1398/01/29
شهید صیاد، متفکر ارتشی و بسیجی مبتکر
در آستانهی روز ارتش جمهوری اسلامی، مراسم هشتمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت با هدف گرامیداشت یاد و خاطره شهید سپهد علی صیادشیرازی و انتشار تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «در کمین گل سرخ» -کتاب زندگینامه این شهید- برگزار شد،
به همین مناسبت، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گفتوگو با حجتالاسلام احمد سالک، نماینده مجلس شورای اسلامی، خاطراتی از شهید صیاد شیرازی و ویژگیهای شخصیتی آن شهید عزیز را منتشر میکند.
خاطرهای از چگونگی آشناییتان با شهید صیاد شیرازی بفرمایید.
اولین ملاقات من با شهید صیاد شیرازی به دعوت مرحوم آیتاللّه سیدعبدالحسین روضاتی بود. یک روز مرحوم روضاتی به من گفتند با شما کاری دارم، ساعت چهار بعدازظهر به منزل من بیایید. من سر ساعت چهار بعدازظهر به منزل این بزرگوار رفتم. در آن اتاقی که نشسته بودم فقط یک لباس ارتشی بود، و صاحب لباس نبود. بعد جوانی وارد اتاق شد، که مشخص بود برای گرفتن وضو رفته بود و من این جوان را که دیدم یک حالت عجیبی پیدا کردم و یک نوری در دل من ایجاد شد. همدیگر را در آغوش گرفتیم و مرحوم آقای روضاتی هم در حال تماشای معانقهی ما بود. گویی که ما بیست سال است با هم رفیق هستیم. افق فکری، نوع مسأله، تشخیص آقای روضاتی و پیوند روحانی با یک ارتشی، یک صحنهی بسیار زیبایی را شکل داد. بعد از روبوسی و حال و احوال کردن، آقای روضاتی به من گفتند که علاقهمندم که با این جوان که در ارتش شاهنشاهی اصفهان است رفیق بشوید و با هم، کار کنید.
بعد از رفتن مرحوم روضاتی قرار شد به پیشنهاد ایشان در مورد کارها با هم گفتوگو و هماهنگیهای لازم را انجام بدهیم. من ابتدا خودم را معرفی کردم و در حال انجام چه کاری هستم. صیاد هم خودش را معرفی کرد و گفت من در ارتش با تعدادی از دوستان جلسات پنهانی داریم و دور از چشم رکن دوی ارتش و ساواک مشغول فعالیت در راستای مطالب حضرت امام خمینی(ره) هستیم.
یادم هست اولین مطلبی که به ایشان عرض کردم این بود که باید جلسات مخفی با هم داشته باشیم. و در آن جلسات موضوعات را تعیین کنیم. اولین موضوعی که بین ما مطرح شد، ارتباط ارتش با حوزهی علمیه و تبادل اطلاعات بود. اینکه ما بدانیم داخل ارتش چه میگذرد و چه کسانی و در چه زمینههایی فعالیت میکنند. عناصر فاسد و انقلابی ارتش را شناسایی کنیم، و اطلاعات آنها را داشته باشیم. در جلسهی دوم نیز ایشان برای من یک لیست از عناصر فاسد سران ارتش اصفهان آورد که این برای ما خیلی مهم بود. بنابراین ما توانستیم یک پیوندی بین ارتش، شهربانی، ژاندارمری و نیروهای انقلابی ایجاد کنیم. منتها بعد از چند جلسه که با ایشان برگزار کردم، بهدلیل روحیهی مبارزاتی مرحوم شهید صیاد شیرازی و کارهایی که در ارتش کرده بود، رکن دوی ارتش به ایشان مشکوک و حساس شد و بالاخره از ایشان اطلاعیههای امام و... پیدا کرد و دستگیر و در ارتش زندانی شد.
مواردی از اقدامات برجستهی شهید صیاد شیرازی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی را بازگو کنید.
با تشکیل سپاه پاسداران فرصت بسیار خوبی فراهم شد تا ما نیروهای انقلابی ارتش، شهربانی، هوانیروز و ژاندارمری را جمع کنیم و با سپاه گره بزنیم و کار را پیش ببریم. شرایط داخل استان، شرایط سیاسی داخل کشور، شرایط کردستان، شرایط جنگل و شرایط اشرار سیستان و بلوچستان ما را مکلف میکرد که برای مقابله با آنها باید یک سد پولادینی ایجاد کنیم. این کار امکانپذیر نبود مگر اینکه ما پیوندی بین نیروهای انقلابی ارتش و سپاه ایجاد میکردیم. اولین طراحیای که صورت گرفت طراحی مرحوم شهید صیاد شیرازی و حبیب خلیفه سلطانی و دوستان عملیاتی ما آقارحیم، به نام بسیج بود. ما از طریق تلویزیون برای ثبت نام دورههای آموزشی یک فراخوان دادیم که به مسجد سید اصفهان مراجعه کنند. مردم برای نام نویسی به مسجد سید آمدند، و استقبال بسیار فوقالعادهای شد. این پیوند سپاه و ارتش در سطح کشور برای اولین بار در اصفهان بنیانگذاری شد، و از اینجا شکل گرفت.
ما مدعی هستیم اولین سپاه پاسداران خواهران هم در اصفهان شکل گرفت. خوابگاه، غذا و سایر امکانات نیروها در پادگان به عهدهی ارتش بود و نیروها در پادگان آموزشهای رزمی، جسمی، اسلحه و آموزشهای عقیدتی میدیدند. با آمادگی این نیروها ما توانستیم در صحنههای کردستان، جنگل و سیستان و بلوچستان حضور پیدا کنیم.
از دیگر اقدامات شهید صیاد در زمانی که در اصفهان بود، اختصاص پادگان ۱۵ خرداد به سپاه بود. ایشان احساس کرد که باید به سپاه پادگانهایی اختصاص داده بشود. لذا پادگان ۱۵ خرداد که دست کماندوهای شاه بود و آنجا آموزش میدیدند، صیاد شیرازی، مقدمات انتقال ملکی پادگان ۱۵ خرداد را برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فراهم کرد. این بسیار خدمت بزرگی بود. اقدام بعدی آن شهید در اختیار گذاشتن پادگان غدیر به ما بود و ما آن را گرفتیم که تقریباً پادگان مرکز تمام تانکهای ارتش بود.
شما در جریان اختلافات شهید صیاد و بنیصدر بودید. ریشه عداوت بنیصدر با شهید صیاد در چه بود؟
بهدلیل واگذاری پادگان غدیر و پادگان ۱۵ خرداد به سپاه بود. در آن زمان فرماندهی پادگان سرهنگ شیرانی بود. ما شب قبل از رفتن به تهران جلسهای با فرماندهی پادگان و شهید صیاد برای این موضوع تشکیل دادیم. در آن جلسه قرار شد وقتی به تهران میرویم به بنیصدر بگوییم که مدرک ما برای این اقدام، نامهی نخستوزیر آقای رجایی است، و رئیسجمهور کارهای نیست. وقتی به تهران و به دفتر آقای بنیصدر رفتیم، بین شهید صیاد شیرازی و بنیصدر درگیری لفظی بوجود اومد و استدلال شهید صیاد این بود که این اقدام خلاف قانون و خلاف نظر فرماندهی کل ارتش نبوده است. و شما فرمانده کل قوا نیستید و امام هستند. و ما نمیبایست برای این کار از شما اجازه بگیریم. یک درگیری لفظی شدید بوجود آمد و اگر اشتباه نکنم در این جلسه بود که بنیصدر درجهی صیاد را گرفت. صیاد آن روز سرش را پایین انداخت و گفت من سرباز ولایت هستم و کاری به بنی صدر ندارم. من حرفهایم را به امام میزنم و فرماندهی من امام است. این خیلی برای ما قشنگ بود.
بعد از پادگان ۱۵ خرداد و غدیر و درگیریها و مسائلی که گذشت، در آن ایام و با توجه به اوضاع کردستان ما ستاد غرب را در مقابل ستاد غرب بنیصدر که به ریاست سرهنگ عطاری بود، تشکیل دادیم. مرحوم صیاد، سرهنگ ریاحی، امیر هاشمی فرماندهی حفاظت از طرف آقا در ستاد کل، آقارحیم صفوی و من ستاد غرب را از بین نیروهای ارتش و سپاه در اصفهان تشکیل دادیم. بنده را هم بهعنوان فرماندهی خودشان انتخاب کردند. در ستاد غرب در اصفهان راجع به کردستان قبل از جنگ تصمیماتی گرفتیم. برای مقابله و نابودی کومله در کردستان تصمیم گرفته شد که به آنجا برویم. امیر هاشمی، صیاد شیرازی، آقارحیم، بنده و سایر نیروها به آنجا رفتیم. سنندج تحت کنترل کوملهها بود و اوضاع خیلی وخیم بود. درگیری شدیدی بین ما و کوملهها بوجود آمد ولی ما باید کردستان را نجات میدادیم. صیاد شیرازی هم در یکی از این عملیاتها، مجروح شد. میدانید که صیاد در کردستان دو بار مجروح شد. صیاد را به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل و بستری کردند.
چه شد که شهید صیاد شیرازی بهعنوان فرماندهی کل ارتش انتخاب شدند؟
من آن زمان فرمانده بسیج کل کشور بودم. همان ایام ما ستاد غرب اصفهان را با یک شکل جدیدی در تهران ساماندهی کردیم. ما بعدازظهرها در فرماندهی بسیج راجع به چند موضوع مرتب جلسه میگذاشتیم. یکی از موضوعات مهم ما تشکیل ساختار ارتش بود. به پیشنهاد دوستان قرار شد که یک ملاقاتی با حضرت آقای خامنهای داشته باشیم، اما بهدلیل اینکه پا و دست صیادشیرازی در اثر مجروح شدن در کردستان در گچ بود و در بیمارستان تهران بستری شده بود، بنده به منزل آیتالله خامنهای در خیابان ایران رفتم و به ایشان گفتم آقای صیاد در بیمارستان بستری است و علاقه دارند که شما به ملاقات او بروید. ایشان هم استقبال کردند. وقتی وارد بیمارستان و اتاق صیاد شد، از شهید احوالپرسی کردند و صورت صیاد را بوسیدند و خیلی محبت کردند.
بعد از آنکه اتاق خلوت شد و سایر دوستان رفتند، بنده طرح تنظیم شدهی ساختار ارتش را خدمت رهبر انقلاب دادم. شروع به مطالعه کردند و در حین ورق زدن، سؤالاتی از شهید صیاد میپرسیدند و صیاد هم جواب میداد. یادم است دربارهی بخشی از طرح صیاد عصبانی شد. من عصبانیت صیاد را برای اولین بار آنجا دیدم. و آقا هم دربارهی مطلبی عصبانی شدند، ولی خب این عصبانیت از روی عشق و علاقه به همدیگر بود. سؤالات ایشان از شهید صیاد، بیش از نیم ساعت طول کشید. رهبر انقلاب آن مطالب را با خودشان بردند. بعد از اینکه شهید صیاد حالش خوب شد، به فرماندهی کل ارتش منصوب شد.
بنظرتان مهمترین اقدام شهید صیاد شیرازی در دوران جنگ چه بود؟
یکی از زیباترین کارهای شهید صیاد در جنگ، تشکیل جلسهی مشترک با محسن رضایی بود. صیاد معتقد بود که سپاه و ارتش باید با هم عملیات مشترک داشته باشند. صیاد برای شگلگیری وحدت بین ارتش و سپاه، تلاش خیلی فراوانی کرد. خب سپاهیها زیر بار نمیرفتند، و صیاد هم اصرار داشت. واقعاً "گذشت" یکی از اخلاقهای پسندیدهی صیاد بود. بهخدا قسم بیمهریهایی که به صیاد میشد، اگر به هر کسی غیر از ایشان شده بود، مسئولیت را رها میکرد و میرفت. اولین جلسهی مشترک در یکی از قرارگاهها با حضور صیاد و محسن رضایی تشکیل شد که بعدها ادامه پیدا کرد و در تمام عملیاتها ارتش و سپاه، برنامهی مشترک داشتند. یک نمونهی آن عملیات مرصاد بود که فیلمهای آن را دیدهاید.
شما از دوستان صمیمی شهید صیاد بودید. از ویژگیهای برجسته و خاص این شهید عزیز بگویید.
من با شهید صیاد زندگی کردم. واقعاً باهم رفیق شش دانگ بودیم. از ویژگیهای مرحوم شهید صیاد، ایمان راسخ و مخلصانه و صادقانه بهمعنای واقعی کلمه بود. در وجود شهید صیاد ذرهای نفاق و دورویی نبود. نسبت به آن مأموریتی که به عهدهاش بود، مخلصانه عمل میکرد، و مقید بود که کار عقب نباید بیفتد.
ویژگی دوم این بود که صیاد متفکر و مبتکر بود. خیلی فکر میکرد و اندیشههای الهی داشت. همیشه در جلسات طرح و برنامه داشت، یعنی مطالعه میکرد. ویژگی سوم، بسیار صبور بود. خیلی صبور بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خیلی توهین به ایشان کردند. ولی صبور بود، میخندید. و در جواب تعجب ما میگفت حالا نظرش را گفته است و برای رضای خدا حرفی نزنید. این صبر و تحملش خیلی قیمتی بود. دیر عصبانی میشد. گاهی ما در کار خسته میشدیم، ولی شهید صیاد صبر و تحملش بسیار زیاد بود.
ویژگی چهارم، شهید صیاد آدم عالم و متخصصی بود. در رشتهی خودش متخصص بود. دانای به مسائل معرفتی و دینی هم بود و با قرآن انس عمیقی داشت. اهل مناجات، توسل و گریه بود. در خانهاش هر هفته، یک روز جلسهی روضه داشت. رفقایش را جمع میکرد و دعایی میخواندند تا به ائمه توسل پیدا کنند. یعنی انسش با اهل بیت علیهماالسلام ادامه داشت.
ویژگی پنجم، ولایتمداری و دینباوری صیاد بود. ولایتمداری نه بهمعنای لفظ، بلکه به معنای والذین جاهدوا فینا... فدایی امام(ره) و آقا بود. بعضیها امروز تسبیح میاندازند و از فرمایشات ولایت فقیه حرف میزنند اما در پشت پرده ضد آقا و منویات ایشان هستند. ولی صیاد اینچنین نبود. صیاد آنچه که در قلب و اعتقادات و ایمانش بود، انجام میداد. واقعاً فدایی ولایت بود. نه یک قدم جلوتر و نه یک قدم عقبتر!
ویژگی ششم، شهید صیاد منظم بود. شما اگر خواستید به این موضوع برسید، خاطرات هر جلسهی ایشان را مطالعه کنید. ما در هر جلسه که مینشستیم، دفترچهاش را در میآورد. و حرفهایی که خودش میزد، و کسانی که در آن جلسه حضور داشتند و چه نکاتی را میگفتند، یادداشت میکرد و جمعبندی میکرد. یکی از بهترین منابع که اطلاعات آن مستند و دقیق است، یادداشتهای ایشان است.
و ویژگی آخر، حسن خلقی ایشان بود. واقعاً مرحوم شهید صیاد متخلق به اخلاق اسلامی و الهی بود. آدم متکبری نبود. بسیار متواضع بود و حسن خلق داشت. میدانید از علامتهای آدمهای بهشتی حسن خلق است. صیاد مصداق واقعی حسن خلق و تواضع بود، اما در مقابل دشمنان سرسخت، اشدا و علی الکفار. بسیار محکم بود. نترس، و شجاع و قاطع. اگر با بنیصدر درگیر بود قاطعانه درگیر بود، رودربایستی نمیکرد. ولو اینکه همهی زندگیاش را بگیرد، مهم نبود. دست از اعتقادات و اخلاقیاتش برنمیداشت. واقعاً برخوردار از مکارم اخلاق بود. همین اخلاق ایشان، بچهها را دور خودش جمع کرده بود. قدرت جاذبهی اخلاقی او، سرباز و فرماندهانش همه زیر نظرش بودند، و به ایشان احترام میگذاشتند. خب حرف بسیار است اما دیگر همین جا بس است.
به همین مناسبت، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گفتوگو با حجتالاسلام احمد سالک، نماینده مجلس شورای اسلامی، خاطراتی از شهید صیاد شیرازی و ویژگیهای شخصیتی آن شهید عزیز را منتشر میکند.
خاطرهای از چگونگی آشناییتان با شهید صیاد شیرازی بفرمایید.
اولین ملاقات من با شهید صیاد شیرازی به دعوت مرحوم آیتاللّه سیدعبدالحسین روضاتی بود. یک روز مرحوم روضاتی به من گفتند با شما کاری دارم، ساعت چهار بعدازظهر به منزل من بیایید. من سر ساعت چهار بعدازظهر به منزل این بزرگوار رفتم. در آن اتاقی که نشسته بودم فقط یک لباس ارتشی بود، و صاحب لباس نبود. بعد جوانی وارد اتاق شد، که مشخص بود برای گرفتن وضو رفته بود و من این جوان را که دیدم یک حالت عجیبی پیدا کردم و یک نوری در دل من ایجاد شد. همدیگر را در آغوش گرفتیم و مرحوم آقای روضاتی هم در حال تماشای معانقهی ما بود. گویی که ما بیست سال است با هم رفیق هستیم. افق فکری، نوع مسأله، تشخیص آقای روضاتی و پیوند روحانی با یک ارتشی، یک صحنهی بسیار زیبایی را شکل داد. بعد از روبوسی و حال و احوال کردن، آقای روضاتی به من گفتند که علاقهمندم که با این جوان که در ارتش شاهنشاهی اصفهان است رفیق بشوید و با هم، کار کنید.
بعد از رفتن مرحوم روضاتی قرار شد به پیشنهاد ایشان در مورد کارها با هم گفتوگو و هماهنگیهای لازم را انجام بدهیم. من ابتدا خودم را معرفی کردم و در حال انجام چه کاری هستم. صیاد هم خودش را معرفی کرد و گفت من در ارتش با تعدادی از دوستان جلسات پنهانی داریم و دور از چشم رکن دوی ارتش و ساواک مشغول فعالیت در راستای مطالب حضرت امام خمینی(ره) هستیم.
یادم هست اولین مطلبی که به ایشان عرض کردم این بود که باید جلسات مخفی با هم داشته باشیم. و در آن جلسات موضوعات را تعیین کنیم. اولین موضوعی که بین ما مطرح شد، ارتباط ارتش با حوزهی علمیه و تبادل اطلاعات بود. اینکه ما بدانیم داخل ارتش چه میگذرد و چه کسانی و در چه زمینههایی فعالیت میکنند. عناصر فاسد و انقلابی ارتش را شناسایی کنیم، و اطلاعات آنها را داشته باشیم. در جلسهی دوم نیز ایشان برای من یک لیست از عناصر فاسد سران ارتش اصفهان آورد که این برای ما خیلی مهم بود. بنابراین ما توانستیم یک پیوندی بین ارتش، شهربانی، ژاندارمری و نیروهای انقلابی ایجاد کنیم. منتها بعد از چند جلسه که با ایشان برگزار کردم، بهدلیل روحیهی مبارزاتی مرحوم شهید صیاد شیرازی و کارهایی که در ارتش کرده بود، رکن دوی ارتش به ایشان مشکوک و حساس شد و بالاخره از ایشان اطلاعیههای امام و... پیدا کرد و دستگیر و در ارتش زندانی شد.
مواردی از اقدامات برجستهی شهید صیاد شیرازی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی را بازگو کنید.
با تشکیل سپاه پاسداران فرصت بسیار خوبی فراهم شد تا ما نیروهای انقلابی ارتش، شهربانی، هوانیروز و ژاندارمری را جمع کنیم و با سپاه گره بزنیم و کار را پیش ببریم. شرایط داخل استان، شرایط سیاسی داخل کشور، شرایط کردستان، شرایط جنگل و شرایط اشرار سیستان و بلوچستان ما را مکلف میکرد که برای مقابله با آنها باید یک سد پولادینی ایجاد کنیم. این کار امکانپذیر نبود مگر اینکه ما پیوندی بین نیروهای انقلابی ارتش و سپاه ایجاد میکردیم. اولین طراحیای که صورت گرفت طراحی مرحوم شهید صیاد شیرازی و حبیب خلیفه سلطانی و دوستان عملیاتی ما آقارحیم، به نام بسیج بود. ما از طریق تلویزیون برای ثبت نام دورههای آموزشی یک فراخوان دادیم که به مسجد سید اصفهان مراجعه کنند. مردم برای نام نویسی به مسجد سید آمدند، و استقبال بسیار فوقالعادهای شد. این پیوند سپاه و ارتش در سطح کشور برای اولین بار در اصفهان بنیانگذاری شد، و از اینجا شکل گرفت.
ما مدعی هستیم اولین سپاه پاسداران خواهران هم در اصفهان شکل گرفت. خوابگاه، غذا و سایر امکانات نیروها در پادگان به عهدهی ارتش بود و نیروها در پادگان آموزشهای رزمی، جسمی، اسلحه و آموزشهای عقیدتی میدیدند. با آمادگی این نیروها ما توانستیم در صحنههای کردستان، جنگل و سیستان و بلوچستان حضور پیدا کنیم.
از دیگر اقدامات شهید صیاد در زمانی که در اصفهان بود، اختصاص پادگان ۱۵ خرداد به سپاه بود. ایشان احساس کرد که باید به سپاه پادگانهایی اختصاص داده بشود. لذا پادگان ۱۵ خرداد که دست کماندوهای شاه بود و آنجا آموزش میدیدند، صیاد شیرازی، مقدمات انتقال ملکی پادگان ۱۵ خرداد را برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فراهم کرد. این بسیار خدمت بزرگی بود. اقدام بعدی آن شهید در اختیار گذاشتن پادگان غدیر به ما بود و ما آن را گرفتیم که تقریباً پادگان مرکز تمام تانکهای ارتش بود.
شما در جریان اختلافات شهید صیاد و بنیصدر بودید. ریشه عداوت بنیصدر با شهید صیاد در چه بود؟
بهدلیل واگذاری پادگان غدیر و پادگان ۱۵ خرداد به سپاه بود. در آن زمان فرماندهی پادگان سرهنگ شیرانی بود. ما شب قبل از رفتن به تهران جلسهای با فرماندهی پادگان و شهید صیاد برای این موضوع تشکیل دادیم. در آن جلسه قرار شد وقتی به تهران میرویم به بنیصدر بگوییم که مدرک ما برای این اقدام، نامهی نخستوزیر آقای رجایی است، و رئیسجمهور کارهای نیست. وقتی به تهران و به دفتر آقای بنیصدر رفتیم، بین شهید صیاد شیرازی و بنیصدر درگیری لفظی بوجود اومد و استدلال شهید صیاد این بود که این اقدام خلاف قانون و خلاف نظر فرماندهی کل ارتش نبوده است. و شما فرمانده کل قوا نیستید و امام هستند. و ما نمیبایست برای این کار از شما اجازه بگیریم. یک درگیری لفظی شدید بوجود آمد و اگر اشتباه نکنم در این جلسه بود که بنیصدر درجهی صیاد را گرفت. صیاد آن روز سرش را پایین انداخت و گفت من سرباز ولایت هستم و کاری به بنی صدر ندارم. من حرفهایم را به امام میزنم و فرماندهی من امام است. این خیلی برای ما قشنگ بود.
بعد از پادگان ۱۵ خرداد و غدیر و درگیریها و مسائلی که گذشت، در آن ایام و با توجه به اوضاع کردستان ما ستاد غرب را در مقابل ستاد غرب بنیصدر که به ریاست سرهنگ عطاری بود، تشکیل دادیم. مرحوم صیاد، سرهنگ ریاحی، امیر هاشمی فرماندهی حفاظت از طرف آقا در ستاد کل، آقارحیم صفوی و من ستاد غرب را از بین نیروهای ارتش و سپاه در اصفهان تشکیل دادیم. بنده را هم بهعنوان فرماندهی خودشان انتخاب کردند. در ستاد غرب در اصفهان راجع به کردستان قبل از جنگ تصمیماتی گرفتیم. برای مقابله و نابودی کومله در کردستان تصمیم گرفته شد که به آنجا برویم. امیر هاشمی، صیاد شیرازی، آقارحیم، بنده و سایر نیروها به آنجا رفتیم. سنندج تحت کنترل کوملهها بود و اوضاع خیلی وخیم بود. درگیری شدیدی بین ما و کوملهها بوجود آمد ولی ما باید کردستان را نجات میدادیم. صیاد شیرازی هم در یکی از این عملیاتها، مجروح شد. میدانید که صیاد در کردستان دو بار مجروح شد. صیاد را به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل و بستری کردند.
چه شد که شهید صیاد شیرازی بهعنوان فرماندهی کل ارتش انتخاب شدند؟
من آن زمان فرمانده بسیج کل کشور بودم. همان ایام ما ستاد غرب اصفهان را با یک شکل جدیدی در تهران ساماندهی کردیم. ما بعدازظهرها در فرماندهی بسیج راجع به چند موضوع مرتب جلسه میگذاشتیم. یکی از موضوعات مهم ما تشکیل ساختار ارتش بود. به پیشنهاد دوستان قرار شد که یک ملاقاتی با حضرت آقای خامنهای داشته باشیم، اما بهدلیل اینکه پا و دست صیادشیرازی در اثر مجروح شدن در کردستان در گچ بود و در بیمارستان تهران بستری شده بود، بنده به منزل آیتالله خامنهای در خیابان ایران رفتم و به ایشان گفتم آقای صیاد در بیمارستان بستری است و علاقه دارند که شما به ملاقات او بروید. ایشان هم استقبال کردند. وقتی وارد بیمارستان و اتاق صیاد شد، از شهید احوالپرسی کردند و صورت صیاد را بوسیدند و خیلی محبت کردند.
بعد از آنکه اتاق خلوت شد و سایر دوستان رفتند، بنده طرح تنظیم شدهی ساختار ارتش را خدمت رهبر انقلاب دادم. شروع به مطالعه کردند و در حین ورق زدن، سؤالاتی از شهید صیاد میپرسیدند و صیاد هم جواب میداد. یادم است دربارهی بخشی از طرح صیاد عصبانی شد. من عصبانیت صیاد را برای اولین بار آنجا دیدم. و آقا هم دربارهی مطلبی عصبانی شدند، ولی خب این عصبانیت از روی عشق و علاقه به همدیگر بود. سؤالات ایشان از شهید صیاد، بیش از نیم ساعت طول کشید. رهبر انقلاب آن مطالب را با خودشان بردند. بعد از اینکه شهید صیاد حالش خوب شد، به فرماندهی کل ارتش منصوب شد.
بنظرتان مهمترین اقدام شهید صیاد شیرازی در دوران جنگ چه بود؟
یکی از زیباترین کارهای شهید صیاد در جنگ، تشکیل جلسهی مشترک با محسن رضایی بود. صیاد معتقد بود که سپاه و ارتش باید با هم عملیات مشترک داشته باشند. صیاد برای شگلگیری وحدت بین ارتش و سپاه، تلاش خیلی فراوانی کرد. خب سپاهیها زیر بار نمیرفتند، و صیاد هم اصرار داشت. واقعاً "گذشت" یکی از اخلاقهای پسندیدهی صیاد بود. بهخدا قسم بیمهریهایی که به صیاد میشد، اگر به هر کسی غیر از ایشان شده بود، مسئولیت را رها میکرد و میرفت. اولین جلسهی مشترک در یکی از قرارگاهها با حضور صیاد و محسن رضایی تشکیل شد که بعدها ادامه پیدا کرد و در تمام عملیاتها ارتش و سپاه، برنامهی مشترک داشتند. یک نمونهی آن عملیات مرصاد بود که فیلمهای آن را دیدهاید.
شما از دوستان صمیمی شهید صیاد بودید. از ویژگیهای برجسته و خاص این شهید عزیز بگویید.
من با شهید صیاد زندگی کردم. واقعاً باهم رفیق شش دانگ بودیم. از ویژگیهای مرحوم شهید صیاد، ایمان راسخ و مخلصانه و صادقانه بهمعنای واقعی کلمه بود. در وجود شهید صیاد ذرهای نفاق و دورویی نبود. نسبت به آن مأموریتی که به عهدهاش بود، مخلصانه عمل میکرد، و مقید بود که کار عقب نباید بیفتد.
ویژگی دوم این بود که صیاد متفکر و مبتکر بود. خیلی فکر میکرد و اندیشههای الهی داشت. همیشه در جلسات طرح و برنامه داشت، یعنی مطالعه میکرد. ویژگی سوم، بسیار صبور بود. خیلی صبور بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خیلی توهین به ایشان کردند. ولی صبور بود، میخندید. و در جواب تعجب ما میگفت حالا نظرش را گفته است و برای رضای خدا حرفی نزنید. این صبر و تحملش خیلی قیمتی بود. دیر عصبانی میشد. گاهی ما در کار خسته میشدیم، ولی شهید صیاد صبر و تحملش بسیار زیاد بود.
ویژگی چهارم، شهید صیاد آدم عالم و متخصصی بود. در رشتهی خودش متخصص بود. دانای به مسائل معرفتی و دینی هم بود و با قرآن انس عمیقی داشت. اهل مناجات، توسل و گریه بود. در خانهاش هر هفته، یک روز جلسهی روضه داشت. رفقایش را جمع میکرد و دعایی میخواندند تا به ائمه توسل پیدا کنند. یعنی انسش با اهل بیت علیهماالسلام ادامه داشت.
ویژگی پنجم، ولایتمداری و دینباوری صیاد بود. ولایتمداری نه بهمعنای لفظ، بلکه به معنای والذین جاهدوا فینا... فدایی امام(ره) و آقا بود. بعضیها امروز تسبیح میاندازند و از فرمایشات ولایت فقیه حرف میزنند اما در پشت پرده ضد آقا و منویات ایشان هستند. ولی صیاد اینچنین نبود. صیاد آنچه که در قلب و اعتقادات و ایمانش بود، انجام میداد. واقعاً فدایی ولایت بود. نه یک قدم جلوتر و نه یک قدم عقبتر!
ویژگی ششم، شهید صیاد منظم بود. شما اگر خواستید به این موضوع برسید، خاطرات هر جلسهی ایشان را مطالعه کنید. ما در هر جلسه که مینشستیم، دفترچهاش را در میآورد. و حرفهایی که خودش میزد، و کسانی که در آن جلسه حضور داشتند و چه نکاتی را میگفتند، یادداشت میکرد و جمعبندی میکرد. یکی از بهترین منابع که اطلاعات آن مستند و دقیق است، یادداشتهای ایشان است.
و ویژگی آخر، حسن خلقی ایشان بود. واقعاً مرحوم شهید صیاد متخلق به اخلاق اسلامی و الهی بود. آدم متکبری نبود. بسیار متواضع بود و حسن خلق داشت. میدانید از علامتهای آدمهای بهشتی حسن خلق است. صیاد مصداق واقعی حسن خلق و تواضع بود، اما در مقابل دشمنان سرسخت، اشدا و علی الکفار. بسیار محکم بود. نترس، و شجاع و قاطع. اگر با بنیصدر درگیر بود قاطعانه درگیر بود، رودربایستی نمیکرد. ولو اینکه همهی زندگیاش را بگیرد، مهم نبود. دست از اعتقادات و اخلاقیاتش برنمیداشت. واقعاً برخوردار از مکارم اخلاق بود. همین اخلاق ایشان، بچهها را دور خودش جمع کرده بود. قدرت جاذبهی اخلاقی او، سرباز و فرماندهانش همه زیر نظرش بودند، و به ایشان احترام میگذاشتند. خب حرف بسیار است اما دیگر همین جا بس است.