من فکر میکنم در سه سطح امنیتی، ایدئولوژی و سیاسی میشود به این سؤال پاسخ داد. در سطح امنیتی، اولاً امنیت یک مقولهی کاملاً به هم پیوسته هست. یعنی ما اگر منطقهای امن نداشته باشیم، نمیتوانیم بر تأمین حداکثری امنیت ملی کشورمان بپردازیم. این دو کاملاً به هم پیوسته هستند. فراموش نکنیم که هفتاد و یک سال پیش با کاشتن غدهی سرطانی در بخشی از منطقهی ما و در بخشهایی از سرزمین تاریخی فلسطین رژیم جعلی اسرائیل شکل گرفت.
زمانی که بریتانیای کبیر اسرائیل را پس از قیمومیت خودش بر سرزمین فلسطین حاکم کرد و آن را بهعنوان یک غدهی سرطانی و رژیم نامشروع در این منطقه کاشت، بهدنبال بیثبات سازی و ناامن سازی منطقه بود. طبعاً تا وقتی که این غدهی سرطانی از منطقهی ما از بین نرود، هرگونه ناامنی در منطقه میتواند بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران اثر بگذارد. از این منظر شما نمیتوانید نسبت به آنچه که در غرب آسیا میگذرد و امنیت کل منطقه را به بازی میگیرد، بیتفاوت باشید.
در سطح ایدئولوژیک نیز، قدس قبلهی اول مسلمین هست و مسجدالاقصی در شهر قدس از قداست خاصی برای مسلمانان جهان برخوردار است. همانطور که میدانید، مسجدالاقصی محلی است که معراج حضرت رسول اکرم
صلیاللهوعلیهوآلهوسلم، از آنجا شکل گرفت و مسئلهی مسجدالاقصی در قرآن ریشه دارد. از این منظر هم دسترسی به قدس و پایتخت دائمی فلسطین برای همهی مسلمانان همیشه مورد توجه بوده است. و صهیونیستیسازی و یهودیسازی قدس و تلاشهایی که صهیونیستها دارند انجام میدهند کاملاً در تعارض با نگاه قرآنی، ارزشی و اعتقادی است.
در سطح سیاسی هم، مسئلهی فلسطین در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به صراحت آمده است و ایرانیان همیشه در ادوار مختلف تاریخی اعم از مسلمان و غیرمسلمان نگاه انسانی ویژهای به حمایت از مظلومین و مستضعفان داشتند و این موضوعی است که همواره در تاریخ ایران بهویژه در ۴۱ سال گذشته در دوران انقلاب اسلامی ایران مورد توجه بوده است.
همانطور که میدانید از نگاه فلسطینیها اولین بخشی که به نوعی در مراودات متعارف دیپلماتیک متعلق به فلسطین بود و به نام فلسطین آزاد شد، سفارت اسرائیل در تهران بود که ۴۱ سال پیش به فلسطین تحویل داده شد و پرچم فلسطین در این سفارت بالا رفت و سالها بعد ما شاهد آزادسازی غزه در سرزمینهای فلسطین بودیم. لذا رویکرد سیاسی هم برای جمهوری اسلامی ایران و هم برای مردم ایران مهم است که از مردم مظلومی حمایت کنند که خانه و کاشانهشان را از آنها گرفتند. این اتفاق در طول تاریخ و در قرنهای اخیر بیسابقه هست که یک ملتی را به این شکل از خانه و کاشانهی خودشان خارج بکنند و اینها را آواره بکنند و هیچ حقوقی هم برایشان قائل نباشند. در یک قالب کلی امنیت منطقه در صورتی تأمین میشود که این غدهی سرطانی بهعنوان رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نداشته باشد و امنیت ملی حداکثری ما هم زمانی تأمین میشود که امنیت منطقه در عالیترین سطح خودش برقرار بگیرد.
وضعیت امروز این غدهی سرطانی چگونه است؟ و ما با این بازیگر خطرناک در منطقه در چه نسبتی قرار داریم؟
ادعای صهیونیستها در سالهای اخیر این بود که در سه مقولهی امنیت، اقتصاد ممتاز در داخل سرزمینهای اشغالی و قوی بودن، موفق هستند. اما آنچه که به مقولهی امنیت برمیگردد، مقاومت است که در مقابل رژیم صهیونیستی و جاهطلبیها و تجاوزگریهای این رژیم صهیونیستی ایستاد.
رژیم نامشروعی که بهدنبال توسعهی خود از نیل تا فرات بود، امروز در درون شهرکها و سرزمینهای اشغالی با دیوارهای بتنی چند متری خودش را محصور کرده است. یعنی نه تنها نتوانستند خودشان را توسعه بدهند، بلکه به برکت مقاومت زندانی شدند و تردید نکنید که در گام بعدی مقاومت این زندان را هم بر سرشان خراب خواهد کرد. امروزه امنیت رژیم صهیونیستی آنقدر پوشالی شده است که علیرغم ادعای گنبد آهنین، نتوانستند جلوی بادبادکهای آتشزای کودکان فلسطینی را به داخل اراضی و مزرعههای اشغالی بگیرند. حتی کودکان فلسطینی هم توانستهاند امنیت اینها را به بازی بگیرند تا جایی که مصر را قاصد و واسطه قرار میدهند که بیایند و توافق بکنند که این بادبادکها دیگر بهسمتشان نیاید. یا راهپیماییهای مسیراتالعوده، یعنی بازگشت به خانه، شعاری است که فلسطینیها بیش از یکسال آن را راه انداختهاند و روزهای جمعه راهپیمایی دارند. خب این حرکت نمادین خیلی تأثیرگذار است. این وضعیت امنیتشان است.
اما در مورد اقتصاد این رژیم،پول فرّار است، وقتی یک کشور جعلی، ثبات و مشروعیت و بهویژه امنیت ندارد، پول و سرمایه به آنجا نمیآید. لذا کمکهای بیحد و حصری که آمریکاییها میکنند و لابیهای که صهیونیستها دارند، این رژیم را مقداری سرپا نگه داشته است. در حوزهی دموکراسی و شفافیت هم، الان نخستوزیر رژیم جعلی صهیونیستی و خانمش دزدترین عناصر در طول تاریخ جعلی رژیم اسرائیل هستند. و آنقدر به لحاظ عدم شفافیت و دموکراسی آسیبپذیر شدند که دیگر قادر نیستند سرکردهی دزدهای خودشان را در کادر رهبری این رژیم جعلی پای میز محاکمه بکشانند. از طرف دیگر اینها قادر نیستند که بتوانند به راحتی یک دولت ائتلافی تشکیل بدهند. وضعیت در درون رژیم اشغالگر قدس یک وضعیت بهشدت به هم ریختهای است. حداقل در سطح سیاسی سه انتخابات برگزار کردند، ولی هنوز نتوانستند به یک وضعیت باثباتی برسند. لذا از درون دارند فرو میپاشند.
ثانیاً
مسالهی بعدی دسترسی ایشان و تیمش و نیروهای مقاومت در داخل سرزمینهای اشغالی بود که تا داخل اتاق خواب مقامات ارشد رژیم صهیونیستی نفود کرده بودند و تصور نکنید که دسترسی و نفوذ بعد از سردار سلیمانی متوقف شده است. یعنی جانشینان ایشان و افراد دیگری در حوزهی مقاومت که برای امنیت منطقه و امنیت جمهوری اسلامی ایران و آرامش در جهان اسلام دغدغهی جدی دارند همین رویه را دنبال میکنند. لذا وقتی گفته میشود که رژیم صهیونیستی دارد از درون مضمحل میشود، بهخاطر این دسترسیهایی است که برای مقاومت و جمهوری اسلامی ایران وجود دارد و این یک بلوف سیاسی نیست. این موضوع جزئیات بیشتری دارد که شاید مقامات ذیربط و مرتبط با این قضیه در زمان دیگری آن را مطرح بکنند.
اما
مهمترین اتفاق و پدیدهای که در دوران حیات سردار سلیمانی رخ داد، تغییر معادلهی قدرت به نفع مقاومت و به ضرر رژیم صهیونیستی بود که پس از شهادت ایشان هم جمهوری اسلامی با گام اول عملیات انتقام، نشان داد که انتقام بزرگی در راه است. رهبر معظّم انقلاب هم ترسیم کردند که انتقام خون سردار سلیمانی خروج نیروهای آمریکایی از منطقه است و قطعاً محقق خواهد شد. موشکباران پایگاه استراتژیک و مهم عینالاسد آمریکا در عراق مقتدرانه بود چراکه با اعلام چند ساعت قبل آن به نخستوزیر عراق و در جریان قرارداشتن آمریکاییها و آمادهباش صددرصدی نیروهای آمریکایی همراه بود ولی آمریکاییها نتوانستند حتی یک موشک بالستیک ما را منحرف کنند، چه برسد به اینکه بخواهند منهدم کنند.
اولین برکت خون این شهید این بود که با همان قدرتی که ایشان معادله را علیه رژیم صهیونیستی و به نفع مقاومت رقم زد، این عملیات موشکباران که بخش اول انتقام خون ایشان بود هم، معادله را به ضرر آمریکای دارای قدرتِ ابرقدرتیِ ادعایی در جهان و به نفع مقاومت و جمهوری اسلامی ایران رقم زد.
یکی از موضوعات مهم دربارهی فلسطین بحث ارائهی راهحل نهایی حلِ مسئلهی فلسطین توسط جمهوری اسلامی ایران است. این موضوع، ابتکار عمل جمهوری اسلامی و شخص حضرت آیتاللّه خامنهای در ارائهی یک راهحل متفاوت و بدیع است. اگر امکان دارد ابعاد این موضوع را برای ما شرح دهید.
اولا صهیونیستها خیلی دارند روی واژهی راهحل نهایی مانور میدهند و میخواهند آن را اینگونه روایت کنند و به بحث هیتلر، جنگ جهانی دوم و اتفاقی که برای یهودیها افتاد، ربط بدهند. ما واقعاً نمیدانیم که این روایتی که صهیونیستها میکنند چقدر روایت دقیقی است. ببینید ما داریم از صهیونیستهایی حرف میزنیم که هفتاد و یک سال پیش آمدند و زن و کودک و پیر و جوان را از خانه و زندگیشان بیرون ریختند و آوارهشان کردند و دائماً هم بمبارانشان میکنند. واقعاً کاری که آنها کردند دقیقاً شبیه این است که اینها را به دریا بریزند. اما وقتی میخواهند روایت کنند از فرزندان این آوارگانی که امروز به اسم مقاومت برای دفاع از ناموس و سرزمین و اعتقادات خودشان دارند میجنگند، بهعنوان تروریست یاد میکنند. این روایتی است که صهیونیستها دارند. پس روایت آنها از این کلیدواژهها هیچوقت نباید برای ما ملاک قرار بگیرد.
از بیش از دو دههی پیش رهبر معظّم انقلاب کلیدواژههایی را در فرمایشهایشان بهکار بردند که به دنیا بگویند ضمن اینکه ما با صدای بلند از مقاومت حمایت میکنیم و هیچ ابایی هم نداریم که بگوییم هرگونه حمایتی که لازم باشد انجام دادیم و در جنگ ۳۳ روزه، در جنگ ۲۲ روزه و جنگهای دیگر با افتخار هم این را اعلام کردیم و به این کار ادامه خواهیم داد، اما در عین حال جمهوری اسلامی ایران راهحل سیاسی برای همهی مسائل دارد. ما در مورد سوریه راهحل سیاسی چهار مادهای از هفتههای اول بحران داشتیم و این راهحل در نهایت بهعنوان قطعنامهی سازمان ملل مطرح و تصویب شد اما چه زمانی؟ وقتی همه ناامید شدند که نمیتوانند با جنگ تروریستی نظام سیاسی سوریه را فرو بریزند. جمهوری اسلامی ایران در مسئلهی فلسطین هم راهحلی سیاسی دارد که در سازمان ملل نیز به ثبت رسیده است و آقای دکتر ظریف هم حتماً در صحبتهایشان به این موضوع اشاره کردهاند.
اما نکتهای که وجود دارد این است که
وقتی ما صحبت از راهحل نهایی میکنیم معتقدیم که مردم فلسطین اعم از یهودی، مسیحی و مسلمان باید نسبت به سرنوشت خودشان تصمیم بگیرند. حقّ تعیین سرنوشت یک حقّ شناخته شده در حقوق بینالملل و در منشور سازمان ملل متحد است. وقتی قیومیت بریتانیا تمام شد، نباید یک مشت صهیونیست را مهاجرت میداد که بیایند در سرزمینهای تاریخی فلسطین ساکن شوند. بلکه باید رفراندومی برگزار میشد تا مردم فلسطین نسبت به اینکه بعد از قیمومیت چگونه میخواهند کشورشان را اداره کنند، تصمیم بگیرند. انگلیس این کار را در آن زمان نکرد و با برنامه و با خباثت هم این کار را انجام نداد.
حرف جمهوری اسلامی ایران این است که اولاً آوارگان باید به سرزمین مادری خودشان برگردند. اما برعکس آن در طرح «معاملهی قرنِ» ادعایی آقای ترامپ میگوید هیچکدام از آوارگان نباید به فلسطین برگردند و سازمان همکاریهای اسلامی باید طی ده سال از طریق تشویق کشورهای اسلامی کاری بکند که اینها جذب کشورهای اسلامی بشوند. ولی جمهوری اسلامی ایران میگوید اول باید این مسئله اعمال بشود و آوارگان برگردند و این حق محفوظ بماند. ثانیاً
وقتی ما میگوییم راهحل نهایی، یعنی باید رفراندوم و همهپرسی برگزار بشود. نمیگوییم همهپرسی بین مسلمانها، بلکه میگوییم همهپرسی بین مردمان اصیل فلسطینی اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی که این در طرح ما به صراحت به آن اشاره شده است و در سازمان ملل متحد به ثبت رسیده است. مبنای آن هم فرمایشهایی است که رهبر معظّم انقلاب دارند. حقیقت این است که چون ما برای ثبت این طرح مسئولیت داشتیم، جلسات مختلفی را با همهی بخشهای نظام برگزار کردیم و دقیقترین محتوای این طرح را هم از فرمایشهای رهبر معظّم انقلاب استخراج کردیم. علیرغم همهی بحثهای حقوقی، سیاسی و بینالمللی به این نتیجه رسیدیم که فرمایشهای ایشان آنقدر دقیق است که ما خارج از آن نمیتوانیم حتی مورد جدیدی را اضافه بکنیم. همهی ابعاد در نگاه ایشان به مسئلهی فلسطین دیده شده بود.
اما چرا باید رفراندوم برگزار بشود؟ اولاً برای تعیین سرنوشت هر سه دین و ثانیاً برای تعیین یک دولت منتخب است. وقتی این دولت منتخبِ مردمان فلسطینیِ یهودی، مسیحی و مسلمان تعیین میشود، باید علاوه بر وظایف همهی دولتها یک کار ویژهی دیگری هم انجام بدهد و آن کار هم مشخص کردن تکلیف مهمانان ناخواندهای است که سرزمینهای فلسطین را اشغال کردهاند و اینها باید تصمیم بگیرند.
وقتی رهبر معظّم انقلاب از راهحل نهایی صحبت میکنند، از یک طرحی صحبت نمیکنند که روی ابرها نوشته شده است، بلکه از یک طرح کاملاً عملیاتی و اجرایی صحبت میکنند. در طرح عملیاتی ثبت شدهی جمهوری اسلامی ایران، زمانی که این طرح میخواهد اجرا بشود، چون الان معلوم نیست چه تعداد فلسطینی در داخل و چه تعداد در بیرون فلسطین و اردوگاهها وجود دارند، پس باید سرشماری بشود. برای سرشماری هم باید یک کمیتهای متشکل از نمایندگان واقعی مردم فلسطین و سازمان ملل تشکیل بشود و با یک سازوکار مناسبی سرشماری بشود. برای اینکه این طرح پیش برود نیاز به یک صندوق حمایت مالی بینالمللی هم دارد. کشورهای اسلامی و غیره باید برای این کار کمک بکنند. اما وجه تمایز ما این است که معتقدیم صهیونیستها حتی یهودیها را هم در داخل سرزمینهای اشغالی به اسارت گرفتند و یهودیهای اصیل فلسطینی هم دارند از سیاستهای مشتی یاغی صهیونیست در داخل اراضی اشغالی رنج میبرند.
یکی از اتفاقات مهمی که در آستانهی روز قدس امسال افتاد، تصویب قانون مقابله با رژیم صهیونیستی در مجلس شورای اسلامی بود. ابعاد این موضوع را هم برای ما شرح دهید.
در ۴۱ سال گذشته، همواره در مجلس شورای اسلامی قوانینی در حمایت از فلسطین و قدس تصویب شده است، اما ما هیچگاه مجموعه قوانینی را برای مقابله با اقدامات خصمانهی رژیم صهیونیستی علیه صلح و امنیت نداشتیم. این کاری بود که در آستانهی روز قدس امسال انجام شد که یک قانون شانزده مادهای تصویب شد. این قانون شانزده مادهای دست دولت و همهی بخشهای نظام را برای مقابله با اقدامات تهدیدزای رژیم صهیونیستی باز میکند. مثلاً ما در مقابلهی با اقدام ترامپ که در یک کار خودسرانه قدس را بهعنوان پایتخت اسرائیل اعلام کرد و سفارت آمریکا را به آنجا منتقل کرد، برمبنای مصوباتمان اعلام کردیم که قدس پایتخت دائمی فلسطین است و جمهوری اسلامی ایران فعالیت سفارت و سرکنسولگری مجازی خودش را برای تسهیل امور کنسولی و اتباع فلسطینی ادامه میدهد.
در عین حال با طرح رفراندوم فلسطین بهعنوان مادهی قانونی، دولت و وزارت خارجه را موظف کرد تا برای عملیاتی شدن آن را دنبال کنند. ما مواد قانونی مختلفی داریم که ناظر بر تأمین حداکثری امنیت ملیمان هست. اقداماتی که رژیم صهیونیستی علیه امنیت ملی ما انجام میدهد، اقدامات مقابلهای در این قانون دیده شده است. از یک منظر دیگر نکته و ارزش مهم این قانون این است که در حالی که آمریکاییها و صهیونیستها دارند یک فضایی را ایجاد میکنند که روابط کشورهای عربی مثل عربستان، بحرین، امارات و... با رژیم صهیونیستی به رابطهی عادی تبدیل شود، جمهوری اسلامی ایران با صدای بلند اعلام میکند که ما در مقابل اقدامات خصمانهی رژیم صهیونیستی میایستیم و با این فکر و ایده برخورد هم میکنیم.