کتاب‌های همیشه 1

 قرآن کریم

 

کتاب همیشه

قرآن، كتاب معرفت است. ما در زمينه‌ى زندگى، در زمينه‌ى آينده، در زمينه‌ى تكليف كنونى، در زمينه‌ى هدف از بودن و در بسيارى از زمينه‌هاى ديگر، خيلى از مسائل را نمى‌دانيم. بشر مشحون به جهالت‌هاست و قرآن براى انسان معرفت مى‌آورد.

قرآن كتاب نور، كتاب معرفت، كتاب نجات، كتاب سلامت، كتاب رشد و تعالى و كتاب قرب به خداست. ما اين خصوصيات را چه وقت از قرآن به دست مى‌آوريم؟ همين كه قرآن را در جيبمان بگذاريم كافى است؟ اين‌كه در هنگام سفر، از زير قرآن رد شويم كافى است؟ اين‌كه ما در جلسه‌ى تلاوت قرآن شركت كنيم كافى است؟ اين‌كه حتى قرآن را با صداى خوش تلاوت كنيم يا تلاوت خوش را بشنويم و از آن لذت ببريم كافى است؟ نه؛ چيز ديگرى لازم دارد. آن چيست؟ آن تدبر در قرآن است. بايد در قرآن تدبر كرد. خود قرآن در موارد متعدد از ما مى‌خواهد كه تدبر كنيم.

در مراسم اختتاميه‌ى مسابقات قرائت قرآن - 14/10/1373

 

دل بدهید!

اشكال عمده در كار قرآن خوانی‌هاى بى‌تأمل، اين است كه اصلاً روى جملات درنگ نمى‌كنند. شما وقتى سخن حكيمى، يا سخن حكمت‌آميزى را مى‌شنويد، بايد به آن دل بدهيد؛ بدون دل دادن انسان مراد را نمى‌فهمد. هر كتاب عادى- به‌خصوص اگر كتاب پرمغزى باشد، به‌خصوص اگر حكيم فرزانه‌ى بزرگى آن را نوشته باشد- همين حالت را دارد. اگر سرسرى بخوانيد و رد شويد، از آن چيزى نمى‌فهميد. قرآن مى‌گويد: "مرا سرسرى نخوانيد!" قرآن از عالى‌ترين مقام است؛ از قله‌ى معرفت عالم وجود است. اين است كه انسان بايد تأمل كند و چون عمق اين آيات و اين مفاهيم، خيلى زياد است، هركسى تأمل كند، از آن استفاده خواهد كرد.

گفت و شنود به مناسبت ميلاد حضرت فاطمه‌ى زهرا(س) - 18/07/1377

 

انس بگیرید تا بفهمید!

در دوران طاغوت، من در مشهد جلسات تفسير و درس قرآن داشتم؛ به جوانانى كه مى‌آمدند، مى‌گفتم كه هركدام از شماها يك نسخه‌ى قرآن در جيب بغلتان داشته باشيد؛ اگر در جايى منتظر كارى مى‌ايستيد و فراغتى پيدا مى‌كنيد- يك دقيقه، دو دقيقه، پنج دقيقه، نيم‌ساعت- قرآن را باز كنيد و به تلاوت آن مشغول شويد، تا با اين كتاب انس پيدا كنيد. تعدادى كه اين‌طور عمل كرده بودند، هرچند بسيار اندك بودند، ليكن احساس مى‌كردم كه اين‌ها با اين‌كه غالباً هم عربى نمى‌دانستند، از لحاظ فهم معارف اسلامى، از ديگران برجسته‌تر بودند و به‌طور ممتازى با آن‌ها تفاوت داشتند.

بدر ديدار با قاريان مصرى: شحات محمد انور و سيد متولى عبدالعال - 03/11/1370

 

دوران قرآن

اين دوران، دوران قرآن است؛ زيرا پس از تجربه‌هاى ناموفق بشر در قرن‌هاى بيدارى و شكوفايى و جهش، يعنى پس از آن‌كه بشر نتوانسته است نظام زندگى انسانى و تسلابخشى متناسب با رشد طوفانى و شگفت‌آور علم براى خود پديد آورد، اكنون راه‌ها به‌تدريج به طريقه‌ى توحيد و راه دين مى‌گرايد و انسان كه به پختگى نزديك شده، آنچه را در دوران غرور جاهلانه‌ى آغاز شكوفايى علم به فراموشى سپرده، دوباره باز مى‌جويد و اين در همان دورانى است كه دين در نقطه‌اى از جهان به حاكميت رسيده و با انقلابى عظيم و استثنايى، زمام زندگى ميليون‌ها انسان را به دست گرفته است.

امروز فرصتى تاريخى و استثنايى است؛ براى اين‌كه قرآن در هدايت فكر و عمل انسان‌ها، قدرت و چيره‌گى خود را نشان دهد. اما اين متوقف است بر اين‌كه ما خود، به چشمه‌ى جوشان معارف و هدايت قرآن دست يابيم، قرآن را بفهميم، در آن تدبر كنيم، آن را محور بحث و فحص سازيم و در اعماق آن غور كنيم. واقعيت تلخ اين است كه قرآن هنوز در جامعه‌ى ما، يك امر عمومى نشده است. همه به قرآن عشق مى‌ورزند و احترام مى‌كنند؛ اما عده‌ى كمى همواره آن را تلاوت و عده‌ى كمترى در آن تدبر مى‌كنند.

پيام به گردهمايى دبيران درس قرآن سال اول دبيرستان‌ها - 20/07/1368

 

گام اول

ما بايد قبول كنيم كه ملت ما در نيم قرن پيش از پيروزى انقلاب- كه واقعاً مدت كمى نيست- روزبه‌روز از قرآن فاصله گرفته و دور شده است. تا قبل از اين نيم قرن، مردم ما- حتى آن‌هايى كه سواد خواندن و نوشتن نداشتند- غالباً مى‌توانستند قرآن را از رو بخوانند. به همين جهت، مكتب‌خانه‌ها نعمت بزرگى بود. چقدر كسانى از افراد مسن نسل قبل را ما مى‌شناختيم كه سواد خواندن و نوشتن نداشتند، نمى‌توانستند فارسى بخوانند و با آن‌كه زبانشان فارسى بود، نمى‌توانستند زبان خودشان را به صورت مكتوب بنويسند و بخوانند؛ اما مى‌توانستند كتاب خدا را بخوانند و قرآن را بفهمند.

بايستى روخوانى قرآن، تمام ملت ما را شامل بشود. نبايد يك نفر در ميان ملت ما بماند كه قادر نباشد قرآن را باز كند و به‌صورت صحيح بخواند. زن و مرد و كوچك و بزرگ و پير و جوان، بايد بتوانند قرآن را بخوانند. البته، بايد براى اين كار برنامه‌ريزى بشود... اين كار بايد انجام بگيرد. نمى‌شود در كشورى كه بر مبناى اسلام اداره مى‌شود، قرآن را به دست يك نفر بدهيم و بگوييم بخواند، اما نتواند اين كتاب عزيز را باز كند و بخواند. همه بايد بتوانند قرآن را بخوانند. اين قدم اول است.

ديدار با قاريان چهل كشور جهان - 04/12/1368

 

هنوز فاصله داریم!

ما هنوز تا يك جامعه‌ى كاملاً اسلامى كه نيك‌بختى دنيا و آخرت مردم را به‌طور كامل تأمين كند و تباهى و كجروى و ظلم و انحطاط را ريشه‌كن سازد، فاصله‌ى زيادى داريم. اين فاصله، بايد با همت مردم و تلاش مسؤولان طى شود... مساجد به‌عنوان پايگاه‌هاى معنويت و تزكيه و هدايت، روزبه‌روز گرم‌تر و پررونق‌تر شود و نشان ايمان و عمل و اخلاق اسلامى، در گوشه و كنار جامعه، از جمله در مراكز دولتى و ادارات و دانشگاه‌ها، همه را به پيروى از تعاليم نورانى قرآن تشويق نمايد. كتاب خدا در ميان مردم حضور واقعى بيابد و آموختن و تدبر و تعمق در آن، براى همه- به‌خصوص جوانان و نوجوانان- امرى رايج و داير گردد. در اين مورد، مسؤوليت علما و آگاهان و نويسندگان و گويندگان و رسانه‌هاى عمومى، بسى مهم و خطير است.

فوری‌ترين هدف تشكيل نظام اسلامى، استقرار عدالت اجتماعى و قسط اسلامى است. قيام پيامبران خدا و نزول كتاب و ميزان الهى، براى همين بود كه مردم از فشار ظلم و تبعيض و تحميل نجات يافته، در سايه‌ى قسط و عدل زندگى كنند و در پرتو آن نظام عادلانه، به كمالات انسانى نايل آيند. دعوت به نظام اسلامى، منهاى اعتقادى راسخ و عملى پيگير در راه عدالت اجتماعى، دعوتى ناقص، بلكه غلط و دروغ است و هر نظامى هرچند با آرايش اسلامى، اگر تأمين قسط و عدل و نجات ضعفا و محرومين، در سرلوحه‌ى برنامه‌هاى آن نباشد، غيراسلامى و منافقانه است. از همين‌جاست كه ادعاى سلاطين و حكامى كه با وجود داعيه‌ى مسلمانى و شعار پيروى از قرآن، راه ديگر جباران را پيموده و فاصله‌ى فقير و غنى را بيشتر كرده و خود در صف اغنيا قرار گرفته و از درد فقرا و پابرهنگان غافل مانده‌اند، چه در تاريخ و چه در زمان حاضر، همواره از سوى هوشمندان آشنا به معارف قرآن و اسلام، مردود دانسته شده است.

پيام به مناسبت اولين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى(ره) - 10/03/1369

 

هنر قرآن

واقعاً قرآن مايه‌ى هنرى خيلى عجيبى دارد كه اصلاً براى ما قابل تصوير نيست. اگر از اول تا آخر قرآن و همين‌طور بيانات رسول اكرم(ص) را ملاحظه كنيد، خواهيد ديد توحيد و دشمنى با شرك و بت و شيطان- كه مظهر شر و بدى و پليدى است - وجود دارد و موج مى‌زند. همچنين تصميم بر تلاش و كار و خسته نشدن و محبت به مردم و تكريم انسان و انسانيت موج مى‌زند. به عبارت ديگر، اصول اسلامى و چيزهايى كه پايه‌هاى انقلاب هستند، در تمام قرآن و از اول تا آخر ادبيات صدر اسلام و ادبيات درست اسلامى- يعنى همين رواياتى كه از ائمه(ع) رسيده و نيز نهج‌البلاغه- موج مى‌زند.

