پس از برگزاری هجدهمین اجلاس دورهی چهارم مجلس خبرگان رهبری (۱)
بسم
الله
الرّحمن
الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین. قال
الله الحکیم فی کتابه: هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم وَ للهِ
جُنودُ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَلیمًا حَکیمًا.(۲)
خوشامد عرض میکنم به برادران عزیز، آقایان محترم؛ و تشکّر میکنم از اینکه لطف کردید و محلّ کار ما را با حضور خودتان منوّر و معطّر کردید. اهمّیّت مجلس و اعضای مجلس به
نحوی است که انسان واقعاً احساس میکند که حضور شما در هرجایی ان
شاءالله مایه
ی برکت خواهد بود. مجلس
خبرگان میتواند مظهر تام و تمام این انزال سکینه
ی الهی باشد؛ چون این انزال سکینه
ی الهی از نشانه
های ایمان است: هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم؛ این سکینه
ی الهی، مایه
ی ازدیاد ایمان و مایه
ی تقویت ایمان است. معنای سکینه هم آرامش در مقابل تلاطم است؛ حوادث گوناگون، خبرهای گوناگون، دشمنی
ها، وضعیّتهای مختلف، در روح انسانها به
طور طبیعی تلاطم ایجاد میکند. این آرامش خیلی از اوقات مایه
ی استقرار فکر و ذهن و استقامت در طریق میشود. خدای متعال این سکینه را، آرامش را به مؤمنین میدهد به برکت ایمانشان و به آنها خاطرجمعی میدهد که «وَ للهِ
جُنودُ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرض». از چه انسان واهمه کند؟ همه
ی نیروهای زمین و آسمان، همه
ی سنن طبیعت، جنود الهی هستند و متعلّق به خدایند؛ اگر ما مؤمن باشیم، اگر ما بنده
ی خدا باشیم، این نیروها در خدمت مؤمنین قرار میگیرند. این همان آرامشی است که انسان پیدا میکند. باز در یکی دو آیه
ی بعد [میفرماید]: وَ للهِ
جُنودُ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَزیزًا حَکیمًا؛(۳) این عزّت الهی و قدرت الهی، نشانه
ی همین «للهِ
جُنودُ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرض» است. مؤمنین در یک چنین عالمی، در یک چنین فضایی حرکت میکنند، زندگی میکنند و تنفّس میکنند. مجلس خبرگان یکی از جاهایی است که میتواند منبع و منشأ یک چنین آرامشی باشد.
دو انتخابات مهم در این مجلس انجام میگیرد: یکی انتخاب به
وسیله
ی مردم که معتمدین خودشان را معیّن میکنند و انتخاب میکنند که این معتمدین عمده
ی کارشان هم انتخابی است که بعداً آنها خواهند کرد؛ انتخاب دوّم، [یعنی
] انتخاب رهبری. دو انتخاب در اینجا وجود دارد؛ یعنی مجلس خبرگان مظهر حضور مردم و مظهر مردمی
بودن و دخالت آراء مردم و سلایق مردم است؛ هیچ نهاد دیگری را ما به این شکل نداریم که دو انتخاب در دل آن وجود داشته باشد که نشان
دهنده
ی اراده
ها و نیّتهای مستقل باشد. انتخاب دوّم هم انتخاب رهبری است؛ در اینجا تفاوتش با سایر انتخابهای جمعی این است که اینجا ملاک و معیار عبارت است از فقه؛ یعنی ارزشهای اسلامی. بنابراین انتخاب آنها انتخابی است برای حاکمیّت ارزشهای اسلامی، برای اجرای احکام اسلامی، برای تحقّق اسلام در واقعیّت زندگی. ادیان الهی نیامده
اند که فقط در اذهان باقی بمانند؛ باید در واقعیّت زندگی تحقّق پیدا کنند. خب، این ابزار و وسایلی لازم دارد؛ اینجا این ابزار، مجلس خبرگان است که از این طریق تضمین میکند حاکمیّت ارزشهای الهی را و اجرای احکام الهی را و حاکمیّت دین خدا را و حاکمیّت اسلام را. بنابراین، این مجلس همچنین مظهر آراء مردم و مردم
سالاری دینی یا
مردمسالاری اسلامی هم هست؛ یعنی مظهر مردم
سالاری اسلامی به
طور کامل و تام و تمام در واقع این مجلس است؛ اهمّیّت مجلس اینجا است. وقتی این مجلس تشکیل میشود و آمادگی خود و استقلال فکری خود و آگاهی خود را نشان میدهد، این موجب
سکینه و آرامش در دلهای مؤمنین میشود؛ در واقع این سکینه
ی الهی، سَرریز میشود از این مجلس به داخل جامعه. بنابراین مهم این است که در مراحل هردو انتخاب بایستی دقّت لازم انجام بگیرد؛ هم انتخاب مردمْ خبرگان را، هم انتخاب خبرگانْ رهبر را؛ دقّتهای لازم و استقلال فکری بایستی به
طور کامل مراعات بشود. حالا در باب انتخابات ما عرایضی داریم که بعدها عرض خواهیم کرد؛ اینجا نمیخواهیم وارد آن موضوع بشویم.
مجلس خبرگان بایستی استقلال فکری داشته باشد که حالا عرض میکنم این استقلال فکری بر چه مبنا است. عمده این است که اسیر کلیشه
های تحمیلی
نظام سلطه نباید بشود. یک تفکّراتی، یک مفاهیمی از سوی تبلیغات پُرحجم نظام سلطه، به
طور شبانه
روزی در سرتاسر عالم دارد پراکنده میشود؛ یکی از مهم
ترین مسائل این است که ما باید اسیر نشویم. این سفارش فقط به مجلس خبرگان نیست، این سفارش به همه
ی مسئولان کشور است، به همه
ی ارکان نظام است بلکه سفارش به همه
ی صاحب
نظران است -صاحب
نظران سیاسی، صاحب
نظران اجتماعی، صاحب
نظران دینی- که مراقب باشند: وَ اِن تُطِع اَکثَرَ مَن فِی الاَرضِ یُضِلّوکَ عَن سَبیلِ الله؛(۴) این را بدانند. این
جور نیست که چون حالا با یک حجم عظیمی از تبلیغات بر روی یک موضوعی تمرکز میکنند، تکیه میکنند، تکرار میکنند، با زبانهای مختلف آن را بیان میکنند، ناچار ما هم بایستی همرنگ جماعت بشویم و همان را مطرح کنیم، همان را تکرار کنیم؛ نه، ما خودمان مبانی داریم، ما فکر داریم.
استکبار در صدد آن است که کلیشه
های مورد نظر خودش را به همه
ی مردم دنیا تحمیل کند؛ هم به آحاد ملّتها، هم بالخصوص به مسئولان و مؤثّران کشورها؛ یعنی دولتها، نمایندگان مجالس، تصمیم
گیران، تصمیم
سازان، به قول خودشان اتاقهای فکر، به همه
ی اینها میخواهند آن کلیشه
های خودشان را تحمیل کنند و آن را وارد ذهن آنها و فضای ذهنی آنها بکنند. مایلند همه، جهان را از منظر آنها ببینند؛ مفاهیمی را که آنها بر روی آن تکیه میکنند، با همان رویکرد آنها، با همان نگاه آنها تشخیص بدهند و بشناسند. این رویکرد رویکرد سلطه
طلبانه است؛ با این رویکرد سلطه
طلبانه مفاهیمی را یا جعل میکنند یا دست
کاری میکنند و معنا میکنند و مایلند همه، طبق معنای آنها این مفاهیم را بفهمند و به
کار بگیرند و در ادبیّاتشان از آنها استفاده کنند. فرض بفرمایید تروریسم یک مفهومی است که استکبار آن را در یک معنای خاصّی به
کار میبرد؛ یا
حقوق بشر یا دموکراسی. فرض بفرمایید که شش ماه بمباران یمن و کوبیدن خانه
ها و مدارس و بیمارستان
ها و مانند اینها تروریسم نیست؛ مکرّر در مکرّر حمله کردن به مناطق فلسطینی
ها در غزّه و غیر غزّه و کشتن صدها بلکه هزارها کودک و زن و مرد بی
گناه و انسان بی
دفاع تروریسم نیست؛ اینکه مردم بحرین میگویند که ما هر نفر در داخل این کشور یک رأی داشته باشیم، این ربطی به حقوق بشر ندارد، این مطالبه
ی حقوق بشر نیست؛ امّا دفاع نیروهای مقاومت در فلسطین و لبنان تروریسم است؛ گروه
هایی که در لبنان یا در فلسطین مقاومت میکنند، با اشغالگر میجنگند، از سرزمین خودشان و از خانه
ی خودشان دفاع میکنند، اسمش تروریسم است! آنچه در کشورهای مستبدّ دنیا -که جزو اطرافیان و حلقه
ی نزدیک سلطه و آمریکا در این منطقه محسوب میشوند- میگذرد، ضدّ حقوق بشر نیست؛ امّا فرض کنید مجازات مجرمی که اعتراف به جرم کرده و میکند یا مجازات یک اخلالگری که ده
ها یا صدها یا هزارها نفر را در یک کشور معتاد میکند به مواد مخدّر، میشود ضدّ حقوق بشر! اینها این
جوری هستند؛ یعنی مفاهیم را خودشان معنا میکنند؛ میخواهند آن
جور که خودشان معنا میکنند، دیگران [هم] آن
جور بفهمند و با ادبیّات آنها حرف بزنند. ترور
دانشمندان هستهای تروریسم نیست -درحالی
که صهیونیست
ها تقریباً بصراحت اعتراف کردند که کار آنها بود؛ بعضی از کشورهای اروپایی تقریباً اعتراف کردند به اینکه آنها پشتیبان این کار بودند- و اصلاً جزو تروریسم محسوب نمیشود و محکوم کردن لازم ندارد؛ [امّا] یک حادثه
ی خیلی کوچک
تر از این که فرض کنید در لبنان یا در یک
جای دیگری اتّفاق می
افتد، برایش جلسه
ی شورای امنیّت تشکیل میدهند! یعنی نگاه آنها به مسائل جهانی این است؛ مفاهیمی را دست
کاری میکنند، مفاهیمی را وضع میکنند، یک فهمی را به
طور مستبدّانه نسبت به یک مفهومی ابراز میکنند و توقّع دارند همه
ی دنیا از جمله ما در جمهوری اسلامی بر طبق فهم آنها بفهمیم، از منظر آنها ببینیم، بر طبق ادبیّات آنها حرف بزنیم؛ این را از ما انتظار دارند؛ این یکی از نشانه
ها و مظاهر واضح سلطه و استکبار است؛ درحالی
که خود انقلاب اسلامی یک منظومه
ی فکری دارد.
اهمّیّت این انقلاب و علّت اینکه این انقلاب زلزله در دنیا ایجاد کرد، این نبود که یک حکومتی را سرنگون کرد؛ نه، علّت این بود که یک منظومه
ی فکری نو را به دنیا عرضه کرد و امروز هم همچنان در اکناف عالم، این منظومه
ی فکری در حال پیشرفت است. با وجود سعی
ای که در اخفاء آن و کتمان آن میکنند، این منظومه
ی فکری دست
به
دست میگردد و بسیاری از دلها در دنیا -چه در دنیای اسلام، چه در حدّ کمتری در خارج از دنیای اسلام- [به آن
] جذب میشوند؛ دلها هنوز متوجّه این منظومه است و این منظومه
ی فکری همچنان طراوت و تازگی خودش را حفظ کرده.
یکی از اجزای مهمّ این منظومه
ی فکری که خیلی هم جاذبه دارد، عبارت است از نفی ظلم، نفی استکبار، نفی استبداد -استبداد هم اعم است از استبدادی که حکّامی و حکومتهایی در کشورهای خودشان نسبت به مردم خودشان انجام میدهند، و آن استبداد و دیکتاتوری
ای که نظام سلطه در سطح جهان به
وجود می
آورد- این یک بخشی از این منظومه
ی فکری است. عزّت ملّتها، عزّت ملّی و در کشورهای اسلامی
عزّت اسلامی؛ استغناء ملّتها از تکیه کردن به دیگران و آویزانِ قدرتها بودن؛ اینها جزو مجموعه
ی فکری اسلام است.
استقلال همه
جانبه -استقلال بسیار امر مهمّی است- استقلال فکری، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، که از همه مهم
تر هم استقلال فکری است که میتواند بقیّه
ی این استقلالها را به
دنبال خودش بیاورد؛ اینها جزو چیزهایی است که در نظام فکری اسلامی و آن منظومه
ی فکری اسلامی وجود دارد و همینها است که جاذبه میدهد؛ و اینها طراوت دارد، اینها کهنه
شدنی نیست، اینها تمام
شدنی نیست.
این شعار معروف «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، تقریباً نوعی حرکت از خاص به عام است، یعنی ذکر عام بعد از خاص است؛ اوّل میگوییم «استقلال»، بعد میگوییم «آزادی». استقلال بخشی از
آزادی است یعنی اگرچنانچه آزادیِ فردی را ملاحظه کنیم، این یک روی سکّه است، امّا آزادیِ از سلطه
ی قدرتها و ابرقدرت
ها روی دیگر سکّه است؛ این هم آزادی است؛ پس بنابراین استقلال جزو آزادی است و کسانی که آزادی میخواهند اگرچنانچه استقلال را نفی کنند -که متأسّفانه آدم گاهی میبیند بعضی از روشنفکرنماها مفهوم استقلال و مصادیق استقلال را با یک سفسطه
های بظاهر منطقی و در واقع ضدّ منطق نفی میکنند- در واقع با آزادی مخالفند. استقلال، بخشِ غیرقابل انفکاک از آزادی است یعنی جزئی از آزادی است. جزئی از مفهوم آزادی، استقلال یک کشور است؛ آزادیِ در مقیاسِ یک ملّت است؛ معنای این استقلال است. آن
وقت همه
ی اینها جزو جمهوری اسلامی است؛ یعنی جمهوری اسلامی هم، نه فقط آزادی است، نه فقط استقلال است، بلکه شامل اینها هم هست و شامل معارف فراوان دیگر. اینها را وقتی ما تشریح میکنیم برای افراد مخاطب خودمان، می
بینیم این جاذبه دارد؛ اینها دلها را جذب میکند.
نتیجه
ی این نگاه
های فکری، این است که ملّت خودباوری پیدا میکند که امروز ملّت ما این خودباوری را پیدا کرده. این خودباوری در کشور ما بحمدالله روزبه
روز هم زیاد شده است. با اینکه دائماً مانع ایجاد کرده
اند، مدام بر سرش زده
اند، مدام جلویش گرفته شده به انحاء مختلف، امّا خوشبختانه خودباوری در کشور ما روزبه
روز رو به رشد است. خودباوری هست، آزادی فکری هست، آزادی عملی هست -یعنی آزادی فردی نه با منطقِ آزادی فردیِ غربی و آمریکایی؛ آنها ضدّ آزادی است؛ آزادی به معنای حقیقی کلمه-
سبک زندگی اسلامی هست، نوآوری هست، هم
افزایی هست، اتّحاد ملّی هست. اینها چیزهایی است که با داشتن آن تفکّرات، اینها در ذهنیّت جامعه، در عمل جامعه، در واقعیّت جامعه تحقّق پیدا میکند و همه
ی اینها در جهت ارزشهای اسلامی [است
]. خب اینها یک ملّت را رشد میدهد. وقتی در یک ملّتی، نگاه فکری مستقلّی بود، اعتمادبه
نفس ملّی وجود داشت، ابتکار وجود داشت، نوآوری وجود داشت، تلاش و کار وجود داشت، وحدت کلمه
ی بین همه
ی نیروها وجود داشت، حرکت مستمرّی وجود داشت، این خصوصیّات موجب میشود که یک ملّت رشد پیدا کند. و ملّت ما رشد پیدا کرده خوشبختانه. و البتّه موانع زیاد بوده که عرض میکنم.
شما تصوّر کنید آن روزی را که ایران در پیشرفتهای مادّی در سطح کشورهای پیشرفته
ی امروز باشد؛ از لحاظ علم، از لحاظ فنّاوری، از لحاظ ثروت
آفرینی. یک کشوری با این خصوصیّات: با علم پیشرفته، با صنعت پیشرفته، با یک جمعیّت ۱۵۰ میلیونی یا ۲۰۰ میلیونی، و با برخورداری از معنویّت، یعنی دنبال سلطه نیست، دنبال زورگویی نیست، دنبال تحمیل حرف خودش به دیگران نیست، به مظلومین کمک میکند، و در مقابل گُنده
گویی
های زورگوهای دنیا می
ایستد؛ یک کشور این
جوری را تصوّر کنید؛ ببینید این چقدر برای
استکبار جهانی سنگین است! همه
ی تلاشی که امروز میشود در مواجهه
ی با جمهوری اسلامی، برای این است که چنین روزی پیش نیاید؛ برای این است که این آینده برای جمهوری اسلامی تحقّق پیدا نکند: یک کشور پیشرفته و دارای همه
ی شاخصهای پیشرفتگیِ مادّی و درعین
حال برخوردار از معنویّت، برخوردار از صفای معنوی، برخوردار از سبک زندگی اسلامی، برخوردار از برادری،
وحدت ملّی، هم
افزایی ملّی و بدون تعدّی و تجاوز به دیگران؛ میخواهند چنین روزی برای ایران اسلامی پیش نیاید و همه
ی فعّالیّتها، همه
ی تلاشها، همه
ی توطئه
ها برای یک
چنین چیزی است؛ دعوا این است. دعوا بر سر این است که اگر یک کشور اسلامی با این خصوصیّات به
وجود بیاید، بساط استکبار برچیده است، بساط کفر برچیده است. کشوری که بتواند این
جور پیشرفت بکند، این
جور ظواهر مادّی را برای خودش تأمین بکند، درعین
حال متّکی به خدای متعال، ذاکر لله، شاکر لله، عابد لله، ساجد لله و در مقابل احکام الهی تسلیم و خاضع، میدانید چه جاذبه
ای، چه مغناطیسی در دنیا درست میکند و چگونه دلهای ملّتها را جذب میکند! میخواهند این پیش نیاید؛ دعواها سر این است. اگر با پیشرفت علمی ما مقابله میکنند، اگر با حضور سیاسی ما در کشورها مقابله میکنند -که صریحاً میگویند که ایران در منطقه نفوذ دارد، در کشورها نفوذ دارد، روی ملّتها نفوذ دارد- اگر این فشارهای اقتصادی را وارد میکنند، برای این است که چنین وضعی پیش نیاید؛ چنین روزی پیش نیاید.
نقطه
ی مقابلش ما هستیم؛ ما ملّت ایران، ما جوانها، ما اهل ابتکار، ما علمای دین، ما روشنفکران دانشگاهی. ما هستیم که باید در مقابل این حرکت، آن حرکت اساسی خودمان را حول محور همان منظومه
ی فکری پیش ببریم. باید همه تلاش کنند، همه کوشش کنند، همه کار کنند و همه بدانند دشمن میخواهد چه
کار کند؛ حواسشان همه جمع باشد. این آن حسّاسیّتی است که من میخواهم در همه
ی مسئولین کشور به
وجود بیاید، بدانند که دشمن در چه کار است؛ بدانند که هدف دشمن چیست؛ با لبخند دشمن، با احیاناً یک مساعدت کوتاه
مدّت دشمن در یک امری، در یک مسئله
ای، یا فرض کنید مساعدتی که در یک
جا کرد، یک همراهی
ای کرد، یک کلمه حرفی احیاناً -که خیلی هم بعید است- به نفع جمهوری اسلامی بر زبان آورد، به این حرفها ما فریب نخوریم؛ بدانیم دشمن چه
کار میخواهد بکند.
امروز البتّه دشمن، استکبار جهانی است. استکبار جهانی هم یک امر موهوم نیست؛ یک امر واقعی است و دارای مصادیق روشنی است؛ آمریکا بزرگ
ترین مصداقش است و پشت سرِ هیئت حاکمه
ی آمریکا، کمپانی
ها و تراست
ها و کارتل
ها و سرمایه
دارانِ جهان
خوارِ غالباً صهیونیست هستند که در همه
جا هم گسترده
اند؛ مخصوص آمریکا هم نیست؛ در اروپا هم اینها بشدّت نفوذ دارند، در بعضی جاهای دیگر هم همین
جور؛ این معنای استکبار است. شیشه
ی عمر این استکبار با یک چنان حرکت اسلامی شکسته خواهد شد که پیدایشِ این حرکت با انقلاب اسلامی انجام گرفته، ادامه
ی آن با جمهوری اسلامی و تداوم حرکت جمهوری اسلامی در خطّ انقلاب تأمین شده، و آینده هم همین
طور دارد پیش میرود. چیزهایی را انسان مشاهده میکند که واقعاً انسان [امیدوار میشود]. گاهی این نمایشگاه
های پیشرفتهای گوناگون را در بخشهای مختلف، می
آورند پیش ما -بعضی
هایش اعلام
شدنی است که اعلام میشود، بعضی
ها هم اعلام
شدنی نیست که اعلام نمیشود ولی ما از نزدیک می
بینیم- واقعاً دستان این جوانهای ما دستان معجزه
گر است. جوانهای کم
سال، با انگیزه، با ایمان، با توانایی، با قابلیّت، با روحیّه
ی خوب، و آن
وقت با توکّل به خدا، با صلوات، با نماز، با توجّه، با خواندن آیه
ی قرآن، کارهای بزرگی را دارند انجام میدهند، کارهای خوبی را دارند انجام میدهند؛ و ان
شاءالله این پیشرفتها در انتظار جمهوری اسلامی است.
عرض کردم، ما یک کشوری [هستیم
] با این
همه امکانات و ثروتها. آن روز در جمع برادران محترم هیئت دولت،(۵) بنده گفتم که یک گزارشی به من داده
اند که ما از معادن کشور -که یکی از مهم
ترین منابع ثروت کشور ما، معادن زیرزمینی ما است- چهارده درصد استفاده میکنیم؛ وزیر محترم صنعت
ومعدن از آن
طرف گفت که درست است، گزارش همین است. خب، ما این
جور کشوری هستیم؛ ما تاکنون از چهارده درصدِ منابع زیرزمینی کشورمان استفاده کرده
ایم. موقعیّت جغرافیایی، امکانات گوناگون فرهنگی، عمق و نفوذ فرهنگ اسلام و معارف اهل
بیت در دنیا؛ اینها چیزهای کوچکی نیست؛ اینها ثروتهای خیلی عظیمی است و اینها همه در اختیار ما است. خب، بنابراین عرض ما این است که ما مجلس خبرگان، مسئولین کشور، شخصیّت
های مؤثّر و دارای منبر در فضای عمومی -چه در مطبوعات، چه در مراکز نطق و بیان- آن کسانی که میتوانند حرف بزنند، میتوانند اثر بگذارند، بایستی این
آینده را هرچه بیشتر تشریح بکنند، [دلها را] به
سمت این آینده سوق بدهند، دلها را امیدوار کنند، آرامش و سکینه
ی لازم را در دلهای مؤمنین به
وجود بیاورند تا پیش برویم؛ ما بحمدالله در حال پیشرفتیم.
و امّا یکی دو مسئله
ی روز و قابل توجّه و مهم هم هست که اجمالاً عرض میکنم: یکی مسئله
ی برجام است، یکی مسئله
ی بعد از برجام است که به نظر من مسئله
ی بعد از برجام، از مسئله
ی برجام مهم
تر است. خب، در مسئله
ی برجام ما آنچه نظرمان بود و باید عرض بکنیم، در خلال این ایّام -چه پیش از اینکه این توافق انجام بگیرد، چه بعد از آنکه این توافق انجام گرفته است- عرض کرده
ایم. یک بحثی که امروز وجود دارد بحث مجلس است؛ وضع حقوقی و قانونی و مانند اینها را کسانی که اهل این مسائل هستند باید بررسی کنند و ببینند که اقتضائات حقوقی و آنچه الزامات حقوقی این مسئله است چیست و طبق همان بایست عمل بشود؛ ما وارد آن نمیشویم. لکن آنچه از نگاه کلّی من عرض میکنم -که به آقای رئیس جمهور هم این را عرض کرده
ام- [این است که
] به نظر ما مصلحت نیست که ما مجلس را از این قضیّه برکنار بداریم؛ چون قضیّه
ای است که بالاخره دو سال است که کشور به
طور کلّی متوجّه به آن است و حالا هم به یک نتایجی رسیده؛ [پس] باید مجلس وارد بشود. حالا مجلس چه بکند؟ بنده هیچ توصیه
ای ندارم به مجلس شورای اسلامی که با این چه
جوری عمل بکند. اوّلاً نوع تصمیم
گیری چه
جوری باشد؟ به
نحو تصویب یا رد باشد، یا به
نحو دیگری تصمیم
گیری کنند؟ آیا رد کنند، آیا تصویب کنند؟ بنده هیچ توصیه
ای ندارم. نظر متَّبَع، نظر نمایندگان ملّت است در مجلس و اینکه [مجلس
] چه بکند، چه نکند را ما عرض نمیکنیم. ما معتقدیم که بالاخره خوب است مجلس را برکنار نکنیم و نمایندگان ملّت باید تصمیم بگیرند.
و امّا مسائل بعد از برجام. به نظر ما برخی از مسائل هست که اینها را مسئولین کشور -که البتّه ما با برادران عزیز و صمیمی خودمان در دولت هم اینها را در میان میگذاریم و گذاشته
ایم، برای اطّلاع آقایان هم عرض میکنیم- [باید مورد توجّه قرار بدهند]. اوّلاً اگرچه بظاهر در مقابل ما شش دولتند امّا در واقع آن که فعّال است یک دولت است؛ و آن دولت آمریکا است که به
طور کامل در این مسئله وارد میدان است و مشغول عرق ریختن و فعّالیّت کردن و تلاش کردن هستند. مسئولین آمریکایی خیلی بد حرف میزنند؛ باید تکلیف این حرفها روشن بشود؛ بالاخره [یک
] طرف قضیّه ما هستیم، یک طرف هم آمریکایی
ها هستند. یک بار میگویند که چهارچوب تحریمها حفظ خواهد شد؛ پس ما نشسته
ایم این چند وقت، برای چه صحبت کرده
ایم؟ صحبت کردیم که چهارچوب تحریمها برداشته بشود، تحریمها برداشته بشود. قرار است که چهارچوب تحریمها حفظ بشود! حالا من نمیدانم معنای «چهارچوب تحریمها حفظ بشود» چیست؟ ممکن است باز این را هم یک جور معنا کنند امّا آنچه از این حرف برمی
آید، درست مخالف آن علّتی است که ما رفتیم برای مذاکره؛ والّا ما چرا مذاکره کنیم! ما داشتیم کار خودمان را میکردیم؛ نوزده هزار سانتریفیوژ ما درست کرده بودیم، میتوانستیم در مدّت نه
چندان بلندی آن را برسانیم به پنجاه هزار سانتریفیوژ یا شصت هزار سانتریفیوژ؛ هیچ مشکلی برای ما وجود نداشت که این کار را بکنیم؛ [سوخت
] بیست درصد را تولید میکردیم، میتوانستیم ادامه بدهیم؛ تحقیق و توسعه را انجام میدادیم، همچنان به همان شکل و با همان سرعت میتوانستیم انجام بدهیم؛ و همچنین بقیّه
ی چیزها را. اینکه نشستیم مذاکره کردیم، در بعضی از موارد کوتاه آمدیم، یک امتیازاتی دادیم، عمدتاً برای این بود که تحریمها برداشته بشود؛ اگر بنا است تحریمها برداشته نشود، پس معامله
ای وجود ندارد، دیگر اصلاً این معنا ندارد. مسئولین این را باید مشخّص کنند و نگویند که مثلاً او برای قانع کردن رقبای داخلی خودش این حرف را میزند. بله، دعوایی که در آمریکا هست، دعوای واقعی است؛ بنده عقیده ندارم که دعوای صوری و ظاهری است، واقعاً اختلاف دارند، علّت اختلافشان هم برای ما روشن است؛ لکن به
هرحال آنچه رسماً گفته میشود، پاسخ لازم دارد؛ اگر پاسخ داده نشود همان تثبیت خواهد شد. این یک مطلب است.
نکته
ی دوّم این است که اینها راجع به همان بخشی از تحریمها هم که اظهار میکنند که برداشته خواهد شد، میگویند تعلیق یا متوقّف میشود؛ مسئله
ی ما این نبوده. مشخّص است که تحریمهای اقتصادی باید برداشته شود؛ گفتیم هم فوراً! حالا «فوراً» را معنا کردند، ما هم حرفی نزدیم، اشکال ندارد؛ دوستان ما در اینجا آن «فوراً» را به یک شکلی معنا کردند، یک ترتیبی برایش انتخاب کردند، ما هم مخالفتی نکردیم. لکن بالاخره [تحریمها] باید برداشته بشود، توقّف تحریم نداریم، تعلیق تحریم نداریم؛ اگر آنها تعلیق میکنند، خب پس ما هم اینجا تعلیق میکنیم، اگر این
جور است ما اقدام اساسی روی زمین چرا انجام بدهیم؛ بنابراین [منظور] لغو تحریمها است. البتّه در بعضی از موارد گفتند که لغو دست دولت آمریکا که طرف مذاکره
ی ما است، نیست؛ آنها را گفتند که متوقّف میکنیم و از حقوق قانونی خودمان استفاده میکنیم و کارهایی از این قبیل؛ امّا آن چیزهایی که دست خود دولت آمریکا است یا آنچه دست دولتهای اروپایی است، آنها به
طور کامل [باید برداشته شود].
مطلب دیگر این است که آنها در اظهاراتشان حرفهایی میزنند که بکلّی خارج از مقوله
ی توافق هسته
ای و مانند این حرفها است؛ یک چیزهایی که بکلّی دور از این حرفها است. آقایان و خانمها در مجموعه
ی هیئت حاکمه
ی آمریکا مثل انگلیسی
های قرن نوزدهم حرف میزنند؛ یعنی از دنیا و از تاریخ، واقعاً دو قرن عقبند! یک
جوری حرف میزنند که فرض کنید لُردکُرزُن(۶) در یک زمانی در خلیج فارس نسبت به ایران یا نسبت به منطقه حرف میزد؛ حرف
زدنشان این
جوری است؛ دنیا فرق کرده. امروز ابرقدرت
ها چنین قدرتی ندارند، چنین توانایی
ای ندارند، عُرضه
ی یک چنین کاری را ندارند؛ بعد هم طرف، جمهوری اسلامی است؛ طرف، فلان کشورِ عقب
افتاده
یِ فلان قارّه نیست که شما هم هرچه که دلتان بخواهد بگویید؛ نخیر، جمهوری اسلامی است، با توانایی
هایی که خود شما بعضی از این توانایی
ها را می
شناسید، بعضی را هم که نمی
شناسید ممکن است در هنگام عمل بشناسید؛ این
جوری نیست که بنشینند مرتّب تهدید بکنند؛ این
جوری حرف میزنند.
از جمله
ی حرفهایی که میزنند این است که ما انتظار داریم که مسئولین جمهوری اسلامی یا دولت جمهوری اسلامی، کاری متفاوت انجام بدهد! متفاوت یعنی چه؟ متفاوت از چه؟ متفاوت از گذشته
ی جمهوری اسلامی؟ نخیر، چنین چیزی اتّفاق نمی
افتد؛ متفاوت، یعنی از ارزشهای اسلامی عبور کردن، یعنی پایبندی به احکام اسلامی را از دست دادن؛ معنای متفاوت از نظر آنها این است؛ چنین اتّفاقی نمی
افتد. نه دولت، نه مجلس، نه مسئولین مطلقاً چنین کاری را نمیکنند و [اگر] کسی هم بخواهد چنین کاری را بکند، مردم از او قبول نمیکنند، نظام جمهوری اسلامی قبول نمیکند و چنین چیزی معنی ندارد. منظورشان از متفاوت این است که [ایران
] وارد چهارچوب سیاستهای آمریکا در این منطقه بشود؛ آمریکا در این منطقه سیاستهایی دارد، نظراتی دارد. یکی از این نظرات این است که بایستی نیروهای مقاومتِ این منطقه بکلّی محو بشوند، نابود بشوند؛ یکی از نظراتشان این است که بایستی دولت آمریکا بر کشورهای عراق و سوریه و بقیّه
ی اینها تسلّط کامل داشته باشند؛ نظرات آنها اینها است، کارهایی که میخواهند انجام بدهند همین کارهایی است که به این چیزها منتهی میشود. [آنها] توقّع دارند که مسئولین ما، دولت ما و سیاست
مداران ما در جهت این سیاستها عمل کنند؛ چنین چیزی اتّفاق نخواهد افتاد.
از جمله
ی حرفهایی که میزنند و ما را حسّاس میکند، این است که میگویند برجام فرصتهایی را -هم در داخل ایران و هم در بیرون از ایران و در منطقه- در اختیار آمریکا قرار داده؛ این را آمریکایی
ها میگویند و جزو حرفهای آنها است. عرض من به دوستانمان در دولت و در مسئولیّتهای گوناگون این است که اجازه
ی این فرصت
طلبی را در داخل مطلقاً به آمریکا ندهید؛ در خارج هم تلاش کنید که این فرصتها در اختیار آمریکا قرار نگیرد. هرچه آنها به این فرصتهای خودشان نزدیک بشوند، یقیناً ذلّت ملّتها و عقب
ماندگی و محنت کشورها از آنجا شروع خواهد شد، مطلقاً نباید اجازه داده بشود که اینها در داخل کشور از فرصتهایی استفاده کنند. ما این را گفته
ایم و اعلان کرده
ایم که در هیچ مسئله
ای جز مسئله
ی هسته
ای با آمریکایی
ها طرف صحبت نمیشویم؛ هم به مسئولین سیاست خارجی
مان گفته
ایم، هم به بقیّه
ی مسئولین گفته
ایم که داخل نمیشویم. علّت هم همین است که جهت
گیری آنها درست نقطه
ی مقابل جهت
گیری ما است، ۱۸۰ درجه ما با هم
تفاوت داریم. یک بخش این قضیّه است.
یک بخش هم بخش اقتصادی است؛ که حالا مسائل سیاسی ما یک بخش از قضیّه است، مسائل اقتصادی مسئله
ی مهمّی است. ما از برادرانمان در دولت خواهش کردیم که یک برنامه
ی جامعِ عملیّاتی و کاربردی برای تحقّق
سیاستهای مقاومت اقتصادی تهیّه کنند؛ این را ما، هم در جلسه
ی با هیئت دولت گفتیم، هم به آقای رئیس جمهور محترم گفتیم؛ و انتظار داریم که ان
شاءالله این تهیّه بشود.
اقتصاد مقاومتی قابل تجزیه نیست که ما بگوییم این بخش از آن را عمل میکنیم؛ نه، یک کل است، یک مجموعه
ی کامل است که اجزای آن مکمّل یکدیگر هستند؛ یک برنامه
ی عملیّاتی واحد لازم دارد که به همه
ی اجزای آن برسد. البتّه برادرانمان در دولت این همّت و نیّت را دارند، تلاش هم ان
شاءالله خواهند کرد و این کار تحقّق پیدا میکند. اگرچنانچه این اتّفاق بیفتد، برای ما هیچ اهمّیّتی ندارد که آن مقدار پولی که به ایران برمیگردد مثلاً صد میلیارد دلار است یا پنج میلیارد دلار؛ یعنی واقعاً اهمّیّت این در درجه
ی بعد قرار میگیرد. البتّه آنچه ما از دنیا طلبکاریم، آنچه در دست دیگران داریم -که تاکنون به نحو ظالمانه
ای جلوی آن گرفته میشده- باید مورد استفاده
ی ما قرار بگیرد، در این بحثی نیست امّا اهمّیّت تحقّق اقتصاد مقاومتی که اصلاً هم متوقّف به این پولهای خارجیِ به این شکل و با این شدّت نیست، بیشتر از همه
ی اینها است. به نظر ما اگر بتوانیم این اقتصاد مقاومتی را با یک برنامه
ی عملیّاتی -نه فقط در زبان- تحقّق ببخشیم و در خارج پیاده بکنیم، کارمان بخوبی پیش خواهد رفت و مردم هم به ما کمک خواهند کرد. عرض کردیم که یک ستاد عملیّاتی فعّالی هم در دولت ان
شاءالله تشکیل بشود که دنبال کنند، تکلیف هر دستگاهی را معیّن کنند که کدام بخش از کار، به
عهده
ی کدام یک از دستگاه
های اقتصادی و غیرخدماتی است؛ و زمان
بندی کنند، معیّن کنند که در چه مدّت و در چه زمانی این وظیفه را آن دستگاه انجام خواهد داد و پیگیری کنند تا اینکه ان
شاءالله این کار انجام بگیرد و این تحرّک عظیم و همه
جانبه
ی ملّی تحقّق پیدا کند.
آنچه من در پایان عرایضم عرض میکنم این است که نیروهای مؤمن ما در سرتاسر کشور بدانند که حرکت، به
سمت
اهداف و آرمانهای اسلامی است؛ در این هیچ تردیدی نیست. و همه خودشان را آماده نگه بدارند، همه آماده باشند؛ نیروهای مؤمن، نیروهای اصیل و معتقد در سرتاسر کشور -که بحمدالله اکثریّت قاطع این کشور را هم تشکیل میدهند- آماده
به
کار باشند. آماده
به
کار به معنای آماده
ی جنگ نیست؛ یعنی هم آماده
ی کار اقتصادی باشند، هم آماده
ی کار فرهنگی باشند، هم آماده
ی کار سیاسی باشند، هم آماده
ی حضور در میدانها و عرصه
های مختلف باشند؛ آماده باشند، ما همه باید آماده باشیم. در مقابل این جهت
گیری
های دشمنان -که دشمنان ما شب
و روز نمی
شناسند- ما هم بایستی شب و روز نشناسیم و همه آماده باشیم. و وعده
ی الهی هم راست است؛ خدای متعال وعده
اش راست است، ما سوءظنّ به وعده
ی الهی [نباید داشته باشیم
]. یک
بار من اینجا عرض کردم(۷) که باید به خدا پناه ببریم و سوءظنّ به وعده
ی الهی [نداشته باشیم
]. خدای متعال لعنت کرده؛ الظّآنّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دآئِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیرًا(۸) یعنی خدا لعنت کرده کسانی را که به خدا سوءظن داشته باشند. حُسن ظنّ به خدا این است که وقتی میگوید که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم»،(۹) این را باور کن؛ این
حسن ظنّ به خدا است؛ وقتی میفرماید: لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه،(۱۰) این را باور کنیم. اگر حقیقتاً نیّت ما نصرت دین الهی است -معنای نصرت خدا همین است- بدانیم که خدای متعال نصرت خواهد کرد و تردیدی در این زمینه نداشته باشیم؛ وقتی انسان با این روحیّه حرکت کرد، آن
وقت آن سکینه
ای که عرض کردیم بر دلهای ما ان
شاءالله نازل خواهد شد.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد آنچه را گفتیم و آنچه شنیدیم و آنچه میکنیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده و به کَرَمت از ما قبول کن و قلب مقدّس ولیّ
عصر را از ما راضی و خشنود بگردان.
والسّلام
علیکم
و رحمةالله
و برکاته
۱) این دیدار به
مناسبت هجدهمین اجلاس از چهارمین دوره
ی مجلس خبرگان رهبری (در روزهای دهم و یازدهم شهریور سال جاری) برگزار شد. در ابتدای این دیدار، آیت
الله محمّد یزدی (رئیس مجلس خبرگان) و آیت
الله سیّدمحمود هاشمی
شاهرودی (نایب رئیس اوّل مجلس خبرگان) گزارشی ارائه کردند.
۲) سوره
ی فتح، آیه
ی ۴؛ «او است آن کس که در دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند. و سپاهیان آسمانها و زمین از آنِ خدا است، و خدا همواره دانای سنجیده
کار است.»
۳) همان، آیهی ۷؛ «و سپاهیان آسمانها و زمین از آنِ خدا است، و خدا همواره شکست
ناپذیر سنجیده
کار است.»
۴) سوره
ی انعام، بخشی از آیه
ی ۱۱۶؛ «و اگر از بیشتر کسانی که در [این سر] زمین میباشند پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه میکنند ...»
۵) ۱۳۹۴/۶/۴
۶) لرد جرج کُرزُن (وزیر امور خارجه
ی بریتانیا در سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۴ میلادی)
۷) بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری (۱۳۸۹/۶/۲۵)
۸) سوره
ی فتح، بخشی از آیه
ی ۶؛ «...که به خدا گمان بد برده
اند، عذاب کند؛ بدِ زمانه بر آنان باد. و خدا بر ایشان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنّم را برای آنان آماده گردانیده و چه بد سرانجامی است.»
۹) سوره
ی محمّد، بخشی از آیه
ی ۷؛ «... اگر خدا را یاری کنید یاریتان میکند...»
۱۰) سوره
ی حج، بخشی از آیه
ی ۴۰؛ «... قطعاً خدا به کسی که [دین
] او را یاری میکند، یاری میدهد...»