Khamenei.ir

1396/10/02

«استقلال‌طلبی» و «عدالت‌خواهی» خصوصیات تاریخی جنبش دانشجویی در ایران

از نگاه رهبر معظم انقلاب: «جنبش دانشجوئی در کشور ما در تاریخ ثبت شده و شناخته شده‌ی خود، همیشه ضد استکبار، ضد سلطه، ضد استبداد، ضد اختناق و بشدت عدالتخواه بوده است.» ۱۳۸۷/۰۹/۲۴ جنبش دانشجویی از جمله جریان‌های مهم در تاریخ مبارزات ملت ایران بوده و در بُرهه‌های مختلف اثرگذاری کرده است.
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR مقاطع تاریخی، ویژگی‌های این جنبش و وظایف مهم پیش‌روی آن در مسیر حرکت انقلاب اسلامی را در گفتگو با «شهریار زرشناس» مورد بررسی و تحلیل قرار داده است.

 
* از جنبه‌ی‌ تحلیل تاریخی، حکومت پهلوی و حامیان غربی‌اش چه اهدافی را از تأسیس نهاد دانشگاه در جامعه‌ی ایران دنبال می‌کردند؟
وقتی ما نگاه می‌کنیم به شکل‌گیری نهاد دانشگاه در ایران، می‌بینیم از زمانی که استعمارِ غربِ مدرن به سراغ ایران می‌آید، به منظور اینکه بتواند برای خودش پایه‌ها و نهادهایی را تأسیس کند و ایران را به یک کشور پیرامونی در مقایسه با کشورهای متروپل نظام جهانی بدل بکند، نیازمند این است که یک صورت‌بندی یا یک فرماسیون اقتصادی اجتماعی کلان را در ایران ایجاد کند که اسم آن صورت‌بندی را بنده گذاشته‌ام «غرب‌زدگی شبه مدرن».
این‌ها برای اینکه بتوانند این صورت‌بندی شبه مدرن را در جامعه‌ی ایران تأسیس کنند و آن را درونی کرده و بسط دهند، نیاز به تغییر ساخت فرهنگی کشور داشتند. یکی از ابزارهای مهم و مجاری اصلی پیشبرد این هدف، این بود که یک نظام آموزشی مستقل از نظام آموزشی سنتی و حوزوی ایجاد بکنند؛ نظامی که کاملاً شاکله‌ی مدرن دارد و فرهنگ، ارزش‌ها و سبک زندگی مدرن را ترویج می‌کند.
سال ۱۳۱۳ هجری شمسی، حکومت رضاشاه نظام آموزش عالی جدید را در ایران تأسیس می‌کند و شروعش با تأسیس دانشگاه تهران است و طبیعی است که هدف کلان آن‌ها این است که اولاً از طریق دانشگاه، یک پایگاه برای ترویج سبک زندگی و فرهنگ سکولار شبه مدرن در ایران ایجاد کنند و هدف دومشان هم این است که کادرسازی کنند برای اینکه به‌هرحال بتوانند مدیران و بدنه‌ی اجرایی و بروکراتیکِ تکنوکراتیک رژیم شبه مدرنی که در حال شکل‌گیری است را تربیت و تأمین کنند.

* تاریخچه‌ی جنبش دانشجویی در ایران را به چه دوره‌های فعالیتی می‌توان تقسیم کرد؟ ویژگی‌های این جریان در هر دوره چه بوده است؟
اگر ما می‌خواهیم ادوار حرکت جنبش دانشجویی را در دانشگاه‌های ایران مقایسه کنیم، باید از زمان تأسیس یعنی سال ۱۳۱۳ تا سال ۱۳۲۰ را یک مرحله بدانیم. در این مرحله‌ی اولیه که مرحله‌ی آغازین و در واقع کودکی جنبش دانشجویی ایران است، ما شاهد هستیم که عمده‌ی دانشجوها از خانواده‌های اشراف و متمول هستند –خانواده‌هایی که مزاج فرهنگی و سبک زندگی آن‌ها مزاج متجددمآبانه است- و ما در این مقطع حرکت جدی اعتراضی نمی‌بینیم و شاهد تشکل و سازماندهی و رویکرد مشخص ایدئولوژیک نیستیم.
مقطع بعدی جنبش دانشجویی ایران از سال ۱۳۲۰ به بعد است؛ زمانی که رضاخان از قدرت برکنار می‌شود و آن شاکله‌ی استبدادی رژیم پهلوی اول فرو می‌شکند و فضا برای حرکت‌های دانشجویی تاحدی باز می‌شود. از ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ مقطعی است که ما شاهد این هستیم که در واقع نحوی اعتراض و حرکت‌های اجتماعی اعتراضی در بدنه‌ی دانشجویی ایجاد می‌شود.
از سال ۱۳۳۲ به بعد تا ۱۳۴۲ ما یک دوره‌ای در جنبش دانشجویی داریم که در مقاطعی، مثلاً حدود سال‌های ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۸ یک رکود نسبی است. از اواخر ۱۳۳۸ تا ۱۳۳۹ دوباره جنبش دانشجویی فعال می‌شود. در این دوره جنبش مذهبی در میان بدنه‌ی دانشجویی، فعالیت انجمن‌های اسلامی را گسترش می‌دهد و برای خودش هویت ایدئولوژیک رقم می‌زند. آهسته آهسته این فضا پیش می‌آید که هویت اسلامی به‌لحاظ اعتقادی و ایدئولوژیک یک شکل سیاسی در جنبش دانشجویی پیدا کند.
وقتی که آمریکا با شاه به تفاهم می‌رسد و علی امینی قربانی می‌شود و ماجرای به‌اصطلاح اصلاحاتشان در قالب انقلاب سفید کذایی ظاهر می‌شود، عملاً طومار مقبولیت جنبش لیبرال ناسیونالیستی هم در ایران پیچیده می‌شود، چون مردم ایران و به تبع آن‌ها بدنه‌ی جنبش دانشجویی می‌فهمند که از راه لیبرالیسم و ناسیونالیسم و از راه حرکت‌های سازش‌گرایانه‌ای که به آمریکا تکیه کرد تا انگلیس را بیرون کنیم، از این راه‌ها به جایی نمی‌توان رسید.
از ۱۳۴۱ به بعد یک نقطه‌ی عطف ما داریم که جنبش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ است. این جنبش در تاریخ دهه‌ی قبل از انقلاب ایران واقعاً یک نقطه‌ی عطف است؛ یعنی درس‌های بزرگ تاریخی دارد و اساساً هویت ایدئولوژیک جامعه را رقم می‌زند. پرونده‌ی لیبرال ناسیونالیسم هم بعد از این اتفاق، به‌طور کامل در جنبش دانشجویی ایران بسته می‌شود و اتفاق بعدی این است که شاهد ظهور و بروز روحانیت به‌عنوان مدعی یک هویت ایدئولوژیک یعنی اسلام انقلابی و دارای تئوری برای آلترناتیوسازی در برابر رژیم شاه هستیم. این افق‌گشایی تازه از ۱۳۴۲ به بعد خودش را در دانشگاه نشان می‌دهد، یعنی یک روند جدیدی بعد از ۱۵ خرداد شروع می‌شود که آهسته آهسته ما از سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ به بعد نتایجش را در جنبش دانشجویی می‌بینیم. به‌صورت کلی بعد از سرکوب خونین ۱۵ خرداد، جنبش دانشجویی به سوی رویکرد انقلابی می‌رود.
وقتی که آمریکا با شاه به تفاهم می‌رسد و علی امینی قربانی می‌شود و ماجرای به‌اصطلاح اصلاحاتشان در قالب انقلاب سفید کذایی ظاهر می‌شود، عملاً طومار مقبولیت جنبش لیبرال ناسیونالیستی هم در ایران پیچیده می‌شود، چون مردم ایران و به تبع آن‌ها بدنه‌ی جنبش دانشجویی می‌فهمند که از راه لیبرالیسم و ناسیونالیسم و از راه حرکت‌های سازش‌گرایانه‌ای که به آمریکا تکیه کرد تا انگلیس را بیرون کنیم، از این راه‌ها به جایی نمی‌توان رسید.

* حادثه‌ی ۱۶ آذر به‌عنوان یک نقطه‌ی عطف در حرکت جنبش دانشجویی، در سال ۱۳۳۲ اتفاق افتاده است. زمینه‌های تاریخی و خصوصیات این حرکت اعتراضی دانشجویان چه بوده است؟
بدنه‌ی اصلی جنبش دانشجویی ایران از سال ۱۳۲۰ تا مقطع انقلاب، دو ویژگی داشته است: استقلال‌طلبی و عدالت‌خواهی.
سال ۱۳۳۲ کودتا رخ داده و سرکوب گسترده پیش آمده است، تیمور بختیار آن دستگاه عریض و طویل و مخوف فرماندهان نظامی را راه انداخته، عده‌ی زیادی دستگیر شده‌اند، عده‌ی زیادی کشته شده‌اند و عده‌ی زیادی هم آواره شده‌اند. در آن فضا وقتی که معاون رئیس‌جمهور وقت آمریکا می‌خواهد به ایران بیاید، جنبش دانشجویی ایران از خودش تحرک نشان می‌دهد و یک رویکرد ضد امپریالیستی نشان می‌دهد.

چرا در جنبش ۱۶ آذر، وجه ضد امپریالیستی و ضد استعماری پُررنگ‌تر است؟ به این دلیل که کودتا توسط آمریکا و انگلیس انجام شده و استعمار، حرکت استقلال‌خواهانه‌ی مردم را سرکوب کرده است. در این فضا جنبش دانشجویی نسبت به سیطره‌ی مجدد استعمار و امپریالیسم واکنش نشان داده و آن واکنش منجر به برخورد خشن رژیم پهلوی می‌شود و حادثه‌ی‌ ۱۶ آذر را رقم می‌زند. در اینجا به‌روشنی می‌بینیم که جنبش دانشجویی، خصیصه‌ی ضد امپریالیستی، ضد استعماری، ضد آمریکایی و ضد انگلیسی دارد. این ویژگی‌ها در ۱۶ آذر به وضوح خودش را نشان می دهد.
 
بدنه‌ی اصلی جنبش دانشجویی ایران از سال ۱۳۲۰ تا مقطع انقلاب، دو ویژگی داشته است: استقلال‌طلبی و عدالت‌خواهی.

* یک مقطع مهم در تحلیل جنبش دانشجویی ایران، پیروزی انقلاب اسلامی است. رهبر انقلاب در این زمینه به این نکته اشاره کرده‌اند که جنبش دانشجویی در چهارچوب انقلاب قرار گرفت و دستاوردهای مهمی را هم بر جای گذاشت؛ تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا و نقش‌آفرینی در شکل‌گیری نهادهای انقلابی همچون سپاه پاسداران و جهاد سازندگی از جمله نتایج این همراهی و هماهنگی است. درباره‌ی این همراهی جنبش دانشجویی با انقلاب اسلامی و اثرات آن به چه نکاتی می‌توان اشاره کرد؟
جنبش دانشجویی در مقطع ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ هم باز این دو خصیصه‌ی عدالت‌خواهی و استقلال‌طلبیِ ضد آمریکایی را کامل دارد. این نکته درست است که اگر جنبش دانشجویی در چهارچوب حرکت عمومی مردم قرار نمی‌گرفت، عقیم می‌ماند، منزوی و نابود می‌شد و اصلاً نمی‌توانست اثر بگذارد؛ و دقیقاً چون با حرکت عمومی مردم همسو شد و در آن چهارچوب قرار گرفت تأثیرگذار شد و تأثیرگذاری تعیین‌کننده‌ای هم پیدا کرد.
اگر جنبش دانشجویی در چهارچوب حرکت عمومی مردم قرار نمی‌گرفت، عقیم می‌ماند، منزوی و نابود می‌شد و اصلاً نمی‌توانست اثر بگذارد؛ و دقیقاً چون با حرکت عمومی مردم همسو شد و در آن چهارچوب قرار گرفت تأثیرگذار شد و تأثیرگذاری تعیین‌کننده‌ای هم پیدا کرد.

بخشی از نیروهایی که در جریان جنبش دانشجویی مسلمان در سال ۱۳۵۷ با انقلاب همراه شدند، جوانان نسبتاً نخبه‌ای بودند که ظرفیت‌های انقلابی بالایی داشتند و همین‌طور تجربه‌ی عملیاتی و مبارزه‌ی سیاسی را هم حداقل در دو سه سال قبل از پیروزی انقلاب داشتند، این‌ها به‌سرعت پس از پیروزی انقلاب، تأثیرگذاری کردند و در تأسیس نهادهایی مثل سپاه، جهاد سازندگی و در شکل‌گیری مدیریت انقلابی جامعه نقش ایفا کردند.
جنبش دانشجویی ایران در سال ۱۳۵۸ و در فضای انقلاب، یک نقش بزرگ تعیین‌کننده بازی می‌کند و آن تسخیر لانه‌ی جاسوسی است که خیلی مهم است. در این مقطع که روند حرکت انقلابی با یک خط انحرافی لیبرالی و با سد دولت موقت مواجه شده بود و این سد جلوی هر نوع حرکت انقلابی را می‌گرفت، جنبش دانشجویی در سال ۵۸ با تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا و البته با تأیید امام در واقع یک مرحله‌ی تازه را در حرکت انقلاب آغاز کرد؛ مرحله‌ی ضد آمریکایی بودن. یعنی سمت‌گیری انقلاب به سمت یک رویکرد پُررنگ ضد استکباری. بنابراین باز می‌بینیم خصیصه‌ی ضد استکباری و استقلال‌طلبانه‌ی جنبش دانشجویی پُررنگ و بارز است و این خصیصه البته همیشه در کنار خصیصه‌ی عدالت‌طلبانه‌اش است.
 
جنبش دانشجویی در سال ۵۸ با تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا و البته با تأیید امام در واقع یک مرحله‌ی تازه را در حرکت انقلاب آغاز کرد؛ مرحله‌ی ضد آمریکایی بودن.

* امروز ما با دوگانه‌ی استقلال – وابستگی روبه‌رو هستیم و شاهد طرح ادبیاتی هستیم که می‌خواهد عملاً وابستگی را با عناوینی چون جهانی شدن بازتولید کند. دشمن در این زمینه چه طرح و برنامه‌ای را ناظر به فضای دانشگاه و دانشجویان دنبال می‌کند؟
عالم غرب مدرن از دوران رنسانس به‌تدریج به این سمت رفت که یک نظام جهانی ایجاد بکند و از اواخر قرن هجدهم، این‌ها کاملاً نظام جهانی را ایجاد کردند. در این نظام، قدرت‌های مستکبر عملاً استقلال کشورهای پیرامونی را از بین می‌برند تا منافع خودشان را تأمین بکنند. مستکبرین برای تأمین این هدف، لاجرم باید هویت فرهنگی، اعتقادی، دینی و اجتماعی این کشورها را هم تغییر بدهند.
وقتی که یک ملتی انقلاب می‌کند تا از این منجلاب و از این وضعیت دوزخی سیطره‌ی نظام جهانی خلاص بشود در واقع دنبال استقلال است؛ خب وقتی که ملت‌ها برمی‌خیزند و می‌خواهند با خیزش خودشان به این روندهای ظالمانه‌ی استثماری و استعماری خاتمه بدهند، طبیعی است که نظام سلطه واکنش نشان بدهد. یک واکنشش این است که انقلاب‌ها را خفه کند، کودتا راه بیندازد، جنبش‌ها را سرکوب و جنگ به پا کند. یک واکنش دیگرش هم در عرصه‌ی ایدئولوژی و فرهنگ است؛ تئوری‌سازی می‌کند و می‌خواهد ذهن جوان آرمان‌گرای انقلابی آن کشور بومی را تهی و نسبت به انقلاب بدبینی ایجاد کند. یکی از مفاهیمی که باید ذهن جوان انقلابی را نسبت به آن بدبین کرد همین «استقلال» است؛ مغالطه می‌کند و می‌گوید اصلاً استقلال یعنی چه! استقلال معنا ندارد! ما در یک جهان به هم پیوسته زندگی می‌کنیم که همه به همدیگر نیاز داریم.
از سال‌های ۱۹۶۰ به بعد وقتی استراتژیست‌های جهانی دیدند که با یک آرمان‌گرایی گسترده روبه‌رو شدند، سعی کردند هر نوع آرمان‌گرایی و هر نوع انقلابیگری و هر نوع استقلال‌طلبی و عدالت‌خواهی را -این چهار مورد را- کاملاً از نظر تئوریک و ایدئولوژیک مورد حمله قرار بدهند. گفتند اصلاً استقلال یعنی چه! اصلاً مگر می‌شود استقلال داشت؟ ما با مودت و پیوند و نزدیکی و با پیوستن با این نظام جهانی می‌توانیم زندگی کنیم.
از سال‌های ۱۹۶۰ به بعد وقتی استراتژیست‌های جهانی دیدند که با یک آرمان‌گرایی گسترده روبه‌رو شدند، سعی کردند هر نوع آرمان‌گرایی و هر نوع انقلابیگری و هر نوع استقلال‌طلبی و عدالت‌خواهی را -این چهار مورد را- کاملاً از نظر تئوریک و ایدئولوژیک مورد حمله قرار بدهند.

اما حقیقت این است که اگر ما دنبال پیشرفت، رفاه، آسایش، عدالت و توزیع متناسب ثروت در کشورمان هستیم، این‌ها از طریق پیوستن به این نظام جهانی به دست نمی‌آید بلکه کاملاً برعکس، این اهداف با اصالت دادن به استقلال ملی به دست می‌آید؛ منتها استراتژیست‌های نظام جهانی این را معکوس جلوه می‌دهند.
بروید مصر زمان مبارک را ببینید؛ مصر که علیه آمریکا شعار نداد، مصر که با آمریکا سازش کرد، مصر جلوی نظام جهانی نَایستاد؛ چرا وضع مردمش این‌گونه است؟ این دلیل نشان می‌دهد که این استراتژیست‌ها دروغ می‌گویند؛ یعنی ادغام در نظام جهانی و وابسته شدن و دور شدن از استقلال، رفاه و آسایش نمی‌آورد و اتفاقاً بدتر بندگی و بردگی و فقر می‌آورد.
البته استقلال به این معنا نیست که ما با دنیا قهر کنیم. منظور از استقلال این است که اجازه ندهیم دیگران به ما بگویند که در اقتصاد، فرهنگ و... چه کنیم.

* رهبر انقلاب مهم‌ترین فریضه‌ی دانشجویی را آرمان‌خواهی می‌دانند و در این زمینه راهبرد آرمان‌خواهی واقع‌بینانه را به دانشجویان پیشنهاد داده‌اند. از سوی دیگر یکی از آرمان‌های مهم پیش‌رو، ساخت جامعه‌ی اسلامی و تمدن نوین اسلامی است. جنبش دانشجویی برای حرکت مؤثر در این زمینه و کمک به تحقق این آرمان چه باید بکند؟
اولاً جنبش دانشجویی ما باید آرمان‌خواه باشد و این آرمان‌خواهی‌اش را با آرمان‌گرایی انقلاب اسلامی تعریف بکند. در آرمان‌گرایی انقلاب اسلامی، استقلال، عدالت، پیشرفت، آزادی، عزت و اقتدار را ما داریم. جنبش دانشجویی باید عدالت‌خواهی را در مقابل مدیران اشرافی و مدیران دارای حقوق‌های نجومی و مدیرانی که سیاست‌های نئولیبرالی را در کشور اجرا می‌کنند دنبال کند؛ این وجه عدالت‌خواهانه‌ی جنبش دانشجویی است.
ما برای اینکه بتوانیم از نظام اسلامی به دولت اسلامی و از دولت اسلامی به جامعه‌ی اسلامی و از آن به تمدن اسلامی برویم، نسخه‌ی راهنمای عمل می‌خواهیم. این نسخه‌ی راهنمای عمل را علوم انسانی موجود به ما نمی‌دهد. این نسخه را علوم انسانی متحول‌شده یا به عبارتی علوم انسانی اسلامی‌شده به ما می‌دهد.

محور بعدی این است که جنبش دانشجویی، استقلال‌طلبیِ ضدآمریکایی داشته باشد و وجه سوم جنبش دانشجویی این است که باید تحول نظام دانشگاهی کشور را به‌صورت جدی مطالبه کند. در زمینه‌ی این تحول یک وجه محوری، تحول در علوم انسانی است. ما باید تحول در علوم انسانی را مطالبه کنیم. ما برای اینکه بتوانیم از نظام اسلامی به دولت اسلامی و از دولت اسلامی به جامعه‌ی اسلامی و از آن به تمدن اسلامی برویم، نسخه‌ی راهنمای عمل می‌خواهیم. این نسخه‌ی راهنمای عمل را علوم انسانی موجود به ما نمی‌دهد. این نسخه را علوم انسانی متحول‌شده یا به عبارتی علوم انسانی اسلامی‌شده به ما می‌دهد. این را ما باید بخواهیم و این نظام دانشگاهی فعلی در مقابل تولید این نسخه مقاومت می‌کند. برای حرکت به سمت این فرایند تمدن‌سازی، باید علوم انسانی موجود را متحول کنیم تا نسخه‌ی تئوریک تمدن‌سازی اسلامی را تولید کنیم.

پیوندهای مرتبط:

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای