هیچ کس وارد ساختمان نشده. باران دیشب هوا را شسته و آفتاب دلچسب صبح زمستانی، همه را قانع کرده که همانجا توی حیاط، روی نیمکت و زیر درختها بنشینند و با هم گپ بزنند. جمع مسئولان جمع است؛ حدود دویست نفر. از وزیر و وکیل گرفته تا نظامی و بانکی و شهردار و...؛ قدیمی و جدید، اینوری و آنوری. حتی روحانیها؛ از ائمه جمعه تهران و شهرستانها هستند تا حدود سی نفری که قرار است امروز، همزمان با میلاد پیامبر اعظم(ص) و امام جعفر صادق(ع) ملبس شوند به لباس پیامبر و تبلیغ کنند مذهب جعفری را. هرکدام با یک عمامه در دست، در گوشهای از حیاط، منتظر ایستادهاند. لابد دل هم توی دلشان نیست. این را از اضطراب توی چشمهایشان هم میشود فهمید و البته از سکوتشان.
این طرف اما، همه مشغول حرف زدن. حتی پیرترها هم سعی میکنند سرپا بایستند تا از این جمعهای دوستانه عقب نیفتند. هرکس از راه میرسد، صدای یکی از گعدهها برای سلام و احوالپرسی بلند میشود: «اسعدالله ایامکم» و بعد بازار روبوسی داغ میشود. چند دقیقهای طول میکشد تا احوالپرسی این یاران قدیمی تبدیل شود به بحثهای روز. همان بحثهای روزی که مردم عادی را هم مشغول خود کرده؛ از اتفاقات 25 بهمن تا قیامهای اخیر کشورهای عربی.
یک نفر، دیگری را محاکمه میکند که چرا در جریانات اخیر موضعگیری نکرده و قانع نمیشود وقتی میشنود: «اون موقع که خیلیها ساکت بودند، من موضعگیری میکردم. الآن که دیگه موضعگیری کاری نداره.» میگوید برای خاموش کردن این آتش، همه باید کمک کنند و بعد هم داستان آتش و گلستان حضرت ابراهیم(ع) را مثال میزند و پرندهای که با منقارش آب روی آتش میریخت، بلکه او را نجات دهد و میگفت من هم باید به اندازه وسعم تلاش کنم.
یکی دیگر از سفر اخیرش به اروپا میگوید و اینکه در آنجا، بخش عمده اخبار خاورمیانه درباره اتفاقات اخیر ایران است، نه قیام کشورهای عربی. بعد هم نتیجه میگیرد که این جریانات چقدر به نظام ضربه زدهاند و البته لابد مثل بقیه، توی دل، لعن و نفرینی هم میکند.
یک نفر در گوشهای، از فیلمی صحبت میکند که وهابیها در مورد زندگی سیساله شیعه در بحرین تولید کردهاند و برای جوسازی علیه قیام مردم، آن را این طرف و آن طرف پخش میکنند. معتقد است الآن، مهمترین قیام، مربوط به بحرین است.
از یک طرف حیاط، هیئت دولت وارد میشود و از طرف دیگر جمعی از سفرای کشورهای اسلامی. به صف شدن طلاب آینده، یعنی که رهبر تا لحظاتی دیگر وارد میشود. مسئولان حواسشان به همان گعدههای خودشان است، اما با صدای صلوات همین طلاب، حواس آنها هم جمع میشود و قدشان بلند، برای دیدن رهبر. عمامهگذاری، همانجا انجام میشود؛ توی حیاط، دم در و خیلی سریع. و با یک دعای رهبر برای جمع تازه طلبهها پایان مییابد: «إنشاء الله از علمای عاملین باشید.»
حالا نوبت مسئولین است. همینطور که رهبر به سمت حسینیه حرکت میکند، جلو میآیند برای تبریک عید. مثل مردم عادی که رهبر را میبینند، سعی میکنند از هم جلو بزنند. مناسبات رسمی کنار رفته است. فقط نظامیها، آن هم اگر حواسشان باشد، یک سلام نظامی هم میدهند. فرمانده سابقی که سعی میکند خودش را به رهبر برساند، بین راه به نماینده سابقی میخورد و برای این که حقی ضایع نکند، میپرسد: «شما تو صفی؟» و وقتی میشنود او تبریکش را گفته، خیالش راحت میشود و راهش را ادامه میدهد.
رهبر با آقای هاشمی و رؤسای سه قوه حال و احوالی میکنند و آنها پشت سر رهبر به سمت حسینیه میروند. توی راه هاشمی با چندتا از اعضای هیئت دولت شوخی میکند. به ورودی حسینیه که میرسند، رهبر میایستد و وارد نمیشود. هیچکدام از سران قوا نرسیدهاند، بین سایر مسئولین گیر کردهاند. یک نفر میرود و هر سه نفرشان را پیدا میکند و میآورد تا پشت سر رهبر وارد حسینیه شوند. بقیه هم از در دیگر حسینیه داخل میشوند. صدای شعار جمعیت داخل حسینیه بلند میشود.
چهره مسئولین در داخل و بیرون حسینیه کلی فرق میکند. آن صورتهای خندان و چهرههای بانشاط تبدیل میشود به صورتهای خشک و جدی. شاید برای این که پرستیژ مسئول بودن حفظ شود.
صدای کریم منصوری مجلس را گرمتر میکند: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا؛ مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا
1»؛ و بعد رئیسجمهور عید را تبریک میگوید تا انتظار حاضرین برای شنیدن سخنان رهبرشان پایان یابد.
رهبر دو میلاد پربرکت را تبریک میگوید و همان آیات قرائت شده در ابتدای جلسه را موضوع صحبتهای کوتاهش میکند. از پیامبری میگوید که تولدش آغاز فجر درخشان زندگی بشری است و بعثتش رحمتی برای عالمیان. پیامبری که اگر بشر میشناختش وضع بهتری داشت؛ کمااینکه هر روز و با افزایش ظرفیت بشری، بهرهمندیاش از او بیشتر شده.
رهبر از بشر به ستوه آمده امروز میگوید که گرفتار شیاطین اِنسی شده؛ شیاطینی که از شیاطین جنّی بدتر است غلبهشان بر مردم. از بشری میگوید که اندکاندک فطرتش در حال بیدار شدن است و ابراز انزجار از مستکبرین، اولین نشانههای همین بیداری است. نه فقط در مصر و تونس؛ حتی در خود کشورهای غربی. هرچند که مسلمانان بهعنوان اولین مخاطبان پیامبر، سردمدار این حرکت هستند.
رهبر راه حل مشکل امروز را یک چیز میداند و آن هم چیزی نیست جز بازگشت به اسلام و تطبیق رفتار با آموزههای آن؛ که اگر این اتفاق بیافتد، دنیا گرایش پیدا میکند به اسلام. و این اتحاد، همان چیزی است که مستکبرین از آن در هراسند و با دسیسه و دخالت، تفرقه میاندازند بین دولتها و ملتها. و غدهای به نام رژیم جعلی صهیونیستی هم فقط برای ادامهی همین تفرقه و سلطه است؛ که اگر نبود این اختلاف، سلطهای هم نبود.
بعد هم وظیفه نخبگان کشورهای منطقه را یادآور میشود؛ هم نخبگان سیاسی، هم علمی و هم دینی. این که هدایت کنند مردم را، و نگذارند حرکت ملتها مصادره و قیام مردم سرقت شود؛ که در این صورت آینده امت اسلامی روشن خواهد بود.
درنهایت هم ویژگیهای مؤمن تربیت شده در اسلام را میگوید؛ همان «أشداء علی الکفار رحماء بینهم» که به خدا توکل و دربرابرش خضوع میکند و با مسلمانان مهربان و دربرابر ظالمان مثل کوه است. اینچنین است که همچون خوشه گندمِ برآمده از دانه ناچیز، چنان رشدی میکند که «لیغیظ بهم الکفار». این مؤمن است که خدا وعده پاداش به او را داده: «والعاقبة للمتقین» در دنیا و آخرت.
آیندهای که رهبر میگوید دور نیست.
1) سورهی فتح؛ 28 و 29: «او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده، تا آن را بر همه ادیان پیروز کند، و کافی است که خدا شاهد این موضوع باشد. محمد فرستاده خدا است و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند، پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی، آنها همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است، این توصیف آنها در تورات است، و توصیف آنها در انجیل همانند زراعتی است که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته، تا محکم شده، و بر پای خود ایستاده است، و به قدری نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامی دارد! این برای آن است که کافران را به خشم آورد، خداوند کسانی از آنها را که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است.»