Khamenei.ir

1372/03/26

بیانات در دیدار جمعی از روحانیون

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 به‌همه آقایانِ محترم، علما، فضلا، اساتید محترم حوزه و آقایان ائمّه محترم جماعات تهران و قم که تشریف دارند؛ همچنین به طلّاب عزیز، بخصوص طلّاب عزیزِ غیرایرانی که در قم مشغول تحصیل علم و معارفند، خوشامد عرض میکنم. در آستانه سال جدید هجری قمری و ورود در عرصه بینهایتِ ماه محرّم و دهه عاشورا و ماه پیروزی خون بر شمشیر، دو، سه مطلب را لازم میدانم عرض کنم. بخصوص که با توجّه به این جلسه و این جمع محترم، بعضی از آن مسائل، ضرورت و اهمیت بیشتری هم پیدا میکند.

اوّلین مطلبی که به عنوان حق‌شناسی از ملت بزرگ و هوشیارمان لازم است عرض کنم، تشکّر از شرکت وسیع مردم در انتخابات ریاست جمهوری است که حقیقتاً در دنیا و در چشم تحلیلگران عالم، یک نقطه افتخارآمیز و مایه سربلندی برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی شد. همچنین، جای شکرگزاری از مردم و سپاس از خداوند است که این انتخابات، همچنان که شایسته آن بود، منتهی به انتخاب یک شخصیّت و چهره محبوب(۱) شد که حقیقتاً عنوان ریاست جمهوری، بر او چیزی نمیافزاید. رئیس‌جمهوری که شما مردم انتخاب کرده‌اید، یکی از ارکان انقلاب بزرگ ماست و در این سخن، هیچ مبالغه‌ای نیست. چهره‌ای که درطول بخش‌عمده عمر خود، یکپارچه در خدمت انقلاب و اسلام و این مبارزه بزرگ بوده و جوانی خودش را یکسره در این راه به پای اسلام و انقلاب نثار کرده است. این برای یک ملت افتخاراست که با یک انتخابات آزاد، دریک محیط کاملاً روشن و بیغبار و درحالی که همگان میتوانند آزادانه تصمیم‌گیری و انتخاب کنند - در این نوبتِ انتخابات، این معنا از همیشه واضحتر هم بود - علی رغم تبلیغات دشمن - که عرض خواهم کرد دشمن چه میخواست و چه میکرد و به کجا منتهی شد و بعداز این چه میکند - مردم رشد و درک والای خود را نشان دارند، و یک چهره بیغبارِ بیخدشه روشنِ افتخارآمیز را که سرگذشت او سرگذشت فداکاری است، برای ریاست جمهوری انتخاب کردند.

 قبل از این انتخابات، تبلیغات جهانی مثل یک توفانْ مشغولِ کار بود. البته ملت عزیز ما، خوشبختانه بر اثر بیاعتنایی به رادیوها و بوقهای بیگانه، چندان سر و کاری با تبلیغات دشمن ندارد. ولی ما و کسانی که دست‌اندرکار هستند، به‌طور روشن میدیدیم که دشمنْ برای این‌که شاید بتواند انقلاب اسلامی را از انتخابات عمومی با شرکت قشر عظیمی از مردم، محروم کند، یقه درانی میکند. از دو ماه پیش از انتخابات، یا شاید هم بیشتر، شروع کردند به انواع و اقسام تبلیغاتِ مستقیم و غیرمستقیم واستفاده از هرکس و ناکس - مِن جمله از فراریها و تفاله‌های رژیم گذشته و ضدّ انقلاب بیآبرو و بیحیثیّت - تا شاید بتوانند از هر طریقی که شده است، به انتخابات ضربه وارد کنند. در روز انتخابات، اینها دیدند که در ایران چه خبر است. با وجود این‌که فصل امتحانات مدارس و فصل کشاورزی است، درعین‌حال، دیدند که مردم پای صندوقهای رأی جمع شدند و قریب به هفده میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند که از اوّل انقلاب تا به‌حال - آن طورکه آمارنشان میدهد - درهیچ انتخابات ریاست جمهوری، مردم به این تعداد شرکت نکرده بودند. بدیهی است که دشمن از این ضربه، به شدت پریشان و آشفته شد.

 تبلیغات دشمن و عمده این تبلیغات، دست صهیونیست‌هاست. خبرگزاریهای معروفی که در دنیا وجود دارند، اغلبشان متعلّق به‌صهیونیستها هستند. بعضی از رادیوهای معروف دنیا هم، متعلّق به آنهایند. صهیونیستها هم در این منطقه، مثل سگِ زنجیرىِ استکبار عمل‌میکنند. پارس کردن و پاچه گرفتن و به این و آن پریدن، شأن صهیونیست‌هاست. از آنها، غیر از این هم انتظاری نیست و البته، کسی هم اهمیتی به آنها نمیدهد. اما اگر کسی به وضع تبلیغات اینها در برهه‌های مختلف نگاه کند، چیزهای شگفت‌آوری را احساس میکند.

 اگر کسی به تبلیغات نگاه میکرد، میفهمید که برای آنها انتخابات ایران و بخصوص انتخابات ریاست جمهوری چقدر مهم است! چقدر برای آنها مهم است کاری کنند که مردم در انتخابات شرکت نکنند! این را از تبلیغات آنها میشد فهمید. ولی تودهنی خوردند. ملت ایران با حضور خودش به آنها تو دهنی زد. شما ملاحظه فرمایید: کشور ما، مثل فلان کشور اروپایی نیست که از این سرِ کشور تا آن را، در ظرف دوساعت بشود طی کرد. در آن‌جا، کشورها کوچک است و جاده‌ها اتوبان. اما در کشور ما با این‌که بعد از انقلاب، این همه جاده‌کشی شده است، در عین‌حال هنوز روستاهایی وجوددارد که دسترسی به آنها آسان نیست. شصت هزار روستا درنقاط مختلف کشور گسترده است و تقریباً نیمیاز جمعیت را در خودشان جا داده‌اند. صندوق رأی هم به بسیاری نمیرسد. به آنهایی هم که میرسد، نیم‌ساعت یا یک ساعت بیشتر در یک ده نمی‌ماند. همه اینها موجب میشود که آرا کم شود. اما در عین حال، از جمعیتی که شرایط رأی دادن را دارند، هفده میلیون - که درصد بالایی هم هست - رأی میدهند. این، اقبال مردم است. این، علاقه مردم به انقلاب است. این، حضور مردم در صحنه است. و این است که تودهنی به تبلیغات سوء استکبار به حساب می‌آید. بعد هم این انتخاب؛ یعنی انتخاب چنین چهره و شخصیتی!

 حال بعد از انتخابات، که توی دهان آنها خورده، باز تبلیغاتشان به‌نحو دیگری شروع شده است: تحلیل کرده‌اند و نتیجه گرفته‌اند که مردم ایران، با انقلاب و جمهوری اسلامی قهرند! میخواهند چیزی را به‌زور ثابت کنند و معلوم است که جز به مغزهای علیل خودشان و پیروانشان، برکس دیگری چنین حرفی ثابت نمیشود. ملت ایران باید خدا را شاکر باشد که در این برهه، توانست دشمن را به خشم آورد. حضور شما مردمِ ایران در صحنه انتخابات، و شرکتتان در این انتخابات عظیم و تعیین کننده و مهم، استکبار جهانی و عمّال و بوقها و تبلیغاتچیهایشان را تا سر حد جنون عصبانی کرد. خدا از شما راضی باشد، ملت عزیز. کار بزرگی انجام دادید.

 من میخواهم این نکته را هم عرض کنم که دولتمردان جمهوری اسلامی باید قدر این فداکاری مردم و حضور آنها در صحنه را بدانند. مبادا مسؤولینِ بخشهای مختلف کشور، در تحلیل اشتباه کنند و خیال کنند که شرکتِ وسیعِ مردم در انتخابات، معنایش این است که آنها از یکایک کارهای مسؤولین خشنودند. این طور نیست. مردم، انقلاب را دوست دارند، امام را دوست دارند، دولت جمهوری اسلامی را دوست دارند، نظام را دوست دارند. اما معنایش این نیست که مردم، روی یکایک کارهای مسؤولین بخشهای مختلف، صحّه میگذارند.

 مسؤولین باید حواسشان راجمع کنند. باید به خودمان برگردیم. همه ما باید ببینیم کارهایمان چقدر برای این مردمِ فداکار و عزیزو هوشمند و با گذشت، شایسته است. اگر دیدیم که بخشی از کارهای ما شایسته نیست و این را فهمیدیم، مردانه همّت کنیم و به اصلاح کارمان بپردازیم. مردم این را از مامیخواهند. مردم این را از مسؤولین میخواهند. مسؤولین باید دو چیز را در سرلوحه کارهایشان قرار دهند: یکی گزینشِ خوب. یعنی انسانهای پاک، امین، دلسوز، صمیمی و مردم دوست را انتخاب کنند. برای این کار بزرگ، یار گرفتن کار مهمّی است. این طور نباشد که به هرکس و ناکسی اعتماد کنیم و مردم را با کسی مواجه کنیم که برای آنها، یا برای کار آنها ارزشی قائل نباشد و به فکر خودش باشد. این، یک نکته است که مسؤولین باید رعایت کنند.

 دوم این‌که، این خدمت و این مسؤولیت را برای بهره دنیایی خودشان نخواهند. افراد مسؤول در این نظام، باید دندان لذایذ بیشماری را بکَنند. از خیلی لذّتها باید بگذرند؛ کما این‌که میبینیم، بحمداللَّه میگذرند. من یک وقت گفتم: اگر امروز مسؤولین جمهوری اسلامی، با آنچه که در زمان امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام بود، تفاوت زیادی دارند، با مسؤولین امروز دنیا هم تفاوتشان بسیار زیاد و فاصله‌شان ناپیمودنی است. کسانی که در دنیا رئیس جمهور یا وزیر میشوند، مجموعه‌ای از لذایذ و استفاده‌های شخصی را در طول مدت مسؤولیت خودشان، برای خودشان ردیف میکنند. اصلا به شوق همانها جلو میآیند. غالباً این‌طور است - البتّه ممکن است مواردی هم استثنا باشد - لذا، شما میبینید خوشبخت‌ترین رئیس جمهورهای غالب کشورهای غربی - ازجمله امریکا - آنهایی هستند که توانسته باشند در اواخر دوران ریاست جمهوریشان، با چند شرکت و کمپانی مذاکره‌هایی کنند و بعد از دوران ریاست جمهوری، دلّال و مشاور اقتصادی آن شرکتها شوند! کار آنها این‌گونه است. البته اگر به‌خاطر جرایم قبلیشان، کارشان به زندان و دادگاه و محاکمه نیفتد؛ که بسیاری اوقات این‌طور میشود. این کجا و جمهوری اسلامی کجا، که مسؤولش برای خود حسابی باز نمیکند و نباید بکند! باید یک زندگی معمولی را بگذراند. به‌قدری که بتواند برای مردم کار کند، باید متمتّع شود. و از بسیاری لذایذ و تمتّعات، باید چشم بپوشد.

 این، قدردانی از کار مردم است. این طور که باشد، دنیای استکبار، با همه جنجالهایش، با همه تبلیغاتش و با همه تندخوییهایی که میکند، کاری از پیش نمی‌برد. لابد میبینید بعضی از این سیاستمدارانِ نپخته و نسنجیده دنیا، این‌جا و آن‌جا مینشینند، و علیه ملتها، کشورها و حقایق عالم، بنا میکنند به حرفهای آن‌چنانی و بیمعنا و اباطیل برزبان جاری کردن. یک نمونه‌اش همین حضراتِ مسؤولینِ کنونی امریکا هستند که درگیر و دار مشکلات فراوان داخلیشان که کمر تشکیلات چند ماه روی کارآمده جدید را میشکند، برای این‌که خودشان را از زیر بار این مشکلات خلاص کنند، آن سیاستمدار ضدّ ایران؛ آن وزیر خارجه ضدّ ایرانِ بدخلقِ تند خویشان را این‌جا و آن‌جای دنیا میفرستند که مرتّب علیه این کشور و آن کشور حرف بزند. هر چند مردم عزیز ما به حرفهای او و بالاتر از او و اربابهای آنها هم اعتنایی نکردند و هرگز جز لبخند مسخره‌آمیز، چیزی به آنها تحویل ندادند.

اما موضوع دوم، موضوع محرّم و تبلیغات است. اساس دین با عاشورا پیوند خورده و به برکت عاشورا هم باقی مانده است. اگر فداکارىِ بزرگِ حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام نمیبود - که این فداکاری، وجدان تاریخ را به کلّی متوجّه و بیدار کرد - در همان قرن اول یا نیمه قرن دوم هجری، بساط اسلام به کلّی برچیده میشد. قطعاً این‌گونه است. اگر کسی اهلِ مراجعه به تاریخ باشد و حقایق تاریخی را ملاحظه کند، این را تصدیق خواهد کرد. چیزی که وجدان جامعه اسلامی را در آن زمان برآشفت واسوه و الگویی برای بعدیها شد، همین حادثه عجیبی بود که تا آن روز در اسلام سابقه نداشت. البته، بعد از آن، نظایر بسیاری پیدا کرد؛ اما هیچ کدام از آن نسخه‌ها، مطابق اصل نبود. امّت اسلام، شهیدان زیادی داد. شهدای دست‌جمعی داد. اما هیچ کدام به‌پای حادثه عاشورا نرسید. حادثه عاشورا، در اوج قلّه فداکاری و شهادت باقی ماند و همچنان تا قیامت باقی خواهد ماند. «لایوم کیومک یا اباعبداللَّه.» ما شیعیان، از این حادثه، خیلی بهره برده‌ایم. البته غیر شیعه هم، استفاده کرده‌اند. امروز، در کشور مصر، مسجد «رأس‌الحسین» - آن‌جا که خیال میکنند سر مقدّس آن بزرگوار مدفون است - محل تجمّع عواطف مردمِ محبِ‌ّ اهل بیتِ مصر است. ملت مصر، ملت خوبی است. کار به رژیم و دولت آن کشور نداریم. ملتْ محبِّ اهلِ بیت است. همه‌جای دنیا، متأثر از این واقعه‌اند؛ اما شیعه از این واقعه یک استفاده فوق‌العاده کرده است. ما دین را به‌وسیله این‌حادثه حفظ کردیم؛ احکام را برای مردم بیان کردیم؛ عواطف مردم را در خدمت دین و ایمان قرار دادیم. «ما» که میگوییم یعنی طایفه روحانیون و مبلّغین، در طول چند قرن گذشته. آخرین برکت عظیم حادثه کربلا همین انقلاب شکوهمند ماست. اگر حادثه کربلا و اسوه‌گیری از آن نبود، این انقلاب پیروز نمیشد. امام بزرگوارمان که در محرّم سال ۵۷ فرمودند «ماهی که خون بر شمشیر پیروز است»، این خط و این درس را از محرّم دادند. سراغ جنگ هم که بروید همین است.

آقایان مبلّغین، وعّاظ، گویندگان مذهبی، خوانندگان و مدّاحان مذهبی، فراموش نکنند که در زمان ما، نمونه کاملی از حوادث عاشورا، همین بسیجیهایند. همین بچه‌ها و جوانان بسیجند. این یادتان نرود. عدّه‌ای از آنها شهید شدند، عدّه‌ای هم هستند. اینهایی که هستند، اگر شهید نشدند به‌خاطراین نبود که از شهادت گریختند. به سراغ شهادت رفتند؛ امّا شهادت به سراغشان نیامد. فراموش نشود که ماجرای عاشورا و محرّم، با شهدای ما و بابقایای آن بسیجیها - که امروز بحمداللَّه از پیر و جوان در جامعه ما زیادند - پیوند دارد. این ماهِ تبلیغ، مقابل ما و شماست. مواظب باشید از این ماه، حداکثر بهره را در راه دین و برای خدا ببرید.

در ماه محرّم، معارف حسینی و معارف علوی را - که همان معارف قرآنی و اسلامىِ اصیل و صحیح است - برای مردم بیان کنید. بنده مکرّر عرض کرده‌ام: منبرِ بیمطالعه رفتن؛ منبری که انسان برود، بگوید «حالا ببینیم چه خواهیم گفت» و هرچه به‌دهانش بیاید در منبر بگوید - گاهی حرف سست، گاهی خدای ناکرده نقلِ نادرست، خدای ناخواسته حرفی که موهن مذهب باشد - ناسپاسی در حقّ عاشوراست. آقایان محترم؛ روحانیون، علما و خطبای گرامی و زحمتکش و ارزشمند! امروز جوانان ما، با ذهن سیّال خودشان سؤالهایی دارند. این سؤالها را نباید حمل بر ایرادگیری کنید. تا یک جوان سؤالی کرد، بگوییم: «آقا، ساکت!» گویا دارد کفر میگوید! جوان است. ذهن جوان، سیّال است. افکار غلط و استدلالهای نادرست، امروز در همه جای دنیا با توجه به روابط صوتی و بصریای که وجود دارد، گسترده است. جوان ما، برایش سؤال به‌وجود می‌آید. چه کسی باید این را برطرف کند؟ من و شما باید برطرف کنیم. اگر شما نروید و آن خلأ فکری را به شکل درست پُر نکنید، یا آن سؤال و اشکال را برطرف نکنید، کس دیگری میرود و به شکل غلط، جواب او را میگوید. روحانی باید با اندیشه ناب اسلامی از بهترینش، مستدلترینش و قویترینش مجهّز باشد. ما این طور اندیشه‌ها و حرفها، بسیار داریم. یک نفر مثل شهید مطهّری رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه، یک جامعه دانشگاهی را در مقابل خود، به قبول و اذعان و تسلیم وا میداشت. در همان دانشکده‌ای که آن بزرگوار تدریس میکرد، کسانی بودند که به‌طور صریح، ضدّ دین تبلیغات میکردند و درس میگفتند. آن بزرگوار نرفت با آنها دعوا کند و دست به یقه شود. حرف زد، فکر داد، حقایق را گفت؛ از ذهنیّت صحیح استفاده نمود و فضا را قبضه کرد.

 پیش از انقلاب، این‌گونه بود. پیش از انقلاب، روحانیونی که با دانشگاهها و محیطهای فکری جوان و احیاناً مرتبط با افکار بیگانه اتّصال داشتند، ابزاری که قدرت و زوری به آنها بدهد نداشتند. اما فضا در قبضه آنها و به دست آنها بود. در یک مسجد، یک روحانی میایستاد برای مردم حرف میزد و میدیدید کلاسهای درس در دانشگاه، تعطیل یا خلوت میشد و میرفتند پای صحبت آن آقا؛ که چهار کلمه تفسیر از او بشنوند یا شرح نهج‌البلاغه او را یاد بگیرند.

 قبل از انقلاب، این گونه بود. ما باید این گونه خودمان را مجهّز کنیم. منبرها، این طور باید باشد. البته، این، مخصوص منبرها هم نیست. من نسبت به همه مراسم عزاداری عرض میکنم. نوحه‌خوانی نیز همین طور است. روضه‌خوانی نیز همین طور است. مرحوم حاجی نوری رضوان‌اللَّه‌علیه، کتاب نوشت درباره شرایط روضه خوان. «لؤلؤ و مرجان؛ در شرایط پله اوّل و دوم منبر روضه خوانان» اسم کتاب ایشان است. روضه‌خوانی هم شرایط دارد. مداحی هم شرایط دارد. نوحه سینه‌زنی خواندن هم شرایط دارد. باید کسانی که اینها را تهیه میکنند، میسرایند و میخوانند، مواظب باشند که درست برطبق معارف اسلامی حرف بزنند، تا این سینه‌زنی، این روضه‌خوانی و این نوحه‌خوانی، قدمی در راه عروج مردم به‌اوج قلّه افکار اسلامی باشد. این، امروز برای ما لازم است. باید سعی کنند که از اباطیل و مطالب خلاف و کارهای ناشایسته و بعضی از کارها که وهن مذهب است و حقیقتاً شایسته دستگاه حسین بن علیعلیه‌السّلام نیست، اجتناب شود.

 امیدواریم که خداوند متعال برکات و فضل خودش را نازل کند و مشمول ادعیه زاکیّه ولیعصر ارواحنافداه باشید. امیدواریم خداوند این ماه محرّم را ماه رشد و اعتلای جامعه اسلامی قرار دهد.

 السّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته.

 

 

۱) مراد «آیت‌اللَّه هاشمی رفسنجانی» است.

 

پیوندهای مرتبط:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای