اوّلین توصیهای که ما به تشکّلها میکنیم، این است که حضور داشته باشند؛ حضور. مقصود فقط حضور جسمانی نیست؛ هم حضور فکری، هم حضور بیانی -که حالا تبیین را بعداً عرض خواهم کرد- هم احیاناً حضور جسمانی آنوقتی که لازم باشد در مسائل اصلی کشور؛ یعنی هم دوستان انقلاب، هم دشمنان انقلاب باید مواضع شما را در زمینهی مسائل مهمّ کشور بدانند؛... منتها در این اعلام موضع چند نکته باید مورد توجّه قرار بگیرد؛ اوّلاً مستدل باشد... دوّم اینکه بهنگام باشد...
تحلیلتان را مردم بدانند، منعکس کنید. همین نشریّات دانشجویی چیز خوبی است؛ البتّه به شرطی که با این گرایشی که این آقای رئیس عزیز تشکیلات بیان کردند، وفادار بمانند و این استدلالهای انقلابی شما را منتشر بکنند تا مردم اینها را بخوانند؛ یعنی واقعاً تحلیلهای دانشجویی تحلیلهایی باشد که مردم مطّلع بشوند. خب، یکی از کارهای آسان به نظر من این است که در سخنرانیهای قبل از خطبههای نمازجمعه یک برنامهریزی بکنند، دانشجوهایی که اهل حرف زدن هستند، از طرف جمع پشتیبانی بشوند، کمک بشوند، متنهای خوبی تهیّه کنند، بروند در نماز جمعه [بخوانند]...
حضور جسمی -یا به قول شماها حضور فیزیکی- هم گاهی لازم است؛ اجتماعات لازم است، اجتماعات هیچ اشکالی ندارد، البتّه قانونی باشد. حالا یک وقت قانون یک جا ممکن است یک سختگیریای بکند، یک اشکالی داشته باشد، ایرادی ندارد؛ حالا بالاخره همیشه که همهچیز برطبق مراد انسان نیست؛ اجتماعات شما خوب است، اجتماع داشته باشید در مسائل مهم و به شیوهی درست. اینکه مثلاً فرض کنید علیه برجام بروند جلوی مجلس شورای اسلامی اجتماع کنند، من فکر نمیکنم یک منطقی پشت سر این باشد.
تبیین و قانع کردن دلها
وظیفهی دوّم تبیین؛ تبیین. تبیین اساس کار ما است. ما با ذهنها مواجهیم، با دلها مواجهیم؛ باید دلها قانع بشود. اگر دلها قانع نشد، بدنها به راه نمیافتد، جسمها بهکار نمیافتد؛ این فرقِ بین تفکّر اسلامی و تفکّرات غیر اسلامی است...
تفکّر اسلامی تبیین است. فَاِنَّما عَلَیکَ البَلاغ؛ به پیغمبر خدا میگوید وظیفهی تو رساندن است، حرف را باید برسانی. باید تبیین کنید؛ حرفهایتان را، نظراتتان را بگویید؛ در مسائل مهمّ کشور؛ در مسئلهی اقتصاد مقاومتی تبیین کنید، در مسئلهی پیشرفت علمی -اینها مسائل مهمّ کشور است- در مسئلهی ارتباط با آمریکا [تبیین کنید]؛ برای خیلیها روشن نیست. برای شما که مجموعههای دانشجویی هستید، اگر روشن نیست، بروید برای خودتان روشن کنید؛ اگر روشن است، برای مجموعهی دانشجویی تبیین کنید. چرا بنده اینقدر اصرار دارم که ارتباط با آمریکا نبایستی برقرار بشود حتّی مذاکره، جز در مسائل مشخّص و معیّنی که حالا اقتضای مصلحت باشد؛ علّتش چیست؟ خب این یک دلیلی دارد؛ این دلیل را سیاستمدارهای حتّی طرفدار با آمریکا هم یک جاهایی تأیید کردند.
افزایش سطح آگاهی سیاسی و دینی
کار سوّم: سطح آگاهی سیاسی و دینی خودتان را افزایش بدهید. نگویید ما همه چیز را بلدیم، به همه چیز مسلّطیم؛ نه، گاهی سطح آگاهیهای سیاسی کم است، گاهی سطح آگاهیهای دینی کم است. امروز امکانات فراوان است برای این معنا؛ هم در مورد سیاست، هم در مورد دین. حالا در مورد دین، مثلاً حوزهی علمیّهی قم امروز ظرفیّت خیلی خوبی برای تفکّرات دینیای که بتواند در اختیار شما قرار بگیرد، دارد...
تورهای علمی؛ خیلی از شماها از پیشرفتهای کشور واقعاً مطّلع نیستید؛ یعنی سنّتان هم اقتضا نمیکند؛ دبیرستان بودید حالا هم آمدهاید دانشگاه، فرصت نکردهاید. ما دائم گفتیم نانو، شما میدانید که بله یک نانویی وجود دارد، یک کسانی هم دارند کار میکنند؛ نرفتید آزمایشگاه نانو را ببینید، نرفتید بعضی از آزمایشگاههای علمی را یا محصولات علمی را ببینید، نرفتید کارهای خدماتیای را که بعضی از نهادهای خدماتی کردهاند ببینید؛ واقعاً تورهای علمی بگذارید، بنشینید تفاهم کنید، چهل پنجاه نفر از بچّهها راه بیفتند بروند اینجا آنجا و ببینند. خب شما مناطق آزاد را میبینید غصّهدار میشوید -حق هم دارید- امّا بروید اینچیزها را هم ببینید تا امیدوار بشوید، خوشحال بشوید؛ و ببینید اینچیزها هم در کشور هست؛ این سطح آگاهیها را بالا میبرد.
[ایجاد] کرسیهای آزاداندیشی، البتّه همراه با حضور و راهنمایی اساتید برجسته.
افزایش مخاطبان در سطح دانشجویی
یک وظیفهی دیگری برای تشکّلها وجود دارد و آن توسعهی مخاطبان در سطح دانشجویی است؛ مخاطبانتان را افزایش بدهید. از این پنج میلیون دانشجو، تعداد کسانی که مخاطبان شما هستند خیلی کمند، نسبتشان خیلی نسبت پایینی است؛ کاری کنید که این نسبت بالا برود؛ نمیگویم صددرصد، نمیگویم هشتاددرصد امّا بالاخره نسبت را بالا ببرید. اینهم راه دارد؛ راهش را پیدا کنید. شما که اینقدر خوشفکرید، بااستعدادید، باذوقید ببینید چهجوری میشود مخاطبان گستردهتری را پیدا کرد. خب، [این هم] الزاماتی دارد: باید انسان اخلاق داشته باشد، حوصله داشته باشد، تحمّل شنیدن حرف مخالف داشته باشد -از این چیزها لازم است دیگر- مسلّط بر مطلب باشد تا بتواند. گاهی اوقات حتّی لازم میشود که انسان [فقط] با یک مخاطب حرف بزند؛ یعنی برای اقناع یک مخاطب. [برای] خود بنده در آن دورانهای کذائی سختِ اختناق، اتّفاق افتاده بود که دو ساعت، سه ساعت با یک نفر صحبت میکردم سر یک قضیّهای که او را قانع کنم؛ گاهی با دو نفر، گاهی با پنج نفر، گاهی جلسات مکرّر نوبهای، گاهی همینطور دفعی؛ اینها چیزهایی است که اثر میگذارد. بنابراین مخاطبانتان را توسعه بدهید.
دفاع صریح و بدون تقیّه از نظام اسلامی
مطلب پنجم -که اینهم بهنظر من لازم است- در دفاع از نظام اسلامی هیچ تقیّه نکنید و صریح باشید؛ نظام اسلامی مایهی افتخار است. بله، در دنیا و در داخل، کسانی هستند که بخواهند نظام اسلامی را کمقدر جلوه بدهند -هستند کسانی از این قبیل- امّا اینها اشتباه میکنند و راه غلطی را دارند میروند؛ بعضیها عمداً، بعضیها هم از روی ناآگاهی. نظام اسلامی مایهی شرف است، مایهی افتخار است؛ دشمن شما نقصها را میبیند و با تکیهی بر آن نقصها و قصورها و کمبودها مدام میخواهد بزند توی سر انقلاب؛ در قبال آن نقصها و کمبودها، چندین برابر پیشرفت هست، موفّقیّت هست. مهمترین موفّقیّت این است که امروز ۳۷ سال، ۳۸ سال است که یک جبههی عظیم قدرت مادّی -از شرقی تا غربی و انواع و اقسامش- سعی کردهاند این انقلاب را و این ملّت را و این نظام را به زانو دربیاورند و نتوانستهاند؛ مگر این شوخی است؟...
البتّه اینکه میگویم از نظام دفاع بکنید، بعضیها عادت کردهاند نظام را بهمعنای رهبری میگیرند؛ مثلاً در فلان قضیّه، ضدّ نظام حرف زد، یعنی ضدّ رهبری، یا از طرف نظام دارد حمایت میشود، یعنی [از طرف] رهبری؛ بنده مقصودم این نیست. رهبری، بخشی از نظام است؛ مراد من از دفاع از نظام بههیچوجه دفاع از رهبری نیست؛ دفاع از مجموعهی نظام است که مجموعهی ارزشهای درهمتنیدهای است که بحمدالله اینجور استوار مانده. این را بدانید جوانهای عزیز! بنیهی این انقلاب خیلی قوی است؛ قدرتِ رویش و استعداد رویش او خیلی بالا است؛ نیرو میخواهد، کمک میخواهد، توان میخواهد، الحمدلله دارد. البتّه مشکلات هم هست؛ چه مشکلات داخلی، چه مشکلات خارجی. نمیشود [این را] بدون مشکلات فرض کرد؛ همهی حوادث اصلاحی عالم، بالاخره یک مشکلاتی در پیش روی خودشان داشتهاند؛ جمهوری اسلامی هم دارد، انقلاب اسلامی هم دارد.
تداوم و توسعهی اردوهای جهادی
مطلب ششم، اردوهای جهادی را توسعه بدهید، تداوم بدهید. من خوشحال شدم که این جوان آمد اینجا و از اردوی جهادی صحبت کرد و شرح داد. بله، همین حرفهایی که ایشان گفت، همه مورد تأیید من است؛ این اردوهای جهادی، هم تمرین است، هم خدمت است، هم خودسازی است، هم آشنایی با فضای جامعه است؛ خیلی چیز با ارزشی است. روزبهروز اینها را بتوانید توسعه بدهید؛ جهاد هم هست، واقعاً جهاد است؛ کار است، جهاد است، تلاش است، خدمت به محرومین است.
البتّه این حرفهایی که راجع به روستا گفتند حرفهایی است که ما سالها در دولتهای مختلف، گفتهایم. حالا آن مطلبی که من قبل از نماز گفتم که رهبری در کارهای اجرائی نمیتواند دخالت کند مگر در یک موارد خاص، یک نمونهاش همین است؛ دربارهی روستاها، بنده به دولتهای مختلف -این دولت، دولت قبل، دولت قبل او، دولت قبل او- مکرّر سفارش کردهام. راههای روشنی هم دارد؛ حالا چند موردش را این جوان بیان کردند؛ [یکی] صنایع مناسب با روستا که اگر راه بیفتد [کارساز است]. صنایع کوچکی هست که متناسب با روستا است؛ فرض کنید باغهای ارومیّه مثلاً درختهای سیب دارد، سیبهای اینها میافتد و میریزد روی زمین -بنده دیدم این را- و کود میشود. قیمتش آنقدر ارزان است که برای صاحب باغ نمیارزد که پول بدهد این را جمع کنند بفرستند یک جایی! [یعنی] قیمت ندارد؛ درحالیکه اگر فرض کنید کارخانهی افشرهسازی یا کمپوتسازی یا فلان، همانجا تشکیل بشود، همهی این ثروت زنده میشود. راهها اینجوری است؛ یعنی هیچ راه پیچیدهی دشواری وجود ندارد؛ خیلی راههای آسانی است، با سرمایهگذاریهای کوچک. گاهی به ما میگویند آقا! اگر یک شغل بخواهیم درست بکنیم، صد میلیون لازم دارد؛ این شغلهایی که من میگویم، صد میلیون که هیچ، گاهی ده پانزده میلیون هم لازم ندارد. [اینها] راههای روشنی است؛ خب باید همّت کنند و بکنند. بنابراین به نظر من اردوهای جهادی خیلی خوب است؛ پرداختن به مسئلهی روستاها مهم است.
توجه به سبک زندگی ایرانی اسلامی در اندیشه و عمل
هفتم، سبک زندگی اسلامی ایرانی را در اندیشه و عمل دنبال کنید؛ مسئلهی مهمّی است. بنشینید رویش فکر کنید، مصداقهایش را مشخّص کنید، بعد خودتان عمل کنید و این را به عنوان دستورالعمل [منتشر کنید]؛ فرض کنید یک جزوه منتشر بشود در مورد سبک زندگی اسلامی من باب مثال در مسیرها. حالا بنده در آن مثالهایی که آن دو سه سال قبل از این راجع به این قضیّه زدم، مسئلهی پشت چراغ قرمز ایستادن را هم مثال زدم؛ همین موضوع را میشود گسترش داد؛ میشود تبیین کرد. کار شماها است؛ کار شما جوانها است که هم حوصله دارید، هم استعداد دارید، هم مغزش را دارید، [هم] تواناییاش را دارید؛ خب، بکنید این کارها را.
تقویت گفتمانهای اصلی انقلاب
هشت، گفتمان عدالت، اقتصاد دانشبنیان، پیشرفت ایرانی اسلامی، شتاب در یافتههای علمی؛ اینها گفتمانهای اصلی است؛ این گفتمانها را تقویت کنید. گفتمان اقتصاد مقاومتی خیلی گفتمان مهمی است. بله، ممکن است چیزی به نام اقتصاد مقاومتی اجرا بشود و درواقع اقتصاد مقاومتی نباشد امّا میشود هم چیزی به نام اقتصاد مقاومتی اجرا بشود و کاملاً اقتصاد مقاومتی باشد؛ یا لااقل بخشی از آن باشد. الان ظاهراً کارهای خوبی دارد انجام میگیرد؛ آنطوری که به من گزارش دادند؛ نه گزارش شخص مسئولین، گزارشهای بیرون از مسئولیّتهای مسئولین هم به من داده میشود، گزارشهای نسبتاً خرسندکنندهای است. احتمالاً کارهای خوبی انجام بگیرد به شرطی که اینها ادامه پیدا کند. من همیشه گفتهام که این سلسلهمراتب عمل، از بالا تا پایین یک سلسلهمراتب انسانی است؛ همهی انسانها مغز دارند، دل دارند، اراده دارند، عزم دارند؛ در این سلسلهمراتبِ پنج شش واسطهای، [اگر] یکیشان نخواهد انجام بدهد کار انجام نمیگیرد. مثل یک سیم برق نیست که اگرچنانچه شما اینجا دکمه را زدی، صد چراغ روشن بشود؛ نه، این سیمهای وسط همهشان دارای ارادهاند، دارای عزمند؛ انسانها هستند. باید نظارت بشود، باید کنترل بشود، باید دنبالگیری بشود، باید رصد بشود، باید مطالبهی دائمی بشود و شماها میتوانید در این زمینه نقش ایفا کنید. این مسئلهی اقتصاد مقاومتی است، مسئلهی عدالت همینجور است، پیشرفت ایرانی اسلامی همینجور است. بنده این توسعهی غربی را بههیچوجه قبول ندارم؛ پایههایش غلط است، مبانیاش غلط است، بسیاری از فروعاتش غلط است، امّا معتقدم -نمیخواهم هم کلمهی توسعه را که درواقع برگرفتهی از تعبیر غربی و انگلیسی است، به کار ببرم، عمداً کلمهی پیشرفت را به کار میبرم- این پیشرفت اسلامی ایرانی میتواند به عنوان یک گفتمان، به عنوان یک خواست عمومی مطرح بشود. شتاب در یافتههای علمی از همین قبیل است.
تشکیل یک جبههی واحد ضدآمریکایی - ضدصهیونیستی در سطح دانشجویان جهان اسلام
یکی دیگر از مسائلی که به نظرم میتوانید شما انجام بدهید تشکیل یک جبههی واحد ضدّآمریکایی و ضدّصهیونیستی در سطح دانشجویان جهان اسلام است؛ این کار را بکنید. بنشینید، فکر کنید، بعد یک جبههی ضدّصهیونیستی و ضدّآمریکایی [تشکیل بدهید]. امروز وسیلهی ارتباط هم آسان است، دیگر نامهنگاری و پست و تلگراف و مانند اینها لازم ندارد. در فضای مجازی تماس بگیرید، کمااینکه در موارد مشابهی این کار انجام گرفته. به قول این فرنگیمآبها یک کمپینهای عمومی دنیای اسلامی تشکیل بدهید علیه تسلّط آمریکا، از لحاظ ضدّیّت با سیاستهای آمریکایی و سیاستهای صهیونیستی. میلیونها عضو وارد این مجموعه بشوند، وارد این جریان فکری بشوند و برایشان خوراک تهیّه کنید؛ آنوقت آنها هم برای شما خوراک تهیّه میکنند، چون در دنیای اسلام هم بالاخره افکار خوب دانشجویی وجود دارد؛ یک جمعیّت عظیم دانشجویی در دنیای اسلام به وجود بیاورید.
پرهیز از اتهام بیجا به افراد مبنی بر غیرانقلابیبودن
دهمین مطلب به شما عزیزان تشکّلها این است که هرکسی را به صِرف اینکه با فکر شما بهطورکامل انطباق ندارد متّهم به انقلابی نبودن نکنید. ممکن است کسی صددرصد با فکر شما منطبق نباشد، یک اختلافاتی داشته باشد، پنجاه درصد مثلاً منطبق باشد امّا انقلابی باشد؛ انقلابی بودن بالاخره معیارهایی دارد، این معیارها در او ممکن است وجود داشته باشد؛ فوراً آدمها را متّهم به ضدّانقلاب یا غیر انقلابی نباید کرد. همینطور که من روز چهاردهم خرداد در حرم حضرت امام (رضواناللهعلیه) بیان کردم، انقلابیگری هم مثل ایمان است و مراتبی دارد؛ مرتبهی اوّل، مرتبهی دوّم، مرتبهی سوّم؛ بله، بعضی از مراتبش بالاتر است و بهتر است، بعضی مراتبش پایینتر است امّا همه مؤمنند، حساب مؤمن با غیر مؤمن فرق میکند، با منافق فرق میکند ولو درجاتشان درجات یکسانی نباشد.
همافزایی تشکلهای انقلابی دانشگاهها
یازدهمین مطلب، تشکّلهای انقلابی با هم همافزا باشند. گاهی شما با هم اختلافاتی دارید؛ تشکّلهای انقلابی سر یک چیزهایی با هم اختلاف دارند؛ خب داشته باشند، درعینحال با این اختلافات همافزایی داشته باشید، نقاط مشترک را بگیرید؛ یعنی اختلافات موجب نشود که به یقهگیری و به مقابله و این چیزها بینجامد؛ این را به نظر من در محیط دانشگاه سعی کنید جا بیندازید؛ رواداری و تحمّل؛ تحمّل مخالف که مصداق کاملش هم این است.
نگاه راهبردی به انقلاب و تفکر دربارهی آینده
آخرین مطلب، به انقلاب نگاه راهبردی داشته باشید؛ برای بیست سال، سی سال آینده فکر کنید همچنانکه دشمن شما فکر میکند. عزیز من! شما امروز مثلاً بیستودو سه سالت است، بیستوسه چهار سالت است، بیستوپنج سالت است؛ بیست سال دیگر شما یک مرد چهل ساله، چهلوپنج ساله هستید و احتمالاً منشأ یک خدمت بزرگ، یک کار بزرگ در این کشور خواهید بود. نمیگویم که حتماً باید شغل دولتی داشته باشید. حالا آن خواهرمان، دختر عزیزمان مکرّر گفت که اینهایی که میآیند بیرون، فکر شغل برایشان بشود؛ برای پنج میلیون دانشجو چطور فکر شغل بکنند؟ مگر میشود چنین چیزی؛ اصلاً مگر کسی که فارغالتّحصیل میشود حتماً باید بیاید کارمند دولت بشود! نه، بروند بازار آزاد، بروند کار کنند، بروند کار پیدا کنند؛ البتّه دولت باید کمک کند شکّی نیست امّا اینجور نباشد که حالا هرکس میآید بیرون، حتماً باید برود مثلاً فرض کنید که در یک سِمت دولتیِ پایین یا بالا قرار بگیرد. امّا بالاخره رؤسای جمهور آینده، وزرای آینده، نمایندگان مجلس آینده، مسئولین گوناگون آینده از میان همین شماها هستند؛ دانشجویان امروزند؛ نگاهی بکنید که شامل آن روز بشود، دنیایی تصویر بکنید که آن روز که میخواهید در آن دنیا نقشآفرینی بکنید آن دنیا را بپسندید؛ یک چنین تصویری داشته باشید؛ این تصویر آرمانی را دنبال کنید.