چکیده گفت‌وگو:

ü    همه‌ی دنیا منتظر بودند كه آثار منفی­ عزل بنی­صدر را در جبهه­ها ببینند. اتفاقاً بعد از او وضعیت بهتری هم در آرایش جبهه­ها و هم در پیشرفت‌های ما حاصل شد.

ü    آقا لباس رزم می­پوشیدند، یک تفنگ کلاشینکف قنداق تاشو به شانه‌شان می‌انداختند و از خود خرمشهر بازدیدشان را آغاز می‌كردند؛ در حالی که قسمت غربی شهر سقوط کرده و در دست عراقی‌ها بود.

ü    آن زمان دو خط سیاسی در رابطه با سرنوشت جنگ مطرح بود. یکی خط سازش و تسلیم به رهبری بنی‌صدر و دومی كه خط استقامت بود؛ خط امام که رهبر معظم انقلاب آن را در جبهه‌ها پیگیری می‌کردند.

ü       بنی­صدر هیچ نوع کمکی به سپاه نمی­کرد؛ دستور داده بود که به سپاه، اسلحه و مهمات داده نشود.

ü    در فضای عدم کمک بنی­صدر به سپاه و بسیج و عدم اعتقاد بنی­صدر به روحیه­ی استقامت، در حقیقت آقا پناهگاه بسیجی­ها و پناهگاه سپاه بودند.

ü    بنی­صدر اصلاً ما را به جلسه‌هایشان راه نمی­داد. ما می­رفتیم خدمت آقا و ایشان دست ما را می­گرفت و می­بُرد در جلسه؛ بنی‌صدر هم دیگر جرأت نمی­کرد چیزی بگوید.

ü    هرچقدر حسن باقری بیشتر حرف می­زد، آقا خوشحال­تر می‌شدند که بچه­های انقلاب و بچه­های امام این‌طور دقیق و مسلط به مسائل نظامی نگاه می‌کنند.

ü    طرح شکستن حصر آبادان با دخالت شخص آیت‌الله خامنه‌ای به تصویب رسید؛ اگر آن قاطعیت، درایت و برخورد ایشان نبود، در آن جلسه این طرح تصویب نمی‌شد.

ü       فقط آقا بود که از تصویب این طرح دفاع می­کرد، آن هم به صورت نظامی و با استدلال نظامی.

ü    آقا در استانداری اهواز به اتفاق شهید چمران، ستاد جنگ­های منظم را سامان داده بودند و خود آقا دکتر چمران را گذاشته بودند برای فرماندهی آن‌جا.

ü    یکی از تدابیر آقا و شهید چمران این بود که خندقی دور اهواز بزنیم تا با وجود آن، کسی نتواند عبور نکند؛ حتی تانک­های دشمن هم عبور نکنند. بعداً این ایده منجر شد به این ‌که آب بیاندازند زیر پای دشمن.