Khamenei.ir

1399/02/21

کرونا، پیچ تاریخی و تغییر حکمرانی جهانی

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif رهبر انقلاب اسلامی طی سخنانی در ارتباط با ستاد ملی مبارزه با کرونا ضمن اشاره به تجربه‌ی تمدن غرب در قضیه‌ی کُرونا به ناکامی غربی‌ها در این ماجرا پرداختند: «غربی‌ها در این امتحان بزرگی که در همه‌ی دنیا -از شرق و غرب دنیا- پیش آمد، در چند عرصه شکست خوردند: اوّلاً در توانایی‌های مدیریّتی‌شان شکست خوردند... در فلسفه‌ی اجتماعی هم شکست خوردند... در نمایش اخلاق عمومی هم شکست خوردند.» ۱۳۹۹/۰۲/۲۱ پیش از این نیز حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت ولادت حضرت امام زمان(عج) به مقایسه‌‌ی عملکرد ملتها و دولتهای غربی با ملت و حاکمیت ایران اسلامی در قضیه‌ی کرونا پرداخته بودند و با ذکر مصادیق و مواردی از رفتارهای غربی‌ها، آن را نتیجه‌ی منطقی و طبیعیِ «فلسفه‌ی حاکم بر تمدن غربی» معرفی کرده و در سوی مقابل، رفتارهای ایثارگرانه و جهادی مردم در ایران را ناشی از «تفکر و فرهنگ و ارزش‌های اسلامی» دانستند.

به همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در یادداشت تحلیلی زیر به قلم حجت‌الاسلام‌والمسلمین پیروزمند، عضو هیأت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم به بررسی ابعاد مختلف رویاروییِ دو عقلانیت توحیدی و مادی در عرصه‌ی حکمرانی باتوجه به قضیه‌ی کرونا پرداخته است:

۱ـ کرونا و پیچ تاریخی عصر جدید
در تحلیل قضیه کرونا نباید آن را از گذشته خودش یعنی فراز و فرود تمدن غرب، همچنین از پیچ تاریخی و عصر جدیدی که طلوع کرده است، تفکیک نمود؛ رهبر انقلاب فرمودند: «انقلاب اسلامی بشریت را به عصر جدیدی وارد کرده و عصر جدید، عصر امام خمینی (ره) است، امام جهان را وارد عصر جدیدی کرد، آنچه در فضای کرونا و پسا کرونا رخ می‌دهد در امتداد همین عصر جدید و پیمودن پیچ تاریخی و ناهنجاری‌های حاکم بر تمدن غرب قابل تحلیل است. نشانی این دوران عبارت است از توجه به خدای متعال و استمداد از قدرت لایزال الهی و تکیه به وحی و اینکه بشریت از مکاتب و ایدئولوی های مادی عبور کرده است و دیگر برای او جاذبه ای ندارند.»(۱)


۲ـ جهانی‌شدنِ صهیونیسم آمریکایی
تمدن مادی در دوران رو به اوج خود، محتوا و پیامی را برای بشر ترسیم کرد و ساختارهایی را برای ضمانت اجرایی آن ایجاد نمود،. آنها می‌خواستند با علم، فناوری و محصولات برگرفته از آن و نیز مدیریت جدید جهانی، دغدغه‌های تاریخی بشریت مثل آزادی، عدالت، امنیت، رفاه و... را تأمین و بر یک محور نظم و انسجام بدهند. برای تحقق این ایده، ساختارهای پیدا و پنهانی را ایجاد کردند. در این ساختارها، صهیونیزم جهانی با سرعت تلاش کرد به شکل مرموزانه‌ای بر کمپانی‌های جهانی سیطره داشته باشد. این کمپانی‌ها فقط اقتصادی نبودند بلکه شامل کمپانی‌های خبری، رسانه ای، اقتصادی، هنری و..... بودند که یک زنجیره به‌هم پیوسته کامل را شکل می‌دهند، در خیلی جاها روی صحنه نیستند و دولت‌ها را صحنه‌گردان خود قرار می‌دهند.


در لایه‌ی بعدی، به پشتوانه‌ی قدرت‌های سیاسی بزرگ، سازمان‌های جهانی را شکل داده و مدیریتش را به‌دست گرفتند. این شبکه‌ی چند لایه که بخشی از آن پیدا و بخش دیگر آن پنهان است، در نهایت می‌خواهد فرهنگ مادی را به شکل جهانی و ضمانت شده، فراگیر و خاطیان را در نطفه خفه کند.

۳- انقلاب اسلامی: شروع قیام جهانی بر علیه تمدن غرب

۳-۱- پنج بحران اصلی تمدن غرب
رُخ‌نمایی فروپاشی تمدن غرب از درون و ایجاد اتفاقات جهانی به محوریت انقلاب اسلامی از بیرون، باعث شد سیر نزولی تمدن مادی غرب شکل بگیرد و در مقابل ساختار بیمار و دیکتاتور آن، شاهد قیام جهانی باشیم. به نظر ما اتفاقات فعلی و بعدی جهان یک ظرفیت برای همین قیام محسوب می‌شود. تمدن غرب در درون خود با توجه به دیدگاه غلطی که نسبت به دین، انسان و پیشرفت داشت به بحران‌های بزرگی رسید.


بزرگ‌ترین بحران، بحران بی هویتی است، ریشه این بی هویتی کنار گذاشتن خدا و معنویت بویژه از زندگی و ارتباطات اجتماعی است.

دومین بحران، بی عدالتی است. با دمکراسی به‌دنبال آزادی و عدالت بودند اما هرچه بیشتر جلو رفتند بی عدالتی‌ها بیشتر روشن شد، اثرات حاکمیتِ اقلیت سرمایه‌دار بر اکثریت فقیر در صحنه‌های مختلف و در رفتار با مردم خود (مثل جنبش وال استریت یا جنبش اعتراضی فرانسه) بیشتر نمایان می‌شود.

سومین بحران، فقدان امنیت است؛ اعم از امنیت محیط زیست، امنیت غذایی به‌ویژه با تصرفات بیولوژیک و جریان تراریخته‌ها و امنیت جانی که با به‌راه انداختن جنگ‌های مختلف- مستقیم و نیابتی- نشان دادند که هیچ حریمی را برای حفظ منافع خود قائل نیستند.

بحران چهارم گسترش ابتذال و فساد اخلاقی است. بحرانی که باعث فروپاشی جامعه و به‌خصوص خانواده و از بین رفتن عواطف شد.

و بالاخره پنجمین بحران، دروغ بودن آزادی وعده داده شده است که شاه بیت تفکر لیبرال، گسترش آزادی بود.

این موارد بحران‌های درونی تمدن غرب است و پیروزی انقلاب اسلامی هم عامل ایجاد بحران‌های بیرونی آن شد. انقلاب یک کانون قیام علیه هژمونی حاکم بر جهان بود و توانست بشر را وارد عصر جدیدی کند؛ چرا که انقلاب دارای پیام و روش متفاوتی بود. تمدن غرب، آزادی، امنیت و رفاه را منهای خدا، دین و شریعت دنبال می‌کرد ولی انقلاب اسلامی همه‌ی آن‌ها را ذیل خدا و شریعت تعریف کرد و به آن عمل نمود. به خلاف آن‌ها که با زور، تحمیل و تجهیل به اهدافشان می‌رسیدند، روش انقلاب اسلامی خودآگاهی و تفاهم با وجدان عمومی جهان است. مخاطب انقلاب، ارباب زر و زور نیستند بلکه عامه‌ی مردمی هستند که از فشارهای تمدن غرب به سطوح آمده‌اند و به همین خاطر، قلوب را فتح کرده، عقلانیت مادی را به چالش کشیده و عقلانیت جدیدی را بر محور ایمان بالله به صحنه آورده است.

۳-۲- شکست تمدن غرب در مهار انقلاب اسلامی
تمدن غرب تلاش کرد انقلاب را با امواجی مهار کند اما نور انقلاب بر افروخته‌تر شد. موج اول مهار انقلاب، جنگ تحمیلی بود که باعث استحکام بیشتر انقلاب شد. موج دوم با حادثه ۱۱ سپتامبر آغاز شد بود که ایران را محور شرارت خواندند و با هدف ایران به کشورهای پیرامونی لشگرکشی کردند. این در ظاهر جنگ نظامی اما در واقع هزینه دادن برای تثبیت و بقاء تمدن غرب و جهانی‌سازی آمریکایی بود. هدف این بود که الگو بودن و مرجعیت تمدن غرب شکسته نشود. اما نتیجه معکوس شد و در لایه‌ی بزرگ‌تری جبهه‌ی مقاومت شکل گرفت و کشورهای دیگری به ایران اضافه شدند و یکبار دیگر قدرت غرب به چالش کشیده شد.


در این بین، پدیده‌ی مهم اربعین رخ نمود. در زمان و مکانی که انتظار داشتند بیشترین تضعیف در جبهه‌ی مقاومت اتفاق بیفتد، به برکت سیدالشهداء علیه السلام اربعین نمایان شد و یک قدرت‌نمایی چند ده میلیونی عظیم را به رخ قُلدران جهان کشید و بساط داعش را به هم ریخت. موج سوم با تحریم‌های فراگیر شروع شد که با رقابت اقتصادی و سیاسی کشورهایی همچون چین و روسیه مقارن بود و حاصل آن شکل گیری جبهه‌ی مقاومت جهانی علیه استبداد جهانی بود. مهم‌تر اینکه، لیبرالیسم برای شکستن این سه لایه‌ی مقاومت (انقلاب اسلامی، مقاومت منطقه‌ای و مقاومت جهانی) مجبور شد عدم پایبندی به اصول دمکراسی را در مقیاس جهانی اعلام کند. مثلاً، به جنگ مستقیم یا نیابتی تن دهد، برای مهار اقتصادیِ چین تعرفه‌ای بست که مخالف اصول تجارت آزاد بود، پیمان‌های محدودیت تسلیحات، محدودیت آلودگی‌های محیط زیست را پاره کرد و... که هر کدام از این‌ها ضربه‌ی جدید و سهمگینی بر پیکره‌ی بیمار لیبرالیسم بود.

۴ـ دو رویکرد اصلی برای تحلیل کرونا
در قضیه‌ی کرونا دو رویکرد اصلی وجود دارد: رویکرد اول این است که کرونا دست ساز بشر است که در این رویکرد قرائت‌های مختلف داریم: آیا این کار برای به زانو در آوردن چین است؟ آیا با هدف حاکمیت‌بخشی به فضای مجازی است؟ آیا ایجاد مرگ و میر آگاهانه و هدایت شده برای حذف طیف سنی خاصی از وبال گردن نظام سرمایه داری است؟


رویکرد دوم این است کرونا یک واقعه‌ی طبیعی است و از حیوان به انسان منتقل و اپیدمی جهانی شده است و چون از آن شناختی نداشتند در حال جولان دادن است. آثاری هم دارد که اجتناب ناپذیر است، اقتصاد لطمه می‌بیند، روابط لطمه می‌بیند و...
 
۵ ـ بزرگ‌ترین تهدید آینده

۵-۱ ـ جدی بودن خطر ناامنیِ سلامت
ما تحلیل خود را بر رویکرد دوم متکی می‌کنیم و فرض می‌کنیم طبیعی اتفاق افتاده باشد. اما همین که بشر قدرت ساخت ویروس‌های ترکیبی را دارد و به چنین فناوری‌هایی دست پیدا کرده است قابل تأمل است. با این فرض، اگر چند مقدمه را کنار هم بگذاریم آنگاه خطر ناامنیِ فراگیر، بشریت را به ستوه می‌آورد: اول، بشر قدرت این کار را دارد و می‌تواند آن را فراگیر کند. دوم، در شرایط فعلی منفعت‌طلبی، محور رفتار اقتصادی و جهانی سردمداران حاکمان جهان است. حاکمانی که اخلاق و تعهدی نسبت به سایر ملل ندارند و در صحنه‌های مختلف نشان داده‌اند که به راحتی انسان می‌کُشند، نسل‌کُشی می‌کنند تا به سلطه‌ی جهانی خود برسند به‌ویژه که اخلاق صهیونیستی بر آن حاکم است و بدنبال سلطه‌ی جهانی هستند. سوم، مسئولیتی هم متوجه‌ی خاطیان نیست.

از این قضیه می‌توان نتیجه گرفت که بشریت به دلیل راه غلطی که تمدن غرب طی کرده، در معرض خطر و نابودی است؛ باید آن را احساس کرد و چاره‌ای اندیشید. بر فرض که قضیه کرونا تعمدی نباشد اما نشان می‌دهد که امنیت بسیار شکننده است و اگر قرار باشد این فناوری به‌دست انسان‌های سفاک، بی‌اخلاق و بی‌عقلی باشد که فعلاً حکومت جهانی را به‌دست دارند، آینده‌ای بدتر در پیش است.


۵-۲ ـ خطرِ عقلانیت بدون اخلاق و اخلاق منهای معنویت
در تمدن غرب اخلاق از عقلانیت گرفته شده و از اخلاق، هم معنویت الهی گرفته شده است؛ حاصل آن هم اوضاع فعلی تمدن غرب است.


همه‌ی این تهدیدها ناشی از فرهنگی است که از عقلانیت عنان گسیخته نشأت گرفته است. عنان گسیخته بودن یعنی مقید به اخلاق نبودن، اخلاق را مقید به معنویت الهی نکردن و در نهایت مسلط شدن صاحبان قدرت و ثروتی که نه اخلاق دارند و نه خداوند را بنده هستند؛ این مهم‌ترین تهدیدِ خطرناک برای بشر امروز است.

۶ـ پسا کرونا: ظرفیت جدید برای عبور از پیچ تاریخی
رسالت جبهه‌ی مقاومت جهانی این است که نسبت به تمدن غرب افشاگری کرده و به بشریت بفهماند که واقعیت در جامعه‌ی غرب چیست و اگر قرار باشد این وضعیت ادامه پیدا کند چه بلایی بشریت را تهدید می‌کند.


باید از شیوع ویروس کرونا بیشترین عبرت را در راستای تقویت و همگرا نمودن جبهه‌ی مقاومت جهانی گرفت. اما این بار نه برای مقابله‌ای از جنس چین و آمریکا بلکه برای مقابله‌ی فرهنگی با تمدن مادی و سهم‌خواهی نسبت به حاکمیتِ معنویت و اخلاق در حکمرانی جهانی و پذیرفتن الزامات آن.

۶-۱ـ چهار سناریو در شرایط پسا کرونا
نسبت به جهان پسا کرونا که نباید از گذشته‌ی خویش تفکیک شود، چند گونه تحلیل را مشاهده می‌کنیم:
یک تحلیل این است که جهان به سمت ملی‌گرایی می‌رود زیرا این اپیدمی حاصل جهانی‌گرایی است، یعنی پیوندها آن قدر زیاد شده که هیچ حریمی برای افراد و جوامع باقی نمانده است. هر جامعه‌ای محکوم به اتفاقی است که در سایر نقاط جهان افتاده است، این وضعیت حاصل ارتباطات خاصی است که از جهانی‌سازی سرچشمه گرفته است، باید به عقب برگشت و ارتباطات را کم کرد.

تحلیل و واکنش دیگر در مقابل تحلیل اول، معتقد است که در پسا کرونا جهانی‌سازی در همان جهت سابق خود تشدید می‌شود اما نسخه‌ی جدیدی از آن رونمایی می‌شود و آن حکمرانی از طریق فضای مجازی است.

تحلیل سوم معتقد است که بشر به سوی جهانی‌سازی معتدل پیش می‌رود یعنی، بین ملی‌گرایی و جهانی‌سازی گذشته که چنین آثاری سوئی را از خود بر جای گذاشته، راه دیگری را بشر در اعتدال انتخاب می‌کند؛ محور تعریفِ اعتدال نیز منافع زندگی مادی است نه زندگی بر محور تعالیم انبیاء الهی.

تحلیل چهارم معتقد است که شرایط پسا کرونا ظرفیت مناسبی برای عبور از پیچ تاریخی و شکل گیری جهانی‌سازی از جنس توحیدی است. اینکه در شرایط فعلی بشر به دعا، خدا و کلیسا روی می‌آورد، در کلیسا اذان می گویند، به همراه مسلمانان نماز می‌خوانند و تمسک به آیات قرآن می‌کنند ولو در مقیاس‌های کوچک، این پیام مهم را دارد که آن نقطه‌ی کانونی انحراف تمدن غرب در حال عوض شدن است. کانون انحراف همان کنار گذاشتن دین و معنویتِ ناب توحیدی بود که نتیجه‌ی آن، این عقلانیتِ سرکش شد و در نهایت تمدن غرب را به‌وجود آورد.

۶-۲ـ نوید جهانی‌سازی بر محور معنویت، اخلاق و عقلانیت توحیدی
باید برای تحقق سناریوی چهارم تلاش کرد. رویکرد چهارم بر این پیش‌فرض استوار است که:‌ جهانی‌سازی نه متوقف می‌شود و نه کُند بلکه، مبنا، مقصد و شیوه‌ی آن تغییر می‌کند. این تحلیل بین اصل جهانی‌سازی و کیفیت آن تفاوت قائل می‌شود، اصل جهانی‌سازی توقف‌پذیر نیست ولی کیفیت جهانی‌سازی تحت اراده، انتخاب و تصمیم ملت‌ها دگرگون می‌شود. به همین خاطر انقلاب اسلامی که در دوران اوج گیری تمدن غرب، توانست خودش را به عنوان الگوی انسانی‌تر معرفی کرده و اراده‌ها و سرمایه‌هایی را به خود ضمیمه کند، هر روز بزرگ‌تر می‌شود تا جایی که توانست تعلقات بشری را نسبت به تمدن غرب کمتر و کمتر نموده و جلو شتاب فرایند جهانی‌شدن بر مبنا و مقصد مادی را بگیرد. این نوع از جهانی‌شدن، فضای مجازی را نیز آرام آرام تحت سیطره‌ی خود خواهد گرفت لذا، از گسترش مشروط فضای مجازی خیلی نگران نیست بلکه، به اصلاح کیفیت آن می‌اندیشید و به‌دنبال سهم خواهی در حکمرانی آن است نه فقط کاربر فضای مجازی بودن. گسترش جهانی‌سازی، مقارن با گسترش فضای مجازی است و این غیر قابل اجتناب است.


۶-۳ـ راهبردِ گام جدید در جهانی‌سازی توحیدی
باید منتظر رویش و جوشش‌های جدیدی در روابط بین المللی و جهانی در راستای تمدن جدید اسلامی بود. اما سؤال این است آیا موحدین و ملل مستضعف جهان توان چنین کاری را دارند؟


در پاسخ به این سؤال، به بیانات رهبر انقلاب اسلامی تمسک می‌کنیم که امکان‌پذیری تمدن جدید را به سنت الهی مرتبط می‌کنند. ایشان می‌فرمایندر این مسیر، مبارزه، مبارزه‌ی اراده‌ها و عزم‌ها و همت‌ها است و هر طرف که اراده‌ی قوی‌تری داشته باشد غالب است. کسانی که دلشان متکی به خدای متعال باشد، غالب خواهند بود «ان ینصرکم الله فلا غالب لکم» این همان سنت الهی است. به هرحال، نقطه‌ی کانونی ایجاد و امتداد عصر جدید، همین سنت الهی است یعنی ایجاد و تقویت همبستگی بین اراده‌ها نه اراده‌های مستکبرین بلکه اراده‌های موحدین و مستضعفین در مقابل جهانی‌سازی مادی؛ جهانی سازی توحیدی نیز دارای ساختار و پیام مختص به خود است.(۲)

۶-۴ ـ ظهور سه نوع مدیریت جهادی، اقتدارگرا و دموکراتیک در فضای کرونا
فوکویاما در تحلیل خود درباره‌ی کرونا، مدیریت اقتدارگرای چین و دموکراتیک آمریکا را مقایسه کرده و در عین اینکه معتقد است مدیریت اقتدارگرا بهتر قضیه را جمع کرده است ولی طوری به بررسی مسئله پرداخته که هنوز دموکراسی زنده است! امثال ایشان شیوه‌ی دیگری در حکمرانی نوین را مطلع نیستند یا نادیده می‌گیرند؛ مدیریتی که نه اقتدارگراست و نه دموکراتیک (از نوع غربی)، بلکه مبتنی بر مردم‌سالاری دینی و مدیریت جهادی است که در صحنه‌های زیبای حضور مردمی می‌توان آثار آن را مشاهده و به جهان صادر کرد. مردم سالاری دینی یعنی مشارکت واقعیِ مردم از سر ایمان و اخلاص و در پیوند با یک رهبر دینی. کشوری که در اوج فشار و تحریم است با استفاده از چنین روشی توانسته است برای عبور از بحران‌ها، جوشش‌های عظیم اجتماعی ایجاد کند و خود را به مرحله‌ی صادرات برساند و مبتنی بر اخلاق، ایثار و مواسات به تولید و توزیع کالاهای مورد نیاز جامعه بپردازند. اگر چنین مدیریتی ساختار متناسب جهانی پیدا کند، خواهد توانست نیروهای ذخیره شده در باطن جوامع بشری را استحصال و تبدیل به حرکت بزرگ تمدنی کند.
 

۱) بیانات در مراسم اولین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)،۱۳۶۹/۳/۱۴، همچنین بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۱۳۹۳/۴/۱۶

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای