• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1397/11/11
| چهلمین روز رحلت آیت‌الله هاشمی شاهرودی |

آیینه شهید صدر

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif مرحوم آیت‌الله هاشمی شاهرودی از شخصیتهای برجسته و فقیهی بود که در حوزه علمیه نجف جزو شاگردان خاص شهید سیدمحمدباقر صدر و امام خمینی محسوب میشد. آن مرحوم پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران می‌آید و در شهر قم کلاس درس خارج فقه برای طلاب برگزار میکند. در آستانه چهلمین روز درگذشت این فقیه عالی‌قدر، پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدمحمدعلی حسینی که یکی از شاگردان نزدیک آیت الله شاهرودی بوده است، گوشه‌هایی از تراز علمی و ویژگی‌های جلسات درسی این استاد بزرگ حوزه علمیه را بررسی کرده است.

* در آستانه چهلمین روز درگذشت مرحوم آیت‌الله هاشمی شاهرودی هستیم. به عنوان اولین سؤال از پیام رهبر انقلاب اسلامی در پی رحلت ایشان شروع می‌کنیم. در بخشی از پیام حضرت آیت‌الله خامنه‌ای آمده است: «ایشان استادی بزرگ در حوزه علمیه قم بودند.». لطفاً تاریخچه‌ای از تدریس ایشان بفرمایید.
ایشان در حوزه‌ی نجف مشغول به تدریس سطح بودند و برخی از معاریف حوزه نظیر آیت‌الله شیخ محسن اراکی در نجف شاگرد ایشان بوده‌اند. از اوائل انقلاب که ایشان به ایران برگشتند، گویا مرحوم امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه به ایشان تأکید فرمودند که تدریس و فعالیت‌های علمی را با جدیت ادامه دهند و بر فعالیت‌های سیاسی مقدم بدارند. ایشان درس خارج را از حدود سال ۵۹ در حوزه‌ی علمیه‌ی قم شروع کردند. درس ایشان تا قبل از پذیرش ریاست قوه‌ی قضائیه به زبان عربی برگزار می‌شده است. در دوران ریاست قوه‌ی قضائیه، یعنی حدود ۱۰ سال، در تهران درس داشتند که البته با توجه به اشتغالات قوه‌ی قضائیه یک مقدار کمرنگ‌تر بوده است. از سال ۸۸ که با پایان مسئولیت قوه به قم بازگشتند، یکی از پرجمعیت‌ترین و البته قوی‌ترین و غنی‌ترین درسهای قم را آغاز نمودند که تا سال گذشته و شدت کسالت ایشان ادامه داشت. در مجموع شاید بیش از دو یا سه هزار نفر شاگردی ایشان را کرده‌اند و در لیستی که سابقاً از سوی دفتر ایشان منتشر شده بود نام بیش از صد نفر از چهره‌های شاخص ذکر شده است؛ از جمله آقای سید حسن نصرالله. البته بعضی از آقایان که در حوزه خیلی مبرز هم هستند شاید در درس رسمی و عمومی نبوده‌اند اما از درسهای خصوصی و گعده‌های ایشان خیلی استفاده برده‌اند.
غیر از همکاریهای علمی مهم با مجموعه‌های نظام مثل شورای نگهبان که نقش برجسته‌ای برای ایشان در وضع و اصلاح قوانین رقم زده و مباحثات ارزشمند فقهی با حضور آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، مجله‌ی «فقه اهل‌بیت علیهم‌السلام» را راه‌اندازی کردند

* جلسه درس ایشان چه ویژگیهایی داشت؟
خب همه می‌گویند که ایشان از جهت علمی واقعاً طراز اول بودند. اما چند نکته در این خصوص گفتنی است.  
نکته اول اینکه ایشان به لحاظ قوت ذهن و هوش واقعاً خاص بودند. گویا مرحوم شهید صدر رضوان‌الله‌علیه که به نبوغ و خارق‌العادگی هوش و ذکاوت شهره بوده‌اند در مورد ایشان بر وزان «فلسفتنا» و «اقتصادنا»، «نابغتنا» فرموده بودند و تنها کسی که از شهید صدر اجازه‌ی کتبی اجتهاد داشت، ایشان بود. جناب حجت‌الاسلام خطیب که ارتباط خیلی نزدیکی با شهید بزرگوار داشته‌اند نقل میکردند که در مورد آیت‌الله شاهرودی می‌فرمودند: «السَّیّد مَحمود عُنوانُ وُجودی!» یا «عنده ما عندی!» یا «ما صَدَر عنه صدر عَنّی!» این خیلی عجیب است که مرجعی مثل شهید صدر با آن وزن علمی در مورد جوانی که کمتر از سی سال سن داشته است بفرمایند «او آیینه‌ی وجود من است» و «هر چه پیش من هست، او هم دارد» یا «هر چه او بگوید حرف من است!»
 نکته دوم اینکه این نبوغ با یک تلاش و پرکاری عجیب همراه شده بود؛ چه در زمان تحصیل و چه تدریس و مرجعیت.
یکی از نکات درس‌آموز برای طلاب جوان این بود که ایشان از شرایطی که خداوند در اختیارشان قرار داده بود حقیقتاً بهره‌برداری کردند. من خودم را مقایسه میکنم با ایشان. خب کل مدت ارتباط ایشان با شهید صدر خیلی بیش از همین ۸ یا ۹ سال ارتباط ما با ایشان نبوده؛ شاید حدود ۱۰ یا ۱۱ سال. اما در زمان تحصیل‌شان واقعاً ممحّض و ملازم استاد بوده‌اند و این همه بهره‌مند شدند و یکی از برکات آن ارتباط، مجموعه «بحوث فی علم الاصول» شد. اما من واقعاً قدرشناسی نکردم. گویی خیال میکردم این نعمت، همیشه هست! و چه زود رفت! و پاسخگویی در پیشگاه خدا نسبت به این نعمت‌ها سخت است.
این پرکاری ایشان در درسشان هم مشهود بود و واقعاً برای درسشان زحمت می‌کشیدند. به ذهنم هست که فرزند ایشان می‌گفتند شبها استراحت ندارند و تا سحر مشغول مطالعه هستند. البته ظاهراً مربوط به نیمه اول سال و فصل کوتاهی شبها بود. این در حالی بود که تندخوان بودند و خداوند به وقتشان برکتی داده بود که مثلاً صدها و بعضاً چند هزار صفحه را خیلی زود و با دقت ملاحظه و اصلاح می‌فرمودند، کاری که واقعاً محیر العقول بود. ما که جوانیم و خیلی مورد مراجعه هم نیستیم گاهی یک رفیق و هم بحث، نوشته‌ای را میدهد و چه بسا ماهها میگذرد و توفیق نمی‌شود بخوانیم. اما ایشان با آن همه اشتغالات مربوط به مسئولیتهای نظام و دو درس چند صد نفره و پرمحتوا آن هم در سن حدود هفتاد سالگی، کافی بود طلبه‌ای نوشته‌ای مثلاً تقریراتش را به ایشان بدهد، خیلی زود مطالعه و تقریباً ویرایش هم میفرمودند!
به هر حال درسشان به لحاظ محتوا و نقل آراء بزرگان بسیار خوب و جامع بود؛ آن هم جامعیتی معتدل. ایشان از جهت دقت، جامعیت، نوآوری، نظم منطقی مطالب و جمع‌بندی مطلوب، شاید بالاترین معدل را داشت. بحمدالله دروس فقه را با قلم خودشان می‌نوشتند و به موقع هم چاپ می‌شد و این ادعای حقیر، به راحتی قابل ارزیابی است.
نکته سوم که ایشان را تا حد زیادی در میان مراجع و بزرگان حوزه ممتاز می‌کرد این بود که سن پایین‌تری داشتند و نسبتاً جوان و سرحال بودند. این قوت و نشاط جوانی و حدّت ذهن و بیان سریع، خیلی ایشان را قابل استفاده‌تر می‌کرد. به همین جهت شاید مهم‌تر از کلاس درس ایشان، گعده‌های علمی‌شان بود. گعده‌هایی که با توجه به سرعت انتقال ذهن و سرعت تکلم و حضور ذهن ایشان، خیلی خاص و پربار بوده است.
 
* از نحوه ارتباط ایشان با شاگردانشان برای ما بگویید.
روحیه‌ی شاگردپروری و عطوفت و مهربانی در اساتیدی که فقط در حوزه هستند و محدودیتهای حفاظت و جایگاه خاص ریاست و شئون مرجعیت را ندارند، گرچه فضیلت مهمی است ولی نادر و غریب نیست. اما این روحیات در مورد ایشان با توجه به شرایط خاصشان مهم بود. کسی که هم‌نشین و هم‌بحث رهبر انقلاب اسلامی بود و در جلساتی بر رؤسای سه قوه ریاست داشت، اما کاملاً محسوس بود که نشستن با طلاب که بعضاً زیر ۲۵ سال سن داشتند و بحث علمی با آنها برای‌شان تنفسی بود که روحشان را تازه می‌کرد! این تواضعشان ستودنی بود.
بین دو درس برای پاسخگویی به سؤالات و اشکالات با اینکه طبعاً راحت‌تر بودند همچنان روی منبر بنشینند اما در این صورت طلاب باید می‌ایستادند و با ایشان صحبت کنند. به خاطر دارم در روایات هم از نشسته سخن گفتن با شخص ایستاده، نهی شده است. زمانی که جمعیت درس ایشان کمتر بوده، حتی برای تدریس هم روی زمین می‌نشستند که دوستان می‌گفتند چه بسا اگر کسی نمیشناخت، استاد را تشخیص نمیداد.
به هر صورت ایشان برای پاسخگویی از منبر پایین می‌آمدند و خیلی صمیمی روی زمین کنار طلبه‌ها می‌نشستند با همان لبخند دلنشین با یک صمیمیتی برخورد میکردند و طلبه‌ها گرد وجود ایشان حلقه میزدند.
دو ساعت درس سنگین گفتن پشت سر هم در سن حدود ۷۰ سالگی خب انرژی می‌برد و طبیعی بود که بین دو درس چیزی میل کنند، نفر همراه فقط یک لیوان آب می‌آورد که گلویشان خشک نشود. بعضی از طلاب گفتند لااقل یک چای بیاورید، حاج‌آقا فرمودند «خیر، چون اینجا امکان چای دادن به همه فراهم نیست!»
به هرحال با همان لبخند و با مزاح و با یک صفا و صمیمت خاصی و البته با دقت فراوان به سؤالات مختلفی که میشد جواب میدادند، این گفت‌وگوهای صمیمانه خیلی خاطره‌انگیز و دلنشین بود.
وقتی احساس می‌کردند طلبه‌ای مستعد و زحمتکش است و درس را خوب میفهمد و سؤالات جدی‌تری دارد خیلی اظهار لطف و محبت می‌فرمودند و پدرانه و دلسوزانه پیگیر رشد او بودند و رصد می‌کردند. یک بار به بعضی شاگردانشان که نسبت به اخذ مدرک تحصیلی پیگیر نبودند، اعتراض کردند و فرمودند که چه بسا افرادی که به لحاظ علمی پایین‌تر هستند، جایگاه‌های مهم را اشغال می‌کنند و شما توفیق خدمت را از دست می‌هید. به هر صورت در این روحیه هم وارث استاد شهیدشان بودند. شهید صدر هم مثل پدر و بلکه مهربان‌تر از پدر با شاگردانشان برخورد می‌کردند.
به مسئله معیشت و مشکلات مالی طلاب هم توجه داشتند و با مراجعه‌کنندگان که گاهی درخواستهای غیر منطقی هم داشتند خیلی بزرگوارانه و کریمانه رفتار میکردند.
البته در مقام گفت و شنود و بحث با شاگردان شاید یک ایراد به ایشان وارد بود و آن اینکه به جهت حدّت ذهنشان و زحمتی که قبلاً روی مباحث کشیده بودند وقتی نظری را انتخاب میکردند خیلی تصلّب بر آن داشتند، یعنی نمیشد رأی‌شان را عوض کرد.

* کلاس فقه ایشان در قم یکی از خاطره‌انگیزترین کلاسها بوده است، چه نکات اخلاقی برجسته‌ای از این درسها میتوانید بیان کنید؟
ایشان خیلی اهل نصیحت کردن نبودند که بخواهند موعظه بکنند و درس اخلاق بگویند، ولی خود عملشان برای کسی که دقت میکرد درس اخلاق بود.
اولاً همین خوشرویی و لبخند دائمی ایشان خیلی مهم بود. یک بار در تعطیلات نوروز به دیدنشان رفتیم و اخوی کوچکترمان‌ که شاید آن وقت حدود ۱۰ سال سن داشت همراهمان بود. بعد از فوت ایشان گفت من آن وقت چیزی از جایگاه علمی ایشان نمی‌دانستم اما در همان ملاقات به جهت اخلاق و خوشرویی ایشان شیفته و علاقه‌مندشان شدم. به هر صورت این خصلت نبوی خیلی برای یک روحانی مهم است.
نکته دوم تواضع و ادب فوق العاده ایشان بود که نمودهایی از آن را عرض کردم. یکی از دوستان می‌گفت در جلسه‌ای که بنا بود جمعی از طلاب خدمت رهبر انقلاب معمم شوند، رهبری برای گذاشتن عمامه‌ها ایستادند، طبعاً بقیه نشستند، اما مرحوم استاد با وجود اصرار رهبری، حاضر نشدند بنشینند! چون ایشان ایستاده بودند.
نکته سوم تقید و اهتمام ایشان به امر توسل و تضرع بود. در این ۸-۹ سال، درس هر روز با یک توسل کوتاه به حضرت ولی‌عصر(ارواحنا فداه) شروع میشد، ایشان با یک حالِ خوشی روی زمین می‌نشستند و دعا را زیر لب زمزمه میکردند و به این فراز «بیعة فی رقبتی» که میرسیدند طبق دستور روایت، دستانشان را به نشانه تجدید بیعت با حضرت به هم میزدند. هر دفعه بعد از دعا که بلند میشدند، با یک محبت خاصی از خواننده دعا تشکر میکردند و مشخص بود که در همان چند دقیقه‌ای که نام شریف حضرت برده میشد، ارتباط خوبی برقرار می‌کردند و این توسل اول درس، برای طلاب هم مغتنم بود و شایسته است که فراگیر شود.  بعد از درس به زیارت حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) مشرف می‌شدند. علی‌رغم همه اشتغالاتی که داشتند، مثل طلبه‌ای که تازه پا به حوزه گذاشته و هیچ دغدغه‌ای جز درس و عبادت و توسل ندارد، با یک خشوع و حال خوشی به عبادت و زیارت و نماز و دعا می‌پرداختند و از هر چه که غیر این مسائل بود منقطع میشدند. طبق نقل یکی از دوستانشان به نوافل یومیه حتی نوافل ظهر و عصر که برای شخصی با این سن و این همه اشتغالات، سنگین و وقت‌گیر به نظر می‌رسد مقید بودند و البته همین چیزهاست که به وقت انسان برکت می‌دهد.
سال اول درس بعد از ریاست قوه، درس فقه را صبح و اصول را بعد از ظهر می‌گفتند. دوبار رفتن برای ما وقت‌گیر بود و زحمت داشت. با جمعی از شاگردان رفتیم خدمتشان تا متقاعدشان کنیم که هر دو درس را پشت سر هم صبح بفرمایند. ایشان اول مقاومت کردند و دلیل مهمشان این بود که این‌طور روزی دو بار موفق به تشرف به حرم بی‌بی فاطمه معصومه(سلام‌الله‌علیها) میشویم! بنده گفتم شما قبول کنید، این جمع إن‌شاء‌الله هر روز یک سلام هم به نیابت از شما میدهند، بالاخره پذیرفتند. خدا من را ببخشد معمولاً فراموش می‌کردم!
شب‌های جمعه، یک روضه‌ی مختصر در دفتر برگزار می‌شد. روضه‌های محرم و صفر ایشان هم که معروف بود و خود ایشان خیلی به این مجالس تعلق خاطر داشتند و به خصوص روضه‌ی مشهد را مورد عنایت خاص و موجب جلب لطف حضرات معصومین (علیهم‌السلام) به خودشان می‌دانستند. موقع ذکر مصائب اهل‌بیت (سلام‌الله‌علیهم) با تمام وجود می‌سوختند و گریه‌های ایشان خاطره‌انگیز بود. حتی همین دو ماه قبل، علی‌رغم کسالت بسیار شدید، اصرار داشتند خودشان را به روضه‌ی مشهد برسانند که البته اطباء موافقت نکردند.
به هر حال ایشان در نوجوانی یتیم شدند و بر خلاف نظر عموهایشان وارد عالم طلبگی و پس از آن تقریباً غریب شدند و تا آخر عمر سر آن عهد سربازی و نوکری برای امام عصر (عجل‌الله‌فرجه) ماندند و همین توسّلات و تضرّعات و گدایی در خانه اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بود که ایشان را به اینجا رساند.
به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند
وقتی احساس می‌کردند طلبه‌ای مستعد و زحمتکش است و درس را خوب میفهمد و سؤالات جدی‌تری دارد خیلی اظهار لطف و محبت می‌فرمودند و پدرانه و دلسوزانه پیگیر رشد او بودند و رصد می‌کردند. یک بار به بعضی شاگردانشان که نسبت به اخذ مدرک تحصیلی پیگیر نبودند، اعتراض کردند و فرمودند که چه بسا افرادی که به لحاظ علمی پایین‌تر هستند، جایگاه‌های مهم را اشغال می‌کنند و شما توفیق خدمت را از دست می‌هید.

* یکی از نکاتی که درباره‌ی جلسات و مباحث درس خارج فقه ایشان مطرح می‌شد، موضوعات این دروس بود.  از موضوعات جدید و مسائل کلان مربوط به نظام و حکومت گرفته تا مسائلی چون اجاره و خمس و زکات و نماز. به عنوان یکی از شاگردان این فقیه عالی‌قدر، قدری درباره‌ی موضوع و مضمون دروس مرحوم آیت‌الله شاهرودی برای مخاطبان شرح دهید.
ایشان به نیازهای فقهی روز اهتمام داشتند اما حقیقت این است که آنچه در درس خارج، بیش از هر چیز اصالت دارد آموزش است نه تحقیق و پژوهش. درس خارج تدریس و تمرین فن اجتهاد است و برای تحقق این هدف، مباحثی مناسب است که پیش‌تر، علما به آنها پرداخته‌اند و متن و محتوای مناسبی برای مطالعه و کار عموم طلاب درس خارج، مهیا باشد. موضوعات مستحدث و مسائل جدید، برای این هدف مناسب نیستند. با این وجود ایشان پیش از ریاست قوه با توجه به علاقه و آشنایی‌شان به مباحث اقتصادی، مدتی بحث‌های جدیدی را که در ترسیم یک نظام اقتصادی اسلامی قابل استفاده بودند شروع کردند. گویا در آن درسها فقط دو نفر که البته امروز از اساتید مبرز حوزه هستند شرکت می‌کردند. اما شاید به همان دلیلی که عرض شد، تجربه خیلی موفقی از آن بیرون نیامد و ادامه پیدا نکرد.
به هر صورت به نظر میرسد موضوعات جدید باید ابتدا در قالب مقالات و گعده‌های فقهی، بررسی شوند و تدریجاً وقتی محتوای قابل قبول و گسترده‌ای برای بحث مهیا شد می‌توان در دروس خارج به آنها پرداخت. حضرت استاد هم در این مسیر گامهای خوبی برداشتند. غیر از همکاریهای علمی مهم با مجموعه‌های نظام مثل شورای نگهبان که نقش برجسته‌ای برای ایشان در وضع و اصلاح قوانین رقم زده و مباحثات ارزشمند فقهی با حضور آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، مجله‌ی «فقه اهل‌بیت علیهم‌السلام» را راه‌اندازی کردند که واقعاً وزین است و تاکنون صدها اثر از فضلا و بعضاً مراجع تقلید و علمای بزرگ حوزه و حتی رهبر معظم در مورد موضوعات روز منتشر شده است. آثار شخص استاد در این مجله هم حقیقتاً مایه مباهات حوزه است و مجموعه‌ای از آنها در کتاب «قراءات فقهیة معاصرة» به چاپ رسیده است.
علاوه بر این، مرحوم استاد پروژه عظیم «دائرة المعارف فقه» را که یک کار بسیار بزرگ و فوق العاده ارزشمند است کلید زدند و تاکنون حدود ۳۰ جلد اثر فاخر نگاشته شده و احتمالاً مجموعه آن به ۸۰ یا ۹۰ جلد برسد. این کار را در صورت نهایی شدن میتوان یک انقلاب در امر توسعه و تسهیل پژوهش‌های فقهی قلمداد کرد.  

* آیا ایشان هم مانند شهید صدر در راه اصلاح متون آموزشی حوزه اقداماتی انجام دادند؟
حقیقت این است که بعد از اینکه کوشش ارزشمند و تقریباً شاهکار شهید صدر در تألیف «حلقات» با بی‌مهری تصمیم‌گیران مواجه شد، ایشان با تحلیلی نسبت به این قضیه و عوامل عدم استقبال حوزه چند گام برداشتند.
یکی در راستای تکمیل کار شهید صدر در «حلقات» بود. از مهم‌ترین ایرادات تصمیم‌گیران حوزه نسبت به «حلقات» این بود که دروس خارج اصول مبتنی بر نظم «کفایه» است و نظم متفاوت «حلقات» یک مشکل است. ایشان برای برطرف کردن این مشکل، «حلقات» را با تبویب متعارف در حوزه تنظیم فرمودند و البته توضیحات و مطالب تکمیلی خوبی هم به آن اضافه کردند و چاپ شد. البته شاید خودشان هم قبول داشتند که ترتیب انتخابی شهید صدر یک مزیت بود.
اقدام دوم را می‌توان به عنوان تنظیم یک متن مبنا برای مطالعه درس خارج فقه ارزیابی کرد که عبارت است از «جواهر الکلام فی ثوبه الجدید» که با روشی ابتکاری به ساده‌سازی عبارات «جواهر» برای مطالعه طلاب پرداخته است.
کار سوم که از دل اقدام دوم بیرون آمد و البته هنوز تمام نشده، تدوین متنی به عنوان جایگزین لمعه با همکاری گروهی در مشهد است که با نام «فقه الجواهر» در ۶ جلد چاپ شده است. ایشان به این کار خیلی امیدوار بودند و می‌فرمودند چون مطالب آن از خود «جواهر» به عنوان یک اثر فاخر و مورد اتفاق همه فقها گزینش و بازنویسی می‌شود به زودی جای خود را بازخواهد کرد. امیدواریم که آن کار هم زودتر به نتیجه نهایی برسد.

* تأثیرگذارترین فعالیت ایشان در این زمینه مباحث فقه و اصول چه بوده است؟
شاید اثرگذارترین کار ایشان، همین تقریرات درس اصول شهید صدر یعنی «بحوث فی علم الاصول» است. کتاب خیلی نوشته میشود اما «بحوث» جایگاه فوق العاده و خاصی پیدا کرده است.  
بالاخره علم اصول، مهم‌ترین دانش در مسیر اجتهاد است، یعنی برای تحقق اجتهاد مهمترین دانشی که باید آموخته شود، دانش اصول است. درس خارج شهید صدر از جهت جامعیت همراه با اعتدال، نوآوری‌های خود ایشان و انسجام و بیان متقن و دقیق مطالب، ممتاز بود و به علم اصول، یک استحکام مضاعفی بخشید. مهم‌ترین کسی که این مجموعه ارزشمند را به نسل بعد منتقل کرد، آیت‌الله شاهرودی به وسیله‌ی همین کتاب «بحوث فی علم الاصول» بود که البته با نقدها و آراء بسیار قوی خودشان هم همراه بود و بعداً سه جلد «اضواء و آراء» هم به آن اضافه شد. «بحوث» به جهاتی که گفته شد عملاً حالت متن مبنا در خیلی از درسهای خارج به خصوص درسهای عمیق‌تر را پیدا کرد و این بیشتر هم خواهد شد و الآن کل حوزه ما در مسیر اجتهاد، تقریباً ناچار است که سر سفره آیت‌الله شاهرودی بنشیند و نقش ایشان در پیشرفت این علم و تربیت مجتهدان امروز و آینده، خاص است.
مرحوم شهید صدر رضوان‌الله‌علیه که به نبوغ و خارق‌العادگی هوش و ذکاوت شهره بوده‌اند در مورد ایشان بر وزان «فلسفتنا» و «اقتصادنا»، «نابغتنا» فرموده بودند و تنها کسی که از شهید صدر اجازه‌ی کتبی اجتهاد داشت، ایشان بود.

* ایشان بر شخصیت اجتماعی و سیاسی شاگردانشان چه تأثیری داشتند ؟
تقریبا دوست و دشمن اذعان دارند که ایشان شخصیت بسیار معتدلی بود. البته معتدل به معنای حقیقی، نه شعاری! یعنی اولاً مواضع اصولی، اسلامی و انقلابی داشتند و هر جایی که لازم بود اعلام موضع میکردند. ثانیاً با عناصر مختلف و شخصیتهای سیاسی با سلیقه‌های به شدت متناقض و متعارض، ارتباط خوبی داشتند. یعنی با خودی‌ها در صلح و آشتی بودند و اقدامات و رفتارشان در مسیر وحدت و همدلی و جذب حداکثری بود.
این رویه باعث می‌شد خیلی وقتها دیگران را هم به اتخاذ رویکرد صحیح، وادار میکردند. مثلاً در قضیه ۲۵ بهمن ۸۹ یکی از بزرگان جریانهای سیاسی که مواضع نامناسبی در مسائل سال ۸۸ داشت، به واسطه‌ی احترامی که برای آیت‌الله شاهرودی قائل بود، و با تأکید ایشان، بالاخره حاضر شد محکوم کند. یا در مسائل پیش آمده در دولت دهم که ممکن بود به انشقاق سیاسی شدید در کشور بی‌انجامد، ایشان ورود کردند و مشکل برطرف شد. به هر حال با آن منش و سعه‌ی صدر و نگاه وسیع و احترامی که همه‌ی عناصر مهم خودی برای ایشان قائل بودند، نقش بی‌بدیلی برای حل اختلافات داشتند تا جایی رهبر انقلاب ایشان را به عنوان رئیس هیأت عالی حل اختلاف منصوب کردند.
در مورد اغتشاشات ۸۸ هم که در اواخر ریاستشان بر قوه شروع شد، ایشان گفته بودند که در همان ابتدای امر با آقای موسوی و مرحوم هاشمی جلسه گذاشته‌اند و با میانجی‌گری ایشان از یک سو شورای عالی امنیت ملی پذیرفت که صداوسیما به آقای موسوی فرصت صحبت بدهد و از سوی دیگر آقای موسوی اردوکشی خیابانی را کنار بگذارد و ادعاهایش را از طریق قانونی و معقول و تشکیل هیأت بررسی مورد اتفاق دو طرف پیگیری کند. اگر این اتفاق می‌افتاد، طبعاً آن همه خسارت به کشور تحمیل نمی‌شد. اما می‌گفتند نمیدانم بعداً خنّاسان به آقای موسوی چه گفتند و چه کردند که به این قرار عمل نکرد و متأسفانه ادامه داد!
ممکن است یک استادی به لحاظ علمی، قوی باشد و شاگردان باسوادی هم تربیت کند، اما در مسائل کلان اجتماعی و سیاسی فاقد تیز بینی و نگاه روشن و اسیر افراط‌ یا تفریط باشد و به تعبیر روایات «عالم به زمانه» نباشد، خب این روی شاگردانش هم اثر میگذارد و چه بسا ضربات مهلکی به اسلام و مسلمین بزنند!
مرحوم استاد در دغدغه‌مندی نسبت به مسائل کشور و جهان در نگاه معتدل، عاقلانه و پدرانه‌ی سیاسی، ممتاز بودند و به نظر می‌رسد این خصوصیات به شاگردانشان هم منتقل شده است و شاگردان مبرز ایشان معمولاً شخصیتهای فهیم و معتدل و نسبت به مسائل کلان دارای درک نسبتاً مطلوبی هستند. رضوان خدا به روح پاکشان.