1385/07/13بیانات در دیدار اساتید و اعضای هیأت علمی دانشگاهها
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
برادران و خواهران عزیز، استادان محترم و اعضای هیئتهای علمی دانشگاهها، خیلی خوش آمدید.
مقصود اصلی از این جلسه - که چند سالی است هر سال ما این را داریم - دو چیز است؛ اگر چه مقاصد دیگری هم ممکن است در کنار این دو چیز بر این محفل دوستانه و صمیمی مترتّب بشود. اول از آن دو چیز، اعلام احترام به مقام استاد و مقام علمی شخصیتهای علمی کشور است. ما خواستیم با این نشست، با این فرصت نسبتاً وسیع چند ساعتهای که هر سال اینجا گذاشته میشود و میدانی که اساتید محترم پیدا میکنند تا نظرات خودشان را در یک تریبون عمومی و سراسری - که پخش خواهد شد - بیان کنند، تکریم خودمان را نسبت به اساتید محترم اعلام بکنیم و نشان دهیم. و این به نظر ما، یک هدف مهمی است. اگر ما از عالِم تکریم کردیم، علم تکریم خواهد شد و اگر علم تکریم شد، رشد و رواج و گسترش خواهد یافت؛ و ما برای آیندهی کشورمان، به این احتیاج داریم.
هدف دوم این است که در یک جلسهی دوستانه و صمیمی، دور از رسمیتهای سمیناری و تقیّداتی که معمولاً وجود دارد، جمعی از زبدگان و فرزانگان و مطّلعان امور دانشگاه و علم کشور، عمدهترین مسائل دانشگاهها را اینجا مطرح کنند؛ البته مسائل مربوط به جنبههای علمی دانشگاه و آن چیزهایی که به اساتید، بیشتر مرتبط میشود، تا فضای این جلسه و فضای ذهن مسئولان علمی کشور و به تبع آن، فضای عمومی کشور با مهمترین مسائل دانشگاهها و نیازهای آنها و آیندهنگریهایی که در این زمینه میشود کرد، آشنا بشود. ما هر سال که این جلسه را داشتهایم، من خودم شخصاً از بیانات دوستانی که اینجا صحبت کردند، بهرهمند شدم و استفاده کردم؛ نکات خوبی برای من روشن شده و به دنبال آن، اقدامات مناسبی و خوبی هم صورت گرفته است. هیچ شک نکنید که ما در این ده، دوازده سال اخیر، یک حرکت نوِی را در زمینهی پیشرفت علم، رشد علم، رشد تحقیق و تنوّع و نوآوریهای گوناگون آن، داریم در کشورمان تجربه میکنیم؛ اگرچه از اول انقلاب این حرکت آغاز شده، اما در این سالهای اخیر، رشد بیشتر و بهتری داشته است؛ لکن اینها هنوز گامهای بسیار اوّلی و ابتدایی است. لذا ما همچنان به نظرات، پیشنهادها و نکتهبینیهای شما برای پیشرفت علم در کشور نیاز داریم. در این جلسه، بخشی از این نیاز انشاءاللَّه برآورده خواهد شد.
حالا من آماده هستم. هدف، اظهارات من نیست؛ من در این جلسه مایلم بیشتر شنونده باشم. حالا اگر وقتی در آخر باقی ماند، چند جملهای هم عرض خواهم کرد؛ اما عمده ترجیح میدهم که من در این جلسه بشنوم.
* * *
مطالبی که شنیدیم به نظر من مطالب مفید و متنوّعی بود؛ ممکن است بعضی از دوستان، بخشی از این مطالب را تصدیق نکنند، لکن طرح این موضوعات در این جلسه یقیناً مفید بود؛ ذهن ما و ذهن مسئولان و دستاندرکاران را باز میکند و بیش از پیش به جوانب و آفاق مختلف در زمینهی مسائل دانشگاهی متوجه میکند. آنچه که من در این مجال کوتاه عرض میکنم، دو، سه مطلب و نکتهی کوتاه است:
یکی این است که ما وقتی میخواهیم دربارهی نیازهای کنونی جامعهی دانشگاهی و محیط دانشگاهی و علم حرف بزنیم، از دو دیدگاه، با دو زبان میتوانیم حرف بزنیم؛ یک زبان، زبان تشویق کننده و به حرکت درآورنده، و یک زبان، زبان مأیوس کننده و دلسرد کننده است. من خواهشم این است که اساتید محترم، مسئولان محترم در همه جا - سر کلاس، در مجامع علمی و در بیان گزارشها - آن زبان اول را به کار بگیرند، نه زبان دوم را. ما سرعت پیشرفتمان در این چند سال اخیر - طبق آمارهایی که بنده در اختیار دارم و به من ارائه دادهاند - در دنیا، درجهی اول است. من اخیراً مراجعه نکردهام؛ اما این آمار را حدود یک ماه و نیم پیش دیدهام؛ آمار حسابشدهای است و دقیق و درست است. سرعت پیشرفت علمی کشور ما در سطح دنیا در درجهی اول است، نه در سطح منطقه. لکن آنی که بالفعل دست ما را گرفته و آن نقطهای که بالفعل در آن قرار داریم، چندان راضیکننده نیست. این هر دو واقعیت، باید در کنار هم دیده بشود. هر دو درست است؛ هم اینکه ما الان کمبودهای زیادی داریم، جایگاهی که ایستادهایم، جایگاهی نیست که ما را به عنوان یک عنصر ایرانی و مسلمان، و دارای نگاههای بلند به افقهای دور راضی بکند و هم اینکه در عین حال حرکتی که ما کردهایم، این حرکت، حرکت بسیار خوب و پُرشتابی بوده است؛ این شتاب را باید نگذاریم کم بشود. البته باید بیشترش هم بکنیم.
من حدود یک سال و نیم پیش در یک مجمع علمی - شبیه همین مجموعهی شما، که جوانها و دانشجوها و زبدهها و اینها بودند - گفتم من انتظارم این است که ما پنجاه سال دیگر (نمیگویم ده سال، پانزده سال دیگر) در دنیا و در سطح عالم، حرف اول علمی را بزنیم؛ یعنی مرزهای علم را ما تعیین کنیم. کار به جایی برسد که زبان ما - که زبان فارسی است - در دنیا زبان علم بشود. این، آن افقی است که جلوِ چشم من است. برای اینکه به این نقطه برسیم، اولاً باید باور کنیم که این میشود. اگر شما که استادید، آن آقا که دانشجوست و آن شخص سومی که مدیر و در رأس تشکیلات است، باور نداشته باشد که این کار عملی است، بدانید قطعاً نخواهیم رسید. باید باور کنیم.
من حرفم این است: من میگویم زمینههای این باور موجود است. اولاً استعداد ما ایرانیها در زمینههای علمی، در دنیا اثبات شده است؛ از طرق مختلف، این معنا تحقیق و بررسی شده است و از نظر من، قطعی است. در پیشرفتهترین دانشگاههای دنیا، عنصر ایرانی از متوسط استعدادهایی که در آن دانشگاه بوده، سطحش بالاتر است؛ یعنی متوسط استعدادِ ایرانی از متوسط استعداد جهانی، سطحش بالاتر است. هم زمینههای طبیعی کشور، این را نشان میدهد. ما در جای خوبی از دنیا قرار داریم، از جمعیت خوبی برخورداریم، با سطح جغرافیایی خوبی قرار داریم و با این نسبتی که ما از لحاظ جمعیت و سطح ارضىِ جغرافیایی نسبت به کل بشریت و کل عالم داریم، امکاناتمان بالاست و کشور فقیری نیستیم. من یک وقتی آمار اینها را در همین سخنرانیهای عمومی گفتهام و پخش شده، نمیخواهم تکرار کنم. ما تقریباً یک صدمِ جمعیت دنیا را داریم و یک صدمِ وسعت ارضىِ کرهی زمین را هم داریم؛ آن وقت ذخایر ما در زمینههای مهمترین عناصر تشکیلدهنده و پیشبرندهی تمدن کنونی دنیا - یعنی فولاد، مس و چند عنصر دیگر - بیش از یک درصد است؛ سه درصد، چهار درصد، پنج درصد؛ به نفت یا گاز که میرسیم، ناگهان رشد جهشیای هم مشاهده میکنیم. استعداد انسانی هست، استعداد طبیعی هست و تجربهی کارکرد هم هست. ما نگاه میکنیم هر جایی که تلاش کردیم، زحمت کشیدیم و یک توجهی نشان دادیم، پیش رفتیم. خوب، حالا آقای دکتر مرندی رنجها و دردها و غصهها و نگرانیهای سه، چهار سال اولِ انقلاب در زمینهی کمبود پزشک، کمبود استاد دانشگاه و کمبود فضای آموزشی دانشگاه و آموزش و پرورش را بیان کردند؛ یک داستانی است، که آن روزها از مشاهدهی این کمبودها، چه بر ماها میگذشت! برای جراحی قلب، هفت، هشت سال در این کشور وقت داده میشد. یک نفر میخواست مثلاً برود قلبش را عمل جراحی کند، دریچهاش را عوض کند، یا عمل پیوند رگ و غیره انجام دهد، بایستی هشت سال منتظر میماند! این مال بیست سال پیش است. خیلیها هم میمردند. ما امروز وقتی به آن گذشته نگاه میکنیم، میبینیم حرکت کشور در این زمینهها، یک حرکت غیر قابل تصوری است؛ حرکت، خیلی خوب بوده. کار کردیم، نتیجهاش را هم داریم مشاهده میکنیم. همین رویان(1) - که آقای دکتر گُورابی گزارش دادند - و این ماجرای سلولهای بنیادی که اینها با امکانات کم توانستند به آن دست پیدا کنند و پیشرفتی که در این زمینه کردهاند و در این سمیناری که دو سال قبل در اینجا تشکیل شد و دانشمندان دنیا، آمدند و با آنها مصاحبه شد و گواهی و اظهار شگفتی کردند؛ اینها یک داستانهایی است که واقعاً جا دارد به عنوان مایههای افتخار، جلوِ چشم ما باشد. ما شخصیتهایی از قبیل مرحوم دکتر کاظمی آشتیانی - که حالا من مقیّدم از این جوان پاکباختهی مؤمنِ فاضلِ کارآمد، و مدیر حقیقتاً انقلابی و مؤمن اسم بیاورم - داریم و الان هم در کشور، فراوان هستند و در بخشهای مختلف دارند کار میکنند؛ و کارهای خوبی هم انجام گرفته است. وضع دانشگاههای ما امروز با بیست، بیستوپنج سال قبل قابل مقایسه نیست؛ پیشرفتهایمان خیلی خوب است.
البته من یک اشارهای بکنم به آن آمارهایی که گفتیم تحلیل لازم دارد و آنچه که آقای دکتر ملکزاده گفتند. ببینید این معیارها و ملاکها، و عناصر نمرهدار برای اینکه یک دانشگاهی نمره بیاورد یا نیاورد، همهاش عناصر علمی نیست؛ گاهی یک عناصری است که شما اصلاً قبولش ندارید؛ من نمیخواهم حالا تصریح کنم. بنده این عناصر تشکیلدهنده و نمرهآور را برای اینکه یک دانشگاه در آمارهایی جهانی نمره بیاورد، دیدم؛ بعضی از اینها را شما قبول ندارید. اگر زمان وزارت آقای دکتر ملکزاده یا آقای دکتر مرندی یا آقای دکتر فاضل یا دیگران بنا بود که این معیارها اقدام بشود، خودِ این وزرا حاضر نبودند با فرهنگ اسلامی و ایرانی ما قبول کنند. یک مقداریش هم البته مسائل علمی است. شکی نیست که ما در آغاز کاریم؛ من اول هم گفتم، قدمهای اولیم. باید این قدمها را پیدرپی برداریم، باید پیش برویم و باید باور کنیم که «میتوانیم». من حرفم این است. شما با این باور و با این نگاهِ همراه با اذعان و قبول قابلیتِ این جوانهای مؤمن ما و پیشرفتی که کردهاند، کمبودها را یکی یکی بشمرید؛ هیچ اشکالی ندارد. این ما را تشویق خواهد کرد به این که این کمبودها را کم کنیم و روزبهروز پیش برویم. جوانی هم که از شما این را میشنود، همچنین تشویق خواهد شد به اینکه پیش برود و شوق و امید پیشرفت در دل او بیشتر خواهد شد؛ برخلاف اینکه ما نگاهمان، نگاه منفی باشد، نگاه مأیوسکننده باشد، که این را من قبول ندارم.
نکتهی دوم و به نظر من نکتهی اساسی؛ شما آقایان و خانمهایی که اینجا تشریف دارید، گزیده و نمونهای هستید از اساتید کشور. آنچه که اساتید ما برای پیشرفت علم، وجههی همت خودشان باید قرار بدهند، اولاً «شجاعت علمی» در همهی بخشهاست؛ هم در بخشهای علوم انسانی، هم در بخشهای علوم تجربی، هم در بخشهای نزدیک به عمل و فناوری، و هم در بخشهای علوم پایه. نظریه را دنبال کنند، تولید کنند، خلق کنند، ابداع کنند، نقد کنند؛ چشمبسته و تقلیدی نباید کار را دنبال کرد. مشکل ما در گذشته همیشه این بوده که در زمینههای مختلف - در همهی زمینههای علمی - چشمبسته و تقلیدی نگاه کردیم که ببینیم غربیها چه میگویند. درست است که غربیها حداقل دو قرن، دو قرن و نیم از ما در حرکت علمی جلوتر بودند و به مناطق خیلی عجیب و باورنکردنیای هم رسیدند؛ در این تردیدی نیست. ما هم عقب ماندیم؛ با همهی افتخارات گذشتهمان، به خاطر تنبلیها و سوءسیاستها؛ در این تردیدی نیست. اما من قبلاً هم گفتهام، ما از شاگردی کردنِ پیش کسی که بلد است، ننگمان نمیآید؛ ولی میگوییم نباید فکر کنیم که ما همیشه باید شاگرد بمانیم. معنای این نگاه تقلیدی، این است: ما همیشه باید شاگرد بمانیم. نوآوری لازم است. اعتماد به نفسِ شخصی و اعتماد به نفسِ ملی در اساتید ما، یک ضرورت است. اولاً، استاد ما شخصاً اعتماد به نفس داشته باشد و کار علمی بکند. به آن کار علمیاش تکیه بکند و افتخار کند. ثانیاً، اعتماد به نفسِ ملی داشته باشد. به قابلیت و تواناییهای این ملت اعتماد داشته باشد. اگر این معنا در یک استاد وجود داشته باشد، این سرریز خواهد شد در محیط درس، در کلاس درس، در انتقال به دانشجو و تأثیر تربیتی خودش را خواهد گذاشت. و ثالثاً پرکاری؛ ما یک مقداری از ناحیهی کمکاریهایمان و تنبلیهایمان - در بخشها و سطوح مختلف - ضربه خوردیم. باید کار کرد و از کار نباید خسته شد. بنابراین نوآوری و ابتکار، شجاعت علمی، اعتماد به نفس شخصی و ملی و کارِ متراکم و انبوه، علاج کارِ پیشرفت علمی ماست. مخاطب این هم اساتید دانشگاهند.
نکتهی سوم این است که - این شاید دنبالهی آن مطلب قبلی باشد - بنده از چند سال قبل از این، مسئلهی تولید علم و نهضت علم و خطشکنی علمی را مطرح و درخواست کردم. امروز خوشبختانه این به یک خواست عمومی در محیطهای دانشجویی و علمی تبدیل شده است. میبینیم بارها از زبان دانشجوها و اساتید تکرار میشود. ما هم با پیشرفتهایی که در زمینههای مختلف علمی و فناوری داشتهایم - که خوب، خیلیهایش هم آشکار است و در تبلیغات آمده؛ مثل مسائل مربوط به انرژی هستهای و غیره؛ خیلیهایش هم نیامده؛ یعنی واقعاً کارهای نیمهکارهای است که در جهت کاملتر شدن و کامل شدن هست، و ما در کشور زیاد داریم - به این چیزها افتخار میکنیم. و همینطوری که گفتم، نگاهمان نگاهِ امیدوارانه است و به عنوان اینکه «ما میتوانیم».
اما یک نکته را باید بگوییم: خطشکنی علمی و عبور از مرزهای علم همچنان در کشور ما، جدی نشده است. ما میخواهیم علما و دانشمندان ما، راههای میانبر را پیدا کنند؛ راههای کشف نشده را از این بینهایت مسیرهایی که در عالم طبیعت وجود دارد و بشر باید یکی پس از دیگری کشف بکند. ما میخواهیم راههای کشف نشده را کشف بکنیم. اینی که میتوانیم فلان ابزارِ فناوری را، فرض کنید سانتریفیوژرا برای کار هستهای، که دیگران قبل از ما، سالها پیش، پیدا کردند و تولید کردند و استفاده و بهرهبرداری کردند، خودمان بسازیم، البته کار بزرگی است که بدون کمک دیگران توانستهایم انجام بدهیم و نسلهای جدید آن را تولید کنیم، در این شکی نیست؛ اما این یک کار بکر نیست؛ این کار انجام شده و راه رفتهای است که دیگران رفتهاند و ما هم که بنا بوده تا پنجاه سال دیگر، تا صد سال دیگر محروم بمانیم - بنا نبود این فناوری و این دانش به کشوری مثل کشور ما و ملت ما داده بشود - جوانها، دانشمندان و پژوهشگران ما توانستهاند با پیگیری و تلاش خودشان به دست آورند و این چیز باارزشی است؛ اما من میگویم در زمینهی علم و فناوری، آن کاری را که ذهن بشر به آن دست نیافته است، آن را وجههی همت قرار بدهید و دنبال بکنید؛ این طوری است که ما خط مقدم علم را شکستهایم و یک قدم به جلو برداشتهایم. آن وقت میتوانیم این را ادعا بکنیم؛ و این ممکن است. البته برداشتن قدمهای جدید، مستلزم پیمودن راههای رفتهشده و طیشدهی به وسیلهی دیگران است؛ در این شکی نیست. اما هیچوقت نباید ذهن را از کاوش و جستجو برای یافتن راههای میانبر محروم و ممنوع کرد. ما این را در کشور لازم داریم.
یک نکته که در بیانات بعضی از دوستان هم بود - بیان هم کردند و من هم اینجا یادداشت کرده بودم که رویش تکیه بکنم - این است که ما باید تحقیق را، که حقاً و بدون شک باید پژوهش و تحقیق مورد توجه و اهتمام بیشتری قرار بگیرد، در کشور اولاً با توجه به نیازهای آن، هدفدار کنیم؛ یعنی ببینیم واقعاً کشور به چه احتیاج دارد و پژوهشها را در جهت نیازهای کشور قرار بدهیم، که در خلال بیانات بعضی از دوستان هم روی آن تکیه شده بود و کاملاً هم درست است. و این لازمهاش این است که ما بانک اطلاعات و مرکزی داشته باشیم. همه بتوانند بدانند چه لازم است، چه انجام شده است و چه لازم است برای تکمیل یک پژوهش، تا بتواند این قطعات گوناگون در کنار هم جمع بشود. این هم یک نکتهی ذیل همین نکته است - که باز بعضی از دوستان تذکر دادند و من هم یادداشت کردم - که ما باید نظام اعطای امتیازات علمی را در دانشگاه تطبیق کنیم با این چیزها. والّا صرف اینکه مثلاً یک مقاله در یک مجلهی آی.اس.آی منتشر کرده یا چه تعداد مقاله منتشر کرده، کافی نیست؛ یعنی محقق و پژوهشگر ما نباید برای کسب رتبهی علمی به دنبال این باشد که مقالهای را تهیه و تولید کند که برای کشور هیچ فایدهای ندارد و هیچ خلأیی از خلأهای پژوهشی کشور را پر نمیکند. بله، آن کسی که آن را در مجله چاپ میکند، ممکن است برایش مفید باشد یا برای کس دیگری و جای دیگری مفید باشد؛ اما برای کشور مفید نیست. این کار را میکند صرفاً برای اینکه رتبهی علمی به دست آورد. این نظام باید به هم بخورد؛ این درست نیست. نظام اعطای امتیازات علمی و آییننامههایی که در این زمینه هست، باید تطبیق کند با همین مطلب که کدام تحقیق منطبق است با نیاز کشور، و کدام تحقیق، تکمیلکنندهی یک زنجیرهی تحقیق و پژوهش است. ما گاهی در زمینههایی یک زنجیرهای داریم؛ حلقههای وسطِ این زنجیره مفقود است. تأمین این حلقهها خیلی اهمیت خواهد داشت. پس هدفدار کردن تحقیق علمی با توجه به نیازهای کشور و نیازهای صنعت و بقیهی بخشهای حیاتی کشور است.
یکی هم مسئلهی تربیت دینی دانشجویان است. امروز خوشبختانه در سطح دانشگاههای کشور، ما اساتید مؤمن، مخلص، دارای باورهای عمیق دینی و دارای حس اعتماد به نفس ملی، فراوان داریم. اینها تربیتشدههای دوران انقلاب هستند که خوشبختانه در سطح دانشگاه، در همه جا، با پایههای والای علمی مشغول خدمت هستند؛ که این مایهی خرسندی و افتخار است.
تربیت دینی دانشجویان، بایستی یکی از اهداف مجموعهی اساتید دانشگاهی کشور باشد. دانشجو را باید هم متدین و هم دارای باورهای ملی - همان اعتماد به نفس ملی که عرض کردیم - بار آورد. خلاف این را من گاهی از بعضی از دانشگاهها و بعضی از کلاسهای درس میشنوم. استادی میآید طوری دربارهی کشور حرف میزند که دانشجو از اینکه ایرانی است، بیزار میشود. این بیانصافی است؛ این برخلاف مصلحت این جوان و برخلاف مصلحت این نسل عمل کردن است. باید جوان را به هویت ملی و باورهای ملی خودش پایبند کرد؛ طوری که افتخار کند که ایرانی است و افتخار هم دارد. واقعاً افتخار دارد ایرانی بودن؛ آن هم ایرانی که امروز به خاطر مواضع سیاسیاش و مواضع بینالمللیاش در دنیای اسلام، عزیزترین است. اگر شما امروز در همه جای دنیای اسلام بروید، نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران، عزیزترین ملت در چشم ملتها هستند؛ از شرق دنیای اسلام بگیرید تا غرب دنیای اسلام؛ از آسیا تا آفریقا؛ همه جا همینطور است. خوب، جوان ایرانی به این موقعیتی که دارد، علاوهی بر مواریثِ فرهنگىِ تاریخیاش و افتخارات تاریخیاش، و علاوه بر استعدادهای موجود کشور - انسانی و طبیعی - چرا دلخوش نباشد؟ چرا او را مأیوس کنیم؟ از این چیزها گاهی مشاهده میشود، که البته برادران و خواهران عزیزی که اینجا تشریف دارید و همچنین بقیهی اساتید، این را جزوِ وظایف خودشان بدانند. احیاء و رشد بخشیدنِ به هویت اسلامی و دینی و ایرانىِ جوانمان، یکی از مهمترین مسائل ماست و کمک فراوانی هم به پیشرفت کشور میکند.
وقت تمام شد. از جلسهی امروز بنده خیلی خرسندم. از دوستانی که در بهرهمندی ما از این مجلس همکاری و کمک کردند، چه شما برادران و خواهرانی که اینجا تشریف آوردید، چه کسانی که صحبت کردند و چه دوستانی که مدیریت جلسه را بر عهده داشتند، من از همهشان صمیمانه سپاسگزارم و امیدوارم که خداوند برکات و رحمت خودش را در این ماه - بالخصوص - و در همهی ایام سال، انشاءاللَّه بر شما برادران و خواهران عزیز و محیط علم و دانشگاه کشور نازل کند.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) پژوهشکدهی رویان در سال 1370 به عنوان مرکز جراحی محدود با هدف درمان، پژوهش و آموزش ناباروری افتتاح گردید و در سال 1377 مجوز مرکز تحقیقات علوم سلولی را از شورای گسترش دانشگاههای علوم پزشکی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دریافت نمود. این پژوهشکده، فعالیتهای پژوهشی و آموزشی و نیز درمانی خود را در قالب شش گروه پژوهشی جنینشناسی، ناباروری مردان، ناباروری زنان، ژنتیک تولید مثل، اپید میولوژی و بهداشت ناباروری و نیز سلولهای بنیادی (بنیاختهها) انجام داد.
پیوندهای مرتبط:
در این رابطه ببینید: