بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین. و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا، ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. سیّما بقیة اللّه فی الارضین.
خدای بزرگ را سپاسگزارم که توفیقِ دیدار شما را به بنده عطا فرمود. از دوران جنگ که سفری به این استان کردم و به میان شما آمدم، همواره خاطرههای شیرینِ شما مردمِ مؤمن و بااخلاص و غیور، در ذهن من بود و هست. علاوه بر آن، هرکس که اندکی در گذشتهی تاریخی ایران مطالعه کرده باشد، وضعیت عشایرِ غیور و مردمِ مؤمن این سرزمین و این استانِ قهرمانپرور را خواهد شناخت. بنده هم از خصوصیّات شما مردم مؤمن و بااخلاص- از شجاعتهایتان، از مقاومتهایتان، از ایمانتان، از فداکاریتان در راه خدا، از ایستادگیتان در مقابل فرمانروایانِ جائر و ظالم، از مشارکت زن و مرد در سراسر این استان و در همهی مسائل زندگی- مطالب زیادی شنیده و خواندهام.
خدا را سپاسگزاریم که جمهوری اسلامی، قدر عشایر را در همه جای کشور و از جمله در این استانِ مردخیز و مردپرور دانسته است.
نظام جمهوری اسلامی، برای عشایر ارزش قائل است و عشایر را به عنوان یکی از برجستهترین قشرهای کشور میشناسند که هم در کار سازندگی و هم در کار دفاع از کشور، سهیمند. نظام، قدرِ این جوانان غیور و این مردان و زنان بااخلاص و مؤمن را میداند. شما هم متقابلًا قدر جمهوری اسلامی را شناخته و دانستهاید. هر رفتاری را که حکومتها با قشرهای مردم داشته باشند، مردم هم همان رفتار را با حکومتها دارند. هرگونه احساساتی که مسئولان کشور، در هر زمانی نسبت به قشرهای مختلف مردم- از جمله عشایر- داشته باشند، همان احساسات را قشرهای مردم هم نسبت به مسئولان کشور دارند. شما به مسئولان محبت و اعتماد دارید؛ مسئولان هم به شما عشق میورزند و روی احساسات و ایمانتان حساب میکنند. این احساس، طرفینی است.
رژیم منحوس پهلوی، درست عکس این رابطه را با شما مردم این استان و عشایر غیور این سرزمین داشت. در ابتدای تشکیل حکومتِ ناسالم و خائن پهلوی، از اوّلین کارهای رضا خان این بود که در هرجا توانست به سرکوب عشایر پرداخت. در تمامِ دوران حکومت رضا خان- که پیرمردان لا بد به یاد دارند- و بعد از آن، در بخشی از دورانِ حکومتِ فرزندِ فاسد و خائنش، بارها و بارها بین مردم مظلوم اما شجاع و ساکت و غیوری که در این استان بودند با نیروهای حکومتی تصادم شد و هزاران نفر از عشایر این مناطق، به دست مزدوران خاندان پهلوی به قتل رسیدند. رفتار حکومت دستنشاندهی پهلوی با عشایر این استان، چنین بود. اما متقابلًا، مردم مؤمن و عشایرِ مخلص و شجاع و غیور این منطقه و این سرزمین، حتی یک روز هم با نظام پهلوی از درِ آشتی وارد نشدند. البته عدّهای از کدخدایان و اربابهایی که دستشان در دست مسئولان دولتی بود، با پهلویها آشتی بودند. اما تودهی مردم، ابداً! تشکیلات حکومت طاغوت، مردم را رها میکرد؛ اما بعضی از اربابهای ظالم و کدخداهای متعدّی را دودستی میگرفت! مردم برای پهلویها اهمیتی نداشتند. نتیجه این شد که در تمام طول حکومت پنجاهسالهی خاندان منحوسِ پهلوی، در این استان- در مناطق بویراحمد، در مناطق کهکیلویه و نیز در مناطق عشایر و خاندانهای مختلف از فارس تا خوزستان- حتّی یک قدمِ اصلاحىِ آبادکنندهی قابل ذکر برداشته نشد.
بنده به پولهایی که در سال آخرِ رژیم گذشته در این استان خرج شده است نگاهی کردم و به این نتیجه رسیدم که مقدار پولی که در تمام طول پنج سالِ آخر رژیم گذشته- که بهترین سالها از لحاظ مالی بوده و دولت آن روز پول زیادی داشته است- در این استان خرج شده، یک چهلم مقداری است که جمهوری اسلامی در کمتر از آن مدت، در این استان خرج کرده است. به تعبیری دیگر، جمهوری اسلامی در مدتی کوتاه، نزدیک به چهل برابرِ آنچه که آنها در اینجا خرج کردهاند، در این استان اعتبارات صرف کرده و پول خرج نموده است. البته در دوران رژیم طاغوت که دستگاههای دولتی فاسد بودند- یعنی استاندار آن روز، فاسد و مسئولین ادارات و پیمانکاران، دزد و فاسد بودند- اگر پولی هم در این استان خرج میشد، برای مردم نمیشد. لذا شما میبینید که در تمام دوران حکومت پهلوی، حتّی یک دانشکده در این استان تأسیس نشد و تعداد فارغالتّحصیلان دانشگاهی در سراسر همین استان، از عدد انگشتانِ دستِ یک نفر هم تجاوز نکرد!
جمهوری اسلامی کلید حلّ مشکلات را کارهایی میدانست که برای انجام آنها اقدام کرد. امروز در این استان، پنج دانشگاه و مؤسّسهی آموزش عالی وجود دارد. رژیم پهلوی و عوامل آن، با مردم، بد و دشمن بودند. برای همین است که شما جوانان عزیزِ ما که بعضی در میدانهای نبرد، برای دفاع از کشور، جانتان را کف دست گرفتید؛ بعضی جانباز و مجروح شدید و بعضی به اسارت دشمن در آمدید، باید این حرف را گوش کنید: شما برای دفاع از دین و مرزهای کشور به جبهه رفتید، آمادهی شهادت شدید و جان دادید؛ آن هم بدون اینکه کمترین پاداشی از کسی غیر از خدا بخواهید. اما در دوران آن رژیمِ منحوسِ فاسد، وقتی دشمن از شمال و جنوب به این کشور حمله کرد، یک نفر از مردم معمولی به کمک نیروهای ارتش نرفت و یک نفر اسلحه به دست نگرفت تا در مقابل دشمن، دفاع کند. چرا؟ زیرا مردم، آن ارتش را از خودشان نمیدانستند. مردم، آن رژیم را بیگانه میدانستند و حق هم داشتند؛ چون آن رژیم واقعاً بیگانه بود.
امروز به فضل پروردگار، بر این مملکت، اسلام حکومت میکند. دلهای فرمانروایان و تودههای میلیونی مردم هم منوّر به نور ایمان و عشق است. لذا، مسئولین کشور، در مقابلِ تحمیل دشمنان و زورگویی آمریکا میایستند و تحمیل را از هیچ قدرتی نمیپذیرند. آحاد مردم هم، استوار مانند کوه، در حفظ مرزهای جغرافیایی و اعتقادىِ کشور میکوشند؛ مسئولین را تأیید میکنند و مورد اتّکای آنها میشوند. این، همان نظامِ درست و حکومتِ صحیح بر یک کشور است.
من در دوران جنگ تحمیلی، به یاسوج و بعضی شهرهاىِ دیگرِ این خطّه آمدم و وضع استان را از نزدیک دیدم. عشایر این استان، در میدان جنگ هم بسیار خوب جنگیدند و دفاع کردند. البته وقتی یک جوان به جبهه میرود و در راه خدا مجاهدت میکند، پشتِ سر او، مادر و پدر و همسر و فرزندانش قرار دارند. پس، او یک نفر نیست که مشغول مجاهدت است. هنگامی که یک جوان، جانش را بر کف دست میگیرد و به میدان جنگ میرود، در واقع پدر و مادرِ او هم جهاد میکنند. وقتی ملتی در مقابل تحمیل زورگویان دنیا میایستد، وقتی جوانان این کشور اعلام میکنند که محتاج به بیگانگان نیستند و حاضرند خودشان کشورشان را بسازند و آباد کنند، معنایش این است که در این جهاد مقدّس و بزرگ، مرد و زن باهم شریکند.
من میخواهم نکتهای را در بارهی این استان، نکتهای را در بارهی مسائل کشور و نکتهای را هم در بارهی مسائل جهان عرض کنم. در بارهی این استان باید عرض کنم: خواهران و برادرانِ عزیزِ من! جمهوری اسلامی برای آباد کردن این استان، تلاش و خرجِ زیادی کرده است. اما با کمال تأسّف، هنوز هم این استان در محرومیتِ بسیار شدیدی به سر میبرد. استانی که از لحاظ مواهب الهی، مانند نزولات و برکات آسمانی- باران و برف- و از لحاظ دامداری، استعداد کشاورزی، منابع نفت و بعضی منابع ذیقیمت دیگر، یک استان بابرکت و ثروتمند است، و همچنین از لحاظ انسانهای مؤمن و باهمت و شجاع، اینقدر از لطف الهی برخوردار است، متأسفانه هنوز در نهایتِ محرومیت به سر میبرد. این استان، استانی ثروتمند، اما گرسنه است.
پروردگارا! تو شاهدی که رنج مردم این استان، دلهای ما را مجروح میکند. پروردگارا! تو شاهدی که با همهی وجود آرزو میکنیم بتوانیم برای مردم این استان، آن کاری را که شایسته است انجام دهیم.
من به شما عرض میکنم: دولت مایل و عازم است که در این استان کار کند. با وجود اینکه میدانم وزرای بزرگوار جمهوری اسلامی و رئیسجمهور بسیار عزیز ما، بسیار علاقهمندند که از همه جای کشور- از جمله این استان- رفع محرومیت شود؛ لکن بازهم در همینجا از قاطبهی دستاندرکاران خواهش میکنم تلاششان را نه دو برابر که ده برابر کنند. از رئیسجمهور عزیزمان خواهش میکنم دستورهای لازم را به همهی دستاندرکاران بدهد تا برنامههایی که برای این استان در نظر گرفته میشود، به بهترین وجه انجام گیرد. از وزرای محترم- بخصوص وزرایی که به نحوی از انحا، کارشان با مسائل این استان ارتباط پیدا میکند- میخواهم که همهی تلاش خود را بکنند؛ زیرا چند سالِ مستمر باید کار شود.
این استان، از جمله چند استان معدود در کشور ماست که اگر بخواهیم مشکلات و گرفتاریهای موجودش برطرف و ریشهکن شود، باید چند سال بهطور مستمر و با جدّیت تمام، در آن کار انجام گیرد. البته مردم هم باید کمک کنند. شنیدهام، خوشبختانه استاندارِ شما مردِ بسیار فعّال و علاقهمندی است. من از این جهت خوشحالم.
ما به دوستان خود گفتهایم که مسائل استان را دنبال کنند. آنها هم گزارشهای متعدّدی فراهم کردهاند و پیشنهادهای فراوانی هم دارند. در میان این پیشنهادها، بعضی فوریّت دارد؛ بعضی در درجهی دوم است و بعضی هم در دراز مدّت باید انجام گیرد. از خدا میخواهم به ما توفیق دهد تا هر کداممان بتوانیم به وظایف خود در بارهی مسائلِ این مردمِ مؤمن، بااخلاص، پرشور و شجاع و باصفا عمل کنیم. اما شما برادران و خواهران و جوانان و مردم این استان هم موظّفید که نیروی کار و روح کار و تلاش را در بین خودتان زنده کنید. باید با همان روحیهای که در میدان جنگ نشان دادید از بسیاری دیگر جلو هستید، در میدان کار و بازسازی هم نشان دهید که با دولت و مسئولین، نهایتِ همکاری و تلاشِ مشترک را خواهید داشت.
من میخواهم در همینجا از فرصت استفاده کنم و راجع به برخی از عادات و آداب قومی و قبیلهای که در این استان و بعضی از استانهای دیگر دیده میشود، با شما برادران و خواهرانی که در این میدان عظیم اجتماع کردهاید و همچنین آنهایی که بعداً سخنِ مرا از رسانهها خواهند شنید، صحبت کنم. شما بدانید که من از تعصّبات و اختلافات قبیلهای که متأسفانه در این استان رایج است، به شدّت ناراحتم. لعنت خدا بر سردمدارانِ رژیمِ منحوسِ پهلوی که عمداً اختلافات قبیلهای را در این استان، تندوتیز کردند تا خودشان بتوانند راحت زندگی کنند. عمداً این کارها را کردند! چرا باید دو قبیله، چندین سال باهم دعوا داشته باشند!؟ خدا راضی نیست. من هم که برادر شما هستم به شما عرض میکنم: راضی نیستم. بعضی از عاداتِ ناپسندِ دیگر هم هست که باید کنار گذاشته شود.
من شنیدهام که در بعضی از مناطق این استان، به زنان و دختران ظلم میشود. اسلام از آن مردی که به زن ظلم کند، متنفّر و بیزار است. پیغمبرِ خدا، مردی را که به زن یا دختر خودش ظلم کند، زشت میشمارد. چون زن از لحاظ جسمی ضعیفتر است، آیا این مجوّز میشود که مرد با تکیه بر قدرت جسمانی به او ظلم کند!؟
شنیدهام در بعضی از نقاط این استان، ازدواجهای تحمیلی صورت میگیرد! یعنی بدونِ رضایت و اجازهی دختر، او را به خانهی شوهر میفرستند؛ آن هم شوهری که فاصلهی سنّی زیادی با دختر دارد و او به ازدواج با وی راضی نیست. اسلام چنین ازدواجی را زشت میشمارد.
برادران و خواهرانِ عزیزِ من! اگر میخواهید برکات خدا بر شما نازل شود، باید اخلاق اسلامی و احکام الهی را رعایت کنید. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جامعهای به نبوّت مبعوث شد که مردم در آنجا نسبت به زنان و دختران جفا میکردند. آیات کریمهی قرآن، به زبانهای مختلف تلاش کرد این عادت زشت را از میانِ مردم ببرد. نمیشود که ما بعد از گذشت چهارده قرن، مجدّداً به همان عادات جاهلی برگردیم!
شنیدهام که گاهی بین دو قبیله، دعوا و خونریزی است. آن وقت برای اینکه نزاع متوقّف شود، دختری از این قبیله را علیرغم میل و خواستش، به عقد پسری از آن قبیله در میآورند و آن دختر در قبیلهی شوهر خود به عنوان یک موجودِ غریب و مظلوم و توسریخور زندگی میکند! چنین کارهایی شایسته نیست. اختلافات را کنار بگذارید و همه باهم برادر باشید. زنان را عزیز بشمارید. روحیهی کار را در بین خودتان، هرچه بیشتر زنده کنید. تلاش برای کشاورزی، تلاش برای کارهای صنعتی- وقتیکه مقدّماتش فراهم شود- و تلاش برای کارهای معدنی یا راهسازی- وقتیکه دولت مقدّماتش را فراهم کند- از جمله کمکهایی است که برای عمران و آبادانی و پیشرفت استان، از دست مردم برمیآید.
امیدواریم که بتوانید این شرایط مهم و لازم را به بهترین وجه تأمین کنید؛ و میتوانید. شما مردمِ مؤمنِ آگاه و بااستعدادی هستید. إن شاء اللّه وضع دانشگاهها و مراکز آموزش عالی هم، از آنچه که هست باید بهتر شود و هرچه بیشتر از جوانان این مرزوبوم- چه پسر و چه دختر- به تحصیلات بپردازند، معرفت و آگاهی به دانش پیدا کنند و خودشان بتوانند خانه و سرزمین خودشان را بسازند و آباد کنند.
خوشبختانه امروز روحانیت در این استان فعّال است. در زمان حاکمیت اربابان و کدخدایان، نمیگذاشتند روحانیون کار خودشان را در جامعه، درست انجام دهند. مانع میشدند و میخواستند روحانی، وابسته به آنها باشد. روحانىِ مؤمن، روحانىِ آزاد، روحانىِ مروّج شریعتِ محمّدی و روحانىِ پیرو امام بزرگوار، با ظلم کنار نمیآید و با ستمگر آشتی نمیکند. چنین روحانیای، به کسانی که خواستهاند و میخواهند از موقعیّت اجتماعی خود سوءاستفاده نموده، به مردم ظلم کنند، روی خوش نشان نمیدهد. امروز بحمد اللّه روحانیون در این استان و در دیگر استانهای عشایری، مشغول انجام وظایف خودشان هستند. این، مربوط به مسائل استان.
و اما نکتهای که در بارهی مسائل کشور باید عرض کنم، این است که امروز اگرچه دشمن از همهی جهات مشغول تلاش است تا شاید بتواند به نحوی، به جمهوری اسلامی ضربه بزند- یعنی تبلیغات میکند، محاصرهی اقتصادی میکند، کار سیاسی میکند- و هر کاری از دستش برآید، علیه ما انجام میدهد؛ اما علیرغم خواست او و به کوری چشم کسانی که نمیتوانند حاکمیت اسلام را ببینند، و به فضل پروردگار، روحیهی ایمان و شور و شوق و ارادت به جمهوری اسلامی و امید به آینده و عزم و تصمیم جدّی بر ادامهی راه انقلاب و امام، سرتاسر کشور عظیم و پهناور ما را فراگرفته است.
دشمن میخواهد مردم ایران ناامید شوند؛ اما ملت ایران امیدوار است. دشمن میخواهد مردم ایران به اسلام پشت کند؛ اما ملت ایران با همهی وجود به اسلام و قرآن متمسّک است. دشمن میخواهد میان ملت و مسئولین فاصله و شکاف ایجاد کند؛ اما علقه و رابطهی عاطفی میان مردم و مسئولینِ دلسوزِ کشور، روزافزون است. دشمن میخواهد مردم به کار و تلاش پشت کنند؛ اما بحمد اللّه روحیهی کار و تلاش، روز به روز در میان مردمِ ما بیشتر میشود.
این وضع کشور ماست. و این کشور امام زمان و مورد توجه ولىّعصر أرواحنا فداه است. و این نیست، مگر توجّهات آن بزرگوار.
و اما نکتهای که در بارهی مسائل جهان میخواهم عرض کنم. بحمد اللّه ملت ما در همهی گوشه و کنار این کشور، چشمش بر مسائل جهانی باز است.
برادران و خواهران من! یک روز در دنیا، دو قطب و دو قدرت، سررشتهی مسائل دنیا را در دست داشتند. یکی قدرت غرب به سرپرستی آمریکا و یکی هم قدرت شرق و نظام کمونیستی و بلوک سوسیالیستی دنیا به رهبری شوروی سابق بود، که دنیا را بین خود تقسیم میکردند. البته در آن روز، هم آمریکا و هم شوروی، علیه جمهوری اسلامی باهم متّحد و متّفق شدند. اما هرچه فشار آوردند، نتوانستند جمهوری اسلامی را به زانو درآورند. امام، مثل کوه در مقابل آنها ایستاد. ملت، مثل کوه در مقابل آنها ایستاد. نمونهاش هم جنگ تحمیلی بود. در جنگ تحمیلی، هم شرق و هم غرب، به نیروهای متجاوز کمک میکردند؛ اما ملت از پسِ همهی آنها برآمد و نگذاشت که به او آسیبی وارد کنند. بعد، به فضل پروردگار، یکی از این دو قدرت فروریخت.
فروپاشىِ شوروىِ سابق را هیچکس باور نمیکرد. نه خودِ سردمداران آن اتّحاد جماهیری، نه آمریکاییها، نه اقمار آن دو قدرت بزرگ جهانی و نه تودههای مردم، باور نمیکردند که چنین حادثهای اتّفاق بیفتد. ناگهان یک امپراتوری عظیم از هم فروپاشید و شوروی سابق به چندین کشور کوچک و بزرگ تبدیل شد که بعضی از آنها هنوز هم با یکدیگر جنگ و دعوا و اختلاف دارند. دیگر آن قدرتی که خود را مالکِ نیمی از دنیا میدانست، وجود ندارد. بهخلاف انتظار همه، دود شد و از بین رفت! پس از گذشت چند صباحی از آن حادثه، قدرتهای گوناگون و ریز و درشت عالم، گیج بودند و نمیدانستند چه حادثهای رخ داد و چگونه اتّفاق افتاد! لکن، پس از مدّتِ کوتاهی، آن قدرت دیگر آمریکا- به وسطِ میدان آمد و گفت: «امروز من رئیس کلّ دنیایم!» چون رقیب را در صحنه ندید، فکر کرد همهی دنیا زیرِ نگینِ اوست.
مردمِ دنیاپرستِ کوتهبین، همین گونهاند و نمیتوانند دو واسطه آن طرفترِ حوادث را ببینند. «یعلمون ظاهرا من الحیوة الدنیا» ظواهر دنیا و همین پدیدههای ظاهری را میبینند، و بر اساس آنها حکم میکنند. اما حکمِ خدا، چیز دیگری است.
آمریکا به گمان خود، به عنوان رئیس دنیا و رهبر سیاسی عالم، وارد میدان شد، به امر و نهی کردن پرداخت و عدّهای هم باورشان آمد. بخصوص بعد از قضیهی خلیج فارس و جنگ با عراق- بمباران عراقِ بیدفاع و کشتن مردم- هم خودِ آمریکاییها و هم بعضی دیگر، امر برایشان مشتبه شد. خیال کردند که واقعاً آمریکا رئیس دنیاست. اما آنچه که برای شما برادران و خواهران عزیز اهمیت دارد، این نکته است که امروز، هم برای خودِ آمریکاییها، هم برای همپیمانانشان، هم برای رقبایشان در اروپا و آسیا و هم برای دولتهای وابستهی ضعیفِ بیعرضه، این حقیقت روشن شده است که نه آمریکا و نه هیچ قدرت دیگری نمیتواند زمام ریاست ملتهای دنیا را به دست گیرد. بعضی از آنها پیش از این فهمیدند و بعضی هم امروز میفهمند که خیلی کوچکتر از آنند که بخواهند رهبرىِ ملتهاىِ دنیا را به دست گیرند. البته به دست گرفتن رهبری و ریاست دولتهای ضعیف و دستنشانده، در توان آنها هست؛ اما ابداً نمیتوانند چنین وضعیتی را بر ملتها تحمیل کنند. چون ملتها هرگز زیر بار ظلم و تحمیل قدرتهاىِ تحمیلىِ دیگر نمیروند.
امروز دنیا این وضعیت را دارد. حوادث بسیاری در دنیا اتّفاق افتاد که نشان داد غربیها و بهویژه آمریکاییها، نمیتوانند آقایىِ دنیا را به خودشان اختصاص دهند و خود را آقای دنیا بدانند. چنین چیزی ممکن نیست. در حادثهی فلسطین و در بعضی از حوادث آفریقا و اروپا، معلوم شد خوابی که آمریکاییها دیده بودند، بدون تعبیر بود. خیالِ باطل بود، سراب بود و واقعیّت نداشت.
آنچه مهم است، این است که در این وضعیت جدید، شجاعت و قدرت اقدامِ ملت و مسئولین کشور ما، سهم بسیار بزرگ و مؤثّری داشت. شما بودید که به خیلی از ملتها شجاعت دارید. شما بودید که در مقابل توقّعات بیجای زورگویانِ دنیا «نه» گفتید و این «نه» گفتن را دیگران هم تقلید کردند. امروز بحمد اللّه ملت ایران به خاطر شجاعت، ایستادگی، آگاهی و انسجام و وحدتی که دارد، از نظر مردم دیگر کشورها یک الگوست و بسیاری از ملتها، ایران را یک الگوی برجسته به حساب میآورند.
امیدواریم که پروردگار عالم، این خیرات معنوی و این برکات بزرگ و بیحساب را بر این ملت شایسته، روز به روز بیشتر کند.
بنده لازم میدانم به خانوادههای شهدای شهر یاسوج و همهی شهرها و بخشها و روستاهای این استان، درود و سلام صمیمانهی خودم را برسانم. به جانبازان عزیز در سراسر استان، اظهار اخلاص و ارادت خودم را عرض کنم. به آزادگانی که سالها رنجِ غربت را با مردانگی و ایستادگی تحمل کردند، عرض ارادت کنم و مراتب همدردی و دعای خودم را برای بازگشت مفقودین و اسرایی که هنوز به میهن برنگشتهاند، به اطّلاع خانوادههای آنها برسانم.
ایثارگران در هرجای کشور که هستند، پایههاىِ محکمِ حرکت به سمت هدفهای انقلابند. رزمندگان عزیزی که میدانهای جنگ را درنوردیدند و امروز بحمد اللّه در لابهلای مردم هستند و مشغول خدمات گوناگونند، و همچنین خانوادههایشان، حقِّ بزرگی بر گردن ما دارند. امیدوارم که خداوند همهی شما را مشمول برکات و تفضّلات خودش قرار دهد.
در پایان عرایضم لازم میدانم از همهی شما زنان و مردان مهربان و صمیمی و باصفا، که امروز با حضور در این میدان و در این اجتماع عظیم و همچنین در خیابانها، در مراسم استقبال، محبّت خودتان را به ظهور رساندید، صمیمانه و با همهی وجود تشکّر کنم. امیدواریم که مشمول تفضّلات الهی و ادعیهی زاکیهی ولىّعصر أرواحنا فداه باشید.
چند دعا میکنم که إن شاء اللّه «آمین» بگویید تا مقرون به اجابت شود:
پروردگارا! ما را از اسلام و قرآن جدا مکن.
پروردگارا! آرزوهای امام را در مورد این کشور برآورده کن.
پروردگارا! آرزوهای این ملت بزرگ را برآورده کن.
پروردگارا! دشمنان این ملت را منکوب فرما.
پروردگارا! موفّقیتهای ملت عزیز ایران را روز به روز بیشتر کن.
پروردگارا! دلها را بازهم به یکدیگر مهربانتر فرما.
پروردگارا! مشکلات و گرههای کوچک و بزرگِ کار مردم را برطرف فرما.
پروردگارا! زندگىِ راحت و مرفّه همراه با دل خوش و توفیقات الهی و مجاهدت پرتوان در راه اهداف الهی به همهی ما عنایت فرما.
و السّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته