سلام آقای مهربان زیارتنامه ها
پیامبر نخلستانهای مدینه
که سرشاخههایش ابتدای راههای آسمان است
پیامبر کوچههای خاکی
که همیشه در دسترس بود
بال عباش
پهن که میشد
باران میآمد و
شبه جزیره بوی پروانه میگرفت
بیکرانه دستهایش لانه پرندهها
گیسوانش پریشانی بادها
ابروانش مد هزار اسم اعظم خدا
شکفته میشد با ضربانش نبض هزار گل محمدی
خالش نقطه بای بسم ا...
خطوط پیشانیاش سرنوشت
«شاهدان و شهیدان»
نفسهایش انگاره نسیم رضوان است
پیرمرد مهربان مدینه
عصایی داشت
شکافنده هزار یلدا
و از چاک گریبانش خورشید طلوع کرد
تاجی از باران به سر داشت
زنده میکرد نفسهایش آواز هزار قناری مرده را
سفرهاش آب و آیینه
چاشتش ترانه
اجاقش گلپونه
به هیأت کلمه
عشق رنگ لبهایش
ماه در دستانش
و خورشید
از پشت شانههای او به زندگی سلام میکرد
زندگی بهانه بود
آفرینش بهانه
تا آفتابگردانها