود باشد و مرد حق تصرف در اموال وی را ندارد. همچنین زن در خانه‌ی شوهر وظیفه‌ی کارکردن ندارد؛ حتی وظیفه‌ی شیردادن به فرزند را هم اسلام از گردن زن برداشت به‌طوری ‌که زن می‌تواند در قبال شیردادن یا کارکردن در خانه‌ی شوهر حقوق هم دریافت کند. زن در جامعه‌ی اسلامی و تعالیم پیامبر می‌تواند همانند مرد تحصیل‌کرده و به مقامات عالیه علمی برسد، کمااینکه پیغمبر در جامعه‌ای که مردانش هم بی‌سواد بودند، می‌فرمایند که «طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَه»؛ یعنی کسب علم و دانش بر همه‌ی مردان و زنان مسلمان لازم و واجب است. در مورد چندهمسری نیز اسلام تعدد زوجات را محدود کرد، در حالی که تا پیش از آن همان‌طور که اشاره شد، هیچ حدومرزی در تعدد زوجات برای مرد وجود نداشت.

اسلام برای زن شخصیتی حقیقی و مستقل را در نظر گرفته است و این مسئله را که مرد می‌تواند چهار زوجه اختیار کند، در شرایط خاصی که در پی مشکلات اجتماعی مانند بروز جنگ که پس از آن زنان بی‌سرپرست می‌شدند، آن هم برای حمایت از زنان بی‌سرپرست با تأکید بر اینکه اگر مرد نتواند عدالت را حتی در بیان عواطف بین زنان خود اجرا کند، جایز دانسته؛ در غیر این صورت جایز نیست بیش از یک همسر اختیار کند. بااین‌حال، در عصر حاضر باز هم ممکن است برخی با برداشت‌های نادرست و حتی جَو‌سازی‌های دشمنان و معاندان تصور کنند که اسلام برای مردان چنین حقی قائل‌شده که تا چهار همسر می‌توانند اختیار کنند، در حالی که وقتی آیات قرآن نازل شد، محدودیت در چند همسری ایجاد گردید.

پیامبر با رفتار بسیار دقیق و ارزشمند خود نسبت به همسر و دختر نشان دادند که زن و دختر در نگاه الهی و دین مبین اسلام چه جایگاه خاصی دارند. این در حالی ا‌ست که نخستین ازدواج پیامبر با حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها صورت‌گرفته و حضرت خدیجه چندسالی از حضرت پیامبر بزرگ‌تر بودند که این مسئله خلاف عرف تلقی می‌شد. این در حالی بود که در جامعه‌ی عرب جاهلی مرد مسن می‌توانست دختری را که سن نوه‌ی خودش را دارد، به ازدواج خود در بیاورد؛ امّا بالعکس این ماجرا جایز نبود که مردی بخواهد با زنی بزرگ‌تر از خود ازدواج کند. پیامبر این عرف غلط را شکست و با زنی که از خودش بزرگ‌تر بود، ازدواج کرد.

گفتنی است پیامبر تا زمانی که حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها زنده بودند، هیچ همسری اختیار نکردند. همان‌طور که اشاره شد، با اینکه قبل از اسلام تعدد زوجات هیچ حدومرزی نداشت و افرادی بودند که پانزده همسر داشتند، امّا پیامبر بهترین سال‌های جوانی خود را در آن جامعه و با آن فرهنگ و با یک همسر سپری کردند و پس از ارتحال آن بانوی عظیم‌القدر به‌حدی ایشان قدرشناس حضرت خدیجه بودند که در فراق وی مصیبت زده بودند؛ حتی تا یک‌سال لبخند به لبان ایشان دیده نشد و تا یک‌سال بعد از حضرت خدیجه مجرد باقی ماندند. دومین ازدواج پیامبر بعد از رحلت حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها، خانمی به نام سوده بود که پیشنهاد ازدواج با پیامبر از جانب همان خانم بوده است. او هم به‌لحاظ سنی یک‌سال از پیامبر بزرگ‌تر بوده است.

در اینجا باید به این موضوع اشاره کنیم که نکاتی در رفتار حضرت پیامبر قابل توجه است! آن حضرت بعدها بنا بر شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی شرعی و فقهی ازدواج‌هایی داشتند که نشان می‌دهد زنان پیامبر همه از یک شأن و شخصیت حقیقی برخوردار نبودند، بلکه به‌قدر فهم و درکی که از خود نشان می‌دادند، مورد احترام پیامبر قرار می‌گرفتند. بنابراین، بعضی از همسران پیامبر که لیاقت همسری آن حضرت را نداشتند، حتی با اقداماتی که انجام می‌دادند، آیاتی از سوی خداوند مانند نزول آیاتی از سوره‌ی تحریم علیه آن‌ها نازل می‌شد؛ حتی خداوند به نبی ‌اکرم این اختیار را داد که آن‌ها را طلاق بدهد و زن شایسته‌تر دیگری اختیار کند؛ امّا به هر صورت پیامبر آنان را بر مبنای شأن و شخصیت و درک و فهمشان مورد احترام قرار می‌دادند. یکی از این زنان می‌گوید که از یادکردن احترام عشق پیغمبر به همسر نخست خود بارها حسادت می‌کرده و حتی این را بر زبان می‌آورد و حضرت ناراحت می‌شوند و می‌فرمایند که هیچ‌کدام از شما قابل قیاس با خدیجه نیستید و در ادامه فضایل ایشان را برای آن‌ها برمی‌شمارند.

پیامبر‌ اکرم دارای فرزندان پسر هم شدند، امّا پسران آن حضرت زنده نماندند و در طفولیت از دنیا رفتند و دختران ایشان باقی ماندند که این مسئله خود دارای حکمتی از سوی خداوند بوده تا شأن و جایگاه زن را به عالمیان نشان دهد. حضرت فاطمه‌ ‌زهرا ‌سلام‌الله‌علیها که به چنین مقامی می‌رسند و در تجلیل از آن وجود مقدس سوره‌ای به نام کوثر نازل می‌شود، محور اهل بیت علیه‌السلام قرار می‌گیرند به‌گونه‌ای که وقتی جبرئیل می‌خواهد سلام خدا را بر اهل‌ بیت علیه‌السلام نازل کند، با محوریت این دختر چنین سلام می‌کند: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها»؛ سلام بر حضرت زهرا سلام‌الله و پدرش سلام، سلام بر حضرت زهرا سلام‌الله و همسرش، سلام بر حضرت زهرا سلام‌الله و پسرانش. همچنین دختر دیگر پیامبر ‌اکرم از حضرت خدیجه به نام زینب بود که او هم بانویی بسیار با کمالات و فضیلتی بود که در تعبیری که پیغمبر‌ اکرم دارند، او را بهترین خاله برای امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام معرفی می‌کنند که نشان‌دهنده‌ی مقام این بانوی با کرامت است. پیامبر که سرآمد خلقت و اشرف‌الانبیاست، نسلشان از دخترشان باقی می‌ماند که این نشان‌دهنده‌ی جایگاه عالی زن در دین اسلام است.

پیغمبر‌ اکرم زن را از آن حالت ذلت و حقارتی که داشت بیرون آورد و زنان هم در رسالت آن حضرت چه پیش از تشکیل اسلام و چه پس از تشکیل حکومت اسلامی مانند مردان حق انتخاب دین و بیعت‌کردن با رسول خدا را داشتند به‌طوری که برای‌ بیعت با ایشان حضور می‌یافتند و شرایط اسلام را پذیرفته و مسلمان می‌شدند؛ یعنی انتخاب می‌کردند که مسلمان شوند یا نه. این در حالی بود که در جامعه‌ی جاهلیت زن هیچ‌گاه از چنین حقوقی برخوردار نبود. در جنگ‌هایی که به اسلام تحمیل می‌شد، زنان برای امدادرسانی به مجروحان و آب‌رسانی به رزمندگان در عرصه‌های جنگی حضور پیدا می‌کردند و حتی در مواقعی خیمه‌هایی هم برپا می‌شد تا زنان امدادگر، مجروحان جنگی را تحت درمان قرارداده و مداوا کنند.

در دوران رسالت حضرت رسول، زن حق داشت در سرنوشت خود و جامعه‌ی خود مشارکت داشته باشد؛ حتی در مسئله‌ی مهم رهبری در اسلام هم دخالت داشته باشد و بیعت او تعیین‌کننده بود. غیر از اینکه در رسالت پیامبر این مسئله کاملاً به چشم می‌خورد، در مسئله‌ی غدیر هم که موضوع معرفی جانشین حضرت رسول است، زنان هم مانند مردان حضور پیدا می‌کنند و با امیرالمؤمنین علیه‌السلام بیعت می‌کنند؛ امّا متأسفانه بعد از رحلت وجود مقدس پیامبر بیعت زنان غصب شد و حقوق آنان نادیده گرفته شد. بدین صورت که بعد از پیامبر حقوقی که برای زنان تعریف شده بود به‌خصوص حقوق اجتماعی و سیاسی آن‌ها نادیده گرفته می‌شد. در طول زمان هم چنانچه تضییعی بر حقوق زنان دیده می‌شد، این نادیده‌گرفته‌شدن به‌هیچ‌وجه از سوی اسلام و سیره‌ی پاک نبوی نبود، بلکه از سوی حاکمانی بود که به میل و خواسته‌ی خود و با احیای برخی از ارزش‌های جاهلیت این‌گونه عمل می‌کردند.

پیامبر اسلام نیامده بود که تمدنی بسازد، بلکه بنای تمدن، فرع بر رسالت عظیم آن حضرت -که نجات و رستگاری بشریت و رساندن انسان‌ها به مقام خلیفه‌ی الهی- بوده است. با این اوصاف، ما اگر تمدن را دارای ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علم و هنر تلقی کنیم که معمولاً مؤلفه‌های تمدن را این‌گونه برمی‌شمارند، پیامبر عظیم‌الشأن ما در عرصه‌ی سیاسی و نظام ولایتی که بنا کردند، زنان مثل مردان باید در مقبولیت رهبر اسلام و همراهی با او برای اجرای سیاست‌های الهی خود نقش داشته باشند و باید به‌سوی رهبر الهی بیایند و با او بیعت کنند تا حاکمیت آن رهبر، از استحکام و مقبولیت کافی برخوردار باشد.

در عرصه‌ی اقتصادی هم اسلام تحول بزرگی ایجاد کرد. یکی از آن‌ها اقتصاد منهای ربا بود. دیگر اینکه بر اساس تولید و ایجاد ثروت از راه مشروع به‌منظور ریشه‌کن‌کردن فقر اصولی را تعریف کرد که پیش از آن در هیچ حاکمیت و تمدنی نمونه‌ای از آن دیده نمی‌شد و در مسائل اقتصادی هیچ تفاوتی میان زن و مرد لحاظ نشد. زنان هم می‌توانند در عرصه‌ی اقتصاد، دارای نقش‌آفرینی باشند، کار تولیدی کنند، کارآفرین باشند، ثروت پدید بیاورند و در رفع فقر و محرومیت بکوشند.

در عرصه‌ی فرهنگی و اجتماعی نیز هیچ ممنوعیتی برای ظهور و بروز ذوق و قریحه‌ی آن‌ها و پدیدآوردن آثار فرهنگی وجود ندارد. در همان صدر اسلام هم مشاهده می‌کنیم که زنان شاعری بودند که در جهت تعالی جبهه‌ی حق و مقابله با دشمنان اسلام شعر می‌سراییدند؛ نظیر بانویی به نام «میمونه» که در برابر جوسازی‌ها و لجن‌پراکنی شاعر یهودی به نام کعب‌بن‌اشرف که علیه مسلمانان فعالیت می‌کرد، شعرهای قوی‌ای می‌سرود. باید توجه داشت که شعر و شاعری در آن زمان مانند رسانه‌ای بزرگ و پُرمخاطب تلقی می‌شد. نکته‌ی دیگر، نحوه‌ی حمایت پیامبر از این زن شاعر است. هنگامی که همان شاعر یهودی به این بانوی مسلمان جسارتی می‌کند، پیامبر فرمان قتل آن یهودی را صادر می‌کند و اجازه نمی‌دهد که به وجهه‌ی فرهنگی این بانوی مسلمان آسیبی وارد شود.

در عرصه‌ی علم و هنر هم در تمدنی که پیامبر بنا نهاد، در کنار رسالت عظیم خویش زنان هم مانند مردان می‌توانند به تعلیم و تعلم بپردازند. به‌طور نمونه، با وجود اینکه خود پیامبر شهر علم‌اند و امیرالمؤمنین‌ ‌علیه‌السلام دروازه‌ی این شهر علم، بزرگانی مانند سلمان‌ فارسی و جابر‌بن‌عبدالله خدمت حضرت زهرا‌ سلام‌الله‌علیها می‌رسند و کسب علم می‌کنند که بعدها همین مسئله ادامه پیدا می‌کند.

ما در زمان خود رسول ‌اکرم زنانی داریم که مانند مردان از اصحاب پیامبر به‌شمارآمده و جزو راویان حدیث هستند؛ یعنی زنان محدث. ما در کتاب‌های رجالی که برای شناخت اصحاب نبی‌ اکرم است، می‌بینیم که معمولاً جلد آخر کتاب‌های رجالی اختصاص داده‌شده به بانوان محدثی که از پیامبر حدیث نقل کرده‌اند.
 

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای