Khamenei.ir

1380/12/21

گزیده‌ای از بیانات در پایان جلسه درس خارج فقه در آستانه ماه محرم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله‌ ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة ‌الله‌ على اعدائهم اجمعین.

 محرّم را در پیش داریم. یکى از جهاتی که محرّم مورد اهتمام است بزرگداشت یک خاطره‌ى بى‌نظیر تاریخ است، [منتها] نه بى‌نظیر در مصیبت و غم و اندوه -که البتّه هست- بلکه بى‌نظیر در حماسه و بُروز برجستگى‌هاى انسان، برجستگى‌هاى اهل حق. اگر شما وضعیّت امام حسین را ملاحظه کنید خواهید دید که آن حرکت، آن قیام، با این خصوصیّات، بى‌نظیر است. ما خیلى قیام داشته‌ایم امّا این قیام با این خصوصیّات، بى‌نظیر است. [وضعیّت چنین بوده:] سلطه‌ى باطل با قساوت تمام و با وقاحت تمام روزبه‌روز رو به افزایش است. هیچ امر به معروف و نهى از منکرى هم ممکن نیست. به قدرى فضاى رعب زیاد است که آمرین به معروف و ناهین عن ‌المنکر سعى میکنند در معرض امر به معروف و نهى از منکر قرار نگیرند؛ حتّى افراد جسور و گستاخ. یعنى مثلاً عبدالله‌بن‌زبیر آدم جسورى است، آدم خیلى گستاخى است امّا سعى میکند با دستگاه خلافت مواجهه پیدا نکند؛ این قدر وضعیّت سخت است. یک کسى مثل عبدالله‌بن‌جعفر که برادرزاده‌ى امیرالمؤمنین و داماد امیرالمؤمنین و شوهر جناب زینب است، سعى میکند که به دستگاه خلافت حتّى نزدیک بشود، چون اصلاً غیر از این چیزى متصوَّر(۱) نیست. یک کسى مثل عبدالله‌بن‌عبّاس حالت انزوا از جامعه پیدا میکند، کأنّه کناره‌گیرى میکند، یک گوشه‌اى مى‌نشیند؛ یعنى این کسانى که زبانهاى ناطق و گویا و شخصیّت‌هاى برجسته و آقازادگان بزرگ بنى‌هاشم و قریش و جوانهاى نامدار صدر اسلام بودند -که هر کدام تاریخچه‌اى از افتخارات پشت سرشان است- جرئت نمیکنند بیایند وسط میدان، چه برسد مردم عادّى؛ نه فقط در شام، حتّى در خود مدینه. آن وقت شما وضع مدینه را با بقیّه‌ى جاهاى دیگر که آن مرکزیّت را هم نداشته مقایسه کنید. این شرایطِ آن اختناق عجیب و غریب است. آن وقت قیام امام حسین در اینجا براى این است که این سلطه را در هم بشکند؛ حرکت امام حسین براى در هم شکستن این سلطه است، منتها به قصد قدرت‌طلبى نیست؛ ما خَرَجتُ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا ظالِماً وَ لا مُفسِدا؛(۲) مثل بقیّه‌ى افرادى که قیام میکنند، خروج میکنند، میزنند، میکُشند براى اینکه قدرت را قبضه کنند نیست، بلکه براى امر به معروف و نهى از منکر است.

 
 دو عاقبت هم ممکن است برایش پیش بیاید: یکى اینکه پیروز بشود، یکى هم اینکه کُشته بشود؛ با آن وضع فجیعى که براى او قابل تصوّر بود، ولو بدون علم امامت؛ خب معلوم بود، اینها هیچ ملاحظه‌اى نداشتند. در یک چنین شرایطى همان کارى را امام حسین میکند که به نقل آیه‌ى مباهله در قرآن کریم -که این ایّام، [نزدیک] روزهاى مباهله بود- پیغمبر اکرم با نصارا کرد؛ یعنى اولادش را، نسائش را، اَنفُسش را آورد میدان؛ یعنى عزیزترین سرمایه‌هایش و همه‌ى موجودى خودش را برداشت آورد براى دفاع از حقیقت و براى قیام لله‌.

 و بعد صبر کرد؛ که این صبر امام حسین خیلى مهم است. من یک وقتى یک صحبت مفصّلى در مورد صبر امام حسین کرده‌ام که الان مجال نیست. ماها نمیفهمیم صبر یعنى چه. صبر در جاى صبر معلوم میشود که معنایش چىست. این‌ قدر آدم از بزرگان، از محدّثین، از شخصیّت‌هاى برجسته، از آدمهاى موجّه، از عقلا، از دلسوزان، از نیمه‌دلسوزان مدام بیایند به امام حسین بگویند آقا شما با این کارِ خودت، هم دارى یک عملى میکنى که فایده ندارد، هم این ‌جور خسارت به خودت و خاندان پیغمبر وارد میکنى، اهل حق را ذلیل میکنى؛ از این حرفها میزدند. از اوّلى که امام حسین از مکّه قصد حرکت کرد و بعضى فهمیدند، این موانع گوناگون اخلاقى در مقابل امام حسین شروع شد، تا شب عاشورا. صبر کردن در مقابل این حوادث [خیلی دشوار است.] من آن وقت -در همان صحبتى که اشاره کردم- گفتم امام (رضوان الله‌ علیه) هم درست همین جور صبر کرد، صبر او هم همین جور بود. این ‌قدر به امام گفتند: آقا جان این جوانها از بین میروند، این جور کشته میشوند، مملکت خراب میشود. در دوره‌ى نهضت میگفتند بهترین جوانها را شما دارید به دَم کُشتن میدهید. صبر کردن در مقابل این خیرخواهى‌هاى ناشیانه کار خیلى عظیمی است، کار خیلى بزرگى است، خیلى قدرت میخواهد؛ صبر کرد. همه‌ى صبر، در مقابل فشارها و مصائب جسمانى نیست؛ این فشارهایى که به عنوان مصلحت‌طلبى، مصلحت‌جویى، [که بگویند] «آقا بر خلاف مصلحت دارید کار میکنید» وارد مى‌آید، صبر کردن در مقابل اینها و راه بیّن و روشن و رُشد(۳) را رها نکردن، آن صبر عظیم و صبر جمیلى است که امام حسین (علیه السّلام) انجام داد.

 بعد هم با آن وضع فجیع یکى‌یکى دوستانش [کشته میشوند]، مثل کسى است که ذرّه‌ذرّه بدن او را قطعه‌قطعه کنند؛ امام حسین در روز عاشورا این جورى بود. این جور نبود که حالا یک بمب بیفتد عدّه‌اى از افراد کشته بشوند؛ نه، هر نفرى از این اصحاب که میرفتند، هر نفرى از این اهل‌بیت که میرفتند مثل این بود که یک عضوى از اعضاى حضرت را، یک قطعه‌اى از بدن مبارک آن حضرت را دارند جدا میکنند؛ و حضرت بر یکى‌یکى صبر کرد، این جرعه‌هاى صبر را یکى‌یکى نوشید؛ این حرکت به این عظمت [بود]. نتیجه‌اش هم معلوم شد، نتیجه این شد که آن ارزشهایى که امام حسین میخواست در دنیا بماند ماند: قرآن ماند، اسم اسلام ماند، ارزشهاى اسلامى ماند، حدیث پیغمبر ماند و در دایره‌ى محدودتر و مهم‌ترى، تشیّع که مکتب اهل‌بیت باشد ماند. اگر امام حسین این کار را نمیکرد، همچنان که در طول آن پنجاه شصت سال بعد از رحلت پیغمبر آن جور اسلام تغییر پیدا کرده بود و به آنجا رسیده بود که بتوانند جگرگوشه‌ى پیغمبر را بیایند به قتل برسانند -خب [اوضاع] خیلى فرق کرده بود؛ این را هم من یک وقتى مفصّل تشریح کرده‌ام؛ [اینکه] در دنیاى اسلام کار به جایی برسد که بیایند مثل امام حسینى را، مثل زینب کبرایى را، فرزندان پیغمبر را، جگرگوشگان پیغمبر را علناً، صریحاً بکُشند یا اسیر بکنند، باید خیلى اوضاع فرق کرده باشد- به فاصله‌ى اندکى چندین برابر آن، اوضاع فرق میکرد و بکل اسلام از بین میرفت. امام حسین در واقع مثل آن میخ عظیمى شد که این خیمه‌اى را که طوفان داشت [آن را] میبرد، با خون خودش نگه داشت. خب این بزرگ‌ترین حماسه‌ى تاریخ اسلام بلکه بزرگ‌ترین حماسه‌ى تاریخ است؛ این را باید حفظ کرد، این را باید زنده نگه داشت، این را باید به عنوان یک گره‌گشا در امورِ همیشه‌ى تاریخ مسلمین، مورد استفاده قرار داد.

 

 
۱) قابل تصوّر، پنداشتنی
۲) مثیرالاحزان، ص ۴
۳) راستی و درستی، هدایت

پیوندهای مرتبط:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای