Khamenei.ir

1390/03/02

زنِ منتظر در جهان معاصر

رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از بانوان نخبه اشاره کردند: «میتوان امیدوار بود که در طول زمان - میان‌مدت یا بلندمدت - آن چیزی که امروز میتوان آن را بحران مسئله‌ی زن در دنیا دانست، حل شود. آن دو چیز، یکی عبارت است از نگاه غلط و بد فهمیدن جایگاه زن و شأن زن در جامعه؛ که این نگاه و این بدفهمی از غرب شروع شده و خیلی هم قدیمی و ریشه‌دار نیست...» گفتار زیر از حجت‌الاسلام و المسلمین میرباقری درباره نقد نگاه غرب به زن و لزوم بازتعریف نقش زن مسلمان براساس الگوی «انتظار» است:

مأموریت ما
برای این‌که بتوانیم الزامات «انتظار» را در حوزه‌ی مسئولیت و مأموریت بانوان درک کنیم، چند نکته لازم به پیگیری است؛ اول، اهدافی را که در انتظار دنبال می‌کنیم چیست؟ مأموریت ما به اندازه‌ی هدفمان است. اگر هدف‌ ما کوچک تعریف شد، مسئولیت و مأموریت‌های ما هم مسئولیت‌های کوچکی خواهد بود.
ارزش‌ها را به رنگ لباس، مدل راه رفتن، مدل درست کردن مو و آرایش ظاهری و بقیه‌ی شئون تبدیل کرده‌اند. وقتی مدل لباس یک جوان، یا زیبایی‌شناسی آرایش شخصی او را تغییر می‌دهند، قبلاً به فکر او و در روح او تصرف کرده‌اند.

دوم، مقیاس تحول عصر ظهور چیست؟ آیا تحولی در حوزه‌ی زندگی خصوصی انسان‌هاست؛ یعنی آیا تنها در حوزه‌ی زندگی خصوصی و شخصی انسان‌ها معنویت جریان پیدا می‌کند؟ و یا این‌که تحولی فراگیر، هم نسبت به حوزه‌ی خصوصی و هم زندگی اجتماعی انسان‌ها آن هم در مقیاس جامعه‌ی جهانی است؛ یعنی تمامیت جامعه‌ی جهانی با یک تحوّل شگرف و عظیم روبرو می‌شود و در مجموعه‌ی حیات بشر یک تحوّل همه‌جانبه اتفاق می‌افتد. معنای حیات طیبه همین است که کلّ جامعه‌ی جهانی به یک مرحله‌ی جدیدی از حیات، زندگی، احساس، درک و مطالبه می‌رسد.

اگر فرض کنیم انتظار ما به معنای حرکت در مسیر یک چنین تحوّل عظیمی است، در هر حوزه‌ای که بخواهیم لوازم این انتظار را دنبال کنیم، باید برنامه‌ای برای تحول همه‌جانبه داشته باشیم. نمی‌شود بگوییم منتظر یک چنین تحول عظیمی هستیم ولی اقدامات ما معطوف به حوزه‌ی خصوصی و زندگی شخصی خودمان است، نه این‌که ما نباید برای این حوزه تلاش و جدّیت داشته باشیم. حتماً باید خودسازی کنیم و تلاش کنیم که اگر منتظر تحقّق ظهور و گسترش و بسط ولایت حقّه در حیات هستیم، مناسبات و اقتضائات آن را در زندگی خصوصی خودمان ایجاد کنیم، ولی مأموریت ما گسترده‌تر از ایجاد یک تحوّل در حوزه‌ی زندگی خصوصی است.

ارزش‌های انسان‌محور
باید یک تحوّل همه‌جانبه متناسب با آن ترسیمی که از عصر ظهور داریم در زندگی اجتماعی هم ایجاد کنیم. برای مثال، آنچه در غرب اتفاق افتاده است یک تحوّل همه‌جانبه در زندگی اجتماعی و خصوصی انسان‌ها بر محور ارزش‌های بنیادینی است که ارزش‌های حاکم بر جریان تجدد هستند. این جریان از ابتدا دنبال تحقق یک سلسله ارزش‌های اجتماعی بود و الآن هم برای تحقق همان ارزش‌ها در حال تلاش است. و در همه حوزه‌ها و از جمله حوزه‌ی فرهنگ آن را دنبال می‌کند و تلاش دارد بین مدرنیته‌ی فرهنگی و سیاسی تفکیک کند و ضعف‌های پدیده‌آمده که در مسیر تجدد (کشتارها، جنگ‌های بزرگ جهانی و بحث محیط زیست و امثال این‌ها) را به حوزه‌ی اقتضائات سیاسی تجدّد برگرداند تا از نظر فرهنگی تجدد را از نو احیا کند و قرائت جدیدی از تجدد داشته باشد و آن را دوباره در زندگی اجتماعی جاری کند.

ارزش‌هایی که تجدد بر محور آن شکل گرفته، انسان‌محور است؛ آزادی‌های فردی و اجتماعی انسان به خصوص آزادی از تقیدات معنوی و امثال این‌هاست. آن‌ها این ارزش‌ها را مبنا قرار دادند و بر محور آن‌ها فلسفه و دانش و علم و عقلانیت و تکنولوژی و فناوری تولید کردند. انقلاب علمی و صنعتی به وجود آوردند و همه ساختارها و حتی مفاهیمی را که در زندگی اجتماعی جاری است تحت تأثیر همان مفاهیم ارزشی بازتولید کردند. الآن انسان به هر زاویه‌ای از زوایای زندگی که نگاه می‌کند، می‌بینید به شدت تحت تأثیر آن فرهنگ است.

الگوی خوراک و پوشاک و مسکن ما به شدت تحت تأثیر آن موج جهانی است، نحوه‌ی رضایت‌مندی ما از زندگی نیز همین‌گونه است. هرکس به آشپزخانه‌ی خانه‌ی خودش نگاه کند می‌بینید تجدد چکار کرده است! همه‌ی شئون آن بر مدار طراحی و مدیریت غرب بعد از رنسانس شکل گرفته است. آن‌ها ارزش‌های خودشان را به نوع زندگی ما و به ارزش‌هایی که ما در عرصه‌ی زندگی‌مان به آن پای‌بند هستیم تبدیل کرده‌اند. تجلیل‌ها و تحقیرها و یا شرافت و تحقیر انسان بر آن مبنا تعریف می‌شود. حتی ذائقه‌ی ما را عوض کرده‌اند و ارزش‌ها را در ذهن ما تغییر داده‌اند. امروزه بسیاری از ارزش‌های امروزی ما بعد از رنسانس تولید و در جامعه‌ی جهانی تعمیم داده شده است. آن‌ها ذائقه‌ها را هم تغییر داده‌اند، در پوشاک، خوراک، نوع نگاه به مسکن، زیبایی‌شناسی در هنرها، همه را بر مدار آن ارزش‌های محوری خودشان تغییر داده‌اند.
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/12515/C/13900301_5112515.jpg
از تصرف ظاهر تا تصرف فکر
الآن هم دنبال گسترش بیشتر همان ارزش‌ها هستند. ارزش‌ها را به رنگ لباس، مدل راه رفتن، مدل درست کردن مو و آرایش ظاهری و بقیه‌ی شئون تبدیل کرده‌اند. وقتی مدل لباس یک جوان، یا زیبایی‌شناسی آرایش شخصی او را تغییر می‌دهند، قبلاً به فکر او و در روح او تصرف کرده‌اند. از این گسترده‌تر، مدل‌هایی است که برای زندگی ما درست کرده‌اند، مانند این‌که جایگاه خانم‌ها کجاست و چه وقت به سعادت می‌رسند.، مدل مطلوبی که باید در زندگی اجتماعی دنبال کنند چیست؟ چقدر باید درس بخوانند و چگونه درس بخوانند؟ اشتغال‌شان و پوشش‌شان چگونه باشد؟ ارتباط‌شان با اقشار دیگر چگونه باشد؟ روابط عاطفی و فیزیکی‌شان با مردها و ده‌ها مسئله‌ی دیگری که الآن با آن مواجهیم و می‌بینید همه‌ی این‌ها را ارزش‌سازی و به جامعه‌ی جهانی منتقل کرده‌اند.

امروزه بسیاری از چیزهایی که ما در حوزه‌ی زندگی، اعم از زندگی خصوصی و اجتماعی می‌پسندیم و حقّ خودمان می‌دانیم و دنبال می‌کنیم و رسیدن به آن را برای سعادت می‌دانیم و سعادت را به آن تعریف می‌کنیم، بر محور آن ارزش‌ها تولید شده است. نمی‌توان فقط روی یک مورد خاص دست گذاشت. به عنوان نمونه ببینید امروزه نوع تحصیل بانوان دنیای اسلام چگونه است؟ مسئله این نیست که بانوان تحصیل کنند یا نه؟ پیداست عالم بودن چیز خوبی است و کسی با علم مخالف نیست. باید مسئله‌ی دیگری را دنبال کرد و آن این‌که نگاه ما به علم، به تعلیم، به تعلّم و مأموریت ما در حوزه‌ی آگاهی یافتن و آموزش‌هایی که باید بیاموزیم و بعد به کارگیری این آموزش‌ها و حِرَف در زندگی اجتماعی و فردی، این‌ها تابع یک ارزش‌ها و یک برنامه‌ریزی است که مبتنی بر فرهنگ مدرن است.

کشتار برای تعمیم ارزش‌ها
بعد از ماجرای یازده سپتامبر توجیه غرب برای جنگ نظامی تمام‌عیاری که بر علیه دنیای اسلام شروع کرد همین بود. متفکرین‌شان نامه نوشتند و از اقدامات نظامی بوش دفاع کردند. حرف آن‌ها این بود که ما باید ارزش‌های آمریکایی را در جهان تعمیم و توسعه دهیم. این ارزش‌هاست که باید جهانی شود و اگر یک جایی هم لازم باشد برای گسترش آن‌ها جنگ نظامی به راه بیندازیم، حتی جنگ نظامی‌ای که به کشتارهای جمعی براساس استفاده از سلاح‌های غیر متعارف مثل سلاح شیمیایی و اتمی منتهی بشود امری کاملاً اخلاقی است.
ارزش‌های الهی باید آرام‌آرام و با تناسب‌سازی به زندگی ما وارد و به مدل زندگی ما تبدیل شوند؛ یعنی الگوی خوراک و پوشاک و مسکن و ارتباطات و اشتغال و خانه‌داری و حضور در محیط اجتماعی باید براساس این ارزش‌ها شکل گیرد.

حال همان‌گونه که آن‌ها بعد از رنسانس انتظاراتی را در دنیا ایجاد و هماهنگ با آن‌ها اقدام کردند و بعد از طریق یک سلسله ارتباطات ایجاد قدرت کردند و ارزش‌های خودشان را حتی در عرصه‌ی زندگی خصوصی ما وارد کردند. ما هم می‌بایست از ارزش‌هایی که مانند معنویت و توحید و عدالت و تعالی انسان دنبال می‌کنیم یک شبکه بسازیم، آن‌ها را به یک برنامه برای زندگی اجتماعی و خصوصی از جمله برای بانوان تبدیل کنیم. آن‌ها زنان را از حوزه‌ی زندگی خصوصی وارد زندگی اجتماعی آن هم به تعریف خاص کرده‌اند! این وضعیتی که در ارتباط زن و مرد در غرب وجود دارد، پوشش، فرهنگ ارتباطات و مراودات‌شان، یک وضعیت دیرپایی نیست، اگر سه، چهار قرن عقب‌تر بروید در غرب هم پوشش، حجاب، حیا و مسائلی از این دست در روابط اجتماعی زنان غربی وجود داشته است.

اما آن‌ها بعد از رنسانس ارزش‌هایی را محور قرار دادند و براساس آن انتظارات اجتماعی ایجاد کردند و بر آن اساس اخلاق اجتماعی به وجود آورند و متناسب با رشد تکنولوژی اخلاق را تغییر دادند و برای این‌که این ارزش‌ها را به مناسبات عینی تبدیل کنند، یک مفاهیم بنیادی در حوز‌ه‌ی فرهنگ تولید کردند. الآن بر همین اساس جامعه‌ی بانوان را اداره می‌کنند. البته برای همه‌ی اقشار این کار را کرده‌اند، هم برای همه ساحت‌های حیات و هم برای همه‌ی ساعات زندگی برنامه‌ریزی کرده‌اند.

برای یک عمر، برنامه‌ریزی کرده‌اند
انسان چگونه باید متولد شود، در کجا متولد شود؟ چطور از مادر او در دوران بارداری نگهداری و پذیرایی شود و بعد چگونه باید به مهدکودک‌ها و محل پرورش اجتماعی کودکان تحویل داده شود. از کجا این کودک باید وارد عرصه‌ی آموزش و تعلیم شود، دوره ابتدایی مثلاً با آموزش‌های کما بیش یکسان‌سازی‌ای که شده تا آموزش عالی، بعد در کجا استخدام شود و چگونه زندگی کند، چند سال کار کند، بعد دوره‌ی بازنشستگی‌اش چه شود مثلاً خانه‌ی سالمندان برود و یا برنامه دیگر. به هر حال برای شصت، هفتاد سال زندگی او برنامه‌ریزی کرده‌اند و برای همه‌ی ساحات زندگی او برنامه‌ریزی کرده‌اند، برای ورزش، تفریح، الگوی خوراک و مسکن، همه را می‌بینید که مدیریت شده است و این در باب همه انسان‌ها و اقشار است.

نوع زندگی بانوان در غرب کاملاً مدیریت می‌شود، ارزش‌سازی می‌شود، ایجاد انتظارات می‌شود و بعد بر آن اساس برنامه‌ریزی می‌شود. در این برنامه‌ریزی، فرهنگ‌های دیگر را هم تحت تأثیر فرهنگ خودشان قرار داده‌اند و آن ارزش‌ها را با اختلافات و تغییراتی که اقتضای مناطق مختلف و اقوام مختلف و ملل مختلف است جاری کرده‌اند. البته امروزه بحمدالله با بحران مشروعیت روبرو هستند چون در برخورد با فرهنگ‌های دیگر و تحقیر آن‌ها شکست خورده‌اند. بنابراین دنبال تنوّع فرهنگی و ایجاد یک همگرایی در بین فرهنگ‌های مختلف براساس ارزش‌های بنیادین غرب هستند، در عین این‌که تنوّع فرهنگ‌ها را در این برنامه‌ریزی جدید ملاحظه می‌کنند. می‌خواهند همه‌ی این فرهنگ‌ها را به خُرده‌فرهنگ تبدیل و بر محور ارزش‌های بنیادین غرب ساماندهی کنند.

زن منتظر در جهان معاصر
ما باید در نقطه‌ی مقابل آن‌ها اقدام کنیم؛ یعنی اگر ما منتظر یک تحول همه‌جانبه و فراگیر نسبت به همه‌ی ساحت‌های حیات انسان و همه‌ی آنات زندگی هستیم باید بتوانیم تحقق ارزش‌های الهی را مدیریت کنیم. آن‌ها باید آرام‌آرام و با تناسب‌سازی به زندگی ما وارد و به مدل زندگی ما تبدیل شوند؛ یعنی الگوی خوراک و پوشاک و مسکن و ارتباطات و اشتغال و خانه‌داری و حضور در محیط اجتماعی باید براساس این ارزش‌ها شکل گیرد.

پس بانوان باید اول مفهوم انتظار را به ویژه در زمینه‌ی مأموریت‌هایی که بر دوش بانوان است و نسبت به همه‌ی ساحات زندگی بازتولید کنند. کسی با حضور اجتماعی بانوان، با تحصیل و آگاهی‌افزایی آن‌ها مخالف نیست، ولی این‌که این امور به آن شیوه‌ها و ساختارهایی تبدیل بشود که غرب مدیریت می‌کند و بر محور آن ارزش‌ها ما در عمل تحت تأثیر جامعه‌ی غربی قرار بگیریم غلط است. مجموعه برنامه‌ریزی که الآن در دنیا برای بانوان می‌شود و به نسبت زیادی در دنیای اسلام و حتی در جامعه‌ی تشیع و تا حدودی در کشور ما هم تبعیت می‌شود از بنیان غلط است. ارزش‌سازی، تولید مفاهیم و ساختارهای اجتماعی، همه باید از نو بر محور مفاهیم و ارزش‌های اصلی‌ای که در دوره‌ی ظهور آن‌ها را می‌خواهیم بازتولید شوند و مدیریتی اتفاق بیفتد که این مفاهیم تولیدشده با یک شیبی ملایم تبدیل به نوع زندگی بانوان بشوند.

بنابراین باید یک پژوهش جامع و بعد (بعد منطقی نه رتبی) از پژوهش هم یک برنامه‌ریزی جامع برای بازتولید مفهوم انتظار نسبت به مأموریت‌ها و مسئولیت‌های بانوان دنیای اسلام و بانوان شیعه بر دوش آن‌ها است. البته ما در تولید فرهنگ زندگی و تبدیل آن به برنامه می‌بایست در مقیاس کلان برنامه‌ریزی کنیم. اگر میدان درگیری ما با فرهنگ مدرن و ارزش‌های مدرنیته برای رسیدن به یک برنامه و فرهنگ برای همه‌ی ساحت‌های زندگی است، پس میدان درگیری بزرگ است. ما باید همیشه نقشه‌مان جامع باشد ولو مقیاس عمل‌مان کوچک.

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای