پدیدهی «قدرت» در جهان ریشه در تاریخ بشریت دارد و این پدیده همواره عامل اصلی برای تعیین «گرانیگاه سیاسی» در ادوار مختلف بوده است. گرانیگاه سیاسی و به تعبیری مرکز ثقل سیاسی جهان هر از گاهی تحت تأثیر عوامل و متغیرهای مختلف جابهجا شده و از منطقهای به منطقهی دیگر انتقال یافته است. کانونهای صاحب نفوذ همواره نگران این جابهجایی و انتقال قدرت بودهاند و بنابراین تلاش کردهاند از راههای گوناگون از بروز این پدیدهی محتوم جلوگیری کنند.
گرانیگاه سیاسی و به تعبیری مرکز ثقل سیاسی جهان هر از گاهی تحت تأثیر عوامل و متغیرهای مختلف جابهجا شده و از منطقهای به منطقهی دیگر انتقال یافته است. کانونهای صاحب نفوذ همواره نگران این جابهجایی و انتقال قدرت بودهاند و بنابراین تلاش کردهاند از راههای گوناگون از بروز این پدیدهی محتوم جلوگیری کنند.
در یک دورهی طولانی از تاریخ بشر، «توان نظامی» تعیینکنندهترین عامل در تعریف قدرت و یا گرانیگاه سیاسی جهان محسوب میشد. بر این اساس کانونهای قدرت از یک سو تلاش میکردند از راههای مختلف بر توان نظامی خود بیفزایند و از سوی دیگر رقبای خود را از دستیابی به توان و قدرت نظامی بازدارند؛ این، مهمترین استراتژی کانونهای قدرت در یک دورهی طولانی از تاریخ تمدن بشری بوده است.
با گذشت زمان و عبور از دورهی انقلاب کشاورزی و با نزدیک شدن به انقلاب صنعتی، پدیدهی قدرت نیز از حالت تکبعدی خارج شد و به فضای دو بعدی رسید. در این مرحله، قدرت بر روی دو مؤلفهی مهم «توان نظامی» و «توان اقتصادی» استوار شد. در این دوره، توان نظامی بهتنهایی عامل و بهوجودآورندهی قدرت محسوب نمیشد، بلکه توان اقتصادی و به تعبیری منابع اقتصادی نیز به مؤلفهی قدرت افزوده شد.
با عبور از دورهی انقلاب صنعتی، مؤلفهی دیگری تحت عنوان «دانش» به دو مؤلفهی پیشین قدرت اضافه شد. پیشرفتهای علمی که عمدتاً با آغاز قرن بیستم اوج گرفت، موجب شد دانش بهخاطر نقش عمدهای که در تولید توان نظامی و تولید ثروت داشت، به مهمترین مؤلفهی قدرت تبدیل شود. علاوه بر آن، مؤلفهی دانش بهخاطر ویژگی خاص خود در کنار دیگر پیامدهای آن، توانست ماهیت قدرت را نیز تغییر دهد که البته این پدیده، تحولی عمده در مدیریت جوامع انسانی محسوب میشود.
برژینسکی، استراتژیست برجستهی آمریکایی فوریهی ۲۰۱۳ در یک سخنرانی در لهستان هشدار داد: «مرکز گرانش قدرت سیاسی در جهان در حال انتقال از غرب به شرق است؛ برای ممانعت از وقوع این پدیده باید تمامی کانونهای قدرت که میتوانند هژمونی آمریکا را به چالش بکشند نابود و یا کنترل شوند.»
اینک پدیدههایی مانند ارتباطات، هوش مصنوعی، و سیستمهای سایبرنتیک، هر یک وجوه جدیدی به مؤلفهی دانش افزودهاند و از این طریق بیش از پیش در بازتعریف قدرت به ایفای نقش میپردازند. این وجوه جدید که نقش تعیینکنندهای در مدیریت جوامع انسانی در سطح خرد و کلان دارند، مفهوم دانش را بیش از پیش بسط دادهاند و بر این اساس مؤلفهی دانش در تبیین و تعریف قدرت، اهمیت فوقالعادهای پیدا کرده است. به تعبیری دیگر در عصر کنونی و بهویژه با آغاز هزارهی سوم، مؤلفهی دانش و وجوه منبعث از آن بهگونهای تمدن بشری را تحت استیلا و پوشش خود گرفته و با آن در هم تنیده شده که بهراحتی میتواند دیگر مؤلفههای قدرت را در اختیار و کنترل خود درآورد.
