Khamenei.ir

1370/08/06

بیانات در دیدار قضات هیأت‌های هفت‌نفره‌ی واگذاری زمین‌

 بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 اگر بخواهیم به مسائل عمومی نظام جمهوری اسلامی با یک اولویت‌بندی نگاه کنیم، شاید بشود گفت که مسأله‌ی زمین و حل صحیح آن در ردیف اول قرار میگیرد. حالا یا این است که در ردیف اول، مسأله‌ی دیگری هم در کنار این مسأله قرار میگیرد، یا این‌که انحصاراً این مسأله، مسأله‌ی اول است.

 مشکل زمین، فقط مشکل کشور ما نبوده؛ بلکه مشکل همه‌ی کشورهایی بوده است که در آن، نظامهای غیرعادلانه و طغیانگری حاکمیت داشته است. وجه قضیه هم واضح است: کارآمدترین وسیله‌ی تولید و منبع برکات، بدون کمترین حفاظتی، همین‌طور در دسترس کسانی بوده است که قدرت داشته‌اند و توانسته‌اند آن را تصرف کنند؛ لذا قدرتمندان رفتند زمینها را گرفتند و این مایه‌ی ارتزاق روز و شب یک خانواده یا یک انسان فقیر را زیر سلطه‌ی خود درآوردند؛ خودشان از آن استفاده کردند و هرچه خواستند، برداشتند و مردم را در فقر و فلاکت باقی گذاشتند.

 البته این معنا در مناطقی که از آب قابل دسترس، خیلی برخوردار نبوده - مثل مناطق کم‌آب جنوب خراسان، بعضی از مناطق سیستان و بلوچستان و کرمان و نظایر آن - واضحتر است، و در مناطقی هم مثل مناطق شمال کشور و آن‌جاهایی که جو طبیعی مناسبی داشته، وضوح آن کمتر است؛ لیکن در همه جا این ظلم بزرگ بر مردم رفته است.

 جمهوری اسلامی بایستی این کار را در درجه‌ی اول قرار میداد - که به شکلی قرار داد - و اگرچه نه چندان کامل در آغاز کار، لیکن الحمدللَّه بتدریج کار خوب شد. شما آقایان محترم که این مسؤولیت مهم را بردوش گرفته‌اید، مطمئناً کار بزرگی را متعهد شده‌اید؛ کار تقسیم عادلانه‌ی این سرمایه‌ی اصلی و طراز اول را. ان‌شاءاللَّه گزارش جناب آقای فاضل هرندی(1) می‌آید و من هم در آن بیشتر غور خواهم کرد. آن مقداری هم که من از گزارشهای قبلی ایشان اطلاع پیدا کردم، یا حتّی از آنچه که در اخبار و رادیو و تلویزیون گفته شده و مسبوق شدم، یا آنچه از خود ایشان شنیده‌ام، بحمداللَّه والمنة کار مفیدی انجام گرفته است.

 البته کشتهای موقت یک مسأله است؛ ولی عمده، همان زمینهای موات و افتاده است. خیلی از این زمینهای مواتی که شما تقسیم کرده‌اید، صاحبان ادعایی داشته است؛ یعنی کسانی در زمان گذشته آمدند، از این کوه تا آن کوه را به اسم خودشان ثبت کردند و مالک شدند! این‌که شما میفرمایید اینها را - که ششصد هزار هکتار است - تقسیم کرده‌اید، انصافاً رقم خیلی بالایی است. تقسیم شدن ششصد هزار هکتار زمین بین دوازده هزار تعاونی، چیز بسیار بااهمیت و باارزشی است؛ منتها باید این قضیه را رها نکرد؛ چون طبیعت زمین در کشور ما این است که باز به هم وصل میشود. یعنی اگر الان یک قدرتمند بخواهد برود صد تا از این تعاونیها را ببیند و زمینهای آنها را بگیرد، میتواند! باید نگذاشت که این‌گونه بشود. یعنی راه فریب و راه برگشتن به آن شکل اولیه را باید از همه طرف بست، تا ولو یک روستایی و کشاورز هم که مایل نباشد زمین خود را حفظ کند - ممکن است یک وقتهایی مایل نباشد - و بخواهد این زمین را به پول تبدیل کند و فرضاً یک موتور سه‌چرخه بخرد و مشغول باربری بشود، نتواند چنین کاری بکند. نباید گذاشت چنین حادثه‌یی اتفاق بیفتد؛ یعنی بایستی سعی کرد که این زمین دست مردم بماند.

 البته ما باید در آینده طرحهای دیگری داشته باشیم؛ اینها طرحهای بسیار مقدماتی است. از این یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربع زمینی که در کشور ما وجود دارد، به احتمال زیاد بخش عمده‌اش قابل کشت است. ما هنوز استفاده از آب کویر را تجربه نکرده‌ایم. کسی نمیتواند بگوید که در کویر امکان کشت نیست. مثلاً بلوچستان یک قلم است. بلوچستان از لحاظ مساحت، بعد از خراسان، دومین استان کشور است. تصور عمومی هم این است که بلوچستان یک منطقه‌ی خشک و بیآب و علف است؛ و حال آن‌که منطقه‌ی خشک و بیآب و علفی نیست. البته بیعلف است، اما بیآب نیست. در بلوچستان، آبهای نزدیک به سطح زمین بسیار است و قاعدتاً اگر چاههای عمیق بزنند، ممکن است آبهای تحت‌الارضی خیلی زیادی هم داشته باشد، که من از آن اطلاعی ندارم؛ اما آن‌که من اطلاع دارم، آن‌جا آبهای نزدیک به سطح زمین فراوان است؛ یعنی مثلاً در مناطقی یک متر، و در مناطقی سه متر که زمین را بکنند، آب فراوانی پیدا خواهد شد.

 من یادم نمیرود که در خاش یک وقت بالای سر چاهی رفتیم؛ آب آن چاه واقعاً مثل یک رودخانه‌ی عظیم میجوشید. سه متر کنده بودند و با موتور آب میکشیدند؛ یک رودخانه راه انداخته بود. در منطقه‌ی ایرانشهر هم که ما رفتیم، این‌طور بود. متأسفانه کار لازم در آن‌جا نشده است. البته خیلی کار شده است؛ چه دستگاههای رسمی دولت، چه جهاد سازندگی، و چه گروههای کوچکی که اول انقلاب خود ما در جریانش بودیم، میرفتند و کار میکردند؛ من کارهای آنها را منکر نیستم و میدانم که خیلی کار انجام شده؛ اما آن کاری که باید بشود، نشده است.

 من فراموش نمیکنم وقتی که ایرانشهر بودم، یک بار با لباس بلوچی با ماشین به طور قاچاق از ایرانشهر به زاهدان میرفتم، تا مسافری را که از خانواده‌ی ما به زاهدان آمده بود، بیاورم. من به طور قاچاق تردد میکردم؛ زیرا مجاز نبودم که این راه را بروم. یک تبعیدی دیگر هم از اهل نقده پهلوی من سوار بود؛ او را هم با خودم می‌بردم. وقتی که میرفتیم، من در راه همین‌طور به این دشتهای افتاده و بدون استفاده نگاه میکردم. میدانید که آن منطقه، یک مقدار کوهستانی و یک مقدار هم دشتهای بازی است که کمتر دشتی به آن خوبی هست؛ دشتهای صاف و مسطح، که واقعاً برای زراعت خیلی خیلی مناسب و مساعد است. این دشتها پُر از بوته‌های علف است؛ یعنی کاملاً حاکی از وجود رطوبت در زمینهاست که بوته‌های علف زیادی را ایجاد کرده است. در آن وقتها با این‌که واقعاً هیچ امید نقدی هم در دل نداشتیم، اما درعین‌حال همین‌طوری در حال تبعید، به شوخی - که در آن ایام از این شوخیها با دوستان و رفقا میکردیم - به همراهم گفتم: ان‌شاءاللَّه در تشکیلات آینده، تو را استاندار بلوچستان میکنیم؛ به شرط این که این زمینها را مثل «ریکه پوت» بکنی! «ریکه پوت»، باغی در نزدیک ایرانشهر است که یکوقت ایتالیاییها - حدود سی، چهل سال قبل از این - آمدند آن‌جا را سرسبز کردند؛ که وقتی انسان وارد «ریکه پوت» میشود، خیال میکند مازندران است. واقعاً «ریکه پوت» مثل مازندران است. درخت اکالیپتوس آن‌جا، بیست متر ارتفاع دارد! ما همیشه اکالیپتوس را دو متر، سه متر، چهار متر دیده بودیم؛ اما در آن‌جا این درخت بیست متر ارتفاع داشت! آن منطقه از لحاظ عظمت استعداد، چیز عجیبی است. یا مثلاً در آن‌جا گوجه‌فرنگی به‌قدر یک گرمک یا طالبی میرویید! البته چون نمیتوانستند استحصال کنند، آن را دور میریختند. یکمقدارش را آب میگرفت، و یک مقدار دیگر را بزور به ماها و به دوست و آشناها و به مردم شیعه‌ی آن‌جا میدادند؛ غالبش را هم دور میریختند. یا مثلاً پیازهای محصول آن‌جا را برای ما میآوردند، که به قدر یک طالبی بود؛ مبالغه نیست! غرض، من به همراهم گفتم که وقتی استاندار این منطقه شدی، باید این‌جا را مثل «ریکه پوت» بکنی؛ و این میشود. متأسفانه نه او - که البته توان این کارها را نداشت - بلکه آن استاندارهایی هم که بعد از تشکیلات جدید گذاشتیم، واقعاً هیچکدام نتوانستند یک «ریکه پوت» دیگر در آن‌جاها درست کنند.

 میخواهم عرض بکنم که مسأله‌ی زمین با این کارها حل نمیشود. حالا شما قدمی برداشته‌اید، که البته قدم بسیار مهمی است - قدم اول بود؛ قدم باارزشی است - اما این، عاقبت آنچه که ما در جمهوری اسلامی انتظار داریم، نیست. ما بایستی یک بلوچستان به آن عظمت را، به یک باغستان تبدیل کنیم؛ یعنی بلوچستان میتواند مثل جیرفت باشد. آقایان هر کدام به جیرفت رفته باشند، میدانند که شهر جیرفت تماماً یک باغ بزرگ است. همه‌ی شهر، از اولی که انسان وارد میشود، مثل این‌که وارد باغی شده است. منطقه‌ی بلوچستان میتواند آن‌طور بشود. باید این کارها بشود؛ و این نخواهد شد، مگر این‌که زمین در دست مردم باشد و مردم به این زمین دل ببندند و بفهمند که زمین متعلق به آنهاست؛ بایستی آن را آباد کنند و زندگی خود و دیگران را از این زمین اداره نمایند.

 در این نزدیکی تهران که صبحها گاهی من به آن ارتفاعات میروم، به نقطه‌یی رسیدم؛ با کمال تعجب دیدم افرادی آمده‌اند کوهی را علامتگذاری کرده‌اند! از یک نفر محلی که همراه ما بود، پرسیدم اینها چیست؟ گفت: صاحب باغی که باغش تا آن‌جاهاست - آن پایینها را نشان داد و گفت باغش تا آن‌جاست - دیده است که کسی به کسی نیست، این‌جا را علامتگذاری کرده و مال خودش به حساب آورده است! نباید این‌طوری بشود. البته گفتیم آن را دنبال کنند و ببینند او کیست و چیست. این یک مورد بود که ما به چشم خودمان دیدیم. وقتی در جمهوری اسلامی، با این همه انگیزه‌ی مقابله‌ی با زورگویی و قلدری و سوءاستفاده، چنین کاری انجام میگیرد، شما ببینید در دوران قدیم، این زمینها و اموال چگونه بوده است.

 به‌هرحال، کار آقایان، کار بسیار باارزش و مهمی بوده است؛ منتها آن نکته‌یی که در ذهن من است، اتفاقاً همان نکته‌یی است که جناب‌عالی(2) به آن اشاره کردید و گفتید کار دوم آقایان است. اتفاقاً شما آقای اراکی(3) را مثال زدید، که من چون کثرت اشتغالات ایشان را میدانم، به ذهنم رسید که قطعاً کار دومشان نبوده؛ بلکه کار سوم، چهارم ایشان بوده است! این کارها واقعاً رسیدن میخواهد. برای این کار به این عظمت، اگر همین تعداد از آقایان علما از داخل حوزه‌ها، از پای درسها و از روی منبرهای تدریس پایین بیایند و بروند به این کار بچسبند و خودشان مباشرتاً این کار را بکنند و آن را تمام نمایند، میارزد.

 ما در جمهوری اسلامی خیال میکنیم که اگر الان مثلاً منِ نوعی را از قم دعوت کنند و بگویند شما یک ماه رمضان به فلان ده یا فلان شهر بروید و ماه رمضان را در آن‌جا بمانید، آخر ماه رمضان هم صد هزار تومان یا هشتاد هزار تومان به شما خواهند داد، ما میرویم؛ یعنی یک مقدار مطالعه‌ی جنبی میکنیم، روزی یکی، دوتا منبر هم میرویم، آخر ماه هم صد هزار تومان میگیریم و میآییم. ما این را تضییع عمر به حساب نمیآوریم؛ چون بالاخره منبری رفته‌ایم و کاری کرده‌ایم و پولی هم درآورده‌ایم؛ اما اگر ما همین یک ماه را دنبال تقسیم اراضی مستحق للناس و مستحق للغیر - که حالا دست دیگران است، یا همین‌طوری افتاده است - برویم، خیال میکنیم عمرمان تضییع شده است! من خیال میکنم این فرهنگ، فرهنگ خیلی قابل دفاعی نباشد. به نظر من، ما باید برای این کار وقت صرف کنیم. البته اگر وقت صرف کنیم، کار متقن‌تر هم درمی‌آید.

 از این آقایان و چهره‌های موجه، به حسب عادت، خیلی مستبعدِ نزدیک به محال است که کارِ خلاف شرعی صادر بشود؛ یعنی مثلاً زمینی که به قراینی موات نیست، ادعا بشود که موات است و به کسی داده بشود. علیالقاعده چنین چیزی اگر از مثل این آقایان محال نباشد، قریب به محال است؛ اما وقتی کار به دیگری سپرده شود، آدم آن قسم حضرت عباسی را که حالا میخورد، در آن صورت دیگر نمیتواند بخورد. حضور و رسیدن خود آقایان به این کار، مهم است؛ بگذارید یک مقدار وقت درس و بحث و اینها تضییع بشود! وقت صرف کردن در این کارها تضییع نیست؛ کارهای خیلی مهمی است.

 یادم می‌آید اوایل انقلاب، قبل از این‌که مجلس شورای اسلامی تشکیل بشود، هفته‌یی یک بار در دانشگاه برای این جوانان صحبت میکردم و به سؤالات آنان پاسخ میدادم. آن‌جا گفتم که الحمدللَّه تا یکی، دو ماه دیگر کار شورای انقلاب تمام میشود و مجلس شورای اسلامی تشکیل میگردد و ما هم سراغ کارهایمان میرویم و ان‌شاءاللَّه یک درس نهج‌البلاغه و یک درس قرآن و کلاسهای دیگر برای شما میگذاریم. در آن زمان شوق ما این بود، الان هم همین است؛ اما غافل از این که آن کاری که انسان میتواند در یک صحنه‌ی اجتماعی بکند، به‌هیچ‌وجه کمتر از کار درس قرآن برای پانصد نفر دانشجو نیست. ما واقعاً این را عادت نکرده‌ایم که خیال کنیم که حالا این‌کار هم اهمیت آن کار را دارد. به نظر من، رسیدن خود آقایان خیلی مهم است. واقعاً به کارها برسند و کار را دست هر کسی ندهند؛ با کسی که مسأله‌دان است، مشورت بکنند؛ بعد هم دقیقاً برطبق موازین فقهی عمل کنند.

 موازین فقهی ما انصافاً موازین خیلی خوبی است؛ بخصوص در باب زمین، حرفهای بسیار قرص و منطقی و متین و غیر قابل ایراد فکری و اجتماعی وجود دارد. ما واقعاً هیچ مشکلی در باب زمین نداریم. آدم بایستی دور از احساسات و دور از تأثر از حرف زید و عمرو، همان حکمی که مطابق فقه شرعی است، بدهد.

 البته کشت موقت - همان‌طور که عرض کردم - به صورت دیگر است؛ یعنی به حکم حاکم بوده است. زمینهایی بود که افتاده بود؛ گفتند که افراد بروند و موقتاً کشت کنند، تا ببینیم چه میشود. یادم است که امام یکی، دو مرتبه به آقای موسوی اردبیلی اجازه دادند که ایشان برود قضایا را حل کند؛ یک بار هم خود من برای آقای موسوی این معنا را از امام اجازه گرفتم. غرض این است که این کار، کار مهمی است.

 آن مسأله‌ی اداری هم که جناب‌عالی(4) فرمودید، به نظر من مسأله‌ی مهمی نیست؛ حل شده است. اگر آقای وزیر کشاورزی هم اشکال قانونی داشته باشد، راهش این نیست که کار شما معوق بماند؛ کار به این اهمیت را که معوق نمیگذارند. اگر بخواهند این‌گونه ریزه‌کاریهای قانونی را در این امر دخالت بدهند، ای بسا خیلی از کارهای آقایان مسؤولان مختلف معوق خواهد ماند. کار شما را که نباید معوق بگذارند. اگر اشکالی هست، باید آن را در جایی حل کنند. حالا من به حسب نظر ابتدایی - که ملاک نیست - به نظرم میرسد آن چیزی که جناب‌عالی سؤال فرمودید،(5) اشکالی ندارد؛ اما برای این‌که دقت بیشتری در این کار شده باشد و هیچ خلاف قانونی انجام نگرفته باشد - چون ما به مسأله‌ی قانون مقیدیم - این را میشود بررسی کنید؛ مثلاً دفتر ما از آن طرف و از جناب‌عالی دعوت بکنند؛ بنشینید و قضیه را حل کنید. کار شما نباید دایماً معوق بماند.

 به‌هرحال، ما شخصاً از جناب‌عالی به خاطر این زحمات طولانی که در این مدت کشیدید و واقعاً دلسوزی کردید، و نیز از یکایک آقایان محترم صمیمانه تشکر میکنیم. امیدواریم که ان‌شاءاللَّه کار شما تا همین مدتی که تمدید شده است، ادامه پیدا کند و کار را تمام بکنید و ترتیبی بدهید که - همان‌طوری که عرض شد - ان‌شاءاللَّه برای مسأله‌ی زمین در کشور پایه‌ی محکمی باشد؛ به گونه‌یی که مسأله‌ی زمین حل بشود.

 والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 

 

1) نماینده‌ی ولىّ‌فقیه در ستاد مرکزی هیأتهای واگذاری زمین‌

2) حجةالاسلام والمسلمین فاضل هرندی

3) امام جمعه‌ی دزفول و حاکم شرع هیأت خوزستان‌

4) حجةالاسلام والمسلمین فاضل هرندی

5) سؤال این بوده که آیا وزیر کشاورزی میتواند برای خود قائم‌مقامی در ستاد مرکزی داشته باشد یا نه؟

پیوندهای مرتبط:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای