1393/05/19«پهلوی آسیبپذیر» رژیم صهیونیستی
موضوع «تجهیز نظامی کرانهی باختری» بهعنوان یک راهبرد جدید از سوی رهبر انقلاب مطرح شده است. ایشان در خطبههای نماز عید فطر در اینباره چنین گفتند: «رئیس جمهور آمریکا فتوا صادر کرده است که باید مقاومت خلع سلاح بشود! بله، معلوم است؛ میخواهید خلع سلاح شود تا همین مقدار ضربهاى را هم که در مقابل اینهمه جنایت وارد میکند، نتواند وارد کند؛ ما عرض میکنیم بهعکس، همهى دنیا و بهخصوص دنیاى اسلام، موظفند هرچه میتوانند به تجهیز ملت فلسطین کمک کنند.» بر همین اساس، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گفتوگو با آقای حسین رویوران، کارشناس مسائل منطقه، ابعاد بیشتری از این موضوع را مورد واکاوی قرار داده است.
تاکنون چه راهبردهایی برای حل مسألهی فلسطین و آزادسازی سرزمینهای اشغالی در جهان اسلام در پیش گرفته شده است؟
ما از ابتدای انتفاضه تاکنون شاهد سه راهبرد در جهت نابودی رژیم صهیونیستی از سوی مردم فلسطین و جهان اسلام بودهایم که هر کدام از آنها مختصات و نتایج خود را به همراه داشته است.
راهبرد نخست، راهبرد «قومی» بوده است که بر اساس آن دولتهای عربی (عراق، عربستان سعودی، تونس، سودان، مراکش، الجزایر، لیبی و کویت) با یکدیگر متحد شدند و در قالب یک ارتش متحد به مواجهه با رژیم صهیونیستی رفتند.
نتیجهی این جنگها که طی سالهای ۱۹۴۸، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ میان قوم عرب و اسرائیل درگرفت، چیزی جز شکست نبود و نهتنها فلسطین آزاد نشد، بلکه کنترل نوار غزه و صحرای سینا از دست مصر، قدس شرقی و کرانهی باختری رود اردن از دست اردن و بلندیهای جولان از دست سوریه خارج شد و در نهایت این راهبرد را محکوم به شکست کرد.
نقشه: موقعیت «کرانهی باختری رود اردن» و «غزه» در سرزمینهای اشغالی و منطقه
راهبرد دوم که از آن با عنوان راهبرد «چریکی» نیز یاد میشود عمدتاً متکی بر مکاتب چپ دنیا بود. نیروهای معتقد به این مکاتب در سازمان آزادیبخش فلسطین که در برگیرندهی تعدادی از سازمانهای چریکی و نظامی بود نفوذ کردند و در دهههای ۶۰، ۷۰ و ۸۰ میلادی فعال شدند. اما آنها نیز پس از نبرد سال ۱۹۸۲ مجبور شدند تحت فشارهای سیاسی و نظامی عقبنشینی کنند.
اما راهبرد سوم، راهبرد «مقاومت» و مبارزه است. بر اساس این راهبرد نیروهای مردمی در فلسطین اشغالی به مقابله با پیشرویها و زیادهخواهیهای رژیم صهیونیستی رفتند و با تکیه بر همین نیرو، رژیم صهیونیستی را وادار به عقبنشینی کردند. جنگ ۲۲ روزه و جنگ هشت روزه از جمله نمونههای موفق این راهبرد مردمی است و همین مسأله لزوم تجهیز فلسطین و نوار غزه را بیش از پیش تاکید میکند.
راهبرد «صلح» را چگونه ارزیابی میکنید؟ این راهبرد اگرچه بهدنبال آزادسازی مناطق اشغالی نیست، اما طرفداران آن در جهان اسلام کم نیستند.
راهبرد صلح مبتنی بر این تصور است که میتوان بحران را بدون پرداخت هیچ هزینهای (از جمله مقاومت و دادن کشته) به نتیجهی قابل قبول رساند. اما این راهکار در عمل با ناکامی جدی مواجه شده است. برای نمونه در قرارداد صلح اسلو، قرار بر آن بود که پنج سال پس از انعقاد قرارداد، دو طرف به نتیجه برسند و همهی مسائل از قبیل دولت فلسطینی و روند شهرکسازیها حل و فصل شود، اما اسرائیل زیر بار نرفت و حاضر به عقبنشینی نشد. اسرائیل در رابطه با شهرکسازیهای خود هیچگونه عقبنشینی نداشته است و امروز با وجود گذشت ۲۱ سال از امضای قرارداد اسلو، همچنان عدهای امید دارند که بحران را با تکیه بر این راهبرد حل کنند. بنابراین چنین راهبردی یک بلوف سیاسی است و جز ضرر برای مردم فلسطین چیزی در بر نخواهد داشت.
اسرائیل در رابطه با شهرکسازیهای خود هیچگونه عقبنشینی نداشته است و امروز با وجود گذشت ۲۱ سال از امضای قرارداد اسلو، همچنان عدهای امید دارند که بحران را با تکیه بر این راهبرد حل کنند. بنابراین چنین راهبردی یک بلوف سیاسی است و جز ضرر برای مردم فلسطین چیزی در بر نخواهد داشت.
در شکست این راهبرد چه عواملی مؤثر بوده است؟
قائلان به راهبرد صلح دچار یک اشتباه هستند و آن اینکه گمان میکنند این راهبرد توانایی ملزم نمودن رژیم صهیونیستی را دارد. در حالی که اسرائیل اساساً قصد عقبنشینی ندارد و سیاست ادامهی شهرکسازیها مهمترین شاهد بر این مدعاست. اگر اسرائیل قصد عقبنشینی داشت دیگر دلیلی برای گشودن دایرهی جغرافیایی شهرکهای صهیونیستنشین وجود نداشت و این در حالی است که روز به روز بر دامنهی این شهرکها اضافه میشود.
علاوه بر این در مناطقی که عقبنشینی صورت گرفته است نیز داستان عجیبتر است. برای نمونه اگرچه اسرائیل از غزه عقبنشینی کرده، اما این منطقه را به محاصره درآورده و هیچ آزادی عملی به آن نداده و شروطی برای این منطقه گذاشته است که جالب توجه است؛ از جملهی این شروط عبارتند از اینکه نواره غزه باید بدون ارتش باقی بماند و مرزهای زمینی و هوایی این منطقه باید در کنترل رژیم صهیونیستی باشد. خب اگر قرار باشد که هوا، زمین و مرز در ارادهی اسرائیل باشد و نوار غزه حق داشتن نیروهای مسلح را نداشته باشد، رژیم صهیونیستی چه عقبنشینی انجام داده است؟
دولت خودگردان در کرانهی باختری در این میان چه نقشی داشته است و محاسبات رهبران تشکیلات خودگردان در گیرودار مذاکرات صلح چه سیری را دنبال کرده است؟
در یک نگاه کلی باید اذعان داشت که تشکیلات خودگردان از فرصت مقاومت استفادهی لازم را نکرده و تسلیم شده است. شاید این موضوع بزرگترین اشتباه تشکیلات خودگردان بوده است. امضای «قرارداد دایتون» از جملهی این اشتباهات بود که طی آن تشکیلات خودگردان یک همکاری تسلیحاتی را به امضا رساند. این قرارداد یعنی همکاری با اسرائیل علیه مقاومت و بنابراین اسرائیل از دولت خودگردان علیه بخشی از جامعهی فلسطین استفاده کرده است.
این در حالی است که تشکیلات خودگردان باید اوضاع داخلی فلسطین را بر مبنای «مردمسالاری» یعنی ارادهی ملت مدیریت کند تا از همهی ظرفیتها برای نابودی اسرائیل بهره ببرد. اما جای تعجب است که در مواقعی دقیقاً عکس این راهبرد عمل میکند! مثلاً این تشکیلات پس از پیروز شدن نامزدهای حماس در انتخابات سال ۲۰۰۶ با همکاری اسرائیل، نمایندگان حماس را حذف کرد. لذا بخشی از رفتارهای آن نسنجیده و حتی خائنانه است.
در کنار اصرار عدهای بر پیشبرد راهبرد صلح با رژیم صهیونستی، در آن سوی میدان نیز آمریکا و اسرائیل بر خلع سلاح مقاومت اسلامی و نوار غزه اصرار دارند. دلیل این اصرارها را چگونه ارزیابی مینمایید؟
باید در نظر داشت که مقاومت اسلامی محور مقاومت فلسطینی است و در برههی کنونی فعالیتهای حماس و پیشرویهای آن در نواره غزه تقابل فراوانی با اهداف رژیم صهیونیستی دارد و اینکه اسرائیل اعلام میکند که باید حماس را از بین ببریم، از تقابل اهداف پرده برمیدارد.
رژیم صهیونیستی در سطح فلسطین نابودی «حماس»، و در سطح منطقه نابودی «اخوان المسلمین» را دنبال میکند. متأىسفانه کشورهای عربی منطقه نیز در نابودی حماس با اسرائیل همراه شدهاند و با وجود آنکه برخی از این کشورها دارای ریشههای اخوانی و سلفی هستند، علیه اخوان نیز محدودیتهایی اعمال کردهاند.
اهمیت همکاری کشورهای عربی منطقه برای نابودی حماس آنچنان است که نتانیاهو در یکی از سخنرانیهای رسمی خود اعلام کرد که یکی از دستاوردهای رژیم صهیونیستی همراهی برخی از کشورهای منطقه برای نابودی مقاومت اسلامی بوده است!
در دیگر سو اما حماس در طول چند جنگ گذشته و بهخصوص در جنگ فعلی به موفقیتهای شگرفی دست یافته است که در رأس آنها پوشالی بودن «گنبد آهنین» و مسائلی از این دست قرار دارد. همین موضوع موجب آن شده است که اسرائیل در مطالبات خود در این جنگها تغییر ایجاد کند و در حالی که در روز نخست، نابودی غره را دنبال میکرد، با مشاهدهی تونلهای حفر شده توسط حماس دچار وحشت شده و امروز نابودی حماس و پیش از آن خلع سلاح آن را میخواهد.
در چنین شرایطی تجهیز نواره غزه و همینطور کرانهی باختری از طریق چه راهکارهایی قابلیت عملی شدن دارد و جهان اسلام چگونه میتواند این مسیر را تسهیل کند؟
تجهیز نوار غزه و کرانهی باختری یک راهبرد تبلیغاتی نیست؛ بلکه یک راهبرد عملی برای نجات و حل مسألهی فلسطین است که جهان اسلام باید از همهی ظرفیتهای نظامی و دیپلماتیک خود برای نجات فلسطین بهره ببرد.
اصطلاحی در میان خود اسرائیلیها وجود دارد که بر اساس آن از کرانهی باختری به عنوان «پهلوی آسیبپذیر اسرائیل» یاد میکنند. بسیاری از کارشناسان نظامی بر این باورند که اگر دامنهی جغرافیایی جنگ به کرانهی باختری هم برسد، اسرائیل نمیتواند با کرانهی باختری دربیفتد.
اینکه تجهیز تسلیحاتی فلسطین از چه راههایی میسر است، مسلماً بخشی از آن نظامی و محرمانه است که در سینههای نظامیان جای دارد، اما قدر مسلم آن است که تعدد جبههها و کشاندن جنگ به سایر مناطق جغرافیایی (علاوه بر نوار غزه) میتواند برای موجودیت رژیم صهیونیستی بسیار خطرناک باشد.
تجهیز تسلیحاتی کرانهی باختری چه تأثیری بر معادلات قدرت در منطقه خواهد داشت؟
اصطلاحی در میان خود اسرائیلیها وجود دارد که بر اساس آن از کرانهی باختری به عنوان «پهلوی آسیبپذیر اسرائیل» یاد میکنند. بسیاری از کارشناسان نظامی بر این باورند که اگر دامنهی جغرافیایی جنگ به کرانهی باختری هم برسد، اسرائیل نمیتواند با کرانهی باختری دربیفتد؛ برای اینکه اهمیت کرانهی باختری و تجهیز تسلیحاتی آن درک شود، کافی است به این نکته دقت کنیم که در یک سوی غزه دریا و در سوی دیگر آن مصر قرار دارد و وجود کانالهای دریایی به موضوع انتقال تکنولوژی در این منطقه بسیار کمک کرده است.
اما شرایط جغرافیایی برای کرانهی باختری به مراتب متفاوت است؛ کرانهی باختری به لحاظ جغرافیایی نسبت به قدس شریف سه کیلومتر و نسبت به تل آویو تنها ۱۰ کیلومتر فاصله دارد و کشور اردن نیز در همسایگی آن قرار دارد و بدین ترتیب شاهراهی میان سه منطقهی فلسطین، رژیم صهیونیستی و اردن محسوب میشود.
با در نظر گرفتن این موضوع و اینکه در جنگ فعلی میان نوار غزه و رژیم صهیونیستی از طریق ابتکار عمل نظامی حماس، دهها کیلومتر تونل حفر شده است، اگر همین تونلها بین کرانهی باختری و رژیم صهیونیستی حفر شود، اسرائیل در آستانهی نابودی قرار خواهد گرفت.
مضاف بر اینکه کرانهی باختری دارای سه میلیون نفر جمعیت است و انتقال مقاومت مسلحانه به کرانهی باختری یعنی فروپاشی رژیم صهیونیستی و این همان نکتهی مهمی است که در تجهیز مسلحانهی کرانه باختری خود را نشان میدهد.
در این رابطه ببینید: