به مناسبت سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها، جمعی از مداحان و ذاکرین اهل بیت علیهم السلام با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.
در ابتدای این دیدار چند تن از شعرا و مداحان اهل بیت علیهم السلام سرودههایی را در بیان شأن و عظمت دخت گرامی پیامبر اسلام قرائت کردند. KHAMENEI.IR متن این سرودهها را منتشر میکند:
آقای محمدرضا عاصی
شعر از آقای محمدعلی مجاهدی
یک
امروز هر که روی در این محضر آورد
بعد از درود مژده جانپرور آورد
کِامروز بر ذراری زهرا سروش غیب
پیغام لطف و مرحمت از مادر آورد
آن مادری که نام خوش ساق عرش را
زیبی دگر ببخشد و در زیور آورد
آن شمسهای که شعشه ذرهپرورش
خورشید را به عجز و به شرم اختر آورد
گفتی خدیجه داشت همین آرزو به دل
تا از برای همسر خود دختر آورد
وان نخل سرفراز رسالت امید داشت
پیوند عشق و عاطفه برگ و بر آورد
وِامروز جبرئیل به فرمان ایزدی
با مژده رو به خانه پیغمبر آورد
هستی به حیرت است که امروز امین وحی
بهر نبی چه مژدهای از داور آورد
این لحظه انتظار به پایان رسد که او
از بهر مقتدا خبر از کوثر آورد
در زادروز این گل سرخ محمدی
گلشن به هدیه، سنبل و سوسن برآورد
این است اگر که دختر و این است اگر که مام
مام زمانه کاش فقط دختر آورد
دو
ای گرانمایهترین گوهر وحی
دختر ختم رسل، مادر وحی
آسمانت به سجود آمده است
بر تو جبریل فرود آمده است
حججالله امامان هدی
بهر اثبات ولایت هر جا
همه گفتند که ما اولاییم
زاده فاطمه زهراییم
مهدیاش نیز به هنگام ظهور
یاورانش همه او را به حضور
تکیه بر بیت خدا بنماید
این سخن با همگان فرماید:
مصلح منتظر دنیایم
مهدیام من پسر زهرایم
آقای ابراهیم قانع
شعر از آقای مؤید
مدح زهرا مینگارم با سلام
السلام ای بضعه طه سلام
نای جانم بانگ أعطینا زند
نغمه صلّوا علی الزّهرا زند
کیست زهرا؟ زهره خورشیدرو
از دمش توحیدیان تکبیرگو
افتخار یُذهبَ عنکم شده
کعبهای اندر مدینه گم شده
جوهر آیینهاش غفاری است
پشت این آیینه کوثر جاری است
اولیا حبلالمتینش گفتهاند
آفرینش، آفرینَش گفتهاند
عشق را در پای شوهر ریخته
در رضای حضرتش آمیخته
روح زیبایی چو نزد ما گل است
گفت پیغمبر: از آن، زهرا گل است
در قیامت کار او بیش از همهست
چون شفاعت با حضور فاطمهست
هر که را او دست بر سر مینهد
مرتضایش آب کوثر میدهد
ای نثارت بوسههای مصطفی
خلقت نورت برای مصطفی
ای ز پاکی اسوه در هر روزگار
از زنان اسوه را آموزگار
ای به کار خانهداری چیرهدست
خانهات هم مکتب و هم سنگر است
سنگری هر سنگش از انوار وحی
صاحبش گنجینه اسرار وحی
سنگری در مرزهای رهبری
کودک ششماههاش یک سنگری
فاطمه! ای آن که کردی با عمل
خانهداری را به جانبازی بدل
مرحبا آن زن که زهراباور است
با حجاب خویش او را یاور است
بیحجابی از خدا دل کندن است
حکم قرآن زیر پا افکندن است
سنگر دین بود پشت در تو را
پنج تن سرباز همسنگر تو را
آقای محمدعلی بهتویی
شعر از آقای غلامرضا سازگار
یک
هزار بار بشویم لب از شراب طهور
که آورم به زبان نام صحیفه نور
زکیه طاهره انسیه فاطمه زهرا
که در سپهر به منصوره آمد مشهور
از آن گرفته ز معبود نام منصوره
که گشته دین و ولایت ز نصرتش منصور
فراتر است ز وصف و نکوتر است ز مدح
اگرچه مدح ورا انس و جان کند مرور
خدا به عصمت او در کتاب خود شاهد
نبی به حرمت او از خدای خود مأمور
خدای داند و پیغمبرش که زهرا کیست
کجا شناخت او بر بشر بود مقدور
ستارهایست هزاران برابر خورشید
که ما به صورت یک سکه دیدهایم از دور
اگر نه آینه کبریاست از چه سبب
قیام کرد رسول خدا ورا به حضور
ز عطر و بوی خمیرش به وقت پختن نان
به جای شعله دمد لاله از دهان تنور
ز خلد مائده آید به احترام تمام
اگر دهد به فرشته کنیز او دستور
خدا گواست که تا پا به حشر نگذارد
به جوش ناید غفاری خدای غفور
به سایه کرم کبریا شود تبدیل
چو ناقهاش کند از آفتاب حشر عبور
پیمبری به قیامت ره نجاتش نیست
مگر که با علی و فاطمه شود محشور
الا به دوستیات جسم انبیا را جان
الا به روشنیات چشم اولیا را نور
تو قدر و کوثر و تطهیر و نور و طاهایی
به صفحه صفحه قرآن نوشته این منصور
تو امر و نهی کن ای دختر رسول خدا
که امر و نهی نبی از لب تو یافت صدور
دو
ما به تحریمها درخشیدیم
ما به تهدید خصم خندیدیم
فتح خود را، شکست دشمن را
سالها، ماهها همه دیدیم
نه به تحریم اعتنا کردیم
نه ز تهدیدها هراسیدیم
خط ما خط مشی رهبر ماست
سایه اهل بیت بر سر ماست
آقای محمدعلی مجاهدی
شعر از آقای محمدعلی مجاهدی
چون جبرئیل حکم خدای مبین گرفت
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت
احمد از او پیام جهانآفرین گرفت
یعنی برای فاطمه یک اربعین گرفت
شکر خدا که گلبن احمد به گل نشست
ز انفاس دوست باغ محمد به گل نشست
گفتا که حق دعای تو را مستجاب کرد
شام تو را جنیبهکش آفتاب کرد
نامی برای دختر تو انتخاب کرد
وان را ز لطف زیور و زیب کتاب کرد
زان در نُبی خدای تو نامید کوثرش
تا بی وضو کسی نبرد نام اطهرش
ای بوسهگاه خیل ملک آستانتان
بال فرشتگان خدا سایبانتان
مهر فلک ندیده هنوز آسمانتان
منظومهای رفیعتر از کهکشانتان
بانو! مزار گمشده اعجاز میکند
مشت مخالفان تو را باز میکند
گفتی از او مدینه منور شود که شد
از عطر ناب یاس معطر شود که شد
جاری به دهر چشمه کوثر شود که شد
میخواست حق که خصم تو ابتر شود که شد
دنیا پر از ذراری زهرای اطهر است
والله جای گفتن الله اکبر است
ما بهرهای ز فیض تو اغلب نداشتیم
انگار جز فدک ز تو مطلب نداشتیم
آگاهی از معارف مذهب نداشتیم
کاری به کار عزت مکتب نداشتیم
ترسم از آن که کار برادر! بتر شود
وز این که هست فاطمه مظلومتر شود
ما شاعران به قافیه پرداختیم و بس
عمری به وجه تسمیه پرداختیم و بس
از متن هی به حاشیه پرداختیم و بس
از تو فقط به مرثیه پرداختیم و بس
باید اگر معارف ناب تو زنده کرد
کی میتوان به فاطمه گفتن بسنده کرد
اندیشه کرده خصم قسمخورده شما
تا خود چه تسمهها کشد از گرده شما
دشمن کجا و وحدت گسترده شما
دارد هراس از سر نسپرده شما
از اعتراض فاطمه شیعهست سربلند
بیهوده نیست ناله ز دیوار و در بلند
پیش سران کفر نباید خضوع کرد
باید به اصل خویشتن خود رجوع کرد
باید مرور حادثهها را شروع کرد
یعنی علاج واقعه قبل از وقوع کرد
دشمن همیشه زار و سرافکنده شماست
مرعوب پاسخ «نه»ی کوبنده شماست
اینک که هست امت اسلام در خطر
بحرین در محاصره و شام در خطر
بیتالحرام باز از اصنام در خطر
حج و منا و مشعر و احرام در خطر
چشم امید شیعه به بیداری شماست
زهرا در انتظار وفاداری شماست
روزی که یاس فاطمه تکثیر میشود
اسلام در زبانه فراگیر میشود
عالم پر از شمامه تکبیر میشود
دنیایی از مکاشفه تصویر میشود
آید ندا که کعبه مقصود میرسد
از گرد راه مهدی موعود میرسد
آقای مهدی خادم آذریان
شعر از مرحوم عابد تبریزی
یک
مکه غرق است در فروغ اله
هاله گویی گرفته چهره ماه
کردهاند از فروغ روحانی
قدسیان عرش را چراغانی
حوریان در بهشت جامبهدست
از شراب طهور سرخوش و مست
خلدیان آن را به وجد میآرند
انتظار فروغ حق دارند
کعبه را نیز چشم در راه است
که ز راز سپیده آگاه است
باد عطر عفاف میآرد
از فلک نور وحی میبارد
یا رب امشب مگر شب قدر است
کز نسیمش جهان بود سرمست
نه همین وجد و شور در بطحاست
غرق اندر شعف همه دلهاست
خانهای در جوار بیت خدا
عرش و فرشش همه فروغ و ضیا
خانهای بوریاش طره حور
حق در آن خانه در کمال ظهور
فجر عصمت مگر کند دیدار
جلوهای یابد از تجلی یار
امشب آیینه فروغ صفاست
جشن میلاد حضرت زهراست
دو
امروز اگر ولی والا داریم
این فیض عظیم را ز زهرا داریم
لبیک اگر بر این علی میگوییم
لبیک بر آن علی اعلا داریم
آقای محمدمهدی روحی
شعر از آقای سید حمیدرضا برقعی
برای شهید علی خلیلی؛ شهید امر به معروف و نهی از منکر
یک
زبان چگونه گشایم به مدح تو مادر
که بی وضو نتوان خواند سوره کوثر
زبان وحی تو را پاره تن خود خواند
زبان ما چه بگوید به مدحتان دیگر؟
چه شاعرانه خداوند آفریده تو را
تو را به کوری چشمان آن هو الأبتر
خدا به خواجه لولاک داده بود ای کاش
هزار مرتبه دختر اگر تویی دختر
چه عاشقانه، چه زیبا، چه دلنشین وقتی
تو را به دست خدا میسپرد پیغمبر
علیست دست خدا و علیست نفس نبی
علی قیام و قیامت، علی علی حیدر
عروسی پدر خاک بود و مادر آب
نشستهاند دو دریا کنار یکدیگر
شکوه عاطفهات پیرهن به سائل داد
چنان که همسر تو در رکوع انگشتر
همیشه فقر برای تو فخر بوده و هست
چنان که وصله چادر برای تو زیور
یهودیان مسلمان ندیدهاند آری
از این سیاهی چادر دلیل روشنتر
حجاب، روی زمین طفل بیپناهی بود
تو مادرانه گرفتیش تا ابد در بر
میان کوچه که افتاد دشمنت از پا
در آن جهاد نیفتاد چادرت از سر
کنون به تیرگی ابرها خبر برسد
که زیر سایه آن چادر است این کشور
به هوش باش و از این دست دوستی بگذر
به هوش باش که از پشت میزند خنجر
به این خیال که مرصاد تیغ آخر بود
مباد این که نشینیم گوشه سنگر
بدا به من که اگر ذوالفقار برگردد
در آن رکاب نباشم سیاهی لشگر
بدا به حال من و خوش به حال آن که شدهست
شهید امر به معروف و نهی از منکر
خدا گواه که چون فاطمه نمیخواهیم
حکومتی که نباشد در آن علی رهبر
رسیده است قصیده به بیت حسن ختام
امید فاطمه از راه میرسد آخر
دو
وصلش نه خلعتیست که زیبد به هر تنی
آن را خدا به قامت حیدر بریده است
زیباترین تقارن تاریخ را ببین
کوثر به دست ساقی کوثر رسیده است
آقای محمدرضا طاهری
شعر از آقای جواد محمدزمانی
مینشانی حسرت پرواز را بر دل چرا؟
میتکانی پر میان خاک، چون بسمل چرا؟
کوچه زنجیر مرز کشور فرزانگی است
ای دل آهنگ جنون کن اینقدر دل دل چرا؟
جز فنا رنگی به نقش این نگارینخانه نیست
دعوی رفعت در این غوغای بی حاصل چرا؟
وصف دنیا را به بیت شعری از صائب بخوان
حرف کم میخواهی از آن شاعر کامل چرا؟
از رباط تن چو بگذشتی دگر معموره نیست
زادهراهی برنمیداری از این منزل چرا؟
گوهر توحید با دریادلی آید به دست
ای صدف! آوارگی در گوشه ساحل چرا؟
همچو زهرا تا سحر رو کن به محراب دعا
تا نگویی لطف حق را نیستم شامل چرا؟
همچو زهرا باش، او تسبیح حق بسیار گفت
او که با فرزند خود الجّار ثمّ الدّار گفت
این زلال آسمانی آبروی عالم است
ساقی از این چشمه هرچه آب برداری کم است
کیست این خیر کثیری که سراجش کوثر است؟
کیست این فیض عظیمی که سرشکش زمزم است؟
کیست این بانو که گردش در طواف از شش جهت
ساره، هاجر، آسیه، کلثوم، حوّا، مریم است؟
فاطمه یک انقلابی در دل شهر نبیست
آن که پشت خصم از شمشیر گفتارش خم است
فاطمه یک بار هم با دشمنان سازش نکرد
فاطمه چون کوه در راه علی مستحکم است
بر دلش آهنگ سجده بر لبش شور قنوت
ساز او راز و نیازی با همین زیر و بم است
شاخههای باغ اشراق از زمان او به جاست
ریشه نخل تجلی در زمینش محکم است
آسمان با احترام این خانه را در میزند
در مدینه بارش باران همیشه نمنم است
هر سحر سر مینهم بر روی دیوار بقیع
اشک میریزم نه! اینجا اشک هم نامحرم است
با خودم میگویم اینجا آفتابی دفن شد
آفتابی که جهان در پرتو او خرّم است
پس چرا ایوان نمیسازند بر خاک بقیع؟
پس چرا این دور و بر حتی چراغانی کم است
من فقط میدانم اینجا باغ احساس علیست
روز و شب سرمست از عطر گل یاس علیست
فاطمه سرشار بود از شوق دیدار خودش
فاطمه سرمست بود از عطر گلزار خودش
او علی را عین خود دانست و خود را عین او
اینچنین سرشار بود از شوق دیدار خودش
هلأتی و همنشینیهای او با جبرئیل
سوره قدر و کراماتی که سزاوار خودش
دمبهدم آرنج او از کار خانه رنج برد
دم نزد اما ز رنج و کار دشوار خودش
پیش چشمش شهر مسکین و یتیم است و اسیر
سفره گستردهست در دلها ز ایثار خودش
او که فرزندی چو روحالله دارد در جهان
او که جسم و جان ما را کرده سرشار خودش
او که حتی در سخن با مرد نابینای شهر
پرده هرگز برنمیدارد ز رخسار خودش
روز محشر هدیهها دارد برای عاشقان
روز محشر لطفها دارد به هر یار خودش
همچنان مرغی که دائم دانه برچیند ز خاک
بال بگشاید به سوی خیل بسیار خودش
روزها سوی احد میرفت تا غوغا کند
بر مزار حمزه با اشک گهربار خودش
با حضور خود شکوه ترک خود را زنده کرد
تا ابد یاد شهیدان احد را زنده کرد
آقای حسن خلج
شعر از آقای حمید سبزواری
یک
فخر و شرف دیده آدم زهراست
اصل سبب خلقت عالم زهراست
فرمود نبی اُمّ أبیها زیرا
مفتاح رموز اسم اعظم زهراست
تا پرده برافکند ز رخساره ماه
غوغای قیامتی به پا شد ناگاه
فریاد ز ذره ذره هستی برخاست
لا حول و لا قوّة إلّا بالله
دو
مهی که چشم مه و ستاره، به خلوت او گذر ندارد
به غیر معمار آفرینش، ز طینت او خبر ندارد
چنان ز عصمت نقاب دارد، که شرم از او آفتاب دارد
صبا به کویش گذر ندارد، خرد از او پرده برندارد
مسنج با علم و عقل، جاهش، که هر دو گردیده خاک راهش
مجو در آیینه خیالش، که وهم از آن سو گذر ندارد
صفاش جز مصطفی نداند، وفاش جز مرتضی نداند
زنی به دامن به جز خدیجه، گلی فروزان گوهر ندارد
عفاف از او اعتبار گیرد، وقار از او برگ و بار گیرد
جهان ایمان و صبر و تقوا، زنی چنین نامور ندارد
سرور جان رسول، رویش، بتول نامش، بتول خویش
گلی که همزاد رنگ و بویش، نهال هستی ثمر ندارد
گلی علی را جمیل همسر، گلی حسن را ستوده مادر
گلی به دامن حسینپرور، نه! گل چنین زیب و فر ندارد
سرود میلاد حضرت زهرا سلاماللهعلیها با اجرای آقای رمضانپور
شعر از آقای غلامرضا سازگار
میلاد زهرا دخت پیغمبر مبارک
یا رحمة للعالمین کوثر مبارک
آمد به دنیا، هست محمد
قرآنِ رویِ، دست محمد
هم دخت احمد، هم کفو حیدر
الله اکبر، الله اکبر
او مادر اهل سماوات و زمین است
او از ازل کفو أمیرالمؤمنین است
دخت نبوت، یار ولایت
پاینده رکنِ، رکن هدایت
أمالأئمّه، زهرای اطهر
الله اکبر، الله اکبر
روز بزرگ مادر و عید حجاب است
میلاد معمار کبیر انقلاب است
روز دو میلاد، فیض دو مولود
دو جشن شادی، دو روز موعود
میلاد فرزند، میلاد مادر
الله اکبر، الله اکبر
ما درس خود از دخت پیغمبر گرفتیم
در موج فتنه دامن حیدر گرفتیم
توحیدِ ما را، شیطان بداند
منشور ما را، دنیا بخواند
از روز اول، تا روز آخر
الله اکبر، الله اکبر
ما حربه تحریم را در هم شکستیم
عهدی کز اول با خدا بستیم، بستیم
قرآن و عترت، دو محور ماست
دست الهی، روی سر ماست
همگام امت، سنگر به سنگر
الله اکبر، الله اکبر
یا رب امید کشور ما را نگه دار
هم کشور و هم رهبر ما را نگه دار
از او ولایت، از ما اطاعت
از ما توکل، از او حمایت
پاینده اسلام، پاینده رهبر
الله اکبر، الله اکبر