قبل از انقلاب کار به جایی رسیده بود که قرآن کنج طاقچهای مظلومانه خاک بخورد یا نهایتا اسباب بدرقهی خیر مسافر شود. بیشتر مردم هم از ظاهر و باطنش محروم بودند. بیداد میکرد جفای به قرآن و نفس. انقلاب که شد در خیلی از کوچهپسکوچههای عادتهایمان زلزله آمد و خیلی از چیزهایی که به ناحق نادیده گرفته میشدند به جایگاه اصلی نزدیک شدند. مثل قرآنی که حسابی برایمان عزت به همراه آورده است. رهبر میگوید وضع موجودمان در رابطه با قرآن کافی نیست ولی تأکید هم میکند که نسبت به قبل جلوتریم.
شاهد بهبود اوضاع هم همین مسابقات بینالمللی قرآن است که اصلا انگار خیمهای است تا همه آنان را که دلشان برای قرآن میتپد از هر رنگ و تیرهای دور هم جمع کند. هر سال هم رونق بیشتری میگیرد و شرکتکنندگانش هم از سراسر جهان هستند. شرکتکنندگانی که بعد از مسابقات به دیدار رهبر میروند؛ مثل امسال که شرکتکنندگان 28مین دورهاش رفتند حسینیه امام خمینی(ره) برای دیدار با ایشان.
انتهای خیابان فلسطین، نزدیک اولین گیت ورودی به محدودهی بیت، اولین نشانهی قرآنی بودن دیدار ِامروز، ایستاده است. پدر محمد حسین طباطبایی که راه میرود و منتظر رسیدن پسرش است.
وقتی وارد حسینیه میشویم که همه میهمانان نشستهاند و منتظر میزبانشان هستند. از بیشتر کشورهایی که اسمشان را شنیدهام قاری و حافظ قرآن آمده. چهرهها و رنگهای متفاوت که شاید تنها قرآن و حج میتوانند اینطور کنار هم جمعشان کند.
اولین جایی که به نظرم میرسد هم رهبر را و هم قاریان را می توانم خوب ببینم مینشینم. سه تا فیلمبردار دیگر هم با من همنظر هستند و دوربینشان را کاشتهاند در میدان دیدم! سر را کج میگیرم تا روزنههایی برای دید پیدا کنم که «محمد سلیم» را میبینیم که همسایهام شده است. اهل کنیاست. فارسی را خوب حرف میزند؛ ایضاً عربی و انگلیسی را. سر حرف باز شده است و میفهمم قبلا هم رهبر را دیده است. با این همه رو میکند به من و بعد از سلام و علیکی میپرسد: «کسی اینجا هست بتواند امکان دیدار با رهبر را از نزدیک برایم مهیا کند؟». دنبال جوابی برایش میگردم که محمد سلیم آن نزدیکی سلحشور را میبیند و میشناسد. بحثمان عوض میشود و رو میکند به من: «چند تایی فیلمنامه نوشتهام و آخریاش هم یاران پیامبر است؛ در ارتباط با یاران غیر عرب پیامبر». بعد میرود سراغ سلحشور و انصافا هم که آقای کارگردان خوب تحویلش میگیرد و محمد سلیم با قرار و مدار با کارگردان سریال یوسف پیامبر بر میگردد.
دور و بر، قاریان و حافظانی از نیجریه، بورکینافاسو، روسیه، لبنان، شرق آسیا و بوسنی نشستهاند. رهبر که میآید، همهشان بلند میشوند و آنکه اهل نیجریه است و نزدیکم ایستاده، با فارسی ِ دست و پاشکسته، از ته دل شعار میدهد: «ای رهبر آزاده آمادهایم آماده». جمعیت که آرامتر میشود اولین نشانههای قرآنی دیدار را دوباره میبینیم. محمد حسین طباطبایی و پدر که دو ردیف جلوتر نشستهاند.
سلسله تلاوتها را ابوالقاسمی شروع میکند و نفر اول مسابقات امسال، سید عباس هاشمی آن را ادامه میدهد. اطراف را که نگاه کنی میبینی دستگاههای ترجمه همزمان میهمانان خارجی بیکار مانده است یعنی تا وقتی با زبان قرآن حرف میزنیم همدیگر را بیواسطه میفهمیم.
مرتضی محمدنژاد نفر اول مسابقات حفظ امسال نفر بعدی است که میرود در جایگاه تلاوت. تلاوتها که تمام میشود همه حواسشان میرود پیش قاریها که از پشت جایگاه میروند پیش رهبر و چند لحظهای میگویند و میشنوند. محمدنژاد هم میرود نامهای هم میدهد که بعدتر راجع به آن گفت:« خصوصی بود».
هاشم روغنی که انگار از اساتید و از اعضای هیئت داوران مسابقات هم هست یکی مانده به آخرین تلاوت را انجام میدهد. مشهدی است و مجری، این را بهانه میکند و در پایان تلاوت او، به آستان سلطان طوس سلامی میدهد.
آخرین تلاوت، گل تلاوتهای جلسه از آب در میآید؛ تلاوت «عبدالفتاح طاروتی» از مصر با استقبال زیاد مستمعین روبرو میشود و انواع تأیید و احسنت را با لهجههای مختلف از جمعیت دشت میکند.
طاروتی پس از تلاوت عرقش را خشک کرد و با عبای مرتب رفت پیش رهبر. دوبار خواست دست رهبر را ببوسد که هر دوبار رهبر در آغوشش گرفت و صورتش را بوسید.
قبل از حرفهای رهبر، نماینده ولی فقیه و سرپرست اوقاف رفت پشت تریبون و گزارشی از مسابقات داد و بالاخره نوبت رسید به شنیدن حرفهای میزبان مراسم.
رهبر همان اول کار هم دعا کردند که خدا با قرآن محشورمان کند و اینکه قرآن شفیعمان باشد و نه شاکیمان. بعد از اهم عوامل اتحاد گفت که قرآن است و مسلمانان باید بنشینند بر سر این سفرهی معنوی که مایهی عزت و قدرت اسلامی و الهی است. رهبر میگفت ما مسلمانان دو تا غفلت داریم؛ یکی از خود این وسیلهی اجتماع و دوم از باور به مفاهیم قرآنی و اعتراف به وعدهی خدای متعال.
رهبر از آیاتی هم که استاد مصری انتخاب کرده بود تعریف کرد و آنها را متناسب با حال و هوای این روزها دانست و دوباره بخشی از آنها را یادآوری کرد: «إِن یَنصُرْکُمُ اللَّـهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ ۖ وَإِن یَخْذُلْکُمْ فَمَن ذَا الَّذِی یَنصُرُکُم مِّن بَعْدِهِ ۗ وَعَلَی اللَّـهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»
(160 آل عمران). میگفت ملتها باید این را پرچم کنند و جلوی چشمشان بگذارند بعد هم اشاره کرد که وعدههای الهی را ما ملت ایران در عمل آزمودیم و یک قدم برداشتیم و خودمان را تغییر دادیم و خدا 10 قدم برایمان برداشت.
انگار روز، روز مصریها بود. چون دوباره ذکر خیرشان در حرفهای رهبر آمد که حرکتشان همان اللهاکبر است و همان نماز جماعت و شعارهای اسلامی؛ آمدهاند در میدان و خدای متعال هم نصرت داد و این بر خلاف خواست آمریکاییها و صهیونیستها و وابستگانشان در منطقه بوده است.
رهبر معتقد بودند در این دوران آنقدر آیات و بشائر الهی وجود دارد که باور وعدههای الهی آسانتر شده است و اطمینان برای انسان حاصل میشود. نمونهاش ایران طاغوت و ایران آمریکا که تبدیل شد به قطب قدرتمند مقابله با آمریکا و صهیونیست. تبدیل شد به سند محکم ملتهای مسلمان. اینجای حرفها، بغلدستی لبنانیام گفت الحمدلله.
دست آخر هم رهبر به جوانان توصیه کردند بیشتر سراغ حفظ بروند تا وسیلهای شود برای آسانخواندن و آسانشدن تکرار و نهایتا تدبر در قرآن.
در شلوغی آخر دیدار، رفته بودیم سراغ استاد طاروتی تا سر از کار آن حرفهای مهربانانه او و رهبر در بیاوریم. در همان چند لحظهی کوتاه، ایشان از تلاوت مؤثر و محزون طاروتی تعریف کرده بود. استاد مصری هم از وقایع مصر گفته بود و آن را از برکات انقلاب اسلامی ایران دانسته بود و در جواب شنیده بود که اینها از برکات قرآن است و این بیداری در آینده به کشورهای دیگری هم سرایت میکند انشاءالله.