1398/03/13
در گفتوگو با نویسندهی کتاب روایت رهبری مطرح شد:
روایت رهبری، روایت الگوی انتخاب رهبر در نظام اسلامی است




وقتی این سه رویداد را بررسی کردیم، دیدیم هم انتخاب حضرت آقا، هم ماجرای آقای منتظری و هم انتخاب حضرت امام از یک الگوی مشخصی تبعیت میکند. یعنی شما شاخصهای روشنی را میتوانید در هر سه موضوع ببینید؛ چه ایجابی و چه سلبی. از اینجا بود که گفتیم این سه موضوع را با هم بررسی کنیم و در کتاب سه فصل تبیین شد: رسمیت یافتن ولایت فقیه در قانون اساسی، ماجرای آقای منتظری و انتخاب حضرت آقا در سال ۶۸.
من اگر بخواهم این الگوی مشترک را برایتان توضیح بدهم، این الگو عبارت است از عالیترین تجلّی مناسبات اسلامیت و جمهوریت در انتخاب ولی فقیه. یعنی در فرآیند انتخاب ولی فقیه شما عالیترین مناسبات جمهوریت و اسلامیت نظام را میبینید. هم اسلامیت در حد اعلایش که در مجتهد جامع الشرایط تجلی مییابد، و هم جمهوریت که ارادهی مردم هست، از طریق مجلس خبرگان که منتخب مردم هستند، تجلّی پیدا میکند. این بود که اسم کتاب را گذاشتیم «روایت رهبری؛ مناسبات جمهوریت و اسلامیت در انتخاب ولی فقیه».


بعضاً شاید در نسل جدید این تصور وجود داشته باشد که خب بالاخره امام رهبر بودند و انقلاب شد و بهراحتی ولایت فقیه در ساختار جمهوری اسلامی قرار گرفت. نه، اینجوری نبوده و معارضان جدی داشته این مسئله. کسانی تمام تلاششان را کردند که جمهوری اسلامی شکل نگیرد. اگر جمهوری اسلامی شکل گرفت، قانون اساسی اش اسلامی نباشد. اما مخالفان اسلامیت نظام در هر مرحله با رأی مردم و با نظر مردم شکست خوردند و قانون اساسی جمهوری اسلامی آن طور که خواسته امام و امت بود، به تصویب رسید. حتی پس از تصویت اصل ولایت فقیه در شهریور ۵۸ در مجلس خبرگان قانون اساسی میآیند توطئه میکنند که مجلس خبرگان را منحل کنند که حضرت آقا آنجا بودند و جلوی کار را میگیرند. این روایت مهم است، چون خواننده میبیند که چطور مردم نقش ایفا می کنند در شکل گیری نظام، و چطور با یک جریان معارضی مواجه است که دنبال این بوده که جلوی شکلگیری یک نظام اسلامی را بگیرد و چطور با رأی مردم شکست میخورد. این ماجرای فصل اول است.


یعنی اینجور نبوده که خبرگان آقای منتظری را انتخاب کرده باشند و خودبهخود بعد از ارتحال امام بنا بوده که ایشان رهبر باشد. نه، یک کار مقدماتی بوده و جلسهی رسمی خبرگان باید در روز مقرر تشکیل میشده و این انتخاب صورت میگرفته که ایشان در اتفاقاتی که میافتد در فاصلهی سالهای ۶۴ تا ۶۸ نشان میدهند که فاقد شرایط و صفات لازم برای رهبری هستند و توسط حضرت امام عزل میشوند.
حضرت امام در دو منشور برادری و منشور روحانیت که آبان و بهمن سال ۶۷ منتشر کردند، ویژگیهای مجتهد جامعالشرایطی را که میتواند زمامدار جامعهی اسلامی باشد، بیان کردند. همچنین ویژگیهای کسی را که نمیتواند زمامدار و حاکم جامعهی اسلامی باشد، بیان فرمودند. من میخواهم بگویم که «روایت رهبری» تجلّی این شاخصهاست و شما با مطالعهی این کتاب میبینید که چه کسی نباید و چه کسی باید رهبر باشد و الحمدللّه آنچه شد که باید میشد و آنچه نشد که نباید میشد.
در فصل سوم مروری اجمالی بر زندگی، کارنامه و اندیشه حضرت آیتالله خامنهای در دوره پیش از انتخاب به رهبری صورت گرفته که میتوان تجلی گوشهای از تعابیر حضرت امام درباره ایشان را در این قسمت دید. سپس، اجلاسیه ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ را با استفاده از متن مذاکرات خبرگان و خاطرات اعضا روایت شده است تا تصویر روشن، مستند و دقیقی از آنچه در این اجلاسیه رخ داد، ترسیم شود. بخش «قیام امت برای بیعت» از فصل سوم، روایتی خواندنی از بیعت مردم، جریانها، نهادها و... با حضرت آیتالله خامنهای است. اجلاس ۱۵ مرداد ۱۳۶۸ خبرگان نیز که پس از بازنگری قانون اساسی با هدف بررسی انطباق شرایط و صفات جدید رهبری در قانون بر حضرت آیت الله خامنهای برگزار شد، برای اولین بار در این کتاب روایت شده است. حسن ختام کتاب، بیانیهی حضرت آیت الله خامنهای در سالگرد ارتحال حضرت امام(قدس سره) است که آن را باید بیانیه رهبری ایشان و عهد مشترکشان با امت دانست؛ مانیفستی که قلب آن، این جمله معروف است: «راه امام، راه ما، هدف او هدف ما، و رهنمود او مشعل فروزندهی ماست».
من معتقدم کتاب «روایت رهبری» روایت ابتلای جمعی از خواص است که عبارتند از اعضای مجلس خبرگان. قشنگ این را احساس میکنید که این جمع پس از امام خودشان محل ابتلا و آزمون الهی قرار گرفتهاند، و با عمل به اشارهی امام خودشان از این آزمون سربلند بیرون میآیند. همچنین مردمی که پس از انتخاب حضرت آقا میآیند قیام میکنند برای بیعت با این امام لایق خودشان و به تعبیر حضرت امام نشان میدهند که از مردم حجاز در عهد رسولاللّه برترند.

در این کتاب برای اولین بار از مذاکرات شورای انقلاب استفاده شده است. همچنین متن مذاکرات اجلاسیهی خبرگان در سال ۶۴ و اجلاسیهی خبرگان در سال ۶۸ اولین بار در این کتاب آمده و منتشر میشود. بخشی از خاطرات منتشر نشده حضرت آقا در کتاب استفاده شده است؛ ایشان به عنوان شخصیتی که در سطوح بالای نظام از ابتدای انقلاب حضور داشتند و از نزدیک شاهد وقایع بودند و خاطراتی دارند. بخشی از این خاطرات را دفتر حفظ و نشر حضرت آیتاللّه خامنهای در اختیار ما گذاشتند و از این خاطرات در نقل رویدادها استفاده کردهایم. ازجمله روایت نقل قول حضرت امام در جلسهای که میگویند ایشان رهبر باشند، این را از دیگران شنیدهایم و در جلسهی خبرگان هم نقل میشود، اما از خود ایشان تا حالا منتشر نشده بود که اکنون از خود حضرت آقا هم نقل آن جلسه را در این کتاب آوردهایم.
به نظر من کتاب خیلی نمایش جالبی از عقلانیت حاکم بر فرآیندهای تصمیمگیری در نظام جمهوری اسلامی است. یعنی شما وقتی این کتاب را مطالعه میفرمایید، احساس میکنید واقعاً بین خبرگان چیزی گم نمیشود. مباحثی که انجام می شود، اصلاً دعوای سیاسی نیست، بلکه کاملاً بحثها فنی و معقول است؛ هم در جریان انتخاب آقای منتظری، هم در جریان انتخاب حضرت آقا. سطوح عالی نظام الحمدللّه اینجا ما دیدیم که چقدر عقلانیت بر فرآیندهای تصمیمگیریشان در جریان انتخاب ولی فقیه حکمفرما بوده است.







ما تقریباً هیچ سؤالی را بی پاسخ نگذاشتهایم. شرط مرجعیت که مسأله است، اینجا قشنگ جوابش داده شده. بحث موقت بودن انتخاب حضرت آقا کاملا اینجا مشخص شده است که موقت یعنی چه. موقت به این معنی نیست که یک نفر را بگذاریم علیالحساب کشور را دو ماه اداره کند تا بعد رهبری را تعیین کنیم؛ اصلاً و به هیچ عنوان این جور نیست. به تعبیر یکی از اعضای خبرگان، چون ظرف یعنی قانون اساسی موقت بوده و این قانون اساسی تغییر میکند و شرایط رهبری تغییر میکند، قاعدتاً رهبر موجود باید شرایطش با این صفات جدیدی که در قانون اساسی جدید درج شده، منطبق باشد. جلسهی بررسی انطباق شرایط و صفات برگزار میشود و حضرت آقا از ۶۴ نفر رأیی که آنجا حاضر هستند، ۶۰ رأی میآورند. در آنجا هم نقل میکنند یک عده که آن چهار نفری هم که رأی نمیدهند، میگویند ایراد شکلی به متنی دارند که تنظیم شده است.
به هر حال به تمام این مسائلی که بوده، جواب داده شده. خاطرات و اسناد دقیق خوانده شده و در این کار استفاده شده است. مثلاً آقای منتظری خودشان میگویند اسفند ماه یا چند وقت قبل از این که حضرت امام ایشان را عزل کنند، من میدانستم امام با این لحنهای تندی که دارد و با من تند میشود، تصمیمی دربارهی من خواهد گرفت. به نظر من فضا کاملاً شفاف شده و تاریخ روشن شده است.


حاج ناصر قرهباغی، آزادمرد بزرگواری است که نه فقط در این اثر سهیم است، بلکه نویسنده خود را مدیون حمایتها و راهنماییهای او میداند و تقدیر، کمترین ادای دین من به ایشان است.
عزیزانی نیز بودند که بدون پشتیبانی آنان، این اثر قطعا به انجام نمی رسید: آقایان سید نظامالدین موسوی، محمد شیرکوند.
من امیدوارم انشاءاللّه این کتاب مورد استفادهی خوانندگان عزیز قرار بگیرد. منتظر انتقادات و پیشنهادهای صاحبنظران گرامی هم هستم.