Khamenei.ir

1368/04/23

خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران

خطبه اول

بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)


 الحمد ‌لله‌ ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نؤمن به و نتوکّل علیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة‌ا‌لله‌ فى الارضین و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عباد ا‌لله‌ بتقوى ا‌لله‌ و نظم امرکم.

 همه‌ی برادران و خواهران عزیز نمازگزار را دعوت میکنم و توصیه میکنم به رعایت تقواى الهى و یاد خدا در همه‌ی مراحل زندگى و پناه بردن به خدا در همه‌ی مشکلات و امید بستن به فضل الهى در همه‌ی کارها و تلاشها و مجاهدتها.

 امروز چهل روز از فقدان عظیمِ مصیبت‌بارِ امام بزرگوارمان میگذرد، (۲) و این اوّلین جمعه‌اى است که بنده در فقدان امام عزیزمان به نماز جمعه آمدم و با شما امّت وفادار او و یاران مخلص او روبه‌رو میشوم. باور کردن این حقیقت تلخ، بسیار سخت است. براى ما در طول سالهاى گذشته، تصوّر آن دنیایى که در آن امام نباشد، آن جهان بی‌روح، آن فضاى افسرده، آن زندگى غم‌انگیزى که در آن امام و رهبر و مراد و معلّم و مرشد و پدر و امید ما حضور نداشته باشد، بسیار سخت بود.

 پروردگارا! ما در این مصیبت به تو پناه میبریم، از تو تسلّا میجوییم، از تو کمک میخواهیم، به تو شِکوه میکنیم. اى بقیّة‌ا‌لله‌، اى حجّة‌بن‌الحسن‌العسکرى! این مصیبت بزرگ را به تو تسلیت عرض میکنیم.

 امّا از خودِ آن معلّم بزرگ و پدر مهربان آموخته‌ایم که مصیبت‌ها را ‌-هرچه بزرگ- باید تحمّل کرد. مصیبت رحلت پیغمبر اسلام را و مصیبت شهادت علی‌بن‌ابی‌طالب را و مصیبتهاى بزرگ را، یاران و مؤمنان تحمّل کردند؛ از مصیبت، وسیله‌ی عروج و پلّکانى ساختند به سمت هدفهاى والا و بلند. اى امام بزرگ ما، اى خمینى عزیز ما! ما هم از خداى تو کمک میگیریم و درسهاى تو را درس زندگى خودمان قرار میدهیم، شاید از این مصیبت، پلّکانى بسازیم به سمت هدفهاى والا و عزیزى که تو یک عمر در راه آن مجاهدت کردى.

 امروز در خطبه‌ی اوّل مایلم راجع به اماممان صحبت کنم. درباره‌ی امام عزیز ما خیلى حرف زده شد؛ امّا به اعتقاد بنده هنوز زود است که ما یا تحلیلگران جهانى، امام بزرگوار ما را بدرستى بشناسند: شخصیّت عظیمى که در طول تاریخ، بعد از انبیا و اولیا، امثال او بسیار بندرت در مقاطعى از تاریخ ظهور میکنند، کارهاى بزرگ میکنند، مثل برقى میدرخشند، فضا را منوّر میکنند و میروند.

 امام بزرگوار ما کارهاى بزرگ انجام داد، متناسب با بزرگى خود او؛ و من امروز بعضى از آنچه را که امام بزرگوارمان انجام داده، به یاد شما می‌آورم. یقیناً اگر تحلیلگران و متفکّران بنشینند و کارهاى بزرگ امام امّت را فهرست کنند، چندبرابرِ آن چیزى خواهد شد که من امروز به‌صورت فهرست عرض میکنم.

 اوّلین کار بزرگ او احیاى اسلام بود. دویست سال است که دستگاه‌هاى استعمارى سعى کرده‌اند اسلام را به دست فراموشى بسپارند. از آن روزى که یکى از نخست‌وزیرهاى انگلیس در جمع سیاستمداران استعمارى دنیا اعلام کرد که ما باید اسلام را در کشورهاى اسلامى منزوى کنیم، و پیش از آن و بعد از آن، پولهاى گزافى خرج شد تا اسلام در درجه‌ی اوّل از صحنه‌ی زندگى و در درجه‌ی دوّم از ذهن و عمل فردى انسانها خارج بشود؛ چون میدانستند که اسلام بزرگ‌ترین مانع در راه چپاول قدرتهاى بزرگ و استکبار است. امام ما اسلام را دوباره به ذهن انسانها و به عمل آنها و به صحنه‌ی جهان برگرداند؛ اسلام را بار دیگر زنده کرد.

 دوّم، اعاده‌ی روح عزّت به مسلمین. صرفاً این نبود که اسلام در بحثها، در تحلیل‌ها، در دانشگاه‌ها، در صحن جامعه‌ها و زندگى مردم برگردد؛ بلکه بر اثر نهضت امام ما، مسلمانها در همه جاى عالم احساس عزّت کردند. چندى پیش مسلمانى از یکى از کشورهاى بزرگى که در آن مسلمین در اقلّیّتند، به من میگفت که قبل از انقلاب اسلامى، ما اسمِ مسلمانىِ خودمان را هرگز به زبان نمی‌آوردیم و اظهار نمیکردیم ‌-طبق فرهنگ آن کشور، همه اسم محلّى داشتند و خانواده‌هاى مسلمان، اسمهاى مسلمانى هم روى بچّه‌هاى خودشان میگذاشتند- ما جرئت نمیکردیم این اسم مسلمانى را بگوییم و خجالت میکشیدیم؛ امّا بعد از انقلاب شما، مردمِ ما با افتخار اسم مسلمانىِ خودشان را میگویند [و وقتى] از آنها میپرسند شما چه کسى هستید، اوّل آن اسم مسلمانى را بر زبان می‌آورند و افتخار میکنند. مسلمانها در همه جاى دنیا به مسلمانىِ خود احساس عزّت و به اسلام خود احساس افتخار میکنند.

 سوّمین کار بزرگ [امام] این بود که احساس درک امّت اسلامى را به مسلمانها داد. قبل از این، مسلمانها در هر جاى دنیا که بودند خودشان بودند، چیزى به نام امّت اسلامى براى مسلمین عالم مطرح نبود یا جدّى نبود. امروز مسلمانها در اقصاى آسیا تا قلب آفریقا و در تمام خاورمیانه و در اروپا و آمریکا، همه احساس میکنند جزو یک جامعه‌ی جهانى بزرگ هستند؛ یعنى جزو امّت اسلامى. این احساس شعور نسبت به امّت اسلامى را امام در دنیا به وجود آورد. این بزرگ‌ترین حربه براى دفاع از جوامع اسلامى در مقابل استکبار است.

 چهارم: یکى از مرتجع‌ترین و پلیدترین و وابسته‌ترین رژیم‌هاى منطقه را و جهان را ازاله کرد و از بین برد. ازاله‌ی حکومت پادشاهى در ایران یکى از بزرگ‌ترین کارهایى بود که کسى میتوانست تصوّر کند. اینجا دژ استعمار در منطقه‌ی خلیج فارس و خاورمیانه بود؛ این دژ به دست امام ما در هم فروریخته شد.

 پنجم: ایجاد حکومتى بر مبناى اسلام ‌-چیزى که به ذهن مسلمانها و غیرمسلمانها خطور نمیکرد- نظامى سیاسى، جامعه‌اى با همه‌ی ارکان بر مبناى یک دین، آن هم بر مبناى اسلام. این خواب خوشى بود که ساده‌لوح‌هاى مسلمان هم هرگز آن را با خود تصوّر نمیکردند و نمیدیدند. [امام] به این خیال افسانه‌آمیز، لباس واقعیّت پوشاند؛ چیزى در حدّ یک معجزه.

 ششم: ایجاد نهضت اسلامى در عالم. قبل از انقلاب اسلامى، گروه‌ها، جوانها، ناراضی‌ها، آزادی‌طلب‌ها در بسیارى از کشورها و از جمله کشورهاى اسلامى با ایدئولوژی‌هاى چپ وارد میدان میشدند؛ بعد از انقلاب اسلامى، پایه و مبناى حرکتها و نهضتهاى آزادی‌بخش، اسلام است. امروز در هر نقطه‌اى از دنیاى وسیع اسلام که جمعیّتى یا گروهى به انگیزه‌ی آزادی‌خواهى و ضدّیّت با استکبار حرکت میکنند، مبنا و قاعده‌ی کارشان، امیدشان و رکنشان تفکّر اسلامى است؛ و نهضت جهانى اسلام به برکت امام عزیز ما به راه افتاده است.

 هفتم: نگرشى جدید در فقه شیعه. فقاهت ما پایه‌هاى بسیار مستحکمى داشته و دارد. فقاهت شیعه یکى از محکم‌ترین فقاهتها و متّکى به قواعد و اصول و مبانى بسیار مستحکم است. امام عزیزمان این فقه مستحکم را در گستره‌اى وسیع و با نگرشى جهانى و حکومتى، مورد توجّه قرار داد و ابعادى از فقه را براى ما روشن کرد که قبل از این روشن نبود.

 هشتم: ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردىِ حکّام. در دنیا پذیرفته شده که آن کسانى که در طبقه‌ی حکومت قرار میگیرند و در رأس اجتماعات قرار میگیرند، اخلاق فردىِ خاصّى داشته باشند: تکبّر ورزیدن، تجمّل ورزیدن، از زندگى راحت و مسرفانه برخوردار بودن، خودرأیى، خودخواهى؛ اینها چیزهایى است که مردم دنیا قبول کرده‌اند که کسانى که در رأس حکومتها قرار میگیرند، این اخلاق را داشته باشند. حتّى در کشورهاى انقلابى [هم] کسانى که تا دیروز انقلابیّونى بودند که زیر چادرها زندگى میکردند و توى دخمه‌ها مخفى میشدند، بمجرّد اینکه به حکومت میرسند، انسان میبیند وضع زندگی‌شان عوض شد، اخلاق حکومتی‌شان تغییر کرد؛ همان وضعیّتى را به خود میگیرند که بقیّه‌ی سلاطین و رؤساى عالَم [دارند]، که ما از نزدیک چنین چیزى را دیده‌ایم؛ براى مردم هم مایه‌ی تعجّب نیست. امّا امام ما این باور غلط را عوض کرد؛ نشان داد که رهبر محبوب و معشوق یک ملّت و رهبر بزرگى براى مسلمانان عالم، میتواند زاهدانه زندگى کند؛ به جاى کاخهاى مجلّل، در یک حسینیّه از دیدارکنندگان پذیرایى کند؛ با لباس انبیا و با زبان انبیا و با اخلاق انبیا با مردم برخورد بکند. تجمّل، تشریفات، اسراف، برخورداری‌هاى زیادى، خودرأیى، تکبّر، استکبار، جزو لوازم حتمى براى حکّام و زمامداران نیست؛ اگر دلهایشان به نور معرفت و حقیقت روشن شده باشد. چنین چیزى، هم در زندگى خود امام و هم در آن دستگاهى که او به وجود آورد به فضل پروردگار مشاهده شد؛ که یکى از معجزات بزرگ این بزرگوار است.

 نهم: احیاى روحیه‌ی غرور و خودباورى در ملّت ایران. برادران عزیز! سالهاى متمادى حکومتهاى استبدادى و فردى، ملّت ما را به‌صورت یک ملّت توسری‌خور درآورده بودند. ملّتى که از استعداد جوشان و از خصلتهاى جمعىِ فوق‌العاده ممتاز برخوردار است، ملّتى با این همه افتخارات علمى، با این همه افتخارات سیاسى در طول تاریخِ بعد از اسلام، به‌صورت یک ملّت ضعیف و مستضعف و توسری‌خور درآمد. قدرتهاى خارجى ‌-یک مدّت انگلیسی‌ها، یک مدّت روس‌ها، یک مدّت آمریکایی‌ها و در کناروگوشه‌ی اینها بعضى از دولتهاى دیگر اروپایى- ملّت ما را تحقیر کرده بودند. ملّت ما باور کرده بود که چیزى نیست، قابلى ندارد، لیاقت کارهاى بزرگ ندارد، سازندگى از او بر نمی‌آید، ابتکار از او ساخته نیست و دیگران باید بر او آقایى کنند و به او زور بگویند؛ روح غرور و افتخار ملّى را در ملّت ما کشته بودند. امام عزیز ما، روح غرور و افتخار ملّى را در ملّت ایران بیدار کرد، زنده کرد. در همان حالى که ملّت ما از احساسات و نخوتهاى (۳) بیجاى ناسیونالیستى ‌-آن‌طورى که دستهاى استکبارى همیشه خواسته‌اند؛ رژیم منحوس گذشته هم که ملّت ایران را ذلیل کرده بود امّا احساسات غلط ناسیونالیستى را در آنها به وجود آورده بود- بحمدا‌لله‌ مبرّا هستند، امّا احساس عزّت و احساس قدرت میکنند. ملّت ما امروز از دست به دست هم دادن و توطئه‌ی مشترک شرق و غرب و ارتجاع هم نمیترسد. ملّت ما احساس ضعف نمیکند. جوانهاى ما احساس میکنند که خودشان میتوانند کشورشان را بسازند. مردم ما احساس میکنند که قدرت و توان آن را دارند که در مقابل تحمیل‌ها و زورگویی‌هاى شرق و غرب بِایستند. این روح عزّت و خودباورى و غرور ملّى و روح افتخارات حقیقى و اصیل را امام در ملّت ما زنده کرد.

 و بالاخره دهم: اثبات اینکه «نه شرقى و نه غربى» یک اصل عملى و ممکن است. دیگران خیال میکردند یا باید به شرق متّکى بود یا به غرب؛ یا باید نانِ این را خورد و ستایشش کرد یا نان آن را؛ فکر نمیکردند یک ملّت بتواند «لا» هم به شرق و هم به غرب بگوید و بِایستد و بماند و خود را روزبه‌روز ریشه‌دارتر کند؛ امّا امام این را ثابت کرد. این ده قلمِ کارهاى بزرگ امام. عرض کردم، اگر بنشینیم و فکر کنیم، چند برابر کارهاى بزرگ را در پرونده‌ی منوّر این مرد الهى خواهیم یافت.

 دو نکته را عرض کنم: اوّل اینکه آن کسانى که با امام درافتادند، خودشان را روسیاه کردند. بدبخت آن کسانى که به‌خاطر شاد کردن دل صهیونیست‌ها و خوشحال کردن آمریکا و پُر کردن کیسه از پولهاى نفت ارتجاع، حقیقت را پوشاندند و با امام ما درافتادند. روسیاه آن کسانى که میتوانستند زیر بالهاى مهربان این پدر و استاد و معلّم قرار بگیرند و از او منتفع بشوند [امّا] به بخت خودشان لگد زدند و به آغوش دشمنان او پناه بردند. این بیچاره‌ها، روسیاه‌ها و آواره‌هاى وِیلان بدبختى که در اروپا و آمریکا و آمریکاى لاتین و عراق و بعضى کشورهاى دیگر سرگردانند و همچنین آن کسانى که در داخل کشور بودند، قطره‌اى بودند در مقابل اقیانوسى، امّا نمیفهمیدند که چقدر ناچیزند، چقدر کوچکند. مراسم ارتحال امام به همه فهماند که امام که بود و ملّت کجا است و چه میگوید و چه می‌اندیشد و چه میخواهد و مخالفین چه کسانى هستند و کجا هستند. خدا کند براى خودشان هم دیگر این اشتباه باقى نمانده باشد که خیال کنند چیزى هستند و کسى هستند. آنها هم حقیقتاً به خودشان جفا کردند که در مقابل امام ایستادند.

 و آینده متعلّق به آن کسانى است که پشت سر امام حرکت کردند، افتخار مال آنها است، آینده هم مال آنها است و آنها عبارتند از قشر عظیم متن ملّت، همه‌ی آحاد مردم، بدنه‌ی ملّت ایران؛ همچنان که شما مردم نشان دادید که یاران امام و وفاداران امام و مخلصان امام، شما بودید؛ یعنى اکثریّت قاطعِ قاطعِ این ملّت.

 و نکته‌ی دوّم این است که امام خیلى خصوصیّات ممتاز فردى داشت؛ امّا توفیقات او بالاتر از آن بود که به خصوصیّات فردى یک انسان ‌-هرچه هم بالا- متّکى باشد. شجاعت امام، آگاهى امام، عقل امام، تدبیر امام، دوراندیشى امام، اینها چیزهاى بسیار ممتازى بود ‌-در اینها هیچ شکّى نیست- امّا توفیقاتى که آن بزرگوار به دست آورد، خیلى بالاتر از این است که به شجاعت زیاد و عقل زیاد و تدبیر زیاد و آینده‌نگرى زیادِ یک انسان متّکى باشد؛ آن توفیقها مال چیز دیگرى بود.

 آن توفیقها در درجه‌ی اوّل ناشى بود از اخلاص او؛ اخلاص. مُخلِصینَ لَهُ الدّین؛ (۴) مخلص خدا بود؛ کار را فقط براى خدا انجام میداد ولاغیر. لذا اگر همه‌ی دنیا هم در مقابل او قرار میگرفتند و از او چیزى میخواستند، او وقتی‌که تشخیص نمیداد مورد رضاى خدا است، انجام نمیداد. اوّل اخلاص.

 دوّم: توکّل و حسن‌ظنّ به خدا. حقیقتاً به خدا توکّل داشت و حسن‌ظنّ به خدا داشت. هیچ کارى در نظر او خارج از قدرت الهى نبود. کارهاى بزرگ، حرکتهاى عظیم، کندن کوه‌هاى راسخ و جبال راسیات (۵) براى او میسور بود؛ چون معتقد بود که به خدا متّکى است، چون میدانست که خدا او را کمک میکند، چون توکّل به خدا داشت، لذا حسن‌ظن داشت. آن روزى که او نهضت را شروع کرد، خیلى کم بودند کسانى که فکر کنند میشود نهضتى را بر پا کرد؛ آن روزى که او شعار اسقاط رژیم سلطنت را داد، بسیار معدود بودند کسانى که فکر کنند میشود رژیم سلطنت در ایران ساقط بشود؛ آن روزى که سیاست «نه شرقى و نه غربى» را اعلام کرد، (۶) بسیار نادر بودند کسانى که فکر میکردند میشود بدون اتّکاء به شرق و غرب یک حکومت داشت و آن را نگه داشت و اداره کرد؛ آن روزى که گفت آمریکا هیچ غلطى نمیتواند بکند، (۷) خیلى کم بودند کسانى که باورشان باشد که آمریکا نسبت به امام و امّتش هیچ غلطى نمیتواند بکند؛ او تمام این کارهاى بزرگ را انجام داد و میدانست که میتواند انجام بدهد، به‌خاطر توکّل به خدا.

 البتّه براى او انجام شدنِ کار هم هدف نبود؛ او میگفت من وظیفه‌ام را انجام میدهم. پیروزى او به این بود که بتواند وظیفه‌اش را انجام بدهد. در نظر امام پیروزى این نبود که انسان بتواند آن کارى را که میخواهد انجام بدهد، انجام دهد؛ در نظر او پیروزى این بود که انسان برطبق تکلیف خود عمل کند. او با این روحیه، با این احساس، با این انگیزه کار را پیش برد و ادامه داد. این دو خصوصیّت معنوى.

 و دو خصوصیّت دیگر هم بود که این هم جز با نورانیّت الهى ممکن نیست و آن عبارت بود از: یک، دشمن‌شناسى؛ و دو، دوست‌شناسى. در شناخت دشمنها و دوستها اشتباه نکرد. از اوّل دشمنها را شناخت و اعلام کرد و تا آخر هم ایستاد؛ و از اوّل دوستها را شناخت و اعلام کرد و تا آخر هم از دوستىِ آنها منتفع شد. همیشه بر روى مردم و بر روى ملّتها تکیه کرد. در سفرى که من میخواستم بروم خارج از کشور، رفتم خدمت امام بزرگوارمان؛ یک جریانى [هم] بود؛ گفتم که در دنیا نسبت به این جریان علیه ما خیلى مسئله و خیلى حرف هست ‌-البتّه میخواستم به ایشان گزارش بدهم، وَالّا بنده هم هیچ رعبى و خوفى از آن جنجالهاى جهانى نداشتم و رفتم و وارد آن ماجرا هم شدم- ایشان که تمام خبرهاى دنیا را همیشه به‌صورت نزدیک و نقد داشتند و غالباً خبرهاى جهانى را زودتر از دیگران به دست می‌آوردند، با لبخند رضایتى گفتند بله، اطّلاع دارم، امّا ملّتها همه با ما هستند. و همین‌جور بود که ایشان میفرمودند. در همان سفر آن‌چنان حضور ملّتها در کنار ما آشکار شد که همه را مبهوت کرد؛ قضیّه همین‌جور بود. هم دوستانش را می‌شناخت و هم دشمنانش را می‌شناخت؛ از دوستانش منتفع میشد، به آنها اعتماد میکرد، به آنها تکیه میکرد. بزرگ‌ترین دوستانش [هم] شما ملّت وفادار ایران بودید که امام چه خوب شما را شناخته بود. این گوشه‌اى از چهره‌ی منوّر امام.

 ما با تکرار این حقیقت‌ها یک هدف را باید دنبال کنیم و آن درس گرفتن است ولاغیر؛ وَالّا صِرف ستایش کردن فایده‌اى ندارد؛ بلکه گاهى مضر است. چرا؟ [چون] اگر ما خیال کنیم که کارها را او کرد و دیگر کارى به عهده‌ی ما نیست،

گر نماز آن بود کان مظلوم کرد
دیگران را زین عمل محروم کرد

 و بگوییم او کار خوب را کرد و دیگر کارى به عهده‌ی ما نیست و این‌جور ستایش کنیم، این ستایش مضر هم هست. ما آن بزرگوار را، آن انسان والا را، آن مقتدا و قائد را ستایش میکنیم تا خودمان را به او نزدیک کنیم و آن راه را دنبال کنیم. تقواى خدا حاکم بر همه‌ی امور زندگى او بود و ما باید تقواى خدا را ملاک همه‌ی امورمان بشماریم. اصل قضیّه تقوا است. تقوا یعنى مراقب باشیم برخلاف اراده‌ی الهى حرکتى از ما سر نزند.

 پروردگارا! به محمّد و آل محمّد تو را سوگند میدهیم امام عزیزمان را با برترین و محبوب‌ترین و مقرّب‌ترین بندگانت محشور بفرما؛ او را از ما بهترین جزا و پاداش عنایت کن.

 بِسمِ اللهِ الرَّحمّْنِ الرَّحیمِ × وَ العَـصرِ × اِنَّ ‌الاِنسانَ‌ لَفی‌ خُسرٍ × اِلَّا الَّذینَءامَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحّْتِ‌‌ وَتَواصَوابِالحَقِّ ‌وَتَواصَوابِالصَّبرِ . (۸)

خطبه‌ی دوّم

بسم الله الرّحمن الرّحیم
 الحمد ‌لله‌ ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمّد و على علىّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة سیّدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سبطى الرّحمة و امامى الهدى و علی‌بن‌الحسین و محمّدبن‌علىّ و جعفربن‌محمّد و موسی‌بن‌جعفر و علی‌بن‌موسى و محمّدبن‌علىّ و علی‌بن‌محمّد و الحسن‌بن‌علىّ و الخلف القائم المهدىّ حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عبادا‌لله‌ بتقوى ا‌لله‌.

 در خطبه‌ی دوّم، در گفتار کوتاهى مایلم نگاهى به آینده بیندازیم. اوّلاً از خبرگانِ منتخب مردم به‌خاطر حسن‌ظنّى که به این بنده‌ی حقیر ابراز داشتند و مسئولیّت بزرگ و سنگینى را بر دوش من نهادند، تشکّر میکنم. از آحاد ملّت بزرگ ایران و گروه‌هاى پُرشور و وفادار که در طول این مدّت به‌عنوان بیعت و اعلام وفادارى، با پیام، با حضور، با پیاده‌رَوى، با طومار و غیره، تأیید و حمایت خودشان را اعلام داشتند، صمیمانه و با همه‌ی وجود تشکّر میکنم. از ملّت بزرگ ایران به‌خاطر وفادارى بی‌نظیرشان نسبت به امام امّت و مقتداى بزرگمان در طول این چهل روزِ اعلام عزاى عمومى، صمیمانه تشکّر میکنم. آنچه شما ملّت ایران از خودتان نشان دادید، یقیناً درس بزرگى خواهد بود که در تاریخ به ثبت خواهد رسید. از برادران عزیز کشورهاى دیگر و مسلمانان سراسر عالم که در این عزاى بزرگْ با ملّت ایران هم‌نوایى کردند و همدردى نشان دادند و یاد امام و قائد بزرگ ما را گرامى داشتند، صمیمانه تشکّر میکنم. به میهمانان عزیز جمهورى اسلامى که جمع کثیرى از آنها در نماز حضور دارند، خیرمقدم عرض میکنم و از حضورشان در جمهورى اسلامى و احترامشان به امام بزرگوارمان صمیمانه تشکّر میکنم.

 برادران و خواهران عزیز، ملّت بزرگ ایران! حضور شما، اجتماع شما، وحدت کلمه‌ی شما در این مرحله‌ی بسیار حسّاس، بزرگ‌ترین پیروزى را به جمهورى اسلامى داد. همه گفته‌اند و بارها تکرار کرده‌ایم که دشمنان ما به این مرحله یعنى مرحله‌ی فقدان امام چشم امید دوخته بودند. بحمدا‌لله‌ با حرکت قاطع شما طلسم دشمن شکسته شد، خواب و خیال باطل از چشم دشمن رخت بربست. در این مرحله، ملّت ایران بهترین حرکت و موضع‌گیرى را انجام داد. امّا باید به همه‌ی برادران و خواهران عزیز در سراسر کشور عرض کنم که ما براى سازندگى کشور و براى تداوم راه امام عزیزمان و براى به هدف رساندن این انقلاب الهى و براى تحقّق بخشیدن به آمال و آرزوها و آرمانهاى این انقلاب بزرگ و امام و قائد آن، راه طولانی‌اى در پیش داریم. یقیناً دشمنان کینه‌ورز و توطئه‌گر و خدعه‌گر حاضر نیستند که از دشمنى خود با اسلام و با جمهورى اسلامى دست بردارند.

 البتّه شما در طول این ده سال و نیمى که از پیروزى انقلاب گذشته، بارها به دشمن تودهنى زده‌اید؛ بارها دشمن را دچار شکستى خفّت‌بار کرده‌اید؛ امّا دشمن باز هم و باز هم دست به توطئه و خدعه و خباثت خواهد زد. البتّه او انتظار دارد که ملّت ایران یک بار دیگر، ده بار دیگر، ده‌ها بار دیگر هم در مقابله‌ی با توطئه‌هاى خبیثانه‌ی دشمن، مشت محکم خود را به دهان و سینه‌ی او بکوبد و ‌ان‌شاءالله‌ خواهد کوبید، ولى بیدارى ملّت ایران و وحدت کلمه‌ی شما مردم براى مقابله‌ی با دشمن همیشه لازم است.

 در یک جمله عرض کنم: در یک موازنه‌ی واقعى و حقیقى و با توجّه به معیارهاى الهى و واقعى ‌-گول نخوردن به زرق‌وبرق‌ها، ظاهر را ملاک قرار ندادن- شما از همه‌ی دشمنانتان قوی‌ترید؛ در این هیچ شکّى نیست. «ظاهر» یعنى ثروتهایى که در اختیار قدرتهاى جهانى است، وسایل تبلیغاتی‌اى که در اختیار آنها است، سلاحهاى مدرنى که در اختیار آنها است؛ اینها همان ظاهر است. اگر اینها قرار بود دشمن را به اقتدار حقیقى در مقابل ما برساند، ما باید حالا در دنیا وجود نمیداشتیم و جمهورى اسلامى باید یک افسانه میبود؛ می‌بینید که این‌جور نیست.

 قدرت واقعى عبارت است از قدرت ملّتى که اوّلاً آگاه باشد که پیرامون او چه میگذرد، ثانیاً ایمان داشته باشد به حقّ خود و به راه خود، ثالثاً تصمیم بگیرد که این راه را ادامه بدهد. اگر ملّتى این سه خصوصیّت را داشت، هیچ قدرتى در دنیا از او قوی‌تر نیست.

 ما از حقّ خودمان دفاع میکنیم. ما که نمیخواهیم به حقوق دیگران دست‌اندازى بکنیم؛ ما که نمیخواهیم توسعه‌طلبى کنیم؛ ما که براى دخالت در امور دیگران به آن سمت دنیا لشکرکشى نمیکنیم؛ امّا دشمنان ما این کارها را میکنند؛ بنابراین آنها محکوم به شکستند. ما از حیثیّتمان، از شرفمان، از دینمان، از انقلابمان، از حقوق انسانی‌مان، از استقلالمان داریم دفاع میکنیم. هر ملّتى که از این حقوق حقیقى خود با آگاهى و با ایمان و با تصمیم دفاع کند، قطعاً پیروز خواهد شد. بنابراین ما از دشمنمان قوی‌تریم.

 منتها توجّه کنید که قوی‌تر بودن، آن‌وقتى به کار می‌آید که بیدار باشیم. یک آدم قوى و پهلوان هرچه هم که قوى باشد، اگر در خواب بماند، یک بچّه هم ممکن است به او ضربه بزند. باید بیدارى را حفظ کنید. این قوّت و قدرت ما در هنگامى است که ما یکپارچه باشیم؛ یک ملّت یکپارچه. اگر بین ما اختلاف شد، دودستگى شد، بگومگو شد، جریانهاى مختلف شد، این بِکش آن بِکش شد، قدرت‌طلبى شد، ما قدرتمان را از دست خواهیم داد؛ وَ تَذهَبَ ریحُکُم. (۹) اختلاف، اصلاً حیات را، آبرو را، اقتدار را از هر ملّتى میگیرد. این وحدت کلمه را شما اگر حفظ کنید، این قدرت میماند.

 بعد هم کمرمان را براى حرکت، محکم ببندیم. ما جنگ نظامى دیگر نداریم، امّا جنگ با موانع سازندگى چرا. باید کشورمان را بسازیم و این یک کار بزرگى است و در راه آن موانعى هست؛ با این موانع باید جنگید؛ این موانع را ‌-اگر تنبلى است، اگر بی‌برنامگى است، اگر بی‌قانونى است، اگر نداشتن نیروى لازم است، هرچه که هست- باید از سر راه برداریم؛ باید ایران را بسازیم.

 اسلام و جمهورى اسلامى باید نشان بدهد که میتواند ایران را بسازد؛ آن‌چنان که در طول تاریخ ایران، ایران به این کیفیّت ساخته نشده. این هنر اسلام است؛ این هنر را اسلام دارد؛ ملّت مسلمان دارد؛ ما داریم، میتوانیم. همّت کنید مردم: با وحدت کلمه، با خلوص، با اخلاص، با حضور در صحنه؛ ببینید مسئولین از شما چه میخواهند؛ مسئولینى که مورد اعتمادتان هستند و جا هم دارد که مورد اعتماد باشند. با همکارى شما مردم، تمام موانع برطرف خواهد شد.

 دشمن نمیخواهد ما کشورمان را آن‌چنان که شایسته‌ی یک ملّت انقلابى و بزرگ است، آباد و آزاد و آراسته و پیراسته بسازیم. اینکه ما میگوییم «بر دشمن پیروز بشویم»، یعنى [کشور را] بسازیم؛ این پیروزى بزرگ ما [است]. البتّه دراین‌باره حرف زیاد است ‌-بنده به‌مناسبت چهلمین روز، پیامى داده‌ام که پخش خواهد شد؛ (۱۰) در این زمینه‌ها قدرى در آن پیام صحبت شده- و بیش از این نمیخواهم تفصیل بدهم، امّا بدانید ما در اداره‌ی داخلى کشور و در ارتباطات خارجى، از اصول انقلابى و اصول اسلامى پیروى خواهیم کرد و دقیقاً و موبه‌مو همان راهى را که امام میپیمود خواهیم پیمود. و بدانید که با حضور شما مردم در صحنه، هر ناممکنى ممکن خواهد شد؛ هر مشکلى آسان خواهد شد.

 من لازم میدانم عید سعید قربان را به همه‌ی شما برادران و خواهران عزیز نمازگزار و به همه‌ی ملّت ایران و به همه‌ی مسلمانان جهان تبریک عرض کنم. تقدیر الهى این بود که پایان چهل روز عزادارى ملّت ایران، روز عید قربان باشد. این هم نگاه روشنى به آینده [است]. البتّه یاد امام از دل ما هرگز نخواهد رفت. عزاى امام در دل ما تمام نخواهد شد. امّا همان‌طورى که دیروز فرزند عزیز و یادگار گران‌مایه‌ی امام بزرگوارمان ‌-حجّت‌الاسلام آقاى حاج سیّداحمد آقا- بر سر مزار پدر بزرگوارشان به شما مردم گفتند و از شما خواستند، (۱۱) عزادارى در چهل روز تمام شد؛ مردم لباسهاى سیاه را خواهند کند تا لباس کار و تلاش بر تن کنند.

 یاد امام هرگز از دل ما و جان ما رخت نخواهد بست. امام عزیز! مگر ممکن است ما تو را فراموش کنیم؟ یقیناً این غم بزرگ همچنان ما را تا سالهاى متمادى همراهى خواهد کرد، امّا امام عزیز! ما از امروز ‌-که روز عید قربان است- زندگى و تلاش را شروع میکنیم؛ به‌خاطر تو، باز هم به یاد تو، باز هم چون تو این را میخواهى، چون تو این را می‌پسندیدى و میطلبیدى. برادران و خواهران عزیز! تقوا را پیشه کنید. امام ما مظهر تقوا بود، مظهر پرهیزکارى بود و مظهر پارسایى بود.

بخش عربی

 السّلام على أبناء أمّتنا الإسلامیّة فی کلّ مکان. أتقدّم أوّلاً بأحرّ التّهانی لکلّ المسلمین رجالاً و نساءً بمناسبة عید الأضحى المبارک أعاده ا‌لله‌ على المسلمین و هم یرفلون بأثواب العزّة و السّؤدد و وفّق أبناء أمّتنا لاستلهام ما فی هذا العید الکبیر من دروس فی التّضحیة و الفداء و تسلیم الوجه ‌لله‌ الواحد الأحد القهّار. و بمناسبة أربعینیّة وفاة القائد الإسلامیّ الکبیر و إمام الأمّة الإسلامیّة و الأب الرّؤوف بها عبد ا‌لله‌ الصّالح الإمام الخمینیّ (رضوان ا‌لله‌ تعالى علیه) أعزّی أمّتنا الإسلامیّة سائلاً ا‌لله‌ سبحانه أن یحسن لها العزاء و یجزل لها الأجر فى المصاب و «اِنّا لِله وَ اِنّاِّ اِلَیهِ رّْجِعون». (۱۲)

 حیاة الإمام الخمینیّ (أعلى ا‌لله‌ کلمته) کانت درساً حیّاً فی جمیع أبعاد الإسلام. علّمنا أوّلاً أن نوحّد ا‌لله‌ فی کلّ حرکاتنا و سکناتنا و أن نبتغی وجهه وحده و أن نخشاه و لا نخشى سواه. لقد قدّم رضوان ا‌لله‌ علیه الأسوة الحسنة لهذا الجیل المسلم و لکلّ الأجیال القادمة بتهجّده و قیامه فی محراب العبادة، و بکرّه فی مواجهة الاستکبار العالمیّ، و بجهاده المتواصل لإذکاء روح الصّحوة الإسلامیّة بین أبناء الأمّة. و أمام صمود هذا الرّجل العابد المجاهد اندکّت صروح الطّغاة و انهدم عرش الشّاه فی إیران و اندحرت أمریکا من هذا البلد المسلم و ارتفعت رایة الإسلام و أقیمت الدّولة الإسلامیّة الکریمة بفضل ا‌لله‌ و عونه، و تصاعد الجهاد الإسلامیّ لإقامة حاکمیّة ا‌لله‌ فی أفغانستان و انتفض الشّعب الفلسطینیّ لیستعید عزّته و کرامته بعد أربعین عاماً من الهوان و تحرّک المسلمون على طریق الرّسالة فی بقاع مختلفة من أرض المسلمین. لیس من المیسور الحدیث عن عظمة الإمام الخمینیّ فی الصّحوة الإسلامیّة المعاصرة، و لمکانته الکبیرة هذه عقد أعداء الإسلام الأمل على غیابه عن السّاحة، ظنّوا أنّ هذه الإنتفاضة الإسلامیّة العالمیّة ستخبو بعد وفاته، لکنّهم خابوا و خسئوا حینما شاهدوا أنّ الإمام الرّاحل العظیم تحوّل إلى أمّةٍ عقدت العزم على أن تواصل طریقه، و أن تحثّ الخطى لتحقیق الأهداف الّتی عاش من أجلها هذا الرّجل الکبیر.

 لقد شهد العالم بعد وفاة الإمام القائد (رفع ا‌لله‌ قدره) عاصفةً من الأسى و الحزن عمّت المسلمین فی کلّ بقاع العالم، لکنّه کان أسىً و حزناً ممزوجاً بالعهد الحازم على مواصلة الطّریق و بالمیثاق المؤکّد على الإلتزام بالمبدأ و العقیدة و الجهاد لإعلاء کلمة ا‌لله‌.
 کانت کلمة الإمام الرّاحل (قدّس سرّه) کلمة الإسلام، و کلمة الإسلام هی الکلمة الطّیّبة الّتی أصلها ثابتٌ و فرعها فی السّماء تؤتی أکلها کلّ حینٍ بإذن ربّها. المسیرة الّتی بدأها الإمام الخمینیّ (رضوان ا‌لله‌ علیه) متواصلةٌ بإذن ا‌لله‌ حتّى تحقیق الأهداف الإسلامیّة الکاملة و با‌لله‌ التّوفیق. أوصیکم عباد ا‌لله‌ بتقوى ا‌لله‌ و أستغفر ا‌لله‌ لی و لکم. (۱۳)

 بِسمِ اللهِ الرَّحمّْنِ الرَّحیمِ × اِذا جاّْءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ × وَ رَاَیتَ النّ‌ـاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا × فَسَبِّ‌ـح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّه کانَ تَوّابًا. (۱۴)

والسّلام‌علیکم‌ورحمة‌ا‌لله‌


۱) خطبه‌هاى این نماز جمعه -که هم‌زمان با عید سعید قربان و چهلمین روز رحلت حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) برگزار شد- در دانشگاه تهران ایراد شد.
۲) مراسم چهلمین روز رحلت حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف)، عصر روز ۱۳۶۸/۴/۲۲ در مرقد مطهّر امام برگزار شده بود.
۳) فخرفروشى‌ها، تکبّرها
۴) سوره‌ى بیّنه، بخشى از آیه‌ی ۵؛ «... دین [خود] را براى او خالص گردانند ...»
۵) کوه‌هاى محکم و استوار
۶) از جمله، صحیفه‌ى امام، ج ۶، ص ۵۲۴؛ سخنرانى در جمع عشایر بختیارى ایذه (۱۳۵۸/۱/۲۱)
۷) صحیفه‌ى امام، ج ۱٠، ص ۵۱۶؛ سخنرانى در جمع دانشجویان دانشکده‌ى اقتصاد اصفهان (۱۳۵۸/۸/۱۶)
۸) سوره‌ى عصر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. سوگند به عصرِ [غلبه‌ى حق بر باطل]. که واقعاً انسان دستخوش زیان است. مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده‌اند.»
۹) سوره‌ى انفال، بخشى از آیه‌ی ۴۶؛ «... و مهابت شما از بین برود ...»
۱۰) پیام به ملّت ایران، در پایان چهلمین روز ارتحال حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) (۱۳۶۸/۴/۲۳)
۱۱) بیانات حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّداحمد خمینى در مراسم چهلمین روز ارتحال حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف)
۱۲) سوره‌ى بقره، بخشى از آیه‌ی ۱۵۶
۱۳) ترجمه‌ى بخش عربى:

        سلام بر فرزندان امّت اسلامى ما، در هر جا که هستند. ابتدا عید سعید قربان را به همه‌ى برادران و خواهران مسلمان صمیمانه تبریک میگویم و از خداوند میخواهم که آن را براى مسلمانان همواره با عزّت و اقتدار قرین فرماید و امّت اسلامى را توفیق دهد تا درسهاى فداکارى و جان‌فشانى و تسلیم محض در برابر خداى قادر یگانه را از این عید بزرگ فراگیرند. همچنین چهلمین روز ارتحال رهبر کبیر اسلامى و امام و پدر مهربان امّت و بنده‌ى صالح خدا -امام خمینى (رضوان الله‌ تعالى علیه)- را به امّت اسلامى تسلیت گفته، از خداوند سبحان مسئلت دارم که در این مصیبت، به امّت ما صبر جمیل و اجر جزیل عنایت فرماید. ما از آنِ خدا هستیم و به سوى او باز میگردیم.

               [تأثیر امام خمینى در بیدارى اسلامى عصر حاضر]
        زندگانى امام خمینى (اعلى الله‌ کلمته) به‌مثابه‌ى درسى زنده در همه‌ى ابعاد اسلامى بود. ایشان در درجه‌ى نخست به ما آموخت تا همه‌ى حرکات و سکنات خود را با ایمان به یگانگى خداوند توأم سازیم؛ تنها او را در نظر داشته باشیم و از هیچ کس به‌جز او نترسیم. امام خمینى (رضوان الله‌ علیه) براى این نسل و تمام نسلهاى آینده الگوى نیکى ارائه داد؛ الگویى که با تهجّد و قیام در محراب عبادت، و با حمله‌هاى مکرّر او در مقابله با استکبار جهانى، و با جهاد پیگیر خود براى برافروختن روح بیدارى اسلامى در امّت آن را عرضه نمود. و در مقابل مقاومت این مرد عابد مجاهد دژهاى طواغیت متزلزل شد، و عرش شاه ایران منهدم گشت، و آمریکا در این کشور شکست خورد، و پرچم اسلام به اهتزاز درآمد، و به لطف خداوند، دولت کریمه‌ى اسلامى بر پا شده؛ جهاد اسلامى براى برقرارى حاکمیّت خدا در افغانستان اوج گرفته؛ ملّت فلسطین پس از چهل سال زبونى و خوارى، با انتفاضه‌ى خود قیام کرده؛ و مسلمانان در جاى جاى جهان اسلام در مسیر رسالت اسلامى به حرکت درآمده‌اند. سخن گفتن از عظمت تأثیر امام خمینى در بیدارى اسلامى عصر حاضر آسان نیست. با توجّه به همین جایگاه عظیم امام، دشمنان اسلام به رحلت و خروج ایشان از صحنه، امید بسته بودند. آنان گمان میکردند که این قیام جهانىِ اسلامى پس از درگذشت ایشان فروکش خواهد کرد؛ امّا هنگامى که دیدند امام راحل به امّتى تبدیل شده که براى ادامه‌ى راه و تحقّق اهداف آن رادمرد بزرگ عزم جزم کرده است، نومید و درمانده شدند.

         [ادامه‌ى راه امام، تا تحقّق کامل اهداف اسلامى]
        جهان پس از درگذشت امام (رفع الله‌ قدره)، شاهد طوفانى از حزن و اندوه شد که مسلمانان سراسر گیتى را در بر گرفته است؛ ولى این حزن و اندوه، با عهد و پیمانى قاطع و استوار و میثاقى محکم براى پایبندى به اصول، عقیده و جهاد در راه اِعلاء کلمه‌ى خدا در هم آمیخته است. سخن امام راحل (قدّس سرّه) همان سخن اسلام بود، و سخن اسلام نیز همان کلمه‌ى طیّبه‌اى است که ریشه‌ى آن استوار و شاخه‌هاى آن در آسمان است و به اذن پروردگار، زمان به زمان میوه میدهد. راهى که امام خمینى (رضوان الله‌ علیه) آغازگر آن بود، به یارى خدا تا تحقّق کامل اهداف اسلامى ادامه خواهد یافت. توفیق هم با خدا است. اى بندگان خدا! شما را به تقواى خدا سفارش میکنم و براى خود و شما از خداوند مغفرت میطلبم.
۱۴) سوره‌ى نصر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. چون یارى خدا و پیروزى فرارسد، و ببینى که مردم دسته دسته در دین خدا درآیند. پس به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش خواه، که وى همواره توبه‌پذیر است.»

پیوندهای مرتبط:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای