Khamenei.ir

1399/11/22

تیر خلاص همافران به نظام طاغوت

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif رهبر انقلاب در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند ارتش (۹۹/۱۱/۱۹) درباره بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام (ره) فرمودند: « اینکه یک بخش مهمّی از ارتش طاغوت، خودش را از بدنه‌ی ارتش جدا کند و بیاید اظهار تبعیّت از امام و پیوستن به مردم بکند، حادثه‌ی خیلی مهمّی بود؛ این [حادثه] موجب شد که کلّ بدنه‌ی ارتش به پیوستن به جمهوری اسلامی تشویق بشوند. و سرانِ  آن روزِ ارتش هم، وقتی واقعیّت را مشاهده کردند، ناچار در قبال انقلاب اظهار بی‌طرفی کردند؛ در حالی که بی‌طرفی آنها معنی نداشت؛ ارتشِ نظام طاغوت چطور میتواند در دفاع از نظام طاغوت بی‌طرف باشد؟ امّا اظهار بی‌طرفی کردند؛ چاره‌ای نداشتند [چون] دیدند بدنه‌ی ارتش تقریباً به ‌طور مجموع به مردم پیوسته است؛ این شبیه معجزه بود، واقعاً یک کار معجزه‌آسا بود.» پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در همین رابطه در برنامه نگار ۳۲، گفت‌وگویی با امیر سرتیپ خلبان دکتر سیدرضا پردیس؛ فرمانده سابق نیروی هوایی ارتش ارتش انجام داده است.

* یکی از نقاط وابستگی رژیم پهلوی به آمریکایی‌ها، ارتش به‌خصوص نیروی هوایی بود. شما مشاهدات و روایات مشخصی از این وابستگی دارید که برای ما تعریف کنید؟
* رژیم شاه بر مبنای قدرت‌های خارجی و ارتش حکومت می‌کرد تا نظام سلطنتی‌اش را حفظ کند. آمریکایی‌ها بعد از کودتای سال ۱۳۳۲ که مصدق کنار رفت، انگلیس را کنار گذاشتند و خودشان تمام قدرت را در اختیار گرفتند و جایگزین انگلیس شدند. از دهه‌ی چهل، شاه بالاترین تجهیزات نظامی را از آمریکایی‌ها گرفت و آمریکا‌یی‌ها هم با این شرط آمده بودند که این تجهیزات فقط از آن‌ها تهیه شود و آن‌ها دوره‌های آموزشی را به ما بدهند. لذا به ما تحمیل کردند که حق تولید، ابداع و نوآوری روی تجهیزات هوایی و دفاعی را به‌هیچ‌وجه نداشته باشیم. آمریکایی‌ها به ما می‌گفتند شما چه چیزی می‌خواهید بسازید و چه نیازی دارید، ما در کوتاه‌ترین زمان، بهترین سلاح را در اختیار شما قرار می‌دهیم و شما لازم نیست تولید کنید و به استعدادهای بسیار درخشانی که در نیروی هوایی نهفته مانده بود، اجازه‌ی شکوفایی به استعدادها نمی‌دادند.

رژیم به‌شدت دنبال این بود که به آمریکا بیشتر خدمت کند تا بتواند حمایت بیشتری از آن‌ها اخذ کند. مثلاً ژاندارمی خلیج فارس را به شاه دادند تا قدرت شاه بتواند در منطقه از منابع نفتی پاسداری کند و غرب به‌راحتی از خلیج فارس به کشورهای غربی بدون صدمه‌ نفت صادر کند. برخورد مستشاران آمریکایی هم با عوامل فنی و پروازی ما بسیار آمرانه بود؛ یعنی به‌عنوان یک مشاور آمده بودند و رژیم پهلوی به آن‌ها پول می‌داد تا به ما خدمات ارائه کنند، ولی آن‌ها طلبکار شده بودند و ما بدهکار؛ مثلاً می‌گفتند نیروها و فرماندهان شما کم‌سواد یا بی‌سواد هستند، درصورتی‌که بهترین و زبده‌ترین نیروهای فنی در بین کشورهای جهان، نیروهای فنی ما بودند. دلیلش هم این بود که وقتی انقلاب شد و آمریکایی‌ها رفتند، تجهیزاتی که آن‌ها می‌گفتند اگر یک روز مستشاران ما از گردان‌های پروازی و فنی بیرون برود، همه می‌خوابد و ناکارآمد می‌شود، برای اینکه توانایی نیروهای شما آن‌قدر نیست که بتوانند این تجهیزات پیشرفته را اداره کنند و به پرواز دربیاورد، امّا عملاً این اتفاق نیفتاد و ما توانستیم بعد از رفتن آمریکایی‌ها با توجه به تنگناهای اقتصادی و نظامی که مواجه بودیم، روی پای خودمان بایستیم.

البته به‌محضی که آمریکایی‌ها رفتند، حصر نظامی برای ما اتفاق افتاد و انبارها خالی شد و آن‌ها می‌خواستند ما روی پای خودمان نایستیم و متکی به آن‌ها باشیم تا بتوانند در مقاطع حساس ما را تحت فشار قرار بدهند و به اهدافمان نرسیم. آن‌ها کسی را می‌خواهند که برایشان نوکری کند و هزینه هم بپردازد. آمریکایی‌ها برای آموزش هزینه‌های هنگفتی را به ما تحمیل می‌کردند. یک خلبان برای آموزش دوره‌ی پرواز، حدود سه میلیون دلار هزینه‌اش می‌شد. در کنار آموزش، کار فرهنگی هم روی نیروهای جوان ما انجام می‌دادند. در دوره‌های یک‌ساله، دوساله و سه‌ساله به‌تناوب تخصصی که یک نفر برای آموزش می‌رفت، روی فرهنگ آن شخص تأثیر می‌گذاشتند که وقتی به ایران برمی‌گردد، بتواند همان فرهنگ را پیاده کند.

از طرف دیگر مستشاران هم تصمیم‌ساز راهبردی بودند، هم تصمیم‌گیر؛ یعنی انجام‌دهنده‌ی کار بودند. راهبردها را به فرماندهان ما دیکته و تحمیل می‌کردند؛ یعنی سلاحی که آن‌ها می‌گفتند را باید تهیه می‌کردیم و همه‌ی امکانات هم در اختیار آمریکایی‌ها بود. یک مورد از این تحمیل برایتان بگویم که واقعاً متأسف شدم. فرمانده منطقه‌ی هوایی مهرآباد سپهبد بود و برای استوار آمریکایی که دوره خدمتش تمام شده بود و می‌خواست به آمریکا برگردد، یک پارتی بسیار بزرگی برای خداحافظی از این استوار ترتیب داده بود؛ یعنی یک استوار آمریکایی شأنش در حد ژنرال ما بود. من با چشم خودم دیدم که سرتیپ یا سرلشکر ما در مقابل یک استوار آمریکایی تسلیم بود؛ حتی آن‌ها اسامی فرماندهان را تعیین می‌کردند و می‌گفتند چه کسی را در سلسله مراتب فرماندهی قرار بدهید.

* یکی از نقاط عطف در پیروزی انقلاب اسلامی، بیعت همافران با حضرت امام رحمه‌الله‌علیه بود. حرکت همافران چه تأثیری بر اعلام بی‌طرفی ارتش و جلوگیری از کودتای نظامی گذاشت؟
* این حرکت یک مبنای قبلی و سابقه‌ی قابل ملاحظه‌ای داشت. همافران زمانی وارد خدمت در ارتش شدند که ارتش ابتدا با مدرک دیپلم استوار می‌گرفت تا کارهای فنی‌اش را انجام بدهد و برای گروهبانی مدرک سیکل می‌گرفت. دیپلمه‌ها قبول نمی‌کردند که استوار شوند، نتیجتاً به آن‌ها گفتند با لباس شخصی کمک مهندس بشوید و به ارتش بیایید و خدمت کنید. بعد به این نتیجه رسیدند که با پرسنل شخصی نمی‌شود در محیط نظامی کار کرد و طرح همافری را پیاده کردند. به همافری عنوان «معادله‌ی خوشبختی» دادند؛ یعنی حقوق یک همافر را دو برابر یا بیشتر از دو برابر از ستوان سه در نظر گرفتند و ‌گفتند به‌خاطر اینکه درجه ندارید، به‌جای آن ما پول بیشتری می-دهیم و در مقابل پولی که می‌گیرید خدمت کنید.

امّا در کنارش اختلاف و مسائل طبقاتی بسیار زیاد بود. مثلاً به همافر اجازه‌ی استفاده از باشگاه افسران را نمی‌دادند و می‌گفتند درجه تو کمتر از یک افسر است و باید در حد استوار یا درجه‌دار باشی؛ به همین خاطر در ناهارخوری افسران نمی‌شد رفت و باید به ناهارخوری درجه‌داران می‌رفتی. این تبعضیات لازمه‌ی هدایت و ادامه‌ی کارشان بود؛ یعنی می‌بایست عوامل طبقه‌ی اوّل و دوم به طبقه‌ی سوم دستور بدهند و آن‌ها هم اجرا کنند؛ چون تعدادشان در هر پایگاه زیاد بود. شاید مجموعه‌شان سه چهار برابر از افسران بیشتر بود. نتیجتاً باید کسانی آن‌ها را مدیریت می‌کردند.

* به نظر شما این تبعیض زمینه‌ی بیعت همافران با حضرت امام رحمه‌اللّه‌علیه بود؟
* ببینید وقتی مستشاران آمریکایی آمرانه با همافران متخصص ما برخورد می‌کردند، آن‌ها اختلاف و تبعیض را نمی‌توانستند بپذیرند. می-گفتند ما هم توانایی فنی‌ و درکمان از مستشاران بالاتر است، چرا باید آمریکایی‌ها به ما امر کنند. لذا این مسائل دست‌به‌دست هم داد و همافران از رژیم بریدند. عمدتاً هم قشری که پیکر و ساختار ارتش را تشکیل می‌دهد از طبقه‌ی متوسط رو به پایین جامعه؛ یعنی قشر مذهبی و متدین بود. کسی که در ارتش متدین بود شاید فرایضش را می‌توانست انجام بدهد، ولی در سلسله مراتب فرماندهی قرار نمی-گرفت. همیشه هم از طریق سامانه‌های اطلاعاتی مورد مراقبت قرار می‌گرفت.

اشکالات این‌چنینی در ارتش زیاد بود. زیردست به بالادست اعتماد نداشت و احترام متقابل در داخل ارتش نبود. رژیم تعاریفی برای خودش داشت و قوانینی که در دانشکده افسری بود، اصلاً جایگاهی برای سرباز در نیروهای مسلح دیده نشده بود که احترام و جایگاهی داشته باشد. لذا همین اختلاف طبقاتی باعث شد که پرسنل از آن رژیم بریده شوند؛ یعنی خیلی وابستگی به رژیم نداشته باشند.

* مورخین تاریخ انقلاب اسلامی معتقدند که اعلام بیعت همافران به اعلام بی‌طرفی ارتش منتج شد. چطور این اتفاق افتاد و اساساً این اتفاق چه تأثیری بر روند پیروزی انقلاب اسلامی داشت؟                     
* ببینید بعد از اینکه مشخص شد حضرت امام قصد مراجعت به ایران را دارند، نظام قدرتش را از دست داد. من در راهپیمایی‌ها می‌دیدم که بیست‌ سی‌ نفر از همافران با مردم عجین بودند و قاطی مردم می‌شدند.

ماجرا از این قرار بود که گروهی از همافران، افسران و درجه‌داران با همسرانشان به منزل آیت‌اللّه طالقانی رفتند و اعلام کردند نیروی هوایی آماده است که با امام بیعت بکند. در هجدهم بهمن سال ۵۷، جمع زیادی از کارکنان همافر، افسر و درجه‌دار که عمده‌شان همافر بودند تصمیم گرفتند که روز نوزدهم در خیابان ایران جمع بشوند و به‌سمت مدرسه علوی رژه بروند. همین‌طور هم شد. عده‌ای لباس فرمشان را از ساک در آوردند و آنجا لباسشان را پوشیدند و به‌سمت مدرسه علوی رژه رفتند و وارد مدرسه شدند و منتظر حضرت امام ماندند تا ایشان در جایگاه مخصوص ظاهر شوند. آقای نورشاهی خبردار داد گفت و همه با کلاه‌ بر سر به امام احترام گذاشتند و یک صحنه‌ی با شکوهی در مدرسه ایجاد کردند که عظمت بسیار زیادی داشت و انعکاس جهانی پیدا کرد.

رژیم پهلوی به نیروهای مسلحش به‌خصوص نیروی هوایی خیلی چشم دوخته بود؛ چون بیش از هفتاد درصد کارکنان نیروی هوایی برای دوره‌های فنی و پرواز به خارج رفته بودند و رژیم انتظار داشت نیروی هوایی در این برهه‌ی حساس به کمکش بیاید و رژیم را نگه دارد، ولی این اتفاق نیفتاد و همافران به اصالت و هویت خودشان برگشتند و با امام بیعت کردند. به نظر من این حرکت تیر خلاصی بود به نظام منحوس پهلوی که در حال متلاشی‌شدن بود و سرعت پیروزی انقلاب را زیاد کرد.

البته این نکته را هم عرض کنم که بیعت همافران فقط در تهران نبود و این اتفاق در پایگاه‌های دیگر هم به همین شکل افتاد. تعدادی از پرسنل پایگاه نوژه را گرفتند و به خاش بردند؛ حتی دوازده نفر از آن‌ها به اعدام محکوم شدند، منتها حرکت نوزده بهمن باعث شد رژیم متلاشی شود و نتواند حکم را اجرا کند. من آن موقع در همدان خدمت می‌کردم و سروان بودم. در جلسه توجیهی صبحگاهی که با فرمانده پایگاه برگزار می‌شد، عده‌ای سرفه‌های معنی‌دار می‌کردند و فرمانده پایگاه بلند می‌شد و نگاه می‌کرد. یک روز همه را جمع کرد و گفت آیین‌نامه‌ی انضباطی را بخوانید و عده‌ای ‌را از جمله من بلند کرد و گفت ما می‌دانیم چه کسانی این برنامه را سازمان می‌دهند و ممکن است با آن‌ها برخورد کنیم. پرسنلی هم که گرفته بودند، قرار بود با هواپیمای فرندشیپ به تهران منتقل کنند. جمعی از خانواده‌ها و همسرانشان هم با چراغ‌های روشن ماشین در پایگاه به‌صورت راهپیمایی راه افتادند و بوق می‌زدند. این کار در محیط نظامی غیرقابل قبول بود و این حرکت‌ها در همه جا اتفاق افتاد.

* تفاوت‌های ارتش پس از انقلاب و قبل از انقلاب چیست؟ ما بعد از انقلاب در نیروی هوایی شاهد خودکفایی بودیم و نهضت قطعه‌سازی و هواپیماسازی راه افتاد. این تغییرات را شما چطور می‌بینید؟
*  همان‌طور که عرض کردم، مستشاران در نیروهای مسلح به‌خصوص نیروی هوایی فعال مایشاء بودند؛ امّا به‌علت اینکه آمریکا تجهیزات بسیار زیادی را برای نیرو هوایی تهیه دیده بود و استفاده می‌کرد، حق تعمیرات را هم از پرسنل ما گرفته بود. مثلاً قطعاتی را رنگ سیاه زده بودند و می‌گفتند شما حق ندارید این قطعات را باز کنید. ما بعد از انقلاب این‌ها را باز کردیم و دیدیم چیز خاصی داخلش نیست، ولی برای اینکه پول بیشتری از تعمیر بگیرند، قطعات را برای تعمیر به اسپانیا، آلمان و آمریکا می‌فرستادند و دوباره برمی‌گردانند؛ حتی قطعات نو را می‌بردند و قطعات کهنه برمی‌گرداندند.

امّا با انقلاب تغییرات زیادی اتفاق افتاد به‌خصوص از زمانی که ارتباط ما با آمریکا قطع شد و حصر اقتصادی و نظامی شدیم. قطعات نمی‌آمد و مجبور بودیم هواپیماها را پرواز بدهیم. بنابراین، به این فکر افتادیم که اگر می‌خواهیم اظهار قدرت کنیم و از امکاناتمان استفاده کنیم، باید به فکر خودمان باشیم؛ چون دیگر به ما تجهیزات نخواهند داد و اگر هم بخواهند بدهند، انتظاراتی از ما هم خواهند داشت. همین الآن هم ما دنبال قدرت هستیم. مانورهایی که در منطقه داریم اجرا می‌کنیم، برای نشان‌دادن قدرت نیروهای مسلحمان است. الحمدللّه در این دوره ما یکی از قدرت‌های بلامنازع در منطقه هستیم.

* در مورد رزمایش صحبت کردید. ما در این مدت اخیر شاهد اجرای یک‌سری رزمایش‌ها بودیم. به نظر شما این رزمایش‌ها چه تأثیری بر روی نگاه کشورها به جمهوری اسلامی ایران دارد و محاسبات دشمن را چطور تغییر می‌دهد؟
* توانایی‌های ما امروز در سطح کشور بسیار بالاست. هواپیمای بدون سرنشین آمریکا که توسط پدافند ارتش در خلیج فارس زده شد، یک قدرت بسیار بالایی بود. آمریکایی‌ها اصلاً تصور نمی‌کردند کشوری بتواند این هواپیمای پیشرفته را بزند. اصلاً تصور نمی‌کردند که موشک تا آن ارتفاع برسد و این هواپیما را بزند. این اقدام قدرت بلامنازعی بود که ما به آمریکا نشان دادیم؛ حتی آن موقع می‌توانستیم هواپیمایی که همراه هواپیمای بدون سرنشین بود را بزنیم، ولی جوانمردی و مروت نیروهای ما آن‌قدر زیاد است که آدم‌ها را نزنند. البته ما توان زدن آن را هم داشتیم، ولی گذشت کردیم و نخواستیم هواپیمایشان را ساقط کنیم. این یک نمایش قدرت است. هر کشوری که می‌خواهد خودش را در جهان نشان بدهد، بایستی قدرتش را نشان بدهد و این قدرت هم در همین مانورها ارائه خواهد شد. همین موشک‌هایی که از زیر زمین شلیک شدند و کمتر از یک متر به اهداف تعیین‌شده برخورد کردند، یکی از نشانه‌های بسیار قدرتمند ماست که دارای چنین توانمندی در سطح جهان هستیم.

* بسیاری از کشورهای منطقه برای دریافت امکانات نظامی از آمریکا دارند هزینه‌های گزافی را پرداخت می‌کنند. الآن وضعیت نظامی کشور ما که چنین ارتباطی با آمریکا ندارد، در مقایسه با کشورهای منطقه که هزینه می‌کنند و در ارتباط مستقیم هستند، چگونه است؟         
* کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس مخصوصاً عربستان که سلاح‌های پیشرفته از آمریکا خریداری می‌کنند، خودشان توان استفاده از این سلاح‌ها را ندارند؛ یعنی نیروهای ماهر ندارند. زمانی هم که ژاندارمری منطقه را به رژیم شاه دادند، به‌خاطر استراتژی بود که «چکش تعادل» نام داشت. بخش مالی چکش تعادل را عربستان تأمین می‌کرد و بخش نیروی فنی و مهارت‌های فنی و تکنولوژیکی‌اش را ایران تأمین می‌کرد؛ چون ایران نیروهایی داشت که توانایی‌های فنی‌شان خیلی بالا بود، ولی آن‌ها توانایی مالی‌شان زیاد بود. الآن هم این کشورها در منطقه تجهیزات و سلاح‌های پیشرفته می‌خرند، ولی قدرت و توانایی استفاده از این تجهیزات و عمق استراتژیک را ندارند. خوشبختانه الآن عمق استراتژیک ما در منطقه تا دریای مدیترانه هست و این کم مسئله‌ای نیست. ما از لحاظ قدرت نظامی در منطقه اوّل هستیم و در بین کشورهای جهان بین رتبه‌ی پنجم و ششم هستیم و این باعث افتخار ماست که چنین قدرتی داریم.

* علی‌رغم صرف تمام این هزینه‌ها آیا امنیت این کشورها واقعاً تأمین می‌شود؟
*‌ اگر خاطرتان باشد، ترامپ عربستان را به گاو شیرده تشبیه کرد. این برای یک کشور خیلی افت سیاسی و منطقه‌ای دارد که رئیس‌جمهور آمریکا مثل یک برده به آن‌ها نگاه کند و چنین تعبیری به‌کار ببرد. آن‌ها هیچ موقع امنیت برای خودشان نخواهند داشت. ما به این کشورها پیام صلح و دوستی فرستادیم و به‌ آن‌ها گفتیم قدرت ما برای دفاع از شما است. قدرت‌های پوشالی که در منطقه می‌آیند و سروصدا می‌کنند را کنار بگذارید و امنیت منطقه را ما تأمین و تضمین می‌کنیم و شما هم در تأمین امنیت مشارکت کنید؛ امّا این کشورها نمی-توانند این کار را بکنند، به‌خاطر اینکه به آمریکا وابسته‌اند. اگر الآن آمریکا پشتیبانی‌اش را از عربستان بردارد، یک ساعت هم نمی‌تواند دوام بیاورد. اصلاً مثل مهره‌های شطرنجی به دست آمریکا هستند که آن‌ها را جابه‌جا می‌کند. بقای این کشورها مستلزم کُرنش در مقابل آمریکا و اطاعت‌پذیری از اوست.

* یکی از اتفاقاتی که در زمان مسئولیت شما در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران افتاد، طراحی و ساخت و آزمایش هواپیمای صاعقه بود. این پروژه از کجا آغاز شد و به چه نتیجه‌ای رسید؟
* ما ساخت هواپیمای اف ۵ را با احداث پروژه‌ی اوج در منطقه‌ی هوایی مهرآباد در زمان شهید ستاری آغاز کردیم. ما با مهندسی معکوس هواپیمای آذرخش را ساختیم. این هواپیما یک هواپیمای اف ۵ است و تقریباً امکانات زیادی را در آن تغییر دادیم و همین زمینه‌ای شد برای اینکه ما یکی از کسانی که در آمریکا بود و در کارخانجات گرومن و جاهای دیگر کار کرده بود را به‌نوعی دعوت کنیم و با ما همکاری کرد. ما مهندسین جوان فارغ‌‌التحصیل دانشگاه‌های شهید ستاری، شهید بهشتی، امیرکبیر و ... که در بخش‌های فنی و مهندسی هواپیما و هوافضا دکترای تخصصی گرفته بودند را به‌کار گرفتیم.
 روزی که من به نیرو آمدم و مسئولیت این پروژه را پذیرفتم، به‌هیچ‌وجه، روی این هواپیما کاری انجام نشده بود. علی‌رغم اینکه تقریباً یک سال‌ونیم قبل از من این پروژه را شروع کرده بودند، ولی عملاً صفر تا صد این پروژه را ما در منطقه‌ی هوایی مهرآباد انجام دادیم و یک کارگاه بزرگی برایشان ساختیم. ما در هواپیمای اف ۵ تغییرات اساسی انجام دادیم و سکان عمودی‌اش را دو تکه کردیم؛ یعنی دو سکان برایش گذاشتیم. چرا؟ برای اینکه قدرت مانور بیشتری به هواپیما بدهیم، قدرت استالش (واماندگی هواپیما) را بالا آوردیم. کاری کردیم تا هواپیما بتواند با سرعت کمتری پرواز کند بدون اینکه واماندگی داشته باشد.

من هفته‌ای دو سه‌بار از پروژه بازدید می‌کردم و پشتیبانی بسیار زیادی از این پروژه کردیم و امکانات نیرو را در اختیارشان قرار دادیم و توانستند این پروژه را یک سال‌و‌نیم تمام کنند و این هواپیما را برای پرواز آماده کنند. این پروژه در تهران آماده شد، ولی فرصت نشد که رهبر معظّم انقلاب از نزدیک این پروژه را بازدید کنند؛ امّا زمانی که ایشان به پایگاه نوژه‌ی همدان تشریف آوردند، هواپیمای صاعقه را آوردیم تا حضرت آقا پروازش را ببینند. وقتی ایشان با خبر شدند، بی‌صبرانه منتظر بودند که این پروژه را ببینند. بعد از پرواز و فرود هواپیما، به آقا گفتیم اگر اجازه بدهید به خلبانان بگوییم بیایند تا شما را زیارت کنند. ایشان فرمودند ما خدمت خلبانان می‌رویم و آن‌ها لازم نیست بیایند. این حرف حضرت آقا برای من خیلی زیبا بود.

با دیدن آقا یک حالت شعفی در خلبانان ایجاد شد و اصلاً فکر نمی‌کردند حضرت آقا این‌قدر به خودکفایی اهمیت بدهند. من یک خاطره دیگری هم تعریف کنم. در مانور ولایت سال ۷۵، من معاون عملیات نیروی هوایی بودم و آقا در جایگاه‌ نشسته بودند. آن موقع بدنه‌ی هواپیمای آذرخش کاملاً زرد بود. به آقا عرض کردم این هواپیمایی که الآن می‌خواهد بمب بریزد، هواپیمای خودمان هست. با شنیدن این حرف، حضرت آقا با علاقه‌ی شدیدی به هواپیما نگاه کردند و خیلی خوشحال شدند و فرمودند ان‌شاءاللّه روزی بیاید که همه‌ی هواپیماهایی که بمباران می‌کنند، هواپیمای خودمان باشد. واقعاً برای من افتخارآمیز بود که فرمانده‌ام این‌قدر دقیق نسبت به مسائل سازندگی توجه دارند و برای این سامانه اهمیت قائل می‌شوند. 
 

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای