گنجینه ثروت

 

 

رمزگشایی یک حقیقت تاریخی

كتاب، دروازه‌اى به سوى گستره‌ى دانش و معرفت است و كتاب خوب، يكى از بهترين ابزارهاى كمال بشرى است. همه‌ى دستاوردهاى بشر در سراسر عمر جهان، تا آن‌جا كه قابل كتابت بوده است، در ميان نوشته‌هايى است كه انسان‌ها پديد آورده‌اند و مى‌آورند. در اين مجموعه‌ى بى‌نظير، آموزش‌هاى آسمانى، و درس‌هاى پيامبران به بشر، و دانش‌ها و شناخت‌هايى است كه سعادت بشر بدون آگاهى از آن امكان پذير نيست. كسى كه با اين دنياى زيبا و زندگى‌بخش- دنياى كتاب- ارتباط ندارد بى‌شك از مهم‌ترين دستاورد انسانى و نيز از بيشترين معارف الهى و بشرى محروم است. براى يك ملت، خسارتى بزرگ است كه افراد آن، با كتاب سر و كارى نداشته باشند و براى يك فرد، توفيق عظيمى است كه با كتاب، مأنوس و همواره در حال بهره‌گيرى از آن يعنى آموختن چيزهاى تازه باشد. با اين ديدگاه، به روشنى مى‌توان ارزش و مفهوم رمزى عميق اين حقيقت تاريخى را دريافت كه اولين خطاب خداوند متعال به پيامبر گرامى اسلام(ص) اين است كه: "بخوان!" و در اولين سوره‌اى كه بر آن فرستاده‌ى عظيم‌الشأن خداوند فرود آمده، نام قلم به تجليل ياد شده است: "اقرأ و ربّك‌الأكرم، الذى علّم بالقلم".

پيام به مناسبت آغاز هفته‌ى كتاب - 04/10/1372

 

گنجینه ثروت بشری

حقيقت آن است كه كتاب يكى از ارزشمندترين فرآورده‌هاى بشرى و گنجينه‌ى بزرگ‌ترين ثروت‌هاى بشر يعنى دانش و تحقيق است. دين و دنياى بشر و جسم و جان انسان، به بركت كتاب تأمين و تغذيه مى‌شود و فرآيند كمال بشرى به وسيله‌ى كتاب تحقق مى‌يابد. كتاب، مادر تمدن‌ها و نيز عصاره‌ى آن‌ها است، و بشر با پديد آوردن كتاب، درس‌هاى بى‌شمارى را كه در كتاب تكوين بدو آموخته شده، گردمى‌آورد و در محيط بشرى، منتشر مى‌سازد و بدين‌گونه روزبه‌روز گنجينه‌ى ثروت بشرى، غناى بيشتر مى‌يابد.

پيام به مناسبت گردهمايى كتاب و كتابخانه - 21/06/1374

 

حرمان عظیم

در ميان انسان‌ها بسيارند كسانى كه نه تنها بر اين خزانه‌ى لايزال چيزى نمى‌افزايند، بلكه از آن بهره نيز نمى‌برند. بی‌سوادى يا بى‌معرفتى نسبت به ارزش كتاب و بى‌رغبتى به بهره بردن از آن يا دسترسى نداشتن به آن، از عوامل اين حرمان عظيم و اين خسارت بزرگ‌اند. نبايد شك كرد در اين‌كه همين‌ها نيز به نوبه‌ى خود معلول عوامل اجتماعى و سياسى و فرهنگى است. از اين رو بى‌ترديد بايد گفت كه كم‌رغبتى نسبى به مطالعه‌ى كتاب در كشور ما نتيجه‌ى كوتاهى‌هايى است كه در دوران حاكميت رژيم‌هاى فاسد و وابسته، در اين مورد شده است. پس از پيروزى انقلاب آمار توليد و نشر و ضبط و خواندن كتاب در كشور ما به‌طور چشمگير بالا رفته است ولى آنچه اكنون داريم در برابر آنچه شايسته‌ى ملت بزرگ و پرتوان و هوشمند ما است، بسى كم و ناچيز است.

پيام به مناسبت گردهمايى كتاب و كتابخانه - 21/06/1374

 

انس با کتاب؛ هر طور شده!

مردم ما، با كتاب، بيش از آنچه كه امروز انس دارند بايد انس بگيرند. كتابخوانى چيزى است كه براى يك ملت، فريضه است؛ واجب و لازم است. مردمى كه اهل كتاب خواندن باشند، از لحاظ معلومات و ذكاوت و هوشيارى، تفاوت مى‌كنند با مردمى كه با كتاب و مطبوعات انس نداشته باشند. خوشبختانه كتاب زياد است و كتاب‌هاى زيادى چاپ مى‌شود. نمى‌خواهم عرض كنم همه‌ى آنچه كه چاپ مى‌شود، كتاب‌هاى خوب و مفيدى است. نه؛ اى بسا كتابى چاپ مى‌شود و به بازار هم مى‌آيد، اما كتاب مفيدى نيست. كتاب بى‌فايده و عاطل و باطلى است كه اگر كسى نگاهش كند، از آن استفاده‌اى نخواهد كرد. و اى بسا كتابى كه چاپ مى‌شود و به بازار هم مى‌آيد و مضر است! اين‌ فايده ندارد، بلكه ضرر هم دارد. الان ما در كتاب‌هايمان- كتاب‌هاى بازار مطبوعات كشور- چنين كتاب‌هايى را داريم كه در دسترس مردم است؛ يعنى چاپ شده و به بازار هم آمده است؛ اما هيچ فايده‌اى كه ندارد، مضر هم هست. با اين همه، اين‌ها بخشى و تعداد كمى از مطبوعات است. اكثر آنچه كه چاپ مى‌شود، مفيد است؛ چه از جهات علمى، چه از جهات فرهنگى، چه از جهات دينى، چه از لحاظ معارف گوناگون اسلامى و چه از لحاظ ادبى و هنرى. مردم ما، از معارفى كه در كتاب‌هاست بى‌نياز نيستند و بايد كتاب‌ها را بخوانند. انس با كتاب، بسيار چيز باارزشى است.

مصاحبه‌ در پايان بازديد از پنجمين نمايشگاه بين‌المللى كتاب تهران - 17/02/1371

 

باید اعتراف کنیم!

با تلخى بايد اعتراف كنيم كه رواج كتاب و روحيه‌ى كتابخوانى در ميان ملت عزيز ما كه خود يكى از مشعل‌داران فرهنگ و كتاب و معرفت در طول تاريخ پس از ظهور اسلام بوده است، بسى كمتر از آن چيزى است كه از چنين ملتى انتظار مى‌رود و اين پديده نيز مانند بيشتر پديده‌هاى ناگوار در كشور ما، نتيجه‌ى فرمانروايى پادشاهان و فرمانروايان ظالم و فاسد و بى‌فرهنگ و بى‌سواد بر اين كشور در دويست سال گذشته است.

در دورانى كه برخى ملت‌هاى ديگر به سوى دانش و پژوهش و معرفت روى آورده بودند، ملت كهن و با استعداد ما در زير سلطه‌ى آن انسان‌هاى پليد و خودپرست و زورگو و نااهل، از دانش و معرفت دور ماند و در دوره‌ى اخير كه حكومت دست‌نشانده و فاسد پهلوى همه‌ى كارها را برابر خواست بيگانگان و دشمنان اين ملت و به زيان اين ملت انجام مى‌داد، نه تنها تلاشى براى ترويج كتاب و كتابخوانى نشد بلكه با ايجاد سرگرمى‌هاى ناسالم و دامن زدن به آتش غرائز جنسى در ميان جوانان، اين ضرورت فورى و فوتى را هرچه بيشتر، از ميدان ديد و توجه مردم، بيرون راندند و در يكى از بهترين دوران‌هايى كه شرائط جهانى، دگرگونى‌هاى اساسى در وضع نابسامان ملت ايران را بر مى‌تافت، ملت مظلوم ما را از آن محروم ساختند و كار را به آن‌جا رساندند كه برابر گزارش‌هاى همان روزگار، در شهر تهران و برخى شهرهاى ديگر، شماره‌ى ميخانه‌ها بيش از شماره‌ى كتابخانه‌ها و كتابفروشى‌ها و يا چند برابر آن‌ها بود!

پيام به مناسبت آغاز هفته‌ى كتاب - 04/10/1372

 

به قلبم فشار می‌آید!

ملت ما مطالعه كردن را اصلاً جزو كارهاى بشرى نمى‌دانند! مثل خوراك و ورزش و ديگر چيزهايى كه جزو كارهاى معمول انسان است، مطالعه اصلاً جزو اين چيزها نيست! آدم بايد عنوان ديگرى داشته باشد- يا بايد شب امتحانش باشد؛ يا بايد معلم در مدرسه از آدم بخواهد؛ يا بايد يك دانشمند باشد؛ يا بايد بخواهد در جايى سخنرانى كند- تا موجب شود كه مطالعه كند! اين چه‌قدر خسارت است!؟ واقعاً خدا مى‌داند من وقتى يادم مى‌آيد- و اين چيزى است كه تقريباً هيچ‌وقت از يادم نمى‌رود- كه مردم ما مطالعه كردن را بلد نيستند، به قلب من فشار مى‌آيد! از اين بابت، ما چقدر داريم هر ساعت خسارت مى‌بينيم!؟ واقعاً اين به عهده‌ى چه كسى است؟ در حال حاضر اين‌طور است كه بنده يا يك نفر مثل بنده، سالى يک‌بار به نمايشگاه كتاب برود و يك كلمه راجع به مطالعه بگويد؛ آن‌هم به شرطى كه دست يک گزارشگر خاص نيفتد؛ اين‌كه نمى‌شود!

در ديدار با اعضاى گروه اجتماعى صداى جمهورى اسلامى ايران - 29/11/1370

 

وظیفه ملی؛ واجب دینی

اكنون ملت ايران بايد عقب‌افتادگى‌ها را جبران كند. اينك فرصت بى‌نظيرى از حكومت دين و دانش بر ايران، پديد آمده است كه بايد از آن در جهت اعتلاى فكر و فرهنگ اين كشور بهره جست. امروز كتابخوانى و علم‌آموزى نه تنها يك وظيفه‌ى ملى، كه يك واجب دينى است. از همه بيشتر، جوانان و نوجوانان، بايد احساس وظيفه كنند، اگرچه آنگاه كه انس با كتاب رواج يابد، كتابخوانى نه يك تكليف، كه يك كار شيرين و يك نياز تعلّل‌ناپذير و يك وسيله براى آراستن شخصيت خويشتن، تلقى خواهد شد؛ و نه تنها جوانان، كه همه‌ى نسل‌ها و قشرها از سر دلخواه و شوق بدان رو خواهند آورد.

پيام به مناسبت آغاز هفته‌ى كتاب - 04/10/1372

 

کم‌کاریم!

اين انقلاب، با اين عظمت و ابعاد و آثار عملى، از لحاظ ارائه‌ى مبانى فكرى خودش، يكى از ضعيف‌ترين و كم‌كارترين انقلاب‌ها و بلكه تحولات دنياست... اگر شما انقلاب‌هاى بزرگ دنيا را هم در نظر بگيريد، باز هم مشخص مى‌شود كه ما كم كار كرده‌ايم.

وقتى انقلاب اكتبر تحقق پيدا مى‌كند، در طول ده پانزده سال، آن‌قدر كتاب و فيلم و قصه و جزوه در سطوح مختلف راجع به مبانى فكرى اين انقلاب نوشته مى‌شود كه در كشورهايى كه باد آن انقلاب به آن‌ها رسيده، ديگر مردم احتياجى ندارند از كتاب‌هاى آن‌ها استفاده كنند! آن‌قدر فضاى ذهنى پرشده است كه روشنفكرهاى خود كشورها مى‌نشينند راجع به مبانى ارزشى و فكرى آن‌ها كتاب مى‌نويسند! در سه چهار دهه‌ى گذشته، چقدر ايرانی‌ها درباره‌ى مبانى فكرى انقلاب شوروى، به زبان فارسى كتاب نوشتند؛ چون ديگر اشباع شده بودند. يعنى آن‌ها اين‌قدر نوشتند كه همه‌ى روشنفكرهايى كه به‌ نحوى از لحاظ فكرى با آ‌ن‌ها ارتباط پيدا مى‌كردند، از لحاظ فكرى اشباع مى‌شدند و بعد يك آدم مثلاً دست به قلم و با فكر و روشنفكرى، خودش مى‌جوشيد و مطالبى- غير از ترجمه‌هاى فراوانى كه از آثار آن‌ها مى‌شد- مى‌نوشت.

سخنرانى در ديدار با مجمع نمايندگان طلاب و فضلاى حوزه‌ى علميه‌ى قم - 07/09/1368

 

این‌ها باقی می‌ماند!

به ادبيات فرانسه نگاه كنيد؛ مطمئناً بخشى از اين ادبيات، مصروف به قهرمانی‌هاى دوران جنگ است. چهار سال جنگ بوده، كه فرانسوی‌ها دو سه سال آن را دچار فشار بودند و شكست خوردند؛ اما انواع مختلف قهرمانی‌ها را، هم در ميدان جنگ، هم در مبارزات مردمى داخل پاريس، هم در روابط انسانى و نظاير آن، نشان دادند. شما ببينيد كه اين‌ها در رمان‌هاى فرانسوى چقدر تكرار مى‌شود. هرچند من با شعر آن‌ها آشنا نيستم؛ اما بعضى از رمان‌هاى فرانسوى را كه به فارسى ترجمه شده است، خوانده‌ام. اصلاً در بهترين رمان‌ها و در عالی‌ترين اثرها، نشانه‌ى آن روزها باقى مى‌ماند. شما ببينيد درباره‌ى انقلاب روسيه، چقدر كتاب نوشته شده و چه حجمى از تفاخر وجود دارد و براى ديگران باقى گذاشته‌اند. اين‌ها چيزهايى نيست كه تمام بشود؛ اين‌ها بايد باقى بماند.

سخنرانی در ديدار با اعضاى شوراى سياستگذارى صدا و سيما - 14/12/1369

 

غذای سالم و مقوی؛ لطفاً!

لازم است آن روى اين سكه‌ى زرين نيز مورد توجه قرار گيرد: نويسندگان و مترجمان و فراهم آورندگان كتاب؛ اينان كارى باارزش و پاداشى بزرگ، در كنار مسؤوليتى سنگين دارند. در جامعه‌ى كتابخوان، پديدآورنده‌ى كتاب و عرضه كننده‌ى آن بايد گرامى داشته شود و او نيز بايد كار خود را با عنايت به تأثير و اهميت آن انجام دهد. غذاى فكر و روح، بايد سالم و مقوى عرضه شود و آن‌كس كه جز اين عمل كند، خطا يا جنايتى بزرگ‌تر از عرضه كننده‌ى مواد غذايى ناسالم يا بى‌مايه، مرتكب شده است.

پيام به مناسبت آغاز هفته‌ى كتاب - 04/10/1372

 

کتاب خوب می‌خواهیم؛ سالم و مقوی!

بايد به فكر باشيم و دغدغه‌ى نوع كتاب‌هايى كه توليد مى‌شود نيز در ما باشد. بايد كتابِ خوب توليد شود. كتاب يك غذاست؛ يك غذاى روح است؛ يك نوشيدنى روح است و چنانچه مقوّى باشد، روح را تقويت مى‌كند. ما كه سفارش مى‌كنيم از اين نوشيدنى بخوريد، نوع نوشيدنى را معيّن نكرده‌ايم. بايد مواظب باشيم كه مبادا نوشيدنى مسموم، خطرناك، فاسد، گنديده و مضر با رنگ‌آميزی‌هاى خيلى خوب، دست مردم داده شود؛ بدون اين‌كه مردم بدانند. همان‌طور كه اماكن و سازمان‌هاى ويژه، اگر ببينند غذايى فاسد به مردم فروخته مى‌شود، با توليد كننده مقابله مى‌كنند؛ اگر كتاب فاسدى هم به مردم داده مى‌شود، بايد با آن مقابله شود. البته من اعتقاد ندارم كه بايد هر كتاب و نوشته‌اى را كه با سليقه‌ى خاصى نمى‌سازد و مضر به‌نظر مى‌رسد، جلوش را بگيريم. لكن كتب و نوشته‌هايى هست كه مضر بودنشان براى مردم، واضح است؛ يعنى ترويج فحشا و فساد و از اين قبيل است كه براى مردم زيان‌آور است، نبايد اجازه بدهند كه چنين كتب و نوشته‌هايى منتشر شود. اما بيشتر بايد تلاش كرد كه كتاب‌هاى خوب، چاپ و منتشر شود.

مصاحبه‌ در بازدید از ششمين نمايشگاه بين‌المللى كتاب - 21/02/1372

 

اگر بى‌فرهنگ و تاريخ بوديم...

من مى‌بينم كه متأسفانه كتاب در جامعه‌ى ما، آن مقدار كه شأن اين جامعه اقتضا مى‌كند، رواج ندارد. اگر ما يك جامعه‌ى بى‌فرهنگ و تاريخ بوديم؛ جامعه‌اى بوديم كه گذشته و كسان فرهنگى با معرفت و برجسته‌اى ندارد؛ انسان‌هاى بااستعداد و فهيم و داراى بينش و طرز فكر بالا ندارد- مثل بعضى از جوامع گوناگونى كه در گوشه و كنار دنيا هستند- بى‌رغبتى به كتاب قابل توجيه بود؛ اما در جامعه‌ى ما با اين همه انسان‌هاى فرهنگى، برجسته، والا، اساتيد، مؤلفين، آشنايان با كتاب، شعرا، نويسندگان، علماى بزرگ، دانشگاهيان برجسته و عناصر فرهنگى و عالم، چرا بايد انس با كتاب اين‌طور باشد!؟ سابقه‌ى فرهنگى و تاريخى ما خيلى زياد است. جامعه‌ى ما اساساً جامعه‌اى پخته و بالغ شده است؛ يك جامعه‌ى ابتدايى و بدوى نيست. مردم ما بايد بيش از اين با كتاب آشنا باشند.

مصاحبه در جريان بازديد از نمايشگاه كتاب - 26/02/1374

 

سبد خرید خانوار!

+ به خاطر بسپاریم

 

کتابخانه را خریدیم!

ما كتابخانه‌ى مرحوم حاج مصطفى خوانسارى را بعد از وفات ايشان خريديم. ايشان كتابخانه‌ى بسيار نفيسى با پنج شش هزار جلد كتاب خوب داشت كه حدود هزار و اندى از كتاب‌هايش خطى بود. من چون ديدم اين كتاب‌ها از دست مى‌رود و ضايع مى‌شود، همه‌اش را خريدم. ايشان مثل چشمش اين كتاب‌ها را حفاظت مى‌كرد و در زمان حياتش آن‌ها را به هيچ‌كس نشان نمى‌داد، ولى من مى‌دانستم چنين كتابخانه‌اى دارد. ما كتاب‌هاى خطى كتابخانه‌ى ايشان را به آستان قدس فرستاديم و كتاب‌هاى چاپى‌اش را هم به مؤسسه‌ى آقاى مصباح در قم داديم؛ هديه كرديم.

بيانات در ديدار اعضاى همايش مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانى

15/05/1384

بايد خريد كتاب، يكى از مخارج اصلى خانواده محسوب شود. مردم بايد بيش از خريدن بعضى از وسايل تزييناتى و تجملاتى- مثل لوستر‌ها، ميز‌هاى گوناگون، مبل‌هاى مختلف و پرده و...- به كتاب اهميت بدهند. اول كتاب را مثل نان و خوراكى و وسايل معيشتى لازم بخرند؛  بعد كه اين تأمين شد به زوايد بپردازند. خلاصه، بايد با كتاب انس پيدا كنند. در غير اين صورت، جامعه‌ى ايرانى به هدف و آرزويى كه دارد كه حق او هم هست، نخواهد رسيد.

مصاحبه‌ در جريان بازديد از نمايشگاه كتاب - 26/02/1374

 

کاغذ؛ صرفه‌جویی و بازیافت

من به مواردى برخورد كردم كه قيمت‌ها به نظرم زياد و بيش از اندازه‌اى كه امروز مقتضى است، بود. اين بدين خاطر است كه ما از لحاظ كاغذ مشكل داريم. بايد روى بازيافت، صرفه‌جويى و توليد كاغذ داخلى كار شود؛ كارى كنند كه در كاغذ، صرفه‌جويى شود. امروز با اين‌كه آدمى گاهى فكر مى‌كند كه حالا ديگر دوران "أدقّوا أقلامكم، قارعوا بين سطوركم" نيست، مى‌بينيم نه! اتفاقاً، باز هم دوران همين‌هاست. باز هم بايد قلم‌ها را ريز تراشيد، تا كاغذ كمتر مصرف شود و باز هم بايد در باب كاغذ، صرفه‌جويى كرد تا به نياز جامعه برسد. علاوه بر اين، مسأله‌ى بازيافت كاغذ و همچنين توليد كاغذ داخلى، بايد إن‌شاءالله مورد توجه قرار گيرد. بعضى از اين كارها به عهده‌ى دولت و بعضى به عهده‌ى مردم است.

مصاحبه در جريان بازديد از نمايشگاه كتاب - 26/02/1374

 

+ به خاطر بسپاریم

 

دلم سوخت!

چندسال پيش، قبل از مسؤوليت آقاى افتخار حسينى در دانشگاه تربيت مدرس، براى بازديد به آن‌جا رفته بودم. در آن‌جا به من شكايت كردند كه ما براى خريد كتاب، هشتاد هزار دلار پول مى‌خواهيم ولى نداريم. من واقعاً تا آن ته دلم سوخت! البته هيچ امكانى هم نداشتم كه به آنان بدهم؛ يعنى بودجه و پول و امكانات كه در دست من نبود. آمدم با دولت، با نخست‌وزير، با هركس كه مى‌توانستم، صحبت كردم و بارها آن را تكرار نمودم. هنگامى كه صحبت ارز و پول و بعضى از بذل و بخشش‌ها مى‌شد، من آن را به ياد مى‌آوردم و مى‌گفتم وقتى كه اين‌طور نيازها وجود داشته باشد، سزاوار نيست كه موارد غير اولويت‌دار را بر اين‌ها ترجيح بدهيم؛ علاوه بر اين‌كه حالا نيازها وسيع‌تر شده و بالاتر هم رفته است.

ديدار با وزير و مسؤولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاه‌هاى كشور

04/10/1369

اندكى بعد از كوتاه‌مدت!

اگر ما امروز بودجه‌ى ارزى و يا ريالى را به كار فرهنگى متوجه مى‌كنيم، بايد توجه نماييم كه اگرچه ممكن است در كوتاه‌مدت، اين بودجه به درد كارهاى اقتصادى و گردش امور اقتصادى كشور ما نخورد، اما در اندكى بعد از كوتاه‌مدت- نه اين‌كه در بلند مدت زياد- عايدی‌اش فوراً به خود ما برمى‌گردد؛ مثل همين مسأله‌ى انتشارات و كاغذ، كه ما بايد بتوانيم كتاب و نشريه‌ى علمى و امثال اين‌ها را در اختيار داشته باشيم. بايد كاغذ را در اختيار دستگاه‌هاى فرهنگى گذاشت تا بتوانند اين كار مهم را انجام بدهند.

ديدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى - 21/09/1368

 

 

 

جای کتاب؛ هیچ‌ چیز!

من فكر مى‌كنم اگر بتوانيم فرهنگ كتابخوانى را در كشور رايج كنيم و در كنار آن، توليد كتاب را هم خوب گسترش دهيم، بخش عمده‌اى از وظايف فرهنگى دولت جمهورى اسلامى، بدين وسيله انجام خواهد گرفت... كتاب، مقوله‌ى بسيار مهمى است. من البته به كارهاى هنرى و تصويرى، تلويزيون يا سينما يا از اين قبيل مقولات، خيلى اعتقاد دارم؛ اما كتاب، نقش و جايگاه مخصوصى دارد. جاى كتاب را هيچ چيز پر نمى‌كند و بايد كتاب را ترويج كرد.

مصاحبه‌ در بازدید از ششمين نمايشگاه بين‌المللى كتاب - 21/02/1372

 

چند وظیفه بزرگ!

بى‌شك برخى{از میراث مکتوب اسلامی} در گوشه و كنار جهان هست كه بايد آن را شناخت و بدان دسترسى يافت. اين يكى از وظائف بزرگ همه‌ى كسانى است كه به گونه‌اى با مسأله‌ى كتاب سر و كار دارند... همگانى كردن كتاب از راه گسترش زنجيره‌ى كتابخانه‌هاى عمومى در هر گوشه و كنار كشور همراه با فراهم‌سازى زمينه‌ى لازم براى همگانى كردن كتابخوانى و معرفى كتاب‌هاى خوب و پديد آوردن نوشته‌هاى فراوان در همه‌ى موضوع‌هاى مورد نياز و مورد علاقه، وظيفه‌ى بزرگ دیگرى است كه اميد است بيش از آنچه كه تاكنون شده، به گونه‌ى پيگيرى، انجام گيرد.

پيام به مناسبت گردهمايى كتاب و كتابخانه - 21/06/1374

 

تولید و احیای کتاب‌های خوب!

+ به خاطر بسپاریم

 

بالاتر از این‌ها...

سال 56 به اتفاق جمعى از دوستان بنا بود جهان‌بينى اسلامی را بنويسيم. بعد با تبعيد بنده و بعضى ديگر از دوستان به ايرانشهر، جمع تقريباً متلاشى شد؛ ليكن بنا گذاشتيم كار را انجام دهيم. از جمله‌ى افراد اين مجموعه، مرحوم شهيد باهنر بود... سال 57 که در ايرانشهر تبعيد بودم؛ يك روز مرحوم باهنر به ديدن من آمد.

در دوره‌ى تبعيد، دنباله‌ى كارها را به ايرانشهر برده بودم تا از فراغت زمان تبعيد استفاده كنم. آقاى باهنر كه به ديدن من آمد، به‌عنوان سوغاتى، چند جلد از اين كتاب‌هاى تعليمات دينى- كه آن‌وقت تازه درآمده بود- براى من آورد. در آن موقع اين كتاب‌ها را شهيد باهنر و شهيد بهشتى(رحمةالله‌عليهما) و آقاى جلال‌الدين فارسى و امثال اين‌ها مى‌نوشتند. در حقيقت مرحوم آقاى بهشتى برنامه‌ريزى و عنوان‌بندى مى‌كرد و سپس مرحوم باهنر و آقاى فارسى تدوين مى‌كردند؛ كار عمده هم بر دوش مرحوم دكتر باهنر بود. ايشان آن كتاب‌ها را آورد و به من داد و گفت شما اين‌ها را ببينيد؛ ما سطح معارفى كه داريم به بچه‌هاى دبيرستان مى‌دهيم، اين‌هاست؛ اگر شما چيزى مى‌خواهيد بدهيد، بايد بالاتر از اين‌ها باشد. آقاى بهشتى نشسته بود و تمام محتواى ذهن خودش را كه مى‌توانست از مطالب اسلامى خارج كند، به زبان جوان‌پسند درآورده بود و در اين كتاب تعليمات دينى ريخته بود و مرحوم باهنر هم كار را ادامه داده بود؛ اين سطح كمى نيست؛ اين سطح خيلى بالايى است.

ديدار با اعضاى گروه ويژه و گروه معارف اسلامى صداى جمهورى اسلامى ايران
13/12/1370 و

ديدار با علما و روحانيون استان همدان
15/04/1383

من اين‌طور تصور مى‌كنم كه بايستى توليد كتابمان به مراتب از آن مقدارى كه هست، بيشتر باشد؛ هم به معناى توليد كتاب- كه تأليف و ترجمه و اين‌طور چيزهاست- هم به معناى احياى آثار كهن و قديمى. خيلى از كتاب‌ها هست كه در قديم چاپ شده، ولى ما الان از آن‌ها هيچ نشانه‌اى نمى‌بينيم و در دست مردم نيست. اين‌ها را بايد احيا كنند؛ البته مواردى كه خوب و مناسب است... براى اين‌كه اثرى ماندنى شود، بايد خوب باشد.

آثار خوب مى‌مانند، در دل‌ها جاى مى‌گيرند و كهنه نمى‌شوند. خوب هم كه مى‌گوييم، يعنى پاسخى به يك سؤال و يك نياز باشد. خوب فقط معنايش اين نيست كه از لحاظ هنرى خوب تنظيم شده باشد و خيلى عميق باشد. ممكن است اين‌طور نباشد؛ ليكن پاسخى به يك نياز باشد؛ مهم اين است.

مصاحبه پس از بازديد از يازدهمين نمايشگاه بين‌المللى كتاب - 05/03/1377

 

 

 

 

 

 

کمیت بالا!

بعضى از ناشران به من مى‌گفتند: ما تشكر مى‌كنيم از اين‌كه مى‌بينيم فرهنگ كتابخوانى توسعه پيدا كرده است و مردم به كتاب تمايل بيشترى نشان مى‌دهند... البته اگر ما به حدى برسيم كه مورد نظر من در اين صحبت است، بايد تعداد كتاب‌هايى كه هر بار چاپ مى‌شود، از دو هزار و پنج هزار و ده هزار به دويست هزار و سيصد هزار برسد؛ يعنى با چنين كميت بالايى بايد كتاب در جامعه پخش شود.

مصاحبه در پايان بازديد از هفتمين نمايشگاه كتاب - 20/02/1373

 

گستره نیازها و مسؤولیت دولت

نيازها خيلى گسترده‌تر از آن چيزى است كه انسان در وهله‌ى اول نگاه مى‌كند. شايد اگر در كشور ما فرضاً در يك موضوع هيچ كتابى وجود نداشته باشد، يا هيچ تأليف درستى نباشد، آدم حس نكند كه به اين كتاب نياز هست؛ ولى وقتى‌ كه اين كتاب مطرح مى‌شود، مى‌بينيم نه، ذهن‌ها آن را مى‌خواهند. معنايش اين است كه ما به هر فرآورده‌ى فكر و فرهنگ انسانى نياز داريم و بايستى آن را بدانيم.

البته اين حرف معنايش آن نيست كه ما در زمينه‌ى توليد و چاپ و نشر كتاب، بى‌مبالاتى كنيم. بى‌مبالاتى جايز نيست... بايستى بدانيم يك دولت، همچنان كه نسبت به بسيارى از امور مردم مسؤول است- كلّكم مسؤول عن رعيته- مسؤول وضع معيشتشان، وضع اقتصادشان، وضع سياستشان، وضع فرهنگشان، وضع تحصيلاتشان، وضع بهداشتشان؛ مسؤول وضع ذهنشان هم هست. اگر ديديم كه فرضاً در جامعه‌ى ما كتابى هست كه هنرش فقط اين است كه احساسات جنسى را در جوانان تحريك كند، اين مضر است. اين را نمى‌شود به عنوان اين‌كه يك فرآورده‌ى فرهنگى است، آزاد بگذاريم تا هركه خواست، توليد و عرضه كند؛ نه، اين بحث خواست نيست؛ مثل مواد مخدر است. مواد مخدر هم خيلى طالب دارد. خيلی‌ها هستند كه اگر شما مواد مخدر را به آن‌ها داديد، استقبال مى‌كنند و مصرف مى‌كنند؛ اما بعد كه معتاد شدند، شما را لعنت مى‌كنند! خيلی‌ها هستند كه اگر مواد مخدر را از آن‌ها بگيريد، ممكن است با شما دست به يقه هم بشوند؛ ولى بعد كه با اين كار توانستند از آن بيمارى نجات پيدا كنند، شما را دعا خواهند كرد. بنابراين، خواست، يك امر مطلق نيست؛ آن خواستى كه بر طبق مصلحت است، مطلوب است. تشخيص مصلحت هم به عهده‌ى آن كسى است كه مسؤول است.

مصاحبه پس از بازديد از يازدهمين نمايشگاه بين‌المللى كتاب - 05/03/1377

 

استثنا

ما نمى‌خواهيم به مردم بگوييم شما حتماً اين كتاب را بخوانيد، آن كتاب را نخوانيد؛ نه. انواع سلايق، انواع فكرها، انواع ذهن‌ها، انواع استعدادها، بايد در مقابل خودشان ميدان بازى داشته باشند، براى اين‌كه آنچه را مى‌خواهند، بتوانند انتخاب كنند؛ اما آن چيزى كه گمراه كننده و فاسد كننده است، ما نبايد اجازه بدهيم وارد ميدان شود. اين، وظيفه‌ى ماست، وظيفه‌ى دولت است، وظيفه‌ى وزارت ارشاد است. به همين خاطر، اين استثناى مطلبى است كه من گفتم: ما بايستى فرآورده‌ى كتابى زياد داشته باشيم.

مصاحبه پس از بازديد از يازدهمين نمايشگاه بين‌المللى كتاب - 05/03/1377

 

کتاب عملیاتی!

در باب نظريه‌پردازى نبايد محدوديتى وجود داشته باشد. بيشتر بايستى براى نقد و ارزيابى و جدا كردن سره از ناسره همت شود؛ اما در زمينه‌ى كار عملياتى، بايد جلو كتاب‌هاى مضر را گرفت. ما كتاب عملياتى داريم. كتاب عملياتى اين است كه عملاً يك نفر را دچار مشكل مى‌كند؛ مثل همان احساسات جنسى... اين‌جا بحث نظريه نيست. كسى كه خواند، خودش به‌طور طبيعى تحت تأثير قرار مى‌گيرد. جلو اين را بايد گرفت؛ اين اصلاً چيز قابل نقدى نيست. اين ملاك است؛ يعنى آن نوشته‌اى كه وقتى وارد بازار فرهنگ شد، مشغول عمليات مى‌شود و قابل اين نيست كه به آن جواب داده شود، مضر است و بايستى جلوش را گرفت.

مصاحبه پس از بازديد از يازدهمين نمايشگاه بين‌المللى كتاب - 05/03/1377

 

مزد بیشتر!

به‌نظر من، طبقه‌ى ناشر در هر بخشى از نشر و طبع، جزو مجموعه‌هاى ارزشمند جامعه محسوب مى‌شود؛ چون توليدكنندگان كتاب و ناشران آن، مهم‌ترين وسيله‌ى انتقال فرهنگ را در اختيار مردممان مى‌گذارند. در اين‌جا نبايد كسى بگويد كه ناشران به دنبال كسب درآمدند. البته اين حرف، حرف درستى است؛ ناشران دنبال كسب درآمدند. گاهى مؤلف و مترجم هم همين فكر را مى‌كنند؛ ولى اين از ارزش كار آن‌ها نمى‌كاهد... اگر كسى كه اين كار را انجام مى‌دهد، نيت مخلصانه داشته باشد و اين كار را براى اهداف عالى و الهى بكند، ارزش و مزد او مضاعف و چند برابر مى‌شود.

سخنرانی پس از بازديد از نمايشگاه كتاب در حسينيه‌ى امام خمينى(ره) - 28/02/1378

 

جوابی نداریم!

اگر در تجويز و ارائه‌ى دارو، بى‌توجهى كنيد و چيزى را در اختيار مشترى كتاب بگذاريد كه براى او زيانبار است، شما هم ضرر معنوى بزرگى كرده‌ايد. در نهايت، به هيچ‌وجه شانه‌ى شما و شانه‌ى ما از بار وِزر آن نوشته‌اى كه شما وقتى آن را مى‌دهيد، به زيان تمام مى‌شود، فارغ نخواهد بود. اين نكته‌اى كه ما بارها آن را تكرار مى‌كنيم، ناشى از يك منطق و ناشى از يك استدلال قوى است. اين‌طور نيست كه به خاطر احساسات، يا به خاطر تصورات زودگذر، انسان از آنچه كه در عالم نشر و طبع مى‌آيد و زيانبار است، شكوه كند؛ نه. چون ضرر آن به قدر اهميت كار تأليف و نشر و انتقال فرهنگ، بزرگ است.

وقتى كه يك اثر هنرى و يك نوشته و يك عكس، يك تأثير ويرانگر اخلاقى دارد، اين قابل پاسخگويى نيست. جلو اين كار فرهنگى را بايد گرفت؛ اين آن مميزى واجب است؛ در جنجال عليه مميزى و سانسور نبايد هدف را گم كرد... اين هيچ ربطى ندارد به اين‌كه ما با فكر آزاد موافقيم يا مخالفيم. طبيعى است كه ما با آزادی‌هايى مخالفيم؛ مگر كسى شك دارد؟ ما با بعضى از آزادی‌ها مخالفيم. ما با آزادی‌هاى جنسى مخالفيم؛ ما با آزادى گناه مخالفيم و اين كارى است كه مردم را به اين طرف سوق مى‌دهد. همين الان در كتاب‌هاى ما هست؛ كتاب‌هاى منتشر شده الان وجود دارد. اگر خوف اين نبود كه با گفتن من، نام يك اثر غلطى تكرار شود، اسمش را مى‌گفتم. كتابى كه جوانان را به‌طور واضحى، با شيوه‌هاى هنرى، به سمت گناه سوق مى‌دهد! اين يك مسأله‌ى فكرى نيست كه ما بگوييم حالا اين كتاب منتشر شود، ما هم جوابش را منتشر كنيم؛ اين جواب ندارد!

سخنرانی پس از بازديد از نمايشگاه كتاب در حسينيه‌ى امام خمينى(ره) - 28/02/1378

 

به اعتماد ما می‌آیند!

خطاست اگر كسى گمان كند، ما كه نسبت به مسأله‌ى مطبوعات و كتاب و نوشتن و نشر در جامعه حساسيت به‌خرج مى‌دهيم، با تفكر آزاد، با فكر آزاد و با مباحثه‌ى آزاد مخالفيم؛ نه. ما كسانى هستيم كه اولين شعارهاى اين مسائل را داده‌ايم و الحمدلله تا الآن هم دنبالش بوده‌ايم؛ اما با آزادى گناه و آزادى ويرانگرى مخالفيم. نمى‌شود اجازه داد كه نسل جوان يك كشور كه به اعتماد ما مى‌آيد كتاب را از شما مى‌خرد و مى‌گويد اين‌ها متديّن‌اند و در رأس كار هستند، از اين طريق گمراه يا فاسد شود؛ يا از اين طريق دشمن بخواهد كارى انجام دهد.

سخنرانی پس از بازديد از نمايشگاه كتاب در حسينيه‌ى امام خمينى(ره) - 28/02/1378

 

کتاب مقدس مهاجمان فرهنگی!

بى‌بندوبارى و فساد هم يكى از شاخه‌هاى تهاجم فرهنگى است؛ اما تهاجم فرهنگى بزرگ‌تر اين است كه در طول سال‌هاى متمادى به مغز ايرانى و باور ايرانى تزريق كردند كه تو نمى‌توانى؛ بايد دنباله‌رو غرب و اروپا باشى. نمى‌گذارند خودمان را باور كنيم.

ده‌ها سال است كه نظريات پوپر در زمينه‌هاى سياسى و اجتماعى كهنه و منسوخ شده و ده‌ها كتاب عليه نظريات او در اروپا نوشته‌اند؛ اما در سال‌هاى اخير آدم‌هايى پيدا شدند كه با ادعاى فهم فلسفى، شروع كردند به ترويج نظريات پوپر! سال‌هاى متمادى است كه نظريات حاكم بر مراكز اقتصادى دنيا منسوخ شده و حرف‌هاى جديدى به بازار آمده است؛ اما عده‌اى هنوز وقتى مى‌خواهند طراحى اقتصادى بكنند، به آن نظريات كهنه‌ى قديمى نگاه مى‌كنند! اين‌ها دو عيب دارند: يكى اين‌كه مقلدند، دوم اين‌كه از تحولات جديد بى‌خبرند؛ همان متن خارجى را كه براى آن‌ها تدريس كرده‌اند، مثل يك كتاب مقدس در سينه‌ى خود نگه داشته‌اند و امروز به جوان‌هاى ما مى‌دهند. كشور ما مهد فلسفه است، اما براى فهم فلسفه به ديگران مراجعه مى‌كنند!

سخنرانی در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاه‌هاى استان همدان - 17/04/1383

 

کتاب انقلاب!

وقتى انقلاب را مثل يك كتاب باز كنيد، در درون آن، فصول و سطور معرفت وجود دارد: معرفت دينى، معرفت سياسى و معرفت اخلاقى. همه‌ى اين‌ها در ذيل كلمه‌ى انقلاب وجود دارد. در عرصه‌ى سياسى، انقلاب تازه‌ترين و جذاب‌ترين سخن را نه فقط براى ملت ايران كه براى بشريت دارد. بعضى خيال مى‌كنند اصطلاحات و تعبيرات معرفتى فراهم‌آمده در اردوگاه به اصطلاح ليبرال دمكراسى غرب كه وارد كشور مى‌شود، سوغات‌هاى جديد و حرف‌هاى تازه‌اى است كه انقلاب آن‌ها را نشنيده است و حالا بايد انقلاب و انقلابيون اين حرف‌ها را بشنوند؛ اين خطاست. انقلاب در خلأ متولد نشد. انقلاب اسلامى و اين كتاب قطور معرفتى، وقتى تدوين شد كه همه‌ى اين حرف‌ها در دنيا بود؛ هم حرف و هم تجسم و عينيتش وجود داشت.

ديدار با گروهى از اعضاى سپاه پاسداران - 24/06/1381

 

این کتاب افسانه نیست!

سرگذشت پاسدارى در كشور ما، يك واقعيت شبيه به افسانه است. اگر همين حالا قطعه‌هاى متفرقى از زندگى پاسداران فداكار را در كتابى جمع و به زبان‌هاى ديگر ترجمه كنند، كسانى كه در حال و هواى مسائل ايران و هشت سال جنگ تحميلى و حوادث كردستان و... نبوده‌اند، چنانچه اين كتاب را بخوانند، به احتمال زياد از هر ده نفر، هشت، نُه نفر خواهند گفت كه اين‌ها افسانه و مبالغه است؛ در حالى كه افسانه نيست؛ واقعيت است؛ اما اين واقعيت آن‌قدر برتر از سطح عادى زندگى مردم مادى است كه براى بشر امروز به آسانى قابل باور نيست.

سخنرانى در ديدار با فرماندهان و جمعى از اعضاى سپاه پاسداران انقلاب - 18/11/1370