1386/06/04بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت
بسم الله الرحمن الرحیم
اولاً ایام مبارک شعبان و قلهی اعیاد شعبانیه یعنی نیمهی شعبان را به شما برادران و خواهران عزیز که در خدمت آرزوها و امیدهای نیمهی شعبان قرار دارید، تبریک عرض میکنیم. این تصادف هم تصادف جالب توجهی است که این روزها با نیمهی شعبان و ولادت حضرت حجت (سلام اللَّه علیه و عجّل اللَّه تعالی له الفرج) مصادف شده است؛ چون خصوصیت نیمهی شعبان و جشن ولادت حضرت بقیة اللَّه (ارواحنا فداه) عبارتست از امید و عدالت. دو نقطهی برجستهای که در انتظار ما و جشنگیری ما برای نیمهی شعبان وجود دارد، یکی مسئلهی امیدزایی است که نوید این ولادت و آیندهای که بر اثر این ولادت، دنیای بشر در انتظار آن است، خود این امیدزاست؛ و دیگر اینکه در آن جهانی که پس از آمدن آن بزرگوار شکل خواهد گرفت، برجستهترین خط، خط عدالت است. شما وقتی در همهی روایات و آثاری که راجع به آن بزرگوار و راجع به آن دوران آمده نگاه میکنید، میبینید اغلب تکیه بر روی این نیست که مردم در آن دوران دیندار میشوند - با اینکه دیندار هم میشوند - بلکه تکیه بر روی این است که مردم در آن وقت برخوردار از عدالت میشوند و قسط و عدل اقامه میشود؛ این مطلب در دعاها و زیارتهای آن بزرگوار و روایات هست. یعنی نقطهی برجسته در آن آیندهی پر از نوید، عبارتست از عدالت؛ بشر تشنهی عدالت است.
شما هم دولتی هستید که این دو خصوصیت را جزو شعارها و برنامههای عملکرد خودتان قرار دادهاید؛ هم به مردم امید میدهید، هم وعدهی عدالت میدهید. همان امید هم به خاطر این است که شما پرچم عدالت را بلند کردهاید و دم از عدالت میزنید. حقیقتاً هم خلأ امروز دنیا، بیش از همه چیز خلأ عدالت است. در کشور و جامعهی خود ما هم بیشترین چیزی که این جامعه تشنهی اوست، عبارت است از عدالت. وقتی ما به مشکلات، کمبودها، توقعات و انتظارات مردم و آرزوهای بلندی که در ذهن خود ما برای مردم هست، نگاه میکنیم، میبینیم تقریباً همهی اینها برمیگردد به مسئلهی تأمین عدالت؛ که اگر عدالت تأمین بشود، همهی این چیزها حل خواهد شد. شما عدالت را مطرح کردید، خیلی خوب است. البته ممکن است در این وادی طولانی و پرخطر و دشوار، شما بتوانید قدمهایی را طی کنید؛ ممکن است تا پایان راه، عمرهای ما یا فرصتهای خدمتگزاری کفاف ندهد؛ اما همین قدمی که میگذارید و جهتی که اتخاذ کردهاید، بسیار باارزش و زندهکنندهی این شعار است. بنابراین امسال، تصادف هیأت دولت و این هفتهی مبارک با نیمهی شعبان یک تصادف دلنشینی است و معناهایی را در ذهن انسان تداعی میکند.
شهید رجایی و شهید باهنر هم حقیقتاً از کسانی بودند که امروز برای ما، دو نقطه برای همین مفاهیم والا و باارزش محسوب میشوند؛ یعنی حقیقتاً آنچه آنها را به حرکت وامیداشت - که ما از نزدیک میدیدیم - عشق به عدالت و عشق به ارزشهای انقلاب و اینها بود. جا دارد که شما هفتهی دولت را به یاد آنها بزرگ و گرامی بشمارید و خودتان را به آن بزرگوارها منتسب بدانید. انشاءاللَّه یادشان گرامی باشد.
از وقتی شما مسئولیت را بهدست گرفتید، این سومین باری است که به مناسبت هفتهی دولت ما با شما ملاقات میکنیم؛ یعنی سه بار هفتهی دولت گذشت. این گذشتِ سریع عمر را ببینید که چقدر تکاندهنده است! مثل همین دیروز بود که نوبت اول هفتهی دولت این دولت جدید بود و ما نشسته بودیم. آنجا هم اتفاقاً من عرض کردم که فرصتهای خدمت، خیلی زودگذرند. ببینید فرصت خدمت چه زود میگذرد! این برای ما عبرت و درس است؛ از هیچ لحظهای نباید غفلت کرد و هیچ فرصتی را نباید از دست داد. شماها بحمداللَّه اغلب جوانید و دارای نشاط و نیروی جوانی هستید. از این فرصت حداکثر استفاده را بکنید؛ قوای جوانی، حوصلهی جوانی، روح ابتکار و روح جسارت و بلندپروازیای که در جوان هست را در خدمت این اهداف عالی قرار بدهید و خسته نشوید.
تقریباً دو سال است که شماها مشغول خدمتید. در این دو سال، آنچه که من از رفتار این دولت تلقی کردم، اینهایی است که عرض میکنم و تصور میکنم ناظران برخوردار از انصاف هم - که اکثریت نزدیک به اتفاق ملت ایران هستند - همین دریافتها و برداشتها را داشته باشند:
اولاً مسئلهی پایبندی به اصول و ارزشهاست که خیلی شاخص مهمی است. دولت، هم در قول و شعار - که مهم است - و هم در عمل، نشان میدهد که به اصول انقلاب و ارزشهای انقلاب پایبند است. توجه کنید به اینکه وقتی به همهی انقلابهای بزرگ دنیا نگاه میکنیم - تحولات عظیم سیاسی که در این قرون نوزدهم و بیستم میلادی در دنیا اتفاق افتاده و قبل از اینها انقلاب فرانسه - میبینیم این انقلابها در مدت کوتاهی به مبادی و اصول خودشان پشت کردند و بیوفایی کردند! این - بدون هیچ تحلیلی - برخاسته و برگرفتهی از متن تاریخ است. حالا گاهی اوقات این اصول را به زبان میآوردند؛ اما همه میدانستند که این مفاهیم تغییر کرده؛ هم در فرانسه و هم در انقلاب شوروی در مدت کوتاهی اینطور شد و این مبانی در قول و عمل تغییر کرد و دگرگون شد. در این خرده انقلابهایی هم که در این مدت در گوشه و کنار دنیا اتفاق افتاده، بدون استثناء - یعنی تا آنجایی که من اطلاع دارم، حتی یک مورد استثناء برای این پیدا نمیکنم - این مبانی تغییر کرده است.
این برای انقلاب ما یک پدیدهی معجزآسا و بینظیر است که ما امروز همان شعارهایی را میدهیم و همان اصول و مبانیای را برای خودمان برنامهی عمل قرار دادهایم که در اول انقلاب همانها اعلام شده بود؛ یعنی در برنامهریزیهای ما و در خواست ما، هیچ تخطیای از این اصول صورت نگرفته است. این خیلی مهم است. روشها تغییر پیدا میکنند، لکن مبانی و اصول باقی میمانند. این اصول اساسی باقی مانده. همهی دشمنی و خصومتی هم که با انقلاب ما انجام میگیرد، برای بقاء این اصول است. شاید در مرور زمان و در دورههای مختلف، غبارهایی بر روی این اصول نشست؛ اما امروز انسان میبیند که این اصول از همیشه شفافتر، زندهتر و برجستهتر مطرح است؛ در زبان شما و در شعارهای شما و در برنامههایی که اعلام میکنید، اینها مطرح میشود و شماها چون مسئول هستید، آنچه که میگویید، در مقام حرف باقی نمیماند و یک خط و شیار و عمقی را در جامعه بهوجود میآورد؛ این طبیعت مسئولیت است. البته در بینالهلالین عرض بکنیم که به همین علت، مسئولیت حرفزدنهای شما هم بالا میرود و اینطور نیست که حرفی که میگوییم، مثل خطی که روی آب میکشیم برطرف بشود؛ نه، حرفی که میزنید، در واقعیتها و در ذهنیتهای جامعه، تأثیرات ماندگاری دارد؛ حالا کوتاه یا بلند. پس شعارهای شما، فضای اصولگرایی و فضای ارزشهای انقلابی و فضای وفاداری به مبانی امام و انقلاب را بر جامعه حاکم کرده است؛ این خیلی چیز باارزشی است. اولین و مهمترین شاخصهی دولت شما این است.
دوم، همین پایبندی به عدالت است که عرض کردیم. ممکن است شماها نتوانسته باشید - یا تا آخر هم نتوانید - همهی آنچه را که در مورد عدالت میباید انجام داد، انجام بدهید؛ لکن نفس رویکرد شما به عدالت، چیز بسیار باارزشی است و هر مقداری که میتوانید بایستی حرکت کنید که:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل که گر مراد نجویم بهقدر وسع بکوشم
بهتر از این است که انسان اصلاً دم از عدالت نزند، عدالت را فراموش کند، عدالت را در لابهلای مفاهیم دیگری مخفی و گم کند و از ذهن و چشم انسان دور بشود. اینها جایز نیست. وقتی عدالت رو آمد و به عنوان یک معیار و شاخص اصلی مورد توجه قرار گرفت، بهطور قهری در برنامهها هم خواهد آمد. پایبندی به عدالت هم، شاخصهی بعدی است.
پایبندی به خدمت هم یکی از شاخصههای این دولت است که قابل ارجگزاری و ذکر است.
پرکاری این دولت هم انصافاً چیز برجستهای است؛ حتی بعضیهایی که مخالف هم هستند، این را نمیتوانند انکار کنند؛ یعنی بیانصافیها هرچه هم زیاد باشد، نمیتواند بر این حقیقت غلبه پیدا کند که دولت شما انصافاً دولت پرکاری است و تلاشتان و کارتان و تحرکتان خیلی زیاد است. این بسیار جای خرسندی دارد.
خصوصیت دیگر، شجاعت این دولت و قاطعیت اوست. این کار بزرگی که شما برای سهمیهبندی بنزین انجام دادید که یک قدم اولی است تا یارانهها هدفدار و هدفمند شده و به آن سرمنزل خود هدایت و مصرف بشوند - البته من میبینم در برخی از گوشهکنارهای دولت، خودشان هم گاهی به عظمت این کار توجه ندارند؛ خیلی کار بزرگی انجام گرفته که انشاءاللَّه اگر یادم ماند، بعد ممکن است اشاره کنم که این کار بایستی تا آن منزل آخر پیش برود و نباید در این کار هیچ توقفی و اختلالی ایجاد کرد - یا بقیهی اقدامهایی که شده، حاکی از شجاعت و قاطعیت این دولت است.
از جملهی خصوصیات دیگری که من یادداشت کردهام در اینجا بگویم، مسئلهی روحیهی تحولگرایی و نوآوری و اصلاح است. همینطور که الان آقای رئیسجمهور گزارش دادند، تغییراتی که در ساخت عمومی تشکیلات دستگاه و دولت داده میشود، خیلی کارهای اساسیای است. اصلاح هم واقعاً همینهاست که انسان بیاید و در جهت صلاح، بخشهای مختلف را نگاه کند و ساختها را بهطور اساسی تغییر بدهد و دگرگون کند.
یک خصوصیت دیگر هم که باز جای ذکر دارد، این است که این دولت در برابر زیادهخواهیهای استکبار، دچار انفعال نشد؛ این بهنظر من خیلی مهم است که در تعامل با دنیا، انسان جای خودش را بداند، خواست خودش را بداند، نیرو و قدرت خودش را بداند و بداند که باید چهکار کند. امروز دنیا یک میدان بی دردسر آرامِ بیرقیبی نیست که انسان بگوید: خب، ما هم منافعی داریم، دنبال منافعمان آرام آرام راه میافتیم و میرویم! نه، دنیا اینطور نیست. البته همیشه همینجور بوده؛ امروز با ارتباطات نزدیکی که بین افراد بشر هست، این تشدید شده. دنیا جای تعارض، جای کارشکنی و جای تعرض زورمندهاست به کسانی که زور ندارند یا کم زور دارند؛ به معنای واقعی، یک قانون جنگل در فضای سیاسی دنیا حاکم است. این کارهایی که الان دولتهای مستکبر و در رأسشان امریکا انجام میدهند، منطق عقلائی و عقلانی و سیاسی و بینالمللپسند دنبالش نیست؛ منطق زور دنبالش است. میگوید: چون میتوانیم، پس میکنیم! منطق، منطق زور است. در یک چنین دنیایی اگر انسان تسلیم شد و از خودش وادادگی نشان داد و بر سر مواضعش ایستادگی نکرد و از توان خودش در مقابله و مواجهه استفاده نکرد، قطعاً ضرر خواهد دید. در چنین دنیایی کسی رحم به کسی نمیکند! این ایستادگی در مقابل زیادهخواهی استکبار و احساس عزتی که در این میدان میشود، بهنظر من یکی از خصوصیات این دولت است. اینها خصوصیاتی است که بحمداللَّه هست.
در رساندن خدمت به افراد محروم جامعه و عدالت، به اعتقاد این مسئلهی سفرهای استانی خیلی مهم است. این کاری که آقایان بر دوش گرفتید و راه افتادید و رفتید و همهجای کشور را زیر پا گذاشتید و با مردم تماس گرفتید و از نزدیک درد دلهای مردم را - که از زبان مسؤولینشان، ائمهی جمعهشان و افراد شاخصشان گفته میشود - شنیدید، خیلی بهنظر من خوب است. بنده خودم سالهاست در مسائل اجرائی و غیر اجرائی این کشور هستم؛ اما وقتی به یک منطقهای مسافرت میکنم و برمیگردم، معلومات من نسبت به آن منطقه چند برابر معلوماتی میشود که انسان از روی کاغذ و در گزارشها و بهطور کلی میبیند. رفتن به سفر و مواجه شدن با واقعیتهای زندگی مردم، خیلی چیز مهمی است. چطور ممکن است کسی این را انکار کند یا دربارهاش تردید کند یا در فائده و سود او تشکیک کند؟ این خیلی کار مهمی است. این کار را شماها دارید انجام میدهید. البته زحمت هم دارد؛ زحمتش را هم قبول میکنید.
بحمداللَّه شما این موفقیتها را داشتهاید. حالا وظیفهتان در قبال این موفقیتها چیست؟ وظیفهتان شکر است؛ شکر خداست. مبادا کسی از شما - چه آقای رئیسجمهور، چه یکایک حضرات - تصور کنند که اینها را شما بودید که انجام دادید. نه، خدای متعال بود که به شما این توفیق را داد. هرکاری که شما کردید به توفیق الهی بود، با قوّتی بود که خدا به شما داده بود، با شوقی بود که خدا در دلتان گذاشته بود، با فرصتی بود که خدا برای خدمتگزاری به شما داده بود. مبادا غرور ما را بگیرد؛ که یکی از بزرگترین لغزشگاهها غرور است؛ که انسان بگوید منم که این کارها را کردهام و منم که این چیزها به ذهنم رسید. انسان وقتی به عملکردهای خودش نگاه میکند و به تجربه و در طول زمان لغزشهای خودش را، اشتباهات خودش را و سادهنگریهای خودش را در مییابد، آن وقت میفهمد که آنجایی که موفقیتی بدست آمد، آن موفقیت کار چه کسی بود؛ والّا اگر قرار بود ما خودمان باشیم، همهاش همین لغزشها و بیتوفیقیها و اینها بود! البته انسان لغزشها و اشتباهات خودش را خیلی زود نمیفهمد؛ بهمرور میفهمد. من امروز که به عملکردِ ده سال پیش و پانزده سال پیش خودم نگاه میکنم، اشکالاتی را در آن مشاهده میکنم که آن روز هیچ نمیفهمیدم؛ امروز میفهمم. انسان به مرور اشتباهات خودش را درک میکند؛ زود درک نمیکند. آن اشتباهات به ما درس میدهد که اگر یکجایی، موفقیتی هم از ما دیده شد و کار خوب و درستی هم اگر از ما سر زد، این جز به توفیق الهی و به کمک الهی نبوده. بنابراین در چالهی غرور نیفتید که بیرون آمدن از این چاله خیلی دشوار است و کمک الهی را لازم دارد. ضمناً به آنچه که شده هم بسنده نکنید؛ البته سفارشهایی هم داریم که عرض میکنیم:
سفارش اول ما مسألهی «سند چشمانداز» است. در گزارش آقای رئیسجمهور یک جملهی کوتاهی گفته شد و اسم سند چشمانداز آمد؛ لکن این کافی نیست. سند چشمانداز، یک مسألهی فرادولتی است؛ مال این دولت و آن دولت و این سیاست و آن سیاست و این جریان و آن جریان نیست؛ محصول یک کار فشرده و متراکم است؛ کارِ کارشناسی شده است؛ و درست هم هست. این سند، در واقع برنامهی کلان بیستسالهی ماست و یک سند به معنای حقیقی کلمه است. آنچه که در این سند گفته شده، تعارف نشده. باید در همهی برنامهریزیها - چه در قانونگذاری که قانونگذارها مسؤولش هستند، چه در اجرا و مقررات اجرائی که شماها مسؤولش هستید - سند چشمانداز را مورد ملاحظه قرار بدهید؛ بسنجید و ببینید کجاها در جهت سند چشمانداز نیست، آنجا را تصحیح کنید و نگذارید زاویه بخورد. این فقط مسؤولیت رئیسجمهور نیست - اگرچه رئیسجمهور، بیشترین مسؤولیت را در این زمینه دارد - بلکه مسؤولیت یکایک شما آقایانی است که در رأس دستگاههای اجرائی قرار دارید. یعنی واقعاً سند چشمانداز را بعنوان یک میثاق، مبنای عمل قرار بدهید. این یک نکته و سفارش مؤکد من است.
سفارش دوم مسألهی تقویت کارشناسی است. من حرفهایی را که مخالفان شما و منتقدان باانصاف و بیانصاف شما در زمینهی کارشناسی نشده بودنِ کارهای دولت ذکر میکنند، هیچ جدی نمیگیرم و آنها ملاک قضاوت من نیست؛ چون میبینم که یک جاهائی کارهای کارشناسی بسیار خوبی هم انجام میگیرد؛ اما میخواهم تأکید کنم بر اینکه کار کارشناسی را حقیقتاً جدی بگیرید؛ بخصوص در کارهای مبنایی و بنیانی، مثل مسألهی برنامهریزی و بودجهنویسی، یا مسألهی شوراها و امثال اینها؛ اینها کارهای بنیانی و ماندگار است؛ یعنی باید بماند. اگر کارِ کارشناسی عمیقِ دقیقِ همهجانبهی متبحرانهای انجام گرفت، این کار ماندگار خواهد شد؛ والّا اگر چنانچه گوشهی کارشناسیاش سائیده بود، زحمات شما به هدر خواهد رفت. اولاً خود شماها ممکن است در آینده به اشتباهاتی که اتفاق میافتد، واقف بشوید و بعضی اشتباهات دیگر قابل جبران نیست؛ دیگر اینکه کسانی که بعد از شما میآیند و آیندگان - شما که فقط برای همین دورهی دولت خودتان این کارها را انجام نمیدهید، شما میخواهید این کارها در ساختار تشکیلاتی دستگاه کشور باقی بماند - آنها را جدی نخواهند گرفت؛ بر خلافِ آنوقتی که کار کارشناسی دقیق شده باشد. بالاخره در پایهها، کوچکترین اشتباه در محاسبه، خطرات بزرگ درست میکند. فونداسیون یک ساختمان با دیواری که بین دو اتاق کشیده میشود، فرق میکند؛ آنجا محاسبات باید خیلی دقیق و کارشناسی باشد تا بنا باقی بماند و دچار مشکل نشود. این هم یک مسئله است.
البته در این کار کارشناسی، مسئلهی تعامل با نخبگان هم - که من مکرراً هم به شماها گفتهام و هم با آقای رئیسجمهور مکرر صحبت شده - مطرح میشود؛ یعنی از نخبگان استفاده کنید. نخبگان کشور زیادند و در این جمع و جمعهای مرتبط با این جمع هم منحصر نمیشوند. ما انصافاً آدمهای نخبه در کشور کم نداریم؛ در دانشگاهها هستند، در محیطهای کاری و تحقیقاتی هستند. گاهی که انسان با افراد نخبه برخورد میکند، میفهمد که همه هم آماده و مشتاقند و دلشان میخواهد کمک کنند؛ جویا و خواهان اینها باشید. البته این باید در عمل نشان داده بشود تا نخبگان بیایند و خودشان را عرضه کنند که یک مسئلهی مهمی است.
یک سفارش دیگر من مسألهی تعامل با دیگر قواست. خوشبختانه امروز روابط قوهی مجریه با قوهی مقننه و قوهی قضائیه روابط خوبی است؛ لکن در بدنه باید این تعامل تقویت بشود؛ یعنی کوشش بشود که تعامل منطقی و صحیح برقرار شود. البته من هیچ عقیده ندارم که مجلس در رابطهی با دولت، از وظایف خودش صرفنظر کند؛ نه، مجلس باید به وظائفی که نسبت به دولت دارد، سختگیرانه، منتها خیرخواهانه، عمل کند. دولت هم مطلقاً از اختیارات خودش نباید عدول بکند و باید از اختیاراتی که قانون و قانون اساسی به او داده، حداکثر استفاده را در قبال سایر قوا بکند. اما روح تعامل، روح توافق و سازگاری باید بر هر سه دستگاه حاکم باشد.
نکتهی دیگری که میخواهم سفارش بکنم، مسألهی اطلاعرسانی است که آن روز هم در اجتماع کارگزاران دولتی(۱) گفتم؛ واقعاً اطلاعرسانی را قوی کنید؛ رسانههای مناسب را تغذیه کنید؛ رسانهی ملی هم باید در مورد دولت کار فعالانه بکند. البته کار اطلاعرسانی، کارِ ظریفی است؛ اینطور نیست که یک نفر مقابل دوربین بنشیند و خطاب به مردم بگوید که ما این کار را کردیم، آن کار را کردیم؛ مردم هم وقتی شنیدند، کاملاً همه قبول کنند و باور کنند که بله، این کارها شده! اصلاً اطلاعرسانی اینگونه نیست. اطلاعرسانی یک کار هنرمندانه است. خوراک و مایهی اصلیاش را به رسانهی ملی بدهید، رسانهی ملی هم کار کند؛ بهطور هنرمندانه اطلاعرسانی کنید تا مردم تا عمق جانشان قبول کنند. الان هم خیلی از کارهای شما را مردم نمیدانند؛ یعنی از کارهای بزرگ و کارهای ملی اطلاع پیدا نمیکنند، چه برسد به کارهای بخشی و استانی، چه برسد به کارهای ساختاری! این کارهای ساختاریای که جزو خدمات مهم شماهاست و به آنها افتخار هم میکنید و جا هم دارد، مردم اصلاً به آنها توجه پیدا نمیکنند. اینها را باید تفهیم کرد و برای مردم بیان کرد. این کار برای مردم هم امیدزاست، هم روشنگر است، هم کمک و حمایت مردم را به دنبال دارد، و هم روشنگر در مقابل انتقادهاست.
البته این را هم بگویم: از انتقاد هم اصلاً عصبانی نشوید. بعضی از انتقادکنهای از دولت، هدفشان این است که شما را عصبانی کنند، خسته کنند و از جا در ببرند؛ اصلاً انتقاد با این هدف انجام میگیرد. یا عیبجوییهای بیخود؛ دیدهاید گاهی یک خبری را تیتر میکنند، بزرگ میکنند؛ فردا، پسفردایش معلوم میشود اصلاً دروغ است و اصل ندارد! اینها هم کارهایی است که بعضیها انجام میدهند. مطلقاً حالت عصبانیت و بیتابی نباید به شما دست بدهد. بعد هم شما از همان انتقاد - ولو غیرخیرخواهانه باشد - استقبال کنید؛ چون گاهی در انتقادهای خصمانه هم حقایقی وجود دارد که انتقاد کننده از روی خیرخواهی نمیگوید، اما انتقادش واقعی است؛ چه برسد آن کسانی که از روی خیرخواهی از شما انتقاد میکنند. اصلاً هیچ نرنجید و از انتقاد استقبال کنید.
نکتهی بعدی که میخواهم سفارش کنم، این است که از بخش فرهنگ رفع مظلومیت کنید. بخش فرهنگ انصافاً بخش مظلومی است. الان در گزارش آقای رئیسجمهور، اصلاً اسمی از فرهنگ نیامد؛ یا در اولویتبندیها این اولویت فدای اولویتهای دیگر شد و آنها تقدم پیدا کرد که در کوتاهی وقت، بیان بشود! این مظلومیت است دیگر. واقعاً مسألهی فرهنگ را دست کم نگیرید. خیلی از مشکلات جامعهی ما با فرهنگسازی حل میشود. توجه بکنید که امروز، عمدهقوای دشمنان ما در جبههی فرهنگی دارد کار میکند. این جنگهای روانی، این فعالیتهای فرهنگی، این بودجههای پنهان و آشکاری که برای منحرف کردن ذهنها میگذارند، همهاش مربوط به مسئلهی فرهنگ است. فرهنگ مثل هواست که انسان وقتیکه این هوا را استنشاق کرد، با هوایی که استنشاق کرده و با آن جانی که گرفته، میتواند دو قدم بردارد و جلو برود؛ بقیهی کارها همه برخاستهی از آنچیزی است که شما استنشاق کردهاید. اگر چنانچه یک جایی، هوای مسمومی تزریق بشود، نتیجهای که در اندامها دیده خواهد شد تابع آن مسمومیتی است که در این هواست. اگر فضا را با دود یا مخدری تخدیر کنند، وقتی شما آن را استنشاق کردید، رفتار شما متناسب با آن چیزی خواهد شد که استنشاق کردهاید؛ فرهنگ یک چنین حالتی دارد. فرهنگ را دست کم نگیرید؛ خیلی مهم است. بنابراین صرف وقت کنید و در بودجه هم برایش پول و فصول قابل توجهی بگذارید تا جهتِ ارزشی به فرهنگ بدهید. از جملهی کارهایی که مسؤولین فرهنگی دولت خیلی باید به آن بپردازند و واقعاً یک دقیقه را در آن فروگذار نکنند، این است که به فرهنگ عمومی جامعه و ابزارها و وسائل فرهنگی، جهت ارزشی بدهند. چون تلاش زیادی شده تا جریانهای فرهنگی و عاملهای فرهنگی - هنر و ادبیات و شعر و سینما و بقیه - در جهت غیر ارزشی حرکت کنند و راه بیفتند. شما باید کمک کنید و همهی تلاشتان را بکنید که به تحرکات فرهنگی کشور در جهت ارزشی جهت بدهید.
به همین مناسبت و در همین جهت، من به مسألهی علم و تحقیقات بپردازم. خیلی باید به مسألهی نهضت علمی در کشور اهمیت داد؛ باید آن را جدی گرفت. من عرض بکنم: هیچ کشوری - از جمله کشور ما نخواهد توانست به آرزوهای ملی و بزرگ خود دست پیدا کند، مگر آنوقتی که در مسابقهی علمی بتواند یک جایگاه و رتبهای پیدا کند. عقبماندگی علمی، حتماً عقبماندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را بهدنبال خود دارد. این وحشیهایی که امروز دنیا را در قبضهی خودشان گرفتهاند و حقیقتاً بویی از انسانیت و معنویت نبردهاند، به برکت علم است که توانستهاند این تسلط را پیدا کنند؛ علم را یاد گرفتند. من مکرر گفتهام: مثل یک آدم چاقوکشی که عاقل است؛ قدارهبند و چاقوکش است؛ میرود یک علمی را یاد میگیرد و به برکت این علم، همان چاقوکشی را هم از دست نمیدهد! اینها همینطورند. آدم میبیند، اینها حقیقتاً چاقوکشهای دنیایند؛ این مستکبرین، قدارهبندها و عربدهکشهای دنیایند؛ منتها به علم مجهزند. حالا شما خیلی نجیب، خیلی متدین، خیلی شریف، خیلی اصیل، خیلی خانوادهدار؛ او بی اصل و نسب، بیریشه، بیخانواده؛ اما او مجهز است، شما مجهز نیستید؛ شما بیسوادید، او باسواد است؛ میآید بر شما تسلط پیدا میکند؛ بروبرگرد ندارد.
خودتان را عالم کنید. کشورتان و ملتتان را در قافلهی علم جلو ببرید. ما در این زمینه عقبماندگی داریم. لعنت خدا بر آن کسانی که در هنگام خود، اولویت علم و تحقیق را در این کشور نفهمیدند و کشور را عقب نگه داشتند؛ بعد هم دیگر آن همتهای والا در این کشور دیده نشد که بتواند عقبماندگی را جبران بکند. حالا انقلاب شد؛ انقلاب بکلی ورق را برگرداند و مسیر را عوض کرد. ما میتوانیم این عقبماندگی را جبران کنیم. البته اگر بخواهیم عیناً همان خطی را که دیگران رفتند دنبال بکنیم، دائماً و تا ابدالدهر از آنها عقب خواهیم ماند. راههای میانبر وجود دارد. آفرینشِ الهی راههای تو در توی عجیب و غریبی دارد؛ آنها را باید کشف کرد. همهی این پیشرفتهای علمی، کشف راههای میانبر است. اینقدر راههای میانبر وجود دارد که اگر شما آنها را پیدا کردید و کشف کردید و پیش رفتید، خواهید توانست ناگهان خودتان را در آن منزل مقدم این مسابقه بیابید و پیدا کنید. البته پیدا کردن راه میانبر بدون داشتن مقدمات علمی، امکانپذیر نیست. مقدمات علمی را باید گذراند و مردم را باید عالم و دانشمند کرد؛ منتها کار تحقیق را باید جدی گرفت. پس مسألهی نهضت علمی و جهش علمی، مهم است.
بودجهی تحقیقات هم حقیقتاً یکی از آن نقاط ضعف ماست. من گاهی که با دانشگاهیها و اساتید و مسؤولین بخشهای علمی کشور مواجه میشوم، این مسألهی بودجه تحقیقات را مطرح میکنند. سه، چهار سال است که مرتب به ما گفتهاند بناست به سه درصد بودجه برسد؛ اما حالا مثلاً با شش دهم درصد یا هفت دهم درصد داریم پیش میرویم و کار میکنیم! واقعاً خیلی کم است. همهاش وعده میدهند آقا بهتر خواهد شد و نمیدانم چه خواهد شد؛ اثری هم دیده نمیشود. بودجهی تحقیقات را حقیقتاً زیاد کنید؛ به جاهای دیگر فشار بیاورید، ولی این را پیش ببرید. این معاونت علمی و تحقیقیای که بحمداللَّه اخیراً در ریاستجمهوری تشکیل شد، این از آن کارهای بسیار مهم است - یکی از کارهای ساختاری همین است - به آنها میدان بدهید، راه را باز کنید، کمک کنید و از آنها مطالبه کنید و بخواهید؛ آنها میتوانند این کارها را پیش ببرند. یکی هم این مسأله است.
یک مسئله هم مسئلهی سیاستهای اصل ۴۴ است که حالا بهطور موردی من این را عرض میکنم؛ سیاستهای اصل ۴۴ خیلی مهم است. لایحهای که به مجلس داده شد، نواقصی داشت؛ در مجلس هم بعضی از نواقص آن را برطرف کردند؛ من میخواهم توصیه کنم به گونهای رفتار شود که این لایحه با اهداف ذکر شدهی در این سیاستها تطبیق کند؛ یعنی حقیقتاً این خط غلطی که در سالهایی از اوائل انقلاب به ناحق در امر اقتصاد کشیده شده و همینطور هم ادامه پیدا کرده، این خط را کور کنید و به خط درست بروید! این با مسئلهی عدالتخواهی و آن چیزی که ما در سیاستهای اصل ۴۴ ذکر کردیم، هیچ منافاتی هم ندارد؛ یعنی مسئلهی عدالتخواهی را حتماً در نظر بگیرید؛ منتها اقتصاد کشور باید شکوفا بشود؛ نیروهای مردمی باید به میدان اقتصاد بیایند و کار کنند؛ این هم با حرف و گفتن عملی نمیشود، عمل و اقدام لازم دارد و باید حس بشود.
حالا بحث سرمایهگذاری مطرح میشود؛ یک وقتی اینجا - چند سال قبل از این - یک جلسهی مفصلی از مسئولین بخشهای مختلف اقتصادی برگزار شد؛ یکی از آقایان حرف خوبی زد؛ گفت: ما به خارجیها میگوییم بیایند اینجا سرمایهگذاری کنند! خب خارجیها نگاه میکنند ببینند سرمایهگذارهای داخلی ما در داخل کشور سرمایهگذاری میکنند یا نه!؟ این ویترین ماست؛ اگر دیدند کسانی در داخل که قدرت سرمایهگذاری دارند، در داخل کشور با خیال راحت سرمایهگذاری میکنند، آن وقت آنها هم تشویق میشوند و میآیند؛ اما وقتی ببینند اینها خودشان اینجا سرمایهگذاری نمیکنند، خیلی مشکل است که سرمایهگذار خارجی را انسان قانع کند که بیا اینجا سرمایهگذاری کن تا ما از آن سرمایهگذاری تو استفاده کنیم! اینها همهاش در سیاستهای اصل ۴۴ مورد توجه قرار گرفته است.
یک مسئله هم که باز یک مسئلهی موردی است که میخواهم عرض بکنم، مسئلهی این گرانیهاست؛ این را واقعاً فکری برایش بکنید. گرانیها - بخصوص در مسئلهی مسکن و برخی از کالاها - واقعاً وجود دارد و به مردم فشار میآورد. البته حل مسئلهی گرانی، یک کار ریشهای است. بدیهی است که مهار تورم، یک کار علمی، ریشهای و بنیانی است که مقدمات و اصولی دارد و تا آن اصول انجام نگیرد، خواهد بود؛ منتها کارهای ضربتی هم باید انجام داد. بالاخره نمیشود نشست تا این کارهای بنیانی، یک روزی به نتیجه برسد؛ نه، واقعاً یک فکری بکنید؛ کاری بکنید. حالا من نمیخواهم در آن زمینه که چه کار خواهید کرد، پیشنهاد کنم. البته این را هم بگوییم که در گرانی، هم عوامل واقعی و هم عوامل کاذب و روانی دخالت دارند؛ گاهی یک کلمه حرف و یک تصمیم نادرست و نسنجیده، ناگهان این موج گرانی را تحریک میکند و تورم را در بخشهای مختلف بالا میبرد و انتظاراتی را به وجود میآورد که امیدواریم انشاءاللَّه این را هم بتوانند آقایان دنبال کنند.
به خدا توکل کنید. از خدای متعال توفیق بخواهید. رابطهتان را روز به روز با معنویت و خدای متعال تقویت کنید. مبادا اشتغالات کاری، شما را از ذکر و توجه و پرداختن به معنویات باز بدارد! یعنی یکی از خطرها این است که در عملزدگی غرق بشویم و از آن ارتباط قلبی خودمان غافل بمانیم. آن چیزی که پشتوانهی نشاط و شور و شوق و تحرک و توفیق ماست، کمک الهی است. کمک الهی را باید به معنای واقعی کلمه از خدا خواست و از خدا طلب کرد. هم باید نعمت الهی را - نعمت این مسئولیت و این توفیق خدمتی که به شما داده - شکر کرد و هم اینکه ازدیاد و دوام و استمرار آن را از خدای متعال طلب کرد و خواست. لذا این احتیاج دارد به توجه؛ این ایام ماه شعبان را مغتنم بشمارید. در این صلوات شریف ظهرها میخوانید: «الّذی کان رسولاللَّه - صلّی اللَّه علیه و اله - یدأب فی صیامه و قیامه فی لیالیه و ایّامه بخوعا لک فی اکرامه و اعظامه الی محلّ حمامه»؛ یعنی پیغمبر تا لحظهی مرگ هم ماه شعبان و روزها و شبهای شعبان را گرامی میداشتند و همهی شعبانها در زندگی آن بزرگوار اینطور بود؛ که بعد در همین صلوات میخوانید: «اللّهم فأعنّا علی الاستنان بسنّته فیه و نیل الشّفاعة لدیه»؛ سنت این بزرگوار را در این ماه انشاءاللَّه ادامه بدهید؛ توجه، دعا، ذکر و آماده شدن برای ورود در ماه مبارک رمضان.
امیدواریم که خداوند متعال به شماها توفیق بدهد و اجر امام بزرگوار ما را از این خدماتی که شماها میکنید و زحماتی که میکشید - که پیش خدای متعال اجر دارد - انشاءاللَّه افزایش بدهد و روح مطهر شهدا را از شما و ما راضی کند.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۱) دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام، ۹/۴/۱۳۸۶
پیوندهای مرتبط:
در این رابطه ببینید: