آیتاللهالعظمی خامنهای در 15 بهمن سال 89 و به مناسبت آغاز موج جدید بیداری اسلامی، خطبهای را به زبان عربی ایراد کردند که بازتابها و واکنشهای مختلفی را به همراه داشت. اما امسال نیز رهبر انقلاب در سالگرد سخنان سال قبل خود، خطبهای عربی را خطاب به ملتهای مسلمان منطقه بیان کردند که دارای نکات مهمی بود. آقای محمد صادقالحسینی، کارشناس مسائل خاورمیانه با توجه به محتوای این دو خطبه به تحلیل محتوای آن پرداخته است.
نکتهی مشترکی که در دو خطبهی رهبر معظم انقلاب در 15 بهمن سال گذشته و 14 بهمن امسال وجود دارد، تأکید ایشان بر «اعتماد به نفس تودههای مردم و نخبگان» است. این خطبهی اخیر که در سالگرد إعمال قدرت نامتناهی مردم خوانده شد، نشان داد تا وقتی که مردم در صحنه باشند، میتوانند قویترین ارتشهای دنیا و قویترین مستکبرین دنیا و ظالمترین حاکمان را از بالا به پایین بکشند. مردم بتشکنی کردند و عملاً این قاعده را شکستند که همیشه استعمار پیروز است و ملتها شکست میخورند و لذا توانستند منطقه را به سوی تحولی بنیادین پیش ببرند.
بهار عربی، انقلاب نان و...
نکتهی دیگری که در هر دو خطبهی فوقالذکر مشترک بود، تحلیل رهبر انقلاب از ماهیت انقلابهای منطقه بود. سال گذشته ایشان گفتند که مردم برای دفاع از دین و اسلامخواهی به خیابانها آمدند و آن زمان کمتر کسی این تصور را داشت و باور میکرد. حتی غربیها هم نامهایی انحرافی نظیر بهار عربی، انقلاب سفید و انقلاب نان برای این انقلابها گذاشتند. در صورتی که امروزه با گذشت زمان و فرونشستن غبارها میبینیم مردم این کشورها در صحنهی انتخاباتشان چه کسانی را انتخاب کردهاند؛ اسلامگرایان را انتخاب کردهاند و به اسلام رأی دادهاند. پس این تحول را که سال گذشته تنها در سطح تئوری بود، امسال همه میتوانند در عمل بهخوبی ببینند.
جمهوری اسلامی ایران برای نخستین بار اعلام کرد دفاعش از فلسطین و سرنگونی رژیم صهیونیستی تنها معنوی و سیاسی نیست، بلکه هم دخالت مثبت کرده و هم خواهد کرد. بهخوبی مشخص شد که اگر کمک جمهوری اسلامی ایران نبود، پیروزیهای جبههی مقاومت به این خوبی حاصل نمیشد.
در زمینهی برحذر داشتن نخبگان نیز رهبر معظم آن زمان فرمودند شما نباید اکتفا کنید به سرنگونی شاغول این نظامها و شخص دیکتاتورها، بلکه تا آخر باید از شعارها و از اهدافتان مراقبت کنید تا از مرحلهی انقلاب عبور کنید و به مرحلهی نظامسازی برسید و یک دولت مترقی و در عین حال بر اساس اسلام اصیل را تشکیل بدهید و بسازید. امروز بهخوبی میبینیم آنهایی که به این مسأله دقت نمیکنند، با مشکلات عدیدهای مواجهاند؛ مثل مصر که هنوز انقلابشان کامل نشده و مخالفان میکوشند از نظامسازی این انقلاب و انتقال آن به مرحلهی تشکیل حکومت و دولت و تشکیل نظام سیاسی مبتنی بر اسلام و حاکمیت مردم جلوگیری کنند. این به نظرم باز هم دوراندیشی رهبری معظم است که در مقایسهی بین دو خطبهی سال گذشته و امسال ایشان کاملاً مشهود و آشکار است.
پس از سرنگونی طاغوتها
مسألهی دیگر اینکه رهبر انقلاب اسلامی معیارهایی را برای تشخیص انقلابهای اصیل از الگوهای انحرافی بیان کردند و گفتند معیار ما علاوه بر اسلامی بودن، ضد استعماری و ضد صهیونیستی بودن این حرکتها نیز هست. از جمله اینکه مصریها را دعوت کرده بودند تا علیه کمپدیوید شعار دهند. ما بهخوبی میبینیم که چالش عمده در میدانهای مصر و شمال آفریقا و کل منطقه این است که بتوانند توافقنامههای همکاری با اجنبیها مثل «کامپل» و شبیه آن را که نمایانگر تابعیت رژیمهای سرنگونشده در این کشورها به غرب است، از سلسلهی اصلی ارتباطشان با غرب قطع کنند. الان میبینیم آنچه که رهبر معظم در سال گذشته عنوان کرده بودند، امروز در حال رخ دادن است. هر جا که نخبگان و تودههای کشورها بر قطع رابطه با غرب اصرار میورزند، انقلابشان پیش میرود و هر جا از این مسأله غفلت میکنند، دچار مشکلات داخلی میشوند و خطر جنگ داخلی بیشتر میشود.
پس اگر بخواهیم به نکاتی اشاره کنیم که آقا در سال گذشته مطرح کردند، باید بگوییم که مردم به خاطر انتخاب اسلام و به خاطر ضد اسلامی بودن این رژیمها و به خاطر تابع بودن و وابسته بودن به اجنبی و به خاطر دفاع از حریّت و کرامت و عدالت اجتماعی به پا خاستند. امروز نیز با شعارهایی که هنوز در میدانها مطرح است و با مطالباتی که در مرحلهی نظامسازی مطرح میکنند -حداقل در دو نمونهی مجلس مؤسسان تونس و پارلمان مصر- ثابت میشود که این مردم به دنبال تطبیق شریعت اسلامی با ساختارهای سیاسی و اجتماعی خود و نیز قطع هرگونه ارتباط و وابستگی با اردوگاه غرب و سرمایهداری هستند.
درباهی خطبههای 14 بهمن 90
مهمترین تحولی که در گفتمان خطبههای اخیر رهبر انقلاب اسلامی شاید برای نخستین بار در تاریخ گفتمان و ادبیات سیاسی منطقه اتفاق افتاد، طرح نقشهی راه ایشان برای تودهها و نخبگان با هدف مدیریت بیداری اسلامی توسط آنها بود. انتقال شیوه و گفتمان بسیار بزرگ و باعظمت امام خمینی
رضواناللهعلیه مبنی بر شعار و باور «ما میتوانیم» بود. یعنی به این باور برسیم که: ما میتوانیم، پس قطعاً خواهیم توانست.
دشمن همیشه تبلیغ میکرد که جهان اسلام عاجز و عقبافتاده است و نمیتواند کاری از پیش ببرد. امام اما برای نخستین بار «ما میتوانیم» را به یک برنامهی مبارزاتی تبدیل کرد و نشان داد که مردم جهان اسلام نهفقط عاجز نیستند، چهار طاغوت مستبد وابسته به غرب را هم میتوانند پایین بیاورند و سرنگون کنند. این یک تحول عظیم است و رهبر انقلاب این مسأله را برای ملتهای منطقه بهوضوح تبیین کردند.
مسألهی دیگری که انعکاس وسیعی هم در جهان عرب داشت، این بود که جمهوری اسلامی ایران گفتمان مدارا را به گفتمان رودررویی و مواجهه تغییر داده و مرزبندی آن را ترسیم کره است. طبق نظر رهبر انقلاب، اردوگاه اسلام ناب محمدیِ اصیل و اسلام مقاومت که همان اسلام صدر اسلام است، با اسلام آمریکایی لاییک و لیبرال که به جان ملتها و نخبگان افتاده و نیز اسلام تکفیری که با گرایشهای متعصبانه و متحجرانه میخواهد همه چیز را به اجنبی بفروشد، مرزبندی دارد. اینگونه قطببندی با توجه به وزنهی جمهوری اسلامی ایران و به تبع آن، وزنهی انقلابهای کشورهای اسلامی، نوعی تغییر در معادلات منطقه را ایجاد کرده و خواهد کرد؛ تغییری که رژیمهای باقیمانده که هنوز سقوط نکردهاند و همچنین آمریکا و ناتو و کشورهایی که با دلارهای نفتی خود اعمال نفوذ میکنند، بهسختی توان عبور از آن را خواهند داشت. زمان به عقب برنمیگردد. مردم بیدار شدهاند و این دیگر قابل برگشت نیست. با نیرنگ و توطئه و اغوای نخبگان و تودهها هم بهسختی میتوانند در این انقلابها انحراف ایجاد کنند.
مسألهی مهم دیگر این است که جمهوری اسلامی ایران برای نخستین بار اعلام کرد دفاعش از فلسطین و سرنگونی رژیم صهیونیستی تنها معنوی و سیاسی نیست، بلکه هم دخالت مثبت کرده و هم خواهد کرد. بهخوبی مشخص شد که اگر کمک جمهوری اسلامی ایران نبود، پیروزیهای جنگ سیوسه روزه و پیروزیهای جنگ بیستودو روزه به این خوبی حاصل نمیشد و این یعنی ما انجام وظیفه میکنیم و نه اینکه منت سر کسی میگذاریم.