وقت وداع دیده به رویش دچارتر
من بی قرار بودم و او بی قرارتر
نام تو را اگر به کوه کنده ام خطاست
عشقی و بر کتیبه ی دل ماندگارتر
هر سو که گم شدند تو را یافتند و باز
از بی شمار گمشدگان بی شمارتر
عمری مرا هوای غمت پرورانده است
پروردگارتر شو... پروردگارتر
بر من خیالت از همه سو راه بسته است
دل بسته ام به پر زدنی بی حصارتر
هر چند همنشینی ما آب و آتش است
ای کاش می نشست کمی در کنارتر