ديدار با هنرمندان رشته‌هاى گوناگون حوزه‌ى هنرى سازمان تبليغات اسلامى - 21/08/1368

 

 

کتاب‌های همیشه 2

نهج‌البلاغه

 

انسان مبهوت مى‌ماند!

سخن علی علیه‌السلام نهج‌البلاغه است؛ فصيح‌ترين كلام آدمى در ميان عرب. نهج البلاغه اوج هنر و اوج زيبايى است؛ زيبايى لفظ و زيبايى معناست. انسان مبهوت مى‌ماند! هيچ شاعر بزرگ عرب، هيچ نويسنده‌ى هنرمند عرب، نتوانسته بگويد كه من از مراجعه‌ى به نهج‌البلاغه بى‌نيازم.

در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران - 10/10/1378

 

امیر سخن

به خطبه‌هاى نهج‌البلاغه نگاه كنيد؛ آيت زيبايى است. اميرالمؤمنين مى‌شد معمولى حرف بزند؛ اما از بيان هنرى استفاده مى‌كند؛ "فنحن امراء‌الكلام". خود اين بزرگوارها گفته‌اند كه ما اميران سخن‌ايم. واقعاً هم امير سخن بوده‌اند. امير سخن، يعنى بيان را به بهترين و شيواترين وجه انتخاب كنيد.

سخنرانی در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) - 05/05/1384

 

رویش کار کنید!

ما از اهل‌بيت عليهم‌السلام چيزهاى زيادى داريم؛ چيزهايى است كه اگر امروز عرضه بشود، دنيا را واقعاً در مقابل خودش به اعجاب وامى‌دارد؛ مثل نهج‌البلاغه؛ روى نهج‌البلاغه كار بشود، نكات مهمش برداشته بشود، تفكيك بشود، مطالبش تفسير و حلاجى بشود، در روايات فحص بشود. اين‌قدر ما معارف عاليه داريم كه امروز بشر محتاج آن‌هاست. اين‌ها از زبان اهل‌بيت، به‌عنوان بيان اهل‌بيت و به‌عنوان اسلامى است كه اهل‌بيت معرفى مى‌كنند.

در ديدار با اعضاى شوراى عالى مجمع جهانى اهل‌بيت(ع) - 04/07/1370

 

بالاترین‌ها

نهج‌البلاغه را براى مردم بخوانيد؛ حقايق اسلامى، از جمله همين حقيقت مباركى را كه امروز در حكومت حق، يعنى نظام علوى، ولوى و نبوى جمهورى اسلامى، تجسد پيدا كرده است براى مردم بيان كنيد. اين، جزو بالاترين معارف اسلامى است. خيال نكنند كه مى‌شود اسلام را تبيين كرد و از حاكميت اسلام كه امروز در اين مرز و بوم متجسد شده است غافل ماند و آن را مغفول‌ٌعنه گذاشت.

در ديدار روحانيون و وعاظ، در آستانه‌ى ماه محرم  - 03/03/1374

 

امروز هم...

برجسته‌ترين نقطه‌اى كه در نهج‌البلاغه است، زهد است. اميرالمؤمنين آن روز كه اين زهد را فرمود، به‌عنوان علاج بيمارى اساسى جامعه‌ى اسلامى فرمود و من مكرر گفته‌ام امروز هم ما بايد همان آيات زهد را بخوانيم. آن روز هم كه اميرالمؤمنين مى‌فرمود به شيرينی‌ها و لذت‌هاى دنيا جذب نشويد، كسانى بودند كه اين شيرينی‌ها و لذت‌ها، به دستشان نمى‌رسيد- شايد اكثريت مردم آن‌طور بودند- اميرالمؤمنين به آن كسانى مى‌گفت كه فتوحات دنياى اسلام، سال‌هاى گسترش امپراتورى و قدرت بين‌المللى اسلام، آن‌ها را متمكن، ثروتمند و برخوردار از امتيازات كرده بود؛ حضرت به آن‌ها هشدار مى‌داد.

در ديدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت ميلاد مولاى متقيان على عليه‌السلام - 05/09/1375

 

اسلام این‌گونه نیست!

نهج‌البلاغه‌ای كه كتاب زهد است، بر سر آن كسى كه زندگى دنيا را رها كرده است، به خيال اين‌كه آخرت خودش را درست كند، فرياد مى‌زند. اسلام اين‌گونه نيست.

ديدار با دانشجويان، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه - 24/09/1372

 

گاهی از یک نقطه کوچک...

فساد گاهى از يك نكته‌ى كوچك شروع مى‌شود، بعد در انسان توسعه پيدا مى‌كند و متسرب مى‌شود. يك وقت انسان احساس مى‌كند كه يا رفته است، يا در شرف رفتن است؛ آن‌وقت تصميم‌گيرى هم مشكل مى‌شود. خداى نكرده در هنگامى كه انسان بفهمد بيمارى نفوذ كرده، ديگر تصميم‌گيرى هم سخت مى‌شود. بايد مراقب بود؛ اين مراقبت همان چيزى است كه همه‌ى اديان و سرتاسر قرآن و نهج‌البلاغه متوجه به آن است؛ يعنى همان تقوا. اين‌كه مى‌بينيد اميرالمؤمنين در دوران حكومت خود اين همه به تقوا امر مى‌كند- كه شايد كمتر موضوعى در نهج‌البلاغه به قدر تقوا مورد تأكيد قرار گرفته است- همچنين در دعاها و روايات چقدر از خدا تقوا خواسته شده است و نيز در فرمايش‌هاى امام رضوان‌الله‌تعالى‌عليه آن‌همه درخصوص رعايت تقوا تذكر داده شده است، به‌خاطر همين است كه تقوا "حصار" است. تقوا، يعنى همان مراقبت دائمى شما از خودتان. اين حصارى است به گرد شما. مبادا بگذاريد اين حصار شكسته شود!

بيانات در ديدار با نمايندگان و كاركنان مجلس شوراى اسلامى - 10/03/1378

 

درس همیشه

اگر شما به نهج‌البلاغه مراجعه بفرماييد، ملاحظه خواهيد كرد كه هيچ دستورالعمل و توصيه‌اى در اين كتاب عظيم به قدر تقوا تكرار نشده است. تقوا در واقع يكى از بلندترين فصول زندگى عملى اميرالمؤمنين و تعاليم زبانى آن بزرگوار است. تقوا يعنى مراقبت از خود. انسان دائم بايد مراقب خود باشد.

...دولت اسلامى‌اى كه بتواند مقاصدى را كه ملت ايران و انقلاب عظيم آن‌ها داشت، تأمين كند، دولتى است كه در آن رشوه نباشد، فساد ادارى نباشد، ويژه‌خوارى نباشد، كم‌كارى نباشد، بى‌اعتنايى به مردم نباشد، ميل به اشرافى‌گرى نباشد، حيف و ميل بيت‌المال نباشد و ديگر چيزهايى كه در يك دولت اسلامى لازم است. در تعاليم اميرالمؤمنين در نهج‌البلاغه، همه‌ى اين‌ها وجود دارد. نگويند اين‌ها مربوط به هزاروچهارصد سال قبل است.

حقايق بشرى و اصالت‌هاى بشرى با گذشت زمان تغيير پيدا نمى‌كنند. انسان‌ها از اول تاريخ تا امروز و از امروز تا پايان دنيا، هميشه عدالت را دوست داشته‌اند و به عدالت نيازمند بوده‌اند؛ اين تغيير پيدا نمى‌كند. انسان‌ها از اول تاريخ تا امروز و از امروز تا آخر دنيا به مسؤولانى كه نسبت به آن‌ها وفادار باشند، در خدمت آن‌ها باشند و براى آن‌ها صادقانه عمل كنند، احتياج دارند؛ اين‌ها كه تغييرپذير نيست. درس اميرالمؤمنين در نهج‌البلاغه ناظر به اين چيزهاست.

خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران - 28/05/1384

 

باید فرهنگ خودمان را عوض کنیم!

اميرالمؤمنين به اصحاب خود فرمود: "إنّكم لاتقدرون على ذلك". اين را همه مى‌دانند كه توان و بنيه‌ى روحى و معنوى و حتى جسمانى انسان‌هايى پايين‌تر از اميرالمؤمنين، آن‌قدر نيست كه به آن قله برسند، اما حركت به سمت قله را بايستى زنده نگه داشت. بنابراين عدالت و عدالتخواهى و تزيين عدالت از چيزهايى است كه نبايد آن را فراموش كرد. شما نهج‌البلاغه را كه نگاه مى‌كنيد، مى‌بينيد در سر تا پاى نهج‌البلاغه عدالت وجود دارد. اعتقاد جدى بنده اين است كه بسيارى از ناكامی‌هاى امروز ما در عرصه‌ى رسيدن به هدف‌هاى انقلاب و اداره‌ى مطلوب كشور به‌خاطر كم‌اعتنايى به عدالت است. هركدام از ما نسبت به خودمان اغماض مى‌كنيم. اسم عدالت را مى‌آوريم و به آن تحريض هم مى‌كنيم، اما در مقام عمل نسبت به خودمان اغماض مى‌كنيم. حالا قدرى اغماض نسبت به خود، بر اثر نقص‌ها، كوچك بودن و كوتاهی‌هاى طبيعى ما قابل قبول است، اما ما نسبت به خودمان زياد اغماض مى‌كنيم. خيلى از چيزها و برخورداری‌ها را براى خود روا مى‌داريم كه براى ديگران روا نمى‌داريم. ما اين فرهنگ حاكم بر ذهن خودمان را بايد عوض كنيم؛ مردم هم همين‌طور.

در ديدار مديران صدا و سيما - 15/11/1381

 

این کجا و آن کجا!؟

آقاى "جورج جرداق" نويسنده‌ى كتاب نامدار "صوت‌العدالة" كه درباره‌ى اميرالمؤمنين عليه‌الصلاةوالسلام است، بين دو جمله كه يكى از اميرالمؤمنين صادر شده است و يكى هم از جناب عمر- خليفه‌ى دوم- مقايسه‌اى مى‌كند. يك‌وقت چند نفر از استانداران يا ولات زمان جناب عمر پيش ايشان آمده بودند؛ و چون گزارشى عليه آن‌ها آمده بود، خليفه را خشمگين كرده بود. خليفه خطاب به آن‌ها جمله‌ى ماندگارى را گفته است: "إستعبدتم‌الناس و قد خلقهم‌الله أحراراً؟" مردم را به بردگى گرفته‌ايد؛ در حالى كه خدا مردم را آزاد آفريده است؟ جمله‌ى ديگرى اميرالمؤمنين عليه‌الصلاة والسلام فرموده است كه در نهج‌البلاغه آمده و آن اين است: "لاتكن عبد غيرك و قد خلقك‌الله حراً" بنده‌ى غيرخودت مباش؛ خدا تو را آزاد آفريده است. جورج جرداق بين اين دو جمله مقايسه مى‌كند و مى‌گويد جمله‌ى اميرالمؤمنين به مراتب برتر از جمله‌ى عمر است؛ زيرا عمر به كسانى اين خطاب را مى‌كرد كه آزادى و حريت، در دست آن‌ها هيچ تضمينى نداشت؛ چون خود آن‌ها كسانى بودند كه عمر مى‌گفت: "إستعبدتم‌الناس"؛ مردم را به بردگى گرفته‌ايد. مردم را به بردگى گرفته‌ايد؛ حالا به آن‌ها آزادى بدهيد. اين يک‌طور حرف زدن است؛ يك‌طور ديگر آن است كه اميرالمؤمنين به خود آن مردم خطاب مى‌كند و در حقيقت ضمانت اجرا را در خود كلام مى‌آورد: "لاتكن عبد غيرك و قد خلقك‌الله حرا"؛ بنده‌ى غير خودت مباش، خدا تو را آزاد آفريده است.

مراسم فارغ‌التحصيلى گروهى از دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس - 12/06/1377      

 

کتاب راهنما

نهج‌البلاغه، خيلى بيدار كننده و هوشيار كننده و خيلى قابل تدبر است. در جلساتتان، با نهج‌البلاغه و كلمات اميرالمؤمنين صلوات‌الله‌وسلامه‌عليه انس پيدا كنيد. اگر خداى متعال توفيق داد و يك قدم جلو رفتيد، آن‌وقت با صحيفه‌ى سجاديه- كه على‌الظاهر فقط كتاب دعاست اما آن‌هم مثل نهج‌البلاغه، كتاب درس و كتاب حكمت و كتاب عبرت و كتاب راهنماى زندگى سعادتمندانه‌ى انسان است- انس بگيريد.

بازدید از دانشگاه صنعتى شريف - 01/09/1378

 

 

کتاب‌های همیشه 3

صحیفه سجادیه

 

هر دعا، یک درس!

صحيفه‌ى سجاديه را اگر مطالعه كنيد و جنبه‌ى دعايى كلمات را نديده بگيريد، هر دعاى آن يك درس عالى از معارف اسلامى و قرآنى است. اگر كسى خطبه‌ى اميرالمؤمنين عليه‌الصلاةوالسلام در توحيد را كه خطبه‌ى اول نهج‌البلاغه است، جلو خودش بگذارد، يا دعاى اول صحيفه‌ى سجاديه را كه در تحميد است- حمد الهى است- جلو خودش بگذارد، مى‌بيند اين دو مثل هم‌اند و فرقى با هم ندارند. خطبه‌اند و درس‌اند. اميرالمؤمنين عليه‌الصلاةوالسلام در مقابل جمعى از مردم ايستاده و معارف الهى را بيان كرده و امام سجاد عليه‌الصلاةوالسلام دعا كرده و به زبان دعا، همان معارف را بيان فرموده است.

خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران - 07/12/1371

 

در لباس دعا

صحيفه‌ى سجاديه واقعاً كتاب بسيار فوق‌العاده‌اى است. اين كتاب، در بين قدما به زبور آل‌محمد معروف است. دعاهاى اين بزرگوار، ضمن اين‌كه در حد اعلى‌، استغاثه‌ى به خداست، از معارف اسلامى هم پُر است. يعنى صرفاً دعا نيست؛ بلكه در لباس دعا، همه‌ى معارف اسلامى- توحيد، نبوت و ...- تعليم داده شده است.

جلسه‌ى توديع شيخ راغب مصطفى غلوش و شيخ محمد بسيونى - 11/12/1368

 

نغمه‌های معنوی

تا آن‌جا كه مى‌توانيد، با صحيفه‌ى سجاديه مأنوس شويد. كتاب بسيار عظيمى است. اين‌كه گفته‌اند زبور آل محمد، واقعاً همين‌طور است؛ پر از نغمه‌هاى معنوى است، دعا و درس است؛ هم درس اخلاق است، هم درس علم‌النفس است، هم درس امور اجتماعى است. آن‌جا ملاحظه كنيد: "أللهم إنى أعوذ بك من هيجان‌الحرص و سورة‌الغضب... و الحاح‌الشهوة"(1). يكى‌يكى اين خصوصيات معنوى و اخلاقى و اين ريشه‌هاى فاسدى را كه در نفس ما هست، در زبان دعا به ما معرفى مى‌كند.

1) صحيفه‌ی سجاديه، دعاى 56

 

ديدار با گروهی از پاسداران سپاه پاسداران - 13/09/1376

 

کتاب همه‌چیز!

خواهش مى‌كنم عزيزان من، به‌خصوص جوانان، با صحيفه‌ى سجاديه انس بگيرند؛ زيرا همه‌چيز در اين كتابِ ظاهراً دعا و باطناً همه‌چيز، وجود دارد... اغلب دعاهاى صحيفه‌ى سجاديه- تا آن‌جا كه بنده سير كرده‌ام- همين حالت را دارد. همه‌چيز مرتب و چيده شده است. مثل اين است كه يك‌نفر، در مقابل مستمعى نشسته و با او به صورت استدلالى و منطقى حرف مى‌زند. همان ناله‌هاى عاشقانه هم كه در صحيفه‌ى سجاديه آمده است، همين حالت را دارد.

خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى - 14/11/1373

 

به زبان دعا

در دعاهاى معتبر خيلى معارف وجود دارد كه انسان اين‌ها را در هيچ‌جا پيدا نمى‌كند؛ جز در خود همين دعاها. از جمله‌ى اين دعاها، دعاهاى صحيفه‌ى سجاديه است. در منابع معرفتى ما چيزهايى وجود دارد كه جز در صحيفه‌ى سجاديه يا در دعاهاى مأثور از ائمه عليهم‌السلام انسان اصلاً نمى‌تواند اين‌ها را پيدا كند. اين معارف با زبان دعا بيان شده. نه اين‌كه خواستند كتمان كنند؛ طبيعت آن معرفت، طبيعتى است كه با اين زبان مى‌تواند بيان شود؛ با زبان ديگرى نمى‌تواند بيان شود. بعضى از مفاهيم جز با زبان دعا و تضرع و گفتگو و نجواى با پروردگار عالم اصلاً قابل بيان نيست؛ لذا ما در روايات و حتى در نهج‌البلاغه از اين‌گونه معارف كمتر مى‌بينيم؛ اما در صحيفه‌ى سجاديه و در دعاى كميل و در مناجات شعبانيه و در دعاى عرفه‌ى امام حسين و در دعاى عرفه‌ى حضرت سجاد و در دعاى ابوحمزه‌ى ثمالى از اين‌گونه معارف، فراوان مى‌بينيم.

سخنرانی در ديدار اعضاى هيأت دولت - 17/07/1384


برو دلت را صاف کن!

اگر كسى خيال كند كه مى‌توان دل و روح را بدون اين‌ها صاف كرد، سخت در اشتباه است. از راه گريه‌ى نيمه‌شب، از راه خواندن قرآن با تدبر و با دقت، از راه خواندن ادعيه‌ى صحيفه‌ى سجاديه، دل انسان صاف مى‌شود؛ والا اين‌طورى نيست كه بگوييم آقا برو دلت را صاف كن؛ هر كارى هم كردى، كردى!

ديدار اعضاى هيأت دولت - 08/06/1384

 

در سوگ اخلاق اسلامی!

امام سجاد به تعليم و تغيير اخلاق در جامعه‌ى اسلامى كمر بست. چرا؟ چون طبق تحليل آن امام بزرگوار، بخش مهمى از مشكلات اساسى دنياى اسلام كه به فاجعه‌ى كربلا انجاميد، ناشى از انحطاط و فساد اخلاق مردم بود. اگر مردم از اخلاق اسلامى برخوردار بودند، يزيد و ابن‌زياد و عمر سعد و ديگران نمى‌توانستند آن فاجعه را بيافرينند. اگر مردم آن‌طور پست نشده بودند، آن‌طور به خاك نچسبيده بودند، آن‌طور از آرمان‌ها دور نشده بودند و رذايل بر آن‌ها حاكم نمى‌بود، ممكن نبود حكومت‌ها- ولو فاسد باشند؛ ولو بى‌دين و جائر باشند- بتوانند مردم را به ايجاد چنان فاجعه‌ى عظيمى، يعنى كشتن پسر پيغمبر و پسر فاطمه‌ى زهرا سلام‌الله‌عليها وادار كنند. مگر اين شوخى است!؟ يك ملت، وقتى منشأ همه‌ى مفاسد خواهد شد كه اخلاق او خراب شود. اين را امام سجاد عليه‌الصلاةوالسلام در چهره‌ى جامعه‌ى اسلامى تفحص كرد و كمر بست به اين‌كه اين چهره را از اين زشتى پاك كند و اخلاق را نيكو گرداند. لذا، دعاى مكارم‌الاخلاق دعاست؛ اما درس است. صحيفه‌ى سجاديه دعاست؛ اما درس است.

من به شما جوانان توصيه مى‌كنم كه برويد صحيفه‌ى سجاديه را بخوانيد و در آن تدبر كنيد. خواندن بى‌توجه و بى‌تدبر كافى نيست. با تدبر خواهيد ديد كه هريك از دعاهاى اين صحيفه‌ى سجاديه و همين دعاى مكارم‌الاخلاق، يك كتاب درس زندگى و درس اخلاق است.

در ديدار كاركنان وزارت آموزش و پرورش، سازمان بهزيستى و سازمان تأمين اجتماعى - 23/04/1372

 

عوامل سعادت

مقابله با هواى نفس و شناختن آن و پيمودن راه خدا و تحمل دردسرهاى آن! اين‌ها عواملى هستند كه يك انسان را سعادتمند مى‌كنند. براى اين است كه مى‌بينيد در دعاها و تضرعات و در كلمات ائمه عليهم‌السلام، نفس بشرى و هواهاى انسانى و شخصى، اين‌همه مورد مذمت قرار گرفته و براى اين است كه در دعاى صحيفه‌ى سجاديه مى‌خوانيم: "هذا مقام من استحيى لنفسه منك."(1) يعنى پروردگارا! به خاطر سبک‌سری‌هاى نفس خودم، از تو شرمنده‌ام. توجه كنيد كه اين را امام سجاد عليه‌السلام مى‌گويد! بنده عقيده ندارم كه ائمه عليهم‌السلام، آنچه راكه در دعا و در نيمه شب و در حال تضرع و گريه مى‌گفته‌اند، فقط براى اين بوده است كه ما از آن‌ها ياد بگيريم؛ بلكه ايشان قصد انشا مى‌كردند و حقيقت را مى‌گفتند. منتها مسأله‌ى هواى نفس، در مراتب نفوس بشرى مختلف است. آنچه را كه آن بزرگوار هواى نفس مى‌داند، ممكن است در زندگى ما، عبادت يا انجام عمل مستحب هم باشد. آن، در زندگى و در تركيب وجودى امام سجاد، هواى نفس است؛ چون اوج ايشان زياد است، لطافت روح و صفاى معنوى و روحانى‌اش بالاست.

1) صحيفه‌ی سجاديه: دعاى 32؛ پس از نماز شب

سخنرانی در ديدار فرماندهان رده‌هاى مختلف سپاه پاسداران - 29/06/1373

 

تنها در صحیفه

اين مخصوص دعاهايى است كه از معصوم به ما رسيده است: امام سجاد عليه‌الصلاة والسلام، صحيفه‌ى سجاديه را به‌صورت دعا تنظيم فرموده و اصلاً دعا خوانده است؛ اما اين كتاب، پر از معارف الهى و اسلامى است. توحيد خالص در صحيفه‌ى سجاديه است. نبوت و عشق به مقام تقدس نبى اسلام عليه و على آله الصلاة والسلام در صحيفه‌ى سجاديه است. مثل بقيه‌ى دعاهاى مأثور، معارف آفرينش در اين كتاب است.

خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران - 28/11/1373

 

متن و شرح

دعایی مربوط به روز عرفه در صحيفه‌ى سجاديه هست كه از فرزند اين بزرگوار- سیدالشهدا-  است. من يک‌وقت اين دو دعا را با هم مقايسه مى‌كردم؛ اول دعاى امام حسين را مى‌خواندم، بعد دعاى صحيفه‌ى سجاديه را. مكرر به نظر من اين طور رسيده است كه دعاى حضرت سجاد، مثل شرح دعاى عرفه است. آن، متن است؛ اين، شرح است. آن، اصل است؛ اين، فرع است.

ديدار با گروهی از پاسداران سپاه پاسداران - 13/09/1376

 

دستورالعمل!

در دعاى صحيفه‌ى سجاديه يك‌جا حضرت سجاد عليه‌السلام از طرف خودش به خداوند متعال عرض مى‌كند كه: "تفعل ذلك يا إلهى بمن خوفه أكثر من رجائه لا أن يكون خوفه قنوطاً"؛ من خوفم از رجايم بيشتر است، نه اين‌كه مأيوس باشم. اين، يك اعلان رسمى و دستورالعمل است. خوف را همراه رجاء حتماً به دل‌ها بدميد؛ و خوف را بيشتر. اين‌كه ما آيات رحمت الهى را بخوانيم- كه بعضى از اين آيات و مبشرات، مخصوص يك دسته‌ى خاصى از مؤمنين است و به ما ربطى ندارد- و يك عده‌اى را غافل كنيم و نتيجه‌اش اين بشود كه خيال كنند- با يك توهم معنويت- غرق در معنويتند و از واجبات و ضروريات دين در عمل غافل بمانند، درست نيست. در قرآن، بشارت مخصوص مؤمنين است؛ اما انذار براى همه است؛ مؤمن و كافر مورد انذارند. پيغمبر خدا گريه مى‌كند، شخصى عرض مى‌كند: يا رسول‌الله! خداوند فرمود: "ليغفر لك ‌الله ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر". اين گريه براى چيست؟ عرض مى‌كند: "أفلا أكون عبداً شاكراً"؛ يعنى اگر شكر آن مغفرت را نكنم، پايه‌ى آن مغفرت سست خواهد شد... راه، راه دشوارى است؛ بشر بايست خود را براى پيمودن اين راه و رسيدن به آن سرمنزل آماده كند.

در ديدار روحانيان و مبلغان در آستانه‌ى ماه محرم - 05/11/1384

 

تکلیف ما روشن است!

"ربنا فاغفرلنا ذنوبنا"؛ اول، مغفرت خود را شامل حال ما كن. نگوييم ما براى كدام گناهمان از خداى متعال مغفرت بخواهيم. سرتاپاى بنده و امثال بنده، خطا و لغزش و گناه است. وقتى خداى متعال درباره‌ى پيغمبرش مى‌فرمايد: "ليغفر لك‌ الله ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر"؛ وقتى در قرآن و دعاها و ادعيه‌ى صحيفه‌ى سجاديه و غير آن، براى پيغمبر و اوليايش از خداى متعال طلب مغفرت مى‌شود، تكليف ما روشن است: اول، طلب مغفرت و آمرزش. "ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و كفر عنّا سيئاتنا"؛ اين تكفير، ترميم خطاهاست. ما بالاخره در مسير حركت خود، خطاهايى كرده‌ايم و خدشه‌هايى به‌وجود آورده‌ايم؛ ترميم اين را هم از خدا مى‌خواهيم. بعد، "و توفّنا مع‌الأبرار"؛ مرگ ما و عبور ما از دروازه‌ى اين عالم به ملكوت را هم با ابرار قرار بده؛ مثل آن‌ها و در جهت آن‌ها بميريم. مهم‌ترين مسأله، مسأله‌ى عاقبت است.

در جمع كارگزاران نظام جمهورى اسلامى - 21/09/1380

 

مبارزه و دعا

عجيب اين است كه اگرچه از همه‌ى ائمه عليهم‌السلام- تا آن جايى كه در ذهنم هست- تقريباً دعاهايى مأثور است و ادعيه‌اى به ما رسيده است، اما بيشترين و معروف‌ترين دعاها از سه امام است، كه هر سه درگير مبارزات بزرگ مدت عمر خودشان بودند: يكى اميرالمؤمنين عليه‌السلام است كه دعاهايى مثل دعاى كميل و دعاهاى ديگر از آن بزرگوار رسيده است، كه يك عالم و غوغايى است. بعد ادعيه‌ى مربوط به امام حسين عليه‌السلام است، كه دعاى عرفه مظهر آن‌هاست. اين دعا، واقعاً دعاى عجيبى است. بعد هم امام سجاد عليه‌السلام است كه فرزند و پيام‌آور عاشورا و مبارز در مقابل كاخ ستم يزيد است. اين سه امامى كه حضورشان در صحنه‌هاى مبارزات از همه بارزتر است، دعايشان هم از همه بيشتر است؛ درسشان در خلال دعا هم از همه بيشتر است.

ديدار با گروهی از پاسداران سپاه پاسداران - 13/09/1376

 

باید بیمناک‌ باشند!

اگر در اين جامعه، توجه و توسل همراه با معرفت باب شود و معناى صحيح توسل إلى‌الله كه قرآن و روايات و ادعيه و نهج‌البلاغه به ما توصيه مى‌كنند، رواج يابد- صحيفه‌ى سجاديه هم در اين مورد مى‌تواند نقش بسيار خوبى ايفا كند- و خود شما و جوانانى كه با شما معاشرند با اين مراحل معنوى مأنوس شويد و فرزندان خود را كه به مرور به مرحله‌ى جوانى پا مى‌گذارند، با اين مقام معنوى و با اين مرحله‌ى معنويت و توجه و حضور آشنا كنيد- آن‌هم در قالب كلمات امام سجاد عليه‌السلام در صحيفه‌ى سجاديه و... نهج‌البلاغه هم همين روح معنوى را دارد- آن‌وقت اين جامعه، جامعه‌اى است كه هرگونه دشمن مستكبرى بايد حقيقتاً از آن بيمناك باشد؛ بايد نسبت به جذب و هضم آن نااميد باشد؛ بايد بداند كه تا روح اسلام، تا معنويت اسلام، تا تعبد به اسلام و عقيده‌ى به اسلام در جامعه هست، هيچ عاملى نمى‌تواند اين ملت و اين جامعه را از صراط مستقيم انقلاب اسلامى منحرف كند.

ديدار با گروهی از پاسداران سپاه پاسداران - 13/09/1376

 

لغزشگاه دانه درشت‌ها!

از لغزشگاه‌ها بترسيد. امام سجاد عليه‌الصلاةوالسلام در دعاى صحيفه‌ى سجاديه، وقتى براى سربازان اسلام دعا مى‌كنند، از جمله‌ى چيزهايى كه روى آن تكيه مى‌كنند، اين است كه خدايا! ياد و محبت و علاقه‌ى به "المال‌الفتون" مال فتنه‌انگيز را از دل اين‌ها بگير. مال و پول، خيلى خطرناك و فتنه‌انگيز است و خيلى‌ها را مى‌لغزاند. ما آدم‌هاى درشتى را در تاريخ ديديم كه وقتى پايشان به اين‌جا رسيد، لغزيد؛ بنابراين خيلى بايد مراقب باشيد. در شرع مقدس، اسم اين مراقبت چيست؟ تقوا. اين‌كه در قرآن از اول تا آخر اين همه به تقوا توصيه شده، معنايش همين مراقبت و مواظبت از خود است. نفس انسان، زياده‌خواه است.

ديدار نمايندگان هفتمين دوره‌ى مجلس شوراى اسلامى - 27/03/1383

 

مثل موج

گرايش جوان‌ها را به اسلام مى‌بينيد. اين گرايش، گرايش عاطفى است. اين گرايش، بسيار ارزشمند است؛ اما مثل موجى است كه ممكن است بيايد و برگردد. ما اگر بخواهيم اين موج همچنان استمرار داشته باشد، بايد پايه‌هاى فكرى جوان‌ها را محكم كنيم. ما اين‌همه منبع داريم. همين دعاى ابوحمزه، دعاى امام حسين در روز عرفه، اين‌ها را جوان‌هاى ما مى‌خوانند اما معنايش را نمى‌فهمند. "إلهى هب لى قلباً يدنيه منك شوقه"؛ چقدر از اين‌گونه مناجات‌ها و از اين‌گونه مبانى و از اين حرف‌هاى عميق در دعاهايى مثل مناجات شعبانيه و صحيفه‌ى سجاديه وجود دارد كه احتياج هست ما اين‌ها را براى جوان‌ها بيان و تبيين و روشن كنيم تا بفهمند و با علاقه و عاطفه و شوقى كه دارند، بخوانند.

ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى - 17/06/1384