بنابراین هر واحد اجتماعی و سیاسی که مؤلفهی دانش را در اختیار داشته باشد، میتواند دیگر وجوه قدرت را نیز به کنترل خود درآورد و در نهایت توازن قوا را به نفع خود تغییر دهد. این پدیده به معنای توانایی انتقال قدرت از کانونی به کانون دیگر و یا توانایی در تغییر گرانیگاه سیاسی است.
کانونهای قدرت از اواسط قرن بیستم با هدف حفظ برتری خود، در جهت دستیابی به فناوریهای پیشرفته تلاش مضاعفی کردهاند. این تلاش و رقابت بهحدی بوده که حتی کانونهای قدرت را به ربودن فناوری از یکدیگر و نیز حذف نخبگان از طرف مقابل واداشته است. کشورهای غربی و مشخصاً آمریکا بهویژه از سه دهه پیش، اقدامات فزاینده و متعددی را برای مقابله با دستیابی دیگر کشورها به فناوریهای پیشرفته در دستور کار خود قرار دادهاند. برژینسکی(۱) مشاور امنیت ملی کارتر(۲) رئیسجمهوری پیشین آمریکا و از استراتژیستهای برجستهی این کشور که در یک دورهی نسبتاً طولانی نقش تعیینکنندهای در تدوین سیاست خارجی واشنگتن داشت، آوریل ۲۰۱۰ میلادی در یک سخنرانی در شورای روابط بینالملل در مونترال گفت: «تاکنون جهان بهطور نسبی تحت سیطرهی غرب بوده است، ولی این وضعیت دیگر نمیتواند تداوم یابد... منطقهی اوراسیا محور قدرت ژئواستراتژیک جهان خواهد بود ...»
بدون تردید از جمله سیاستهایی که واشنگتن برای حفظ تفوق همهجانبهی خود در پیش گرفته، ممانعت از دستیابی دیگر کشورها به فناوریهای پیشرفته است. «جذب» و یا «حذف» نخبگان و دانشمندان دیگر کشورها از سوی غرب و مشخصاً از سوی آمریکا سیاستی است که قطعاً در راستای جلوگیری از پیشرفتهای علمی دیگر کشورها صورت میگیرد.
این استراتژیست مشهور آمریکا فوریهی ۲۰۱۳ نیز در یک سخنرانی در لهستان در اظهارات صریحتری هشدار داد: «مرکز گرانش قدرت سیاسی در جهان در حال انتقال از غرب به شرق است.» معنای سخنان برژینسکی این بود که توازن قدرت در جهان به سود شرق در حال تغییر است و آمریکا در یک دورهی نهچندان طولانی، بسیاری از مناطق تحت نفوذ خود را از دست خواهد داد. وی گفت: «برای ممانعت از وقوع این پدیده باید تمامی کانونهای قدرت که میتوانند هژمونی آمریکا را به چالش بکشند نابود و یا کنترل شوند و برای این منظور دو کار عمده باید صورت گیرد: نخست باید کشورهای ژئوپُلیتیک پویا که توانایی قابل توجهی در توزیع قدرت دارند، شناسایی شوند و ثانیاً با بهکارگیری ظرفیتهای آمریکا، این کشورها تحت کنترل درآیند.»
بدون تردید از جمله سیاستهایی که واشنگتن برای حفظ تفوق همهجانبهی خود در پیش گرفته، ممانعت از دستیابی دیگر کشورها به فناوریهای پیشرفته است. «جذب» و یا «حذف» نخبگان و دانشمندان دیگر کشورها از سوی غرب و مشخصاً از سوی آمریکا سیاستی است که قطعاً در راستای جلوگیری از پیشرفتهای علمی دیگر کشورها صورت میگیرد.
از دیدگاه غرب در راستای اجرای این سیاست، دانشمند خودی و غیرخودی مطرح نیست؛ هر دانشمندی از هر ملیتی اگر در جهت منافع آنان نباشد، حذف میشود. در این راستا طی دهههای گذشته دانشمندان بسیاری از نقاط مختلف جهان از شرق تا غرب به طرق گوناگون حذف شدهاند. پس از حملهی نظامی آمریکا به عراق، بسیاری از دانشمندان این کشور ترور و یا بهطور مشکوکی ناپدید شدند. در دورهی جمال عبدالناصر رئیسجمهوری اسبق مصر، تعدادی از دانشمندان غربی که در این کشور به فعالت مشغول بودند به طرز مشکوکی کشته و حذف شدند. همچنین بسیاری از دانشمندان غربی از آمریکا، استرالیا، کانادا، آلمان، انگلیس و ... طی دهههای گذشته بهطور مشکوکی کشته شدهاند. در این میان ایران نیز از این روند مستثنا نبوده و تعدادی از دانشمندان هستهای در سالهای گذشته توسط سرویسهای خارجی بیگانه به شهادت رسیدند.
پس از حملهی نظامی آمریکا به عراق، بسیاری از دانشمندان این کشور ترور و یا بهطور مشکوکی ناپدید شدند. همچنین بسیاری از دانشمندان غربی طی دهههای گذشته بهطور مشکوکی کشته شدهاند. در ایران نیز تعدادی از دانشمندان هستهای در سالهای گذشته توسط سرویسهای خارجی بیگانه به شهادت رسیدند.
مصادیق متعددی میتوان درخصوص حذف فیزیکی دانشمندان و نخبگان مختلف جهان ذکر کرد که هر یک از آنان میتوانستند نقش مهمی در به خطر انداختن منافع کانونهای استکباری داشته باشند.
دیوید کلی
دکتر دیوید کِلی(۳) در سال ۲۰۰۳ بهعنوان متخصص سلاحهای بیولوژیکی برای وزارت دفاع انگلیس کار میکرد. وی در آن زمان اعلام کرد دولت انگلیس اطلاعات غلط پیرامون وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق منتشر میکند. هنگامی که تونی بلر(۴) نخستوزیر وقت انگلیس متوجه شد که دکتر کِلی منشأ این افشاگری است، یک کمیتهی پارلمانی برای بازجویی از وی تشکیل شد. دو روز بعد جسد وی در آپارتمانش پیدا شد. پلیس، مرگ وی را خودکشی اعلام کرد اما وقتیکه قاضی پرونده اعلام کرد شواهد باید تا ۷۰ سال مکتوم بماند و دولت نیز هر درخواستی را برای بررسی علت مرگ وی رد کرد، میتوان نتیجه گرفت که مرگ وی خودکشی نبوده است.
کشته شدن پنج میکروبیولوژیست
در ۵ هفته از ۱۶ نوامبر ۲۰۰۱ تا ۲۳ دسامبر ۲۰۰۱ میلادی، پنج میکروبیولوژیست برجسته در نقاط مختلف جهان کشته شدند. ۱۶ نوامبر ۲۰۰۱ دکتر دانک ویلی(۵)، ۵۷ساله در رودخانهی میسیسیپی غرق شد. ۱۰ دسامبر ۲۰۰۱ دکتر دیوید اشوارتز(۶) در منزل روستایی خود در ویرجینیا به قتل رسید. ۱۲ دسامبر ۲۰۰۱ دکتر بنیتو کیو(۷) در کوچهی نزدیک آزمایشگاه خود در دانشکدهی پزشکی دانشگاه میامی درحالیکه بهشدت مضروب شده بود، مرده پیدا شد. ۱۴ دسامبر ۲۰۰۱ دکتر سِت وان نِگوین(۸) در آزمایشگاهی در ایالت ویکتوریا در استرالیا در آزمایشگاهش مرده پیدا شد. علت مرگ وی استنشاق گاز ازت اعلام شد. ۲۳ دسامبر ۲۰۰۱ دکتر ولادیمیر پاسِچنیک(۹) در انگلستان مرده پیدا شد. وی متخصص و مسئول توسعهی سلاحهای بیولوژیک در اتحاد شوروی بود که در دههی ۱۹۹۰ به غرب مهاجرت کرده بود. از این دانشمندان خواسته شده بود از دانش خود در تولید سلاحهای میکروبی بهره گیرند ولی ظاهراً این افراد از نوع و زمینهی کاری خود رضایت نداشتند.
|
|
|
|
|
دیوید کلِی
|
دانک ویلی
|
دیوید اشوارتز
|
بنیتو کیو
|
سِت وان نِگوین
|
متخصص سلاحهای بیولوژیک
|
میکروبیولوژیست
|
میکروبیولوژیست
|
میکروبیولوژیست
|
میکروبیولوژیست
|
مرگ مشکوک در سال ۲۰۰۳
|
غرق شدن در رودخانه در سال ۲۰۰۱
|
به قتل رسیدن در سال ۲۰۰۱
|
به قتل رسیدن در سال ۲۰۰۱
|
مرگ مشکوک در سال ۲۰۰۱
|
رادنی مارکس
رادنی مارکس(۱۰) ستارهشناس استرالیایی بهصورت اسرارآمیزی ۱۶ مه ۲۰۰۰ در پایگاهی در قطب جنوب مرده پیدا شد. جسد وی از سوی دولت به دلایل امنیتی ضبط شد.
دانشمندان قطب
سه دانشمند که بر روی یک پروژه کار میکردند، در سال ۲۰۱۳ به طرز مشکوکی مردند. آنان روی تأثیرات زیستمحیطی گرم شدن زمین کار میکردند. پیتر وادهام(۱۱) که از گروه آنان بود، معتقد است این سه دانشمند توسط صاحبان صنایع نفتی در آمریکا کشته شدهاند.
پروژه جنگ ستارگان
در دههی ۸۰ میلادی، رونالد ریگان(۱۲) رئیسجمهوری وقت آمریکا برنامهی دفاعیای را تحت عنوان جنگ ستارگان مطرح کرد که بر اساس آن، موشکهای احتمالی شلیکشده از سوی اتحاد جماهیر شوروی توسط لیزر، رهگیری و هدف قرار گیرند. بین سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۰ میلادی ۲۵ دانشمند انگلیسی که جناح انگلیسی این پروژه را تشکیل میدادند به طرز مشکوکی مردند. گرچه در برخی محافل گفته شد که این دانشمندان احتمالاً از سوی شبکهی جاسوسی شوروی کشته شدهاند، ولی برخی نیز معتقد بودند که آنان توسط نیروهای اطلاعاتی کشور خودشان کشته شدهاند؛ زیرا بسیاری از کارشناسان در همان زمان اعلام کردند که این پروژه بهلحاظ عملی قابلیت اجرایی ندارد اما واشنگتن و لندن این نظر کارشناسی را قبول نداشتند. این پروژه در نهایت به سرانجام نرسید. برخی تحلیلگران معتقد بودند که این پروژه با هدف تشدید مسابقهی تسلیحاتی و بهمنظور فرسایش توان اقتصادی اتحاد شوروی از سوی ریگان اعلام شده بود.
|
|
|
|
|
ولادیمیر پاسِچنیک
|
رادنی مارکس
|
ولادیمیر کروشنوف
|
اوژن مالوف
|
اودو اولفکوت
|
متخصص سلاحهای بیولوژیک
|
ستارهشناس استرالیایی
|
رئیس مرکز میکروبشناسی دانشگاه پزشکی روسیه
|
دانشمند هستهای آمریکایی
|
روزنامهنگار آلمانی
|
به قتل رسیدن در سال ۲۰۰۱
|
مرگ مشکوک در سال ۲۰۰۰ در قطب جنوب
|
به قتل رسیدن در سال ۲۰۰۲
|
به قتل رسیدن در سال ۲۰۰۴
|
به قتل رسیدن در سال ۲۰۱۷
|
ترور دانشمندان روسی
ولادیمیر کروشنوف(۱۳) و الکسی بروشلینسکی(۱۴) دو تن از دانشمندان روسی که در زمینهی میکروبشناسی کار میکردند، در اوایل سال ۲۰۰۲ میلادی به فاصلهی دو هفته از یکدیگر در مسکو کشته شدند. بروشلینسکی که عضو آکادمی علوم روسیه بود، ۲۸ ژانویه آنقدر مورد ضربوشتم قرار گرفته بود که کشته شد. پس از گذشت دو هفته از این واقعه، کروشنوف، ۸ فوریه هنگام قدم زدن به سوی منزل خود به قتل رسید و در خیابان رها شد. او در هنگام مرگ، رئیس مرکز میکروبشناسی دانشگاه پزشکی روسیه بود. دلایل قتل هیچگاه روشن نشد.
قتل نظریهپرداز «همجوشی سرد»
دکتر اوژن مالوف(۱۵) دانشمند آمریکایی که طرفدار نظریهی «جوش سرد»(۱۶) بود، ماه مه ۲۰۰۴ میلادی در مسیر منزل ییلاقی توسط دو تن بهشدت مضروب شد و به قتل رسید. وی بر روی نظریهی جوش سرد کار میکرد. بر اساس این نظریه، واکنش هستهای در دمای اتاق رخ میدهد. تلاش شد قتل وی ناشی از یک سرقت وانمود شود.
فیلم | لزوم توجه نخبگان به روشهای مختلف نظام سلطه در مخالفت با آنان
مقابله با پروژه موشکی مصر
اواخر دههی ۱۹۵۰ میلادی، مصر با کمک دانشمندان آلمانی که گفته میشد از افسران پیشین حزب نازی بودند، یک برنامهی موشکی بالستیک راهاندازی کرد. ژوئیهی ۱۹۶۲ جمال عبدالناصر در یک مانور نظامی دو موشک را آزمایش کرد. این موشکها میتوانستند جنوب بیروت را هدف قرار دهند. موساد در عملیاتی با نام «داموکلس»(۱۷) تلاش کرد دانشمندان آلمانی را مرعوب کند. یک تن از دانشمندان در سپتامبر همان سال (دو ماه بعد از مانور) کشته شد. خانوادهی این دانشمند نیز مورد تهدید قرار گرفتند. نوامبر همان سال چند بمب برای دانشمندان با پست ارسال شد. یکی از بمبها در تأسیسات موشکی منفجر شد که بر اثر این انفجار، پنج تن کشته شدند. پس از این حادثه، تمامی دانشمندان آلمانی مصر را ترک کردند و برنامهی موشکی مصر متوقف شد.
حذف دانشمندان عراقی
پس از حملهی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، اغلب دانشمندان عراقی با روشهای مختلف مورد تهدید قرار گرفته، ربوده شده و یا کشته شدند. بنا بر اعلام وزارت علوم عراق، از زمان حملهی آمریکا تا قبل از ژانویهی ۲۰۰۷ میلادی، حدود ۳۰۰ استاد دانشگاه و دانشمند عراقی در این کشور کشته شدهاند. در چنین فضایی از رعب و وحشت، از فوریه تا اوت ۲۰۰۶ میلادی بیش از ۳۲۵۰ دانشمند و دانشگاهی از عراق گریختهاند. این در حالی است که بنا بر اعلام شبکهی الجزیره، موساد با همکاری نیروهای اشغالگر آمریکایی پس از حمله به عراق، حداقل ۵۳۰ دانشمند و استاد دانشگاه را در عراق ترور کرد.
قدرتهای استکباری بر این باورند که با حذف نخبگان و دانشمندان کشورهایی که زیر چتر آنان قرار نمیگیرند، میتوانند از شکلگیری کانونهای صاحب نفوذ جدید ممانعت به عمل آورند. اما «انتقال قدرت» امری محتوم است که فقط تحت تأثیر مؤلفههای شناختهشدهی قدرت نیست. حذف نخبگان ممکن است از سرعت این روند بکاهد ولی قطعاً نمیتواند آن را متوقف کند.
حذف نخبگان از سوی قدرتهای استکباری فقط به دانشمندان و پژوهشگران علمی منحصر نمیشود، بلکه هر یک از افراد برجسته در حوزههای مختلف که با کانونهای قدرت هماهنگ نباشند و یا اقداماتشان بهنوعی موجودیت قدرتهای بزرگ را به خطر اندازد، مشمول قاعدهی حذف میشوند.
حذف روزنامهنگار آلمانی
اودو اولفکوت(۱۸) روزنامهنگار آلمانی ۱۰ ماه پس از افشای همکاری سرویسهای اطلاعاتی آلمان و سیا کشته شد. وی مدعی شده بود که سرویس اطلاعاتی آلمان، روزنامهنگاران را ترغیب میکند که مقالاتی به طرفداری از ناتو بنویسند. این روزنامهنگار آلمانی در کتاب خود تحت عنوان «خرید روزنامهنگاران»(۱۹) از جزئیات روشهای تبلیغاتی رسانهای آمریکا و ناتو پرده برداشت. وی در این کتاب مینویسد: «چنانچه کسی با آنان همکاری نکند، شرایط کاری را برایش دشوار میکنند.» وی مدعی شد که اکثر روزنامهنگاران در آمریکا و اروپا این فعالیت را بهصورت غیررسمی انجام میدهند. وی مدعی شده بود که سیا به او دستور داده مقالهای بنویسد مبنی بر اینکه معمر قذافی درصدد ساخت کارخانههایی برای تولید گازهای سمی بوده است. علت مرگ وی، حملهی قلبی اعلام شد، ولی بسیاری از همکارانش بر این باورند که کتاب پرفروش وی عامل مرگش بوده است.
در واقع قدرتهای استکباری بر این باورند که با حذف نخبگان و دانشمندان کشورهایی که زیر چتر آنان قرار نمیگیرند، میتوانند از شکلگیری کانونهای صاحب نفوذ جدید ممانعت به عمل آورند.
نکتهی آخر اینکه پدیدهی «انتقال قدرت»(۲۰) امری محتوم است که فقط تحت تأثیر مؤلفههای شناختهشدهی قدرت نیست. حذف نخبگان ممکن است از سرعت این روند بکاهد ولی قطعاً نمیتواند آن را متوقف کند. نظریهپردازان متعددی در زمینهی پدیدهی انتقال قدرت، به کَندوکاو پرداختهاند و تمامی آنان، انتقال قدرت از غرب به شرق و تغییر گرانیگاه قدرت در جهان را حتمی میدانند. در حرکت تمدن بشری به سوی تکامل، لاجرم این قدرتهای استکباری هستند که حذف میشوند. این مهمترین و اصلیترین مؤلفه در تبیین قدرت است.