|بررسی تطبیقی|
«در قضیه هستهای قدرتهای استکباری تمام توان سیاسی، تبلیغاتی و اقتصادی خود را به کار گرفتند و تلاش کردند با جنجالآفرینی، فشار و تحریم زمینهساز صرفنظر کردن جمهوری اسلامی ایران از این موضوع شوند اما اکنون بعد از گذشت 8 سال ایران اسلامی بر همه تلاشها و فشارهای استکبار فائق آمده و ضمن پیشرفت چشمگیر در قضیه هستهای، نشان داده که در جنگ ارادهها، قویتر از قدرتهای بزرگ دنیا است.*» بیستم فروردین ماه به پاس تلاشها، اراده و همت ملت ایران در دستیابی به انرژی هستهای، «روز ملی فناوری هستهای» نام گرفته است. مطلب زیر یادداشتی است برگرفته از یک پایاننامه دوره کارشناسی ارشد با موضوع «نگاه تطبیقی به ملی شدن صنعت نفت و دستیابی به فناوری هستهای ایران»:
در کارنامه هر ملتی نقاط عطف و درخشانی از ایستادگی و استقامت در برابر مستکبران وجود دارد که سرمنشأ پیشرفت و جهش کشورها به سمت قلههای عالی بوده است. صفحات تاریخ ایران مملو از حوادث ماندگاری از این جنس میباشد؛ از جنگهای ایران و روس گرفته تا انقلاب مشروطه، ملی شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی، هشت سال جنگ تحمیلی و دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای.
برخورداری از نفت میتواند به عنوان یک مؤلفه قدرت محسوب شود اما به اندازه انرژی هستهای تأثیرگذار نیست. چراکه بسیاری از کشورهای منطقه صاحب نفت هستند و تسلط ایران بر منابع نفتی خود در ارتقای قدرت آن به اندازه دستیابی به فناوری هستهای در منطقه مؤثر نیست.
اما در این میان، ملی شدن صنعت نفت و دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای از جهات بسیاری دارای نکات اشتراک و افتراق هستند. لذا میطلبد تا با نگاهی تطبیقی بررسی کنیم که این دو ماجرا چه دستاوردهای مهمی را برای کشور ما به ارمغان آوردهاند. در همین راستا به برخی از نقاط اشتراک و افتراق دو نهضت اشاره میشود:
نقاط اشتراک
اساس هر دو ماجرا اتکا به توان و اراده ملی کشور است و کشور ما با داشتن سابقه طولانی در عقبماندگی و وابستگی توانست به مرحلهای برسد که بدون کمک گرفتن از کشورهای صاحب فناوری هستهای با اتکا به توان داخلی خود به یکی از مهمترین و دشوارترین فناوریهای روز دنیا دست پیدا کند و در ماجرای نفت نیز توانست کارشناسان انگلیسی نفت را از کشور اخراج نماید.
مهمترین دستاورد این دو جریان، احقاق مهمترین حقوق مردم و اعاده مالکیت آن به کشور است. حقوقی که در طی سالها توسط بیگانگان پایمال شده و به تاراج رفته بود. همچنین مردم ایران با ایستادگی تمام عیار در برابر زورگوییهای بیمنطق ابرقدرتهای جهانی توانستند یکی از بزرگترین عوامل پیشرفت را در دنیای امروز به دست بیاورند و از آن حراست کنند. دستاوردی که بیشک حق مسلم و قانونی مردم ایران بود. در موضوع انرژی هستهای نیز ملت ایران از حق مسلم دستیابی به انرژی هستهای دفاع کردند و با وجود اعمال فشارها و تهدیدات از احقاق حق خود کوتاه نیامدند.
در دنیایی که ابرقدرتها استقلال هیچ یک از کشورها را به رسمیت نمیشناسند و قرنهاست که در امور داخلی آنها مداخله میکنند، حفظ استقلال برای ملتها به یک آرزوی دیرینه تبدیل شده است که بسیاری از رسیدن به آن ناکام ماندهاند.
مردم ایران در مراحل مختلفی رسیدن به استقلال را تجربه کردهاند که دو نمونه مهم آن ملی شدن نفت و دستیابی به انرژی هستهای است.
عزم و اراده ملی و فداکاری و از خود گذشتگی مردم از موارد مشترک در هر دو ماجرا است. حمایت مردم از نهضت ملی و روی کار آمدن آنان توسط مردم و صبر و تحمل آنها و جهاد مالی مانند انتقال حسابهای خود از بانک شاهنشاهی به بانکهای ایرانی و همچنین خرید اوراق قرضه ملی از جمله فداکاریهای مردم است که مهمترین آن حضور در قیام سی تیر میباشد. در ماجرای هستهای نیز مردم با حمایتهای بیدریغ و مستمر از آن و پشتیبانیهای گسترده، از دستیابی کشور به فناوری هستهای و تحمل تحریمها و سایر فداکاریها حمایت خود را اثبات کردند.
هر دو ماجرا دارای تأثیرگذاری فراوان بر منطقه بودهاند. ماجرای ملی شدن صنعت نفت الهامبخش جریانها و گروههای آزادیخواه و ضداستعماری میشود و مرحوم مصدق به عنوان نماینده این حرکت بزرگ ملت ایران مورد تمجید سایر ملتها قرار میگیرد. «سیاست موازنه منفی» که از اصول فکری دولت مرحوم مصدق بود، بر بنیاد اصل بیطرفی یا «عدم تعهد» به عنوان یک راه حل اساسی و استراتژیک برای کشورهای استعمارزده، مورد علاقه بسیاری از رهبران استقلالطلب قرار گرفت.
ماجرای دستیابی ایران به انرژی هستهای نیز موجب خودباوری و اعتماد به نفس برای ملتهای مسلمان و سایر ملتهای محروم و تحت ستم دنیا شد و آنها را امیدوار نمود که یک کشور مسلمان نیز توانایی پیشرفت در زمینه علم و فناوری را تا به این اندازه دارد که بهطور بومی به انرژی هستهای دست پیدا کند و زمانی که با مخالفت ابرقدرتهای غربی مواجهه میشود، توانایی این را دارد که تا به این اندازه در برابر آنها ایستادگی نماید. در هر دو ماجرا ملتهای مسلمان منطقه همواره ایستادگی ملت ایران در برابر زورگویان جهان را مورد تحسین قرار دادند و از آن سرمشق گرفتند.
نقاط افتراق
اولین وجه افتراقی که در مقایسه این دو ماجرا به چشم میخورد، این است که انرژی هستهای علاوهبر اهمیت آن در بعد اقتصادی، صنعتی و انواع فناوریهای مهم و استراتژیک دنیا که به نوعی با ماده نفت در این زمینه رقابت میکند،
دارای جنبههای دیگری نیز هست که خصوصاً در سالهای آتی موجب افزایش اهمیت آن نسبت به نفت خواهد شد. این جنبهها عبارتند از این که اولاً با توجه به رو به اتمام بودن ذخایر زیرزمینی، دنیا به فکر ایجاد منابع جایگزینی است که به جای نفت بتواند انرژی دنیا را تأمین کند و مهمترین انرژی جایگزین در دنیا انرژی هستهای است. دستیابی کشوری به این تکنولوژی در سالهای آینده، آن را تبدیل به یکی از کشورهای برتر دنیا از لحاظ اقتصادی و سیاسی میکند.
ثانیاً با توجه به اهمیت این فناوری، حساسیت فراوانی در دنیا نسبت به دستیابی کشورها به آن خصوصاً از جانب قدرتهای جهانی به وجود آمده است. آنها از سالها پیش در این اندیشه بودهاند که نفت به عنوان مهمترین ماده دنیا بهطور خدادادی در اختیار برخی از کشورها قرار گرفته است اما در دنیای جدیدی که با اختیار و برنامهریزی آنها به وجود میآید، مرجع انرژی جهان خود این کشورها هستند که صاحب فناوری هستهای بوده و انحصار جهانی انرژی را در دست خواهند گرفت و دیگر محتاج به کشورهای تولیدکننده نفت نخواهند بود.
منشاء اولیه ماجرای نفت در کشور ما دولتهای خارجی بودند که شرح آن گذشت.
اما در مورد انرژی هستهای کشور ما با خودباوری و تلاش خود توانست فناوریای را که در انحصار عده معدودی از کشورهای دنیا قرار گرفته بود را از طریق بومی و بدون مداخله متخصصین بیگانه از آن خود کند و انحصار آنها را در هم بشکند. این حرکت ایران در کشورهای دنیا منحصر به فرد است.
در دورهای که صنعت نفت ایران ملی شد، این کشور یکی از اقمار بلوک غرب بود و در روابطش با این کشورها تنش جدی وجود نداشت، اما در ماجرای دستیابی به انرژی هستهای، کشور ایران در موقعیتی بهسر میبرد که در تقابل با ابرقدرتهای بلوک غرب و اصطلاحاً استکبار جهانی قرار گرفته است و همین موضوع دشواری ماجرای هستهای را از جهاتی تشدید میکند.
استقلال حکومت ایران در موضوع هستهای موجب شده که به فناوری هستهای به صورت بومی دست پیدا کند. نظام سیاسی ایران با محوریت ولایت فقیه که تعیینکننده سیاستهای کلی نظام و عامل حفظ وحدت در بین مردم و نخبگان سیاسی است، از بروز تشتت درباره انرژی هستهای در کشور جلوگیری کرده است. در حالی که در ماجرای نفت وفاقی در حکومت وجود نداشت.
در دورهای که صنعت نفت ایران ملی شد، این کشور یکی از اقمار بلوک غرب بود و در روابطش با این کشورها تنش جدی وجود نداشت،
اما در ماجرای دستیابی به انرژی هستهای، کشور ایران در موقعیتی بهسر میبرد که در تقابل با ابرقدرتهای بلوک غرب و اصطلاحاً استکبار جهانی قرار گرفته است و همین موضوع دشواری ماجرای هستهای را از جهاتی تشدید میکند. اما در زمان ملی شدن صنعت نفت، چالش کشور با دنیای غرب تنها به همان زمان و در سطحی محدودتر صورت گرفت و اصل حکومت که همان دربار پهلوی بود، دنبالهرو سیاستهای غرب بود و این تنشها که با روی کار آمدن دولت ملی به وجود آمد، دامنه آن محدودتر از دامنه چالش فعلی کشور با نظام سلطه بود.
رهبری نهضت در ماجرای ملی شدن صنعت نفت واحد نبود و آیتالله کاشانی نیز در کنار مرحوم مصدق نقش مهمی را در نهضت ایفا کرد تا جایی که میتوان گفت که بدون حضور ایشان، نهضت به سرانجام نمیرسید. اما در ماجرای هستهای رهبری واحد حاکم است.
یکی از تفاوتهای مهم درباره این دو موضوع نقش بازیگران منطقه است. رویکرد رژیم صهیونیستی نخستین و بزرگترین مخالف برنامه هستهای ایران است و بسیار در این زمینه تلاش میکند. از طرف دیگر دولتهای عربی نیز در یک موازنه با ایران قرار دارند و اینکه به نوعی احساس میکنند که اگر ایران به فناوری هستهای دست یابد، قاعدتاً موازنه به هم میخورد. به همین دلیل برخی از این دولتها همواره مخالف هستند و با آمریکا و غربیها همصدا میشوند. در حالی که در ماجرای ملی شدن صنعت نفت نه تنها شاهد مخالف جهان عرب و سنگاندازی آنها نبودیم بلکه برخی از دولتهای عربی خود را دنبالهرو سیاستهای نهضت ملی شدن نفت دانسته و این حرکت را مورد تحسین قرار دادند.
در مقایسه آثار و پیامدهای ملی شدن صنعت نفت در ایران و
دستیابی به دانش هستهای باید گفت که مورد دوم دارای آثار عمیق و ماندگارتر در تبدیل ایران به یک قدرت منطقهای میباشد. چراکه اولاً در دنیای امروز برخورداری از این فناوری به دلیل افزایش ارتقای سطح علمی و فناوری و اقتصادی، از مؤلفههای قدرت برای یک کشور محسوب میشود. البته به غیر از رژیم صهیونیستی، کشور دیگری در منطقه از این فناوری برخوردار نیست و دستیابی ایران به فناوری هستهای عامل مهمی در سنگینتر شدن کفه معادلات قدرت در منطقه به نفع ایران است.
از طرف دیگر برخورداری از نفت میتواند به عنوان یک مؤلفه قدرت محسوب شود اما به اندازه انرژی هستهای تأثیرگذار نیست. چراکه بسیاری از کشورهای منطقه صاحب نفت هستند و تسلط ایران بر منابع نفتی خود در ارتقای قدرت آن به اندازه دستیابی به فناوری هستهای در منطقه مؤثر نیست. ثانیاً ایستادگی ایران در مقابل ابرقدرتها علاوهبر اینکه محبوبیت ملتهای منطقه را به دنبال داشته است، موقعیت کشور را از لحاظ سیاسی در منطقه افزایش میدهد و ثابت میکند که این کشور تنها کشور قدرتمند منطقه با سیاست مستقل و تعیینکننده است و برخلاف کشورهای منطقه در تصمیمگیریهای خود تابع سیاستهای قدرتهای جهانی نیست.
با وجود اینکه ساختار نظام جهانی را نمیتوان هژمونی و تکقطبی نامید اما در مورد نحوه مواجهه قدرتهای جهانی با موضوع هستهای ایران و نوع تعامل آنها با یکدیگر باید گفت که در ماجرای انرژی هستهای اجماع قدرتهای جهانی مخصوصاً جهان غرب (آمریکا و اروپا) بسیار شدیدتر و جدیتر از ماجرای نفت است. به نظر میرسد که این موضوع به خاطر تقابل ایدئولوژیک انقلاب اسلامی ایران با نظام غرب، فشار شدید رژیم صهیونیستی بر این کشورها برای مقابله با جمهوری اسلامی و جلوگیری از هستهای شدن ایران، هراس از تبدیل ایران به یک قدرت برتر در منطقه حساس خاورمیانه و خلیج فارس و نیز آینده انرژی در دنیا موجب اتفاق نظر بیشتر آنها برای کارشکنی علیه ایران علیرغم تعارضات موجود میان آنها میباشد.
در نتیجه بنابر مجموع دلایل ذکر شده مشخص میشود که حرکت دستیابی ایران به انرژی صلحآمیز هستهای در مقایسه با نهضت ملی شدن صنعت نفت دارای اهمیت بیشتر و آثار ماندگارتری در ارتقای جایگاه کشور در عرصه داخلی، منطقهای و بینالمللی بوده و برای دستیابی به آن مراحل دشوارتر و پیچیدهتری طی شده و لذا در مقایسه با ماجرای ملی شدن نفت دستاورد بزرگتری محسوب میشود.
پینوشت:
* سخنان رهبر انقلاب در دیدار با فرماندهان نظامی 1390/1/14