Khamenei.ir

1398/11/02

«بزرگ‌ترین بدرقه‌ی جهان»؛ رویش معرفتی جدید در انقلاب

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif حضور ده‌ها میلیونی ملت ایران و سایر ملل مسلمان در بدرقه‌ی چهره‌ی برجسته و بین‌المللی جریان مقاومت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی از جمله رویدادهای بی‌نظیر ملی و فراملی بوده است. رُخدادی که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از آن تحت عنوان «بزرگ‌ترین بدرقه‌ی جهان» یاد کردند.
این واقعه‌ی تاریخ‌ساز از جنبه‌های مختلفی می‌تواند مورد بحث و تحلیل علمی قرار بگیرد. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر به قلم
آقای دکتر عباسعلی رهبر، استاد علوم سیاسی و عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی این مسئله را از منظر جامعه‌شناسی مورد بررسی قرار داه است. دکتر رهبر در یادداشت تحلیلی خود با نگاه جامعه‌شناسی معرفت این رویداد را تحلیل کرده‌اند.




 
*  در جامعه‌‌شناسی معرفت، ارتباط بین جامعه و معرفت مورد توجه قرار می‌گیرد. جامعه‌شناسی معرفت دانشی هست که موضوع آن بررسی روابط و پیوندهای میان انواع زندگی اجتماعی و اقسام معرفت است و عوامل اجتماعی تعیین‌کننده‌ی معرفت‌های انسانی مورد توجه می باشد. نکته‌ی مهم در جامعه‌شناسی معرفت نسبت بین ساخت و معرفت است. در جامعه‌شناسی معرفت، مجموعه‌هایی از اندیشه و معرفت مثل نظام‌های اخلاقی و سیاسی از زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی جامعه که در آن پرورانده شدند، متأثر می‌گردد و این زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی بسیار مؤثرند.

بعد از ذکر این مقدمه باید گفت که شهید حاج قاسم سلیمانی به‌عنوان شهید بین‌المللی مقاومت را باید در زمینه‌ی اجتماعیِ جهادگونه‌ی ایشان در هشت سال دفاع مقدس و حضور در جبهه‌های حق علیه باطل دید. آن زمینه‌ها و اطاعت‌پذیری و ولایت‌پذیریِ بصیرت‌مدار همراه با اخلاص و تعقّل‌شان، ایشان را در یک فضای مؤثری قرار می‌دهد که ما آن را در قالب شهید مقاومت می‌توانیم ببینیم. نکته‌ای که در اینجا باید به آن دقت کرد، این هست که فرد از درون جامعه زائیده‌ می‌شود، در واقع از درون جامعه است که افراد تولید می‌شوند و این فردیت افراد را شکل می‌دهد.

اما اتفاق خیلی عجیب در خصوص این شهید بزرگوار این بود که ما بعد از رحلت حضرت امام رحمه‌اللّه‌علیه و آن تشییع بیش از ده میلیون نفری، بار دیگر شاهد حضور چند ده میلیونی مردم در سرتاسر ایران به خصوص در شهرهای مختلفی چون تهران، مشهد، قم و کرمان بودیم. این قالب یک قالب منحصر به فردی بود که فضای لازم را برای ایجاد یک رستاخیز و یک فصل تازه در جامعه‌ی ما نوید داد. اما چگونه می‌‌توانیم کنش‌گری مردم و نوع نگاه تکریمانه‌ی رهبر معظم انقلاب را به جریان تشییع شهید بین‌المللی مقاومت بفهمیم؟

می‌توان با دو منطق به این رویداد نگاه کرد. یکی منطق بیرونی است و دیگری تفهم و منطق درونی است. ما به‌جای تحلیل‌های نادرست، بهتر است که در درون مردم غوطه‌ور بشویم و از درون ذهن مردم به واسطه‌ی مشارکت با مردم این تشییع را همراهی کنیم. به‌جای اینکه منطق بیرونی داشته باشیم، لازم است که از منطق درونی به ابعاد حضور و مشارکت جمعی مردم توجه کنیم تا بتوانیم پیش‌داوری‌ها و پیش‌ذهنی‌های خودمان را اثر ندهیم و تحلیل مناسب و منطقی‌ای داشته باشیم. یک نکته هم درباره‌ی ذهنیت عقیم و ابتر جریان همیشه مخالف‌ نظام جمهوری اسلامی هست که می‌گویند مردم دارند از نظام جدا می‌شوند، و حضور مردم دارد کمرنگ‌تر می‌شود، اما ناگهان اتفاق و معجزه‌ای در  چهل سالگی انقلاب اسلامی می‌افتد که حضور مردم را بسیار پُررنگ می‌کند و همه‌ی تحلیل‌های تحلیل‌گران سطحی را  بر باد میدهد و این نکته‌ی مهمی است که نباید از آن غافل شد. سطحی‌نگران به واسطه‌ی پیش‌داوری خود، به دنبال این هستند که نوعی فاصله بین ملت و نظام را نشان دهند در حالی که نگاه عمیق به موضوع و استفاده از متدولوژی جامعه‌شناسی معرفت موضوع را به‌گونه‌ای دیگر را نشان می‌دهد.

درواقع تفهم حضور مردم در بدرقه‌ی ملی و فراملی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، نشان‌دهنده‌ی مؤلفه‌های گوناگونی هست که می‌توانیم آنها در قالب یک ارتباط منطقی و به شکل یک مثلث شامل ارتباط بین مردم، نظام سیاسی و شهید حاج قاسم سلیمانی ترسیم کنیم. خیلی جالب است که سردار سلیمانی وقتی از سیدحسن نصراللّه صحبت می‌کند، به حالت ولایت‌پذیری او غبطه می‌خورد و رشک می‌برد و مقام ولایت‌پذیری را بحث بسیار مهمی می‌داند که ما نباید آن را نادیده بگیریم. بحث مردم‌گرایی و مردم‌مداری هم بسیار مهم هست. تلاشِ شبانه‌روزی کسی که  از آسایش و آرامش خود می‌گذرد و به آن طرف مرزها برای صیانت از مرزهای ملی و فراملی دینی و هویتی ما می‌رود را هم نباید نادیده بگیریم.

نکته‌ی دیگر اینکه شهید سلیمانی به‌عنوان اسطوره‌ی فتوت، اسطوره‌ی شجاعت، اسطوره‌ی مسلمان ایرانی از درون همین مردم برخواسته، و از آسمان‌ها نیامده، و از تاریخ گذشته نیست، بلکه از حال هست. از درون منطقِ انقلاب اسلامی هست. منطقی که شهادت، ایثار، استواری، مقاومت را در خودش دارد. منطقی که معرفت مقدم بر عملش هست. منطقی که به وجود راهنما و رهبریِ حکیمانه اعتقادی جدی دارد. و درواقع در بستر همین معرفتِ انقلاب اسلامی هست که انواع و اقسام نهال‌های مقدس و پاک مثل حاج قاسم رشد پیدا می‌کنند و در هنگام محصول‌دهی آنها، مردم به‌شدت و به‌حدّت و با یک نگاه بسیار واقع‌بینانه این محصول را نگاه می‌کنند و از ثمرات آن برای تحکیم آینده‌ی خودشان استفاده می‌کنند. از این جهت است که مردم و نظام سیاسی نهال مبارک انقلاب اسلامی را با خون اینها دوباره آبیاری می‌کنند.

ما وقتی از معرفت صحبت می‌کنیم، منظور معرفتی است که از درون مردم و از درون نظام برخواسته و معرفتی است که توأم با باورمندی، توأم با توجیهات منطقی و توأم با صدق است. البته به این معنا هم نیست که مردم از همه‌ی اتفاقاتِ در کشور راضی هستند، بلکه مشکلات و عصبانیت‌هایی هم دارند، اما اتفاقی که می‌افتد این هست که نقص در کارآمدی که در کشور وجود دارد به نوعی نقص در اعتماد سیاسی ایجاد می‌کند اما اعتماد سیاسی مردم به نظام و ساختار سیاسی بسیار بالاتر از اعتماد به کارگزاران و نهادهای سیاسی در طول این چهل سال شده است. یک ترابط خاصی را بین مردم و نظام سیاسی و شهدا می‌بینیم و تجلّی آن را می‌توانیم در نوع نگاه به تشییع حاج قاسم و ارتباطی که با مردم و نظام سیاسی پیدا می‌کند در نظر بگیریم.

در تشییع و بدرقه‌ی سردار ملی، معرفت به واقعیت و رستگاری و فوز عظیم تبدیل گردید و جنس معرفت از علم و فرهنگ پررنگ‌تر شد و ما حضور میلیون‌ها عزادار ایرانی و صدها هزار نفر عزادار غیرایرانی را می‌بینیم که چگونه از حاج قاسم سلیمانی به‌عنوان شهید بین‌المللی مقاومت و فرد حماسه‌ساز تاریخ ایران و جهان اسلام به نیکی یاد می‌کنند به گونه‌ای که این نقطه‌ی وصلی برای مردمان آزاده می‌شود. تجلّی حضور قلبی و روحانی مردم در تجلیل و تکریم از حاج قاسم و توجه به نقطه‌ی اتصال مردم با حقیقتِ شعارهای انقلاب اسلامی را می‌توانیم رویش معرفتی جدید نسبت به فصل تازه‌ی انقلاب اسلامی بدانیم. مردم هر جا دیدند که شعارهای انقلاب اسلامی همراه با عمل پُررنگ هست به همانجا توجه پیدا می‌کنند. شعارهایی که عملیاتی، عینی و عملی هست و لقلقه‌ی زبان نیست. شعارهایی که استقلال و مقاومت و ایثار و مردم‌مداری را مورد توجه قرار می‌دهند. همانگونه که رهبر معظم انقلاب هم فرمودند بحث حاج قاسم یک بحث بسیار مهمی هست که باید آن را در قالب یک مکتب دید. ما حاج قاسم را باید در چهارچوب مکتبِ امام خمینی (ره) و منطق انقلاب اسلامی فهم کنیم. حتی نه یک بار فهم بلکه به صورت هرمونوتیک مضاعف آن را بفهمیم و این فهم مضاعف می‌تواند بعد از چهل سال با همه‌ی مشکلات و کژکارآمدی‌های مدیریتی، با این همه تهاجم مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، تحریم‌های بین‌المللی، دوباره انقلابی دیگر در ایران را آغاز کند و آن انقلاب قلب‌ها و دل‌ها نسبت به تکریم خطّ جریان اصیل انقلاب اسلامی هست که رفاه، امنیت، آزادی و استقلال را مورد توجه قرار می‌دهد.

زبان مردم هم در این تشییع بر اساس جامعه‌شناسی معرفت، زبان کردار، زبان گفتار، زبان عمل، زبان عامل بودن و مقاومت بصیرانه‌ی حاج قاسم بود. زبانی که در عین حال که عاقلانه هست و هزینه فایده‌ی سیستمی را نگاه می‌کند، در عین حال یک قدم از اصول خودش عقب‌نشینی نخواهد کرد. و این نکته را باید دقت کرد که زبان مردم با زبان حاج قاسم، زبان هم سویی با قانون اساسی و مصالحه هست. زبان یکدلی، وحدت، سپاس و شکرگذاری هست. همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند زبان صبر و شکرگذاری برای مردم تشییع‌کننده هست. همین زبانی که حاج قاسم به انواع مختلف در اقسام شرایط زندگی اجتماعی و سیاسی خودشان داشتند و ما نباید این نکته را فراموش کنیم.

در پایان به چند نکته باید دقت کنیم. بر اساس نشانه‌شناسی و جامعه‌شناسی معرفت می‌توانیم بگوییم که تشییع شهدای مقاومت ثابت کرد که اکثریت ملت طرفدار نظام جمهوری اسلامی ایران هستند که بعد از چهل سال دوباره خوانش عملی و عینی شعارهای انقلاب اسلامی را دیدند و تایید کردند. همان اکثریتی که انقلاب اسلامی را تأیید و قبول کردند، همان اکثریت هم حاج قاسم را تکریم و تعظیم کردند و او را به‌عنوان یک ابرمرد جهادگر مورد توجه قرار دادند. البته اقلیت ناهمراه هم همیشه بوده و هستند، همان اقلیتی که اول انقلاب همراهی نکردند و به‌دنبال پناه گرفتن از غرب و اشرافیت ناسالم هستند.

نکته‌ی بعدی، درواقع تشییع حاج قاسم سلیمانی، این سردار بزرگ و عزیز ثابت کرد که با وجود مشکلات، با وجود عصبانی بودن مردم، با وجود مسائل و تنگناهای مختلف، اما مردم با حفظ هویت ایرانی- اسلامی به‌دنبال رویش‌های اصیل استقلال و آزادی هستند. هر جا رویشی باشد، و آن رویش را ببینند، هر جا ثمرات عملی و عینی استقلال، آزادی و انسانیت و بندگی را ببینند، همان جا حضور پیدا می‌کنند. مردم ثابت کردند که نه‌ تنها به آخر خط نرسیده‌اند، بلکه دوباره سرخط هستند و باید انقلاب اسلامی را دوباره و متناسب با مکتب امام(ره) و رهبر معظم انقلاب برای حفظ ارزش‌ها و اصول‌ها خوانش کرد.

تشییع پیکر مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی نشان داد که مردم همیشه جلوتر از روشنفکران مخالف و مخالفین عافیت‌طلب هستند. مردم دارای بصیرت و بینش سیاسیِ مستحکمی هستند که می‌توانند سره را از ناسره تشخیص دهند. تشییع و بدرقه‌ی ملی و فراملی حاج قاسم نشان داد که فصل تازه‌ای در سیاست دینی و مردم‌سالاری دینی جامعه‌ی ما ایجاد شده و این فصل نوین را که رهبر معظم انقلاب از آن به «ایام‌اللّه» یاد کردند باید به فال نیک بگیریم. و این حجتی برای همه‌ی کارگزاران، حوزویان، دانشگاهیان، روشنفکران، مدیران و تمامی مقامات است که مردم حجت را تمام کردند و مردم گفتند که ما اگر اخلاص، مبارزه، جهاد، مجاهدت و تلاش صادقانه را ببینیم حتماً تعظیم خواهیم کرد و مورد توجه و سپاس ما قرار می‌گیرد.

و نکته‌ی آخر اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران در فضای تشییع حاج قاسم بار دیگر ثابت کرد که رأی اکثریت را دارد و کماکان دارای سرشتِ حیات سیاسی مناسبی است و می‌تواند اکثریت را به خودش جلب کند. البته  این اکثریت به دنبال از بین بردن حقوق  قانونی و حقوق مدنی اقلیت نیست. به امید آنکه مسئولین و مدیران و دانشگاهیان و حوزویان و همچنین اهالی اقتصاد و فرهنگ شکرگذار عملی و عینی این نگاه مردم باشند و با عقلانیت و معنویت و عدالت‌محوری بتوانند وظایف خودشان را با خالصانه انجام دهند.

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای