1397/03/21
درباره دروغی که به نفع دشمن است
«جنگ؛ تهدید نامعتبر»
رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی ۱۴ خرداد امسال، تلاش برخی عناصر خارجی و داخلی برای ارتباط دادن «وقوع جنگ» با «برجام» را اشتباه خواندند و فرمودند: «امروز هم کسانی درصدد این هستند که یک شکل معیوب از برجام را بر کشور تحمیل کنند؛ دولتهای خارجی دنبال این هستند و یک عدّهای در داخل تبلیغ میکنند که اگر این نشود، جنگ خواهد شد؛ نه آقا، این دروغ است، این تبلیغ به نفع دشمن است. هدف دشمن معلوم است؛ دشمن درصدد آن است که ما از نقاط قوّت خودمان صرفنظر کنیم، از عناصر اقتدار ملّی خودمان دست برداریم تا راحتتر بتواند بر کشور ما، بر ملّت ما، بر سرنوشت ما و آیندهی ما مسلّط بشود.» پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر به قلم آقای مهدی فضائلی، تحلیلگر مسائل سیاسی، برخی از دلایل بیاعتبار بودن تهدید به جنگ را مرور میکند.
جنگ، چنان پدیدهی مرارتبار و پُررنجی است که همهی ملتها، خصوصاً ملتهایی که آن را تجربه کردهاند، همواره از آن گریزانند؛ همین تلخی و گریزان بودن ملتها است که موجب شده «تهدید به جنگ» در زمرهی تهدیدات رایج و مؤثر قرار بگیرد و قدرتهای زورگو برای وادار کردن دولتها و ملتهای هدف به عقبنشینی و تمکین در برابر خود، از این حربه استفاده کنند.
خطا در برآورد وقوع جنگ از هر طرف که صورت بگیرد خسارتبار است؛ چه آنکه جنگِ در حال وقوع را نادیده بگیریم و چه اینکه تهدید به جنگ غیرواقعی و در چهارچوب عملیات روانی را قطعی قلمداد کنیم. نادیده گرفتن جنگِ در حال وقوع، منجر به عدم آمادگی و غافلگیری میشود و قطعی قلمداد کردن «تهدید غیرواقعی به جنگ» منجر به کوتاه آمدن در برابر دشمن و امتیاز دادن و پذیرش ذلت؛ بنابراین مسئولان طراز اول کشور باید دراینباره برآورد و ارزیابی دقیقی داشته باشند.
در کشور ما و مطابق قانون اساسی، رهبری باصلاحیتترین جایگاه برای چنین برآوردی است چرا که مطابق اصل ۱۱۰ قانون اساسی، هم فرماندهی کل نیروهای مسلح بر عهدهی ایشان است و هم اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها.
رهبر معظم انقلاب اسلامی یکبار دیگر در سخنرانی ۱۴ خرداد و در بیستونهمین سالگرد ارتحال ملکوتی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ارتباط داشتن «وقوع جنگ» با «برجام» را دروغ خواندند و این یادداشت تلاش میکند به برخی از دلایلی که این دروغ را یا به عبارت دیگر «بیاعتبار بودن تهدید به جنگ» را اثبات میکند بپردازد. مناسب است یادآوری کنم طی حدود سه دههی گذشته، چند بار کشور در آستانهی ورود به جنگ قرار گرفته لیکن با تدابیر هوشمندانهی رهبر معظم انقلاب، خطر جنگ از سر کشور رفع شده است! در اینجا به دو مورد از این موارد میپردازم.
جنگ اول خلیج فارس
نخستین بار زمستان ۱۳۶۹ و هنگامی بود که آمریکا و متحدانش برای خارج کردن عراق از کویت دست به عملیات گسترده زدند. در این جنگ که به جنگ اول خلیج فارس معروف شد، جریان مشهور به چپ در داخل کشور مصراً خواستار ورود ایران به جنگ در حمایت از صدام بود! این جریان حتی پس از تصمیم شورای عالی امنیت ملی مبنی بر بیطرفی ایران در جنگ بین عراق و آمریکا و متحدانش، تمکین ننموده و هر روز در مجلس و خارج مجلس برای ورود ایران به جنگ در مقابل آمریکا فشار میآورد. البته از سوی دیگر، غربیها نیز ما را تحریک به ورود به جنگ و انتقام از صدام میکردند!
خاتمهبخش این ماجرای حساس -که اندکی بیتدبیری و هیجانزدگی موجب میشد ایرانِ تازه رهاشده از جنگ تحمیلی هشتساله، وارد جنگی بشود که جز ویرانی ایران پایانی نداشت- موضع قاطع رهبری بود. چهار روز پس از اعلام نظر شورای عالی امنیت ملی، در شرایطی که نمایندگان مجلس از هر دو طیف، هر روز نطقی له یا علیه مصوبهی شورای عالی امنیت ملی ایراد میکردند، حضرت آیتالله خامنهای در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزهی علمیهی قم طی سخنانی مهم، موضع رسمی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقه را تشریح کردند. ایشان در این سخنرانی، با انتقاد شدید از حملات ارتش آمریکا به مردم بیدفاع عراق، بر موضع بیطرفی جمهوری اسلامی تأکید و البته آن را تبیین کردند.
ایشان در پایان، صراحتاً گفتند: «جمهوری اسلامی، هر دو جناح را رد میکند؛ چون در هر دو طرف، انگیزهها مادّی است و به همین دلیل هم با یکدیگر تعارض پیدا کردهاند. آنها به دلیل مادّی بودن، با هم تعارض پیدا کردهاند. اینطور نیست که یکی الهی و یکی هم مادّی است. جنگ اسلام و کفر نیست. این، موضع ملت ایران ماست.» (۱۳۶۹/۱۱/۴)
حمله به طالبان
دومین مقطع حساسی که میرفت تا جمهوری اسلامی ایران را وارد جنگی ناخواسته و خطرناک کند، پس از حملهی طالبان به مزار شریف در افغانستان، در آگوست ۱۹۹۸ (۱۳۷۷ شمسی) بود. در این حمله که سرکنسولگری ایران در مزار شریف نیز جزو اهداف طالبان قرار گرفت، ۱۱ ایرانی (۱۰ دیپلمات و یک خبرنگار) شهید شدند.
پس از این رویداد تروریستی، جلسهی فوقالعادهی شورای عالی امنیت ملی تشکیل و اکثر اعضای این شورا به ریاست رئیسجمهور وقت رأی به حمله به افغانستان (طالبان) دادند و نتیجهی این رأیگیری بهعنوان مصوبهی شورای عالی امنیت ملی برای رهبری ارسال شد.
موضوع حمله به طالبان آنقدر جدی بود که همزمان با طی فرایند در شورای عالی امنیت ملی، حدود ۱۰۰ هزار نیروی نظامی در مرزهای شرقی کشور مستقر و آمادهی عملیات شده بودند، لیکن حضرت آیتالله خامنهای برخلاف رویهی غالب خود که مصوبات شورای عالی امنیت ملی را تأیید میکنند، بهصورت مستدل با این مصوبه مخالفت کردند و ایران اسلامی را یکبار دیگر از ورود به جنگی پرخسارت حفظ کردند.
البته پس از این مخالفت، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عملیات محدود دیگری را علیه طالبان طراحی و با موافقت رهبری اجرا کرد که موجب تنبه طالبان و عقبنشینی این گروه در برابر جمهوری اسلامی ایران شد. آنچه گفته شد تنها دو نمونه از مواردی بود که تدابیر رهبری مانع بروز جنگ برای کشورمان شد تا برخلاف تبلیغات و عملیات روانی دشمن، معلوم شود رهبر حکیم انقلاب اسلامی نهتنها برای ایجاد تنش اهل ماجراجویی نیستند بلکه با هوشیاری و آیندهنگری، همواره کشور را از میان بحرانها و تلاطمات داخلی و منطقهای به سلامت به ساحل امن و آرامش راهبری کردهاند.
همین رهبر، اما با تجربهای بهمراتب بیشتر و آگاهی و شناخت عمیقتر از دشمن، بروز جنگ را بهخاطر تن ندادن به برجام معیوب، دروغ میخواند؛ چرا؟
حداقل چهار دلیل برای بیاعتبار بودن این تهدید به جنگ، میتوان برشمرد:
۱. شکستهای آمریکا در عراق و افغانستان
آمریکاییها پس از ماجرای مشکوک ۱۱سپتامبر، به عراق و افغانستان لشکرکشی کرده و عراق را به اشغال خود درآوردند. حجم نیرو، تجهیزات و ادوات نظامی که آمریکا برای این عملیات به کار گرفت پس از جنگ جهانی دوم، بیسابقه بود و شرایط روحی روانی داخل آمریکا و حتی فضای بینالمللی کاملاً به نفع آمریکا بود اما سرانجام آمریکا ناچار به ترک عراق شد و برای اولین بار در تاریخ این کشور، یک دولت شیعی و نزدیک به جمهوری اسلامی ایران در عراق بر سر کار آمد!
۲. شکست آمریکا و دهها همپیمان منطقهای و فرامنطقهایاش در جنگهای منطقه
آمریکا و بیش از هشتاد کشور، حدود هفت سال پیش، در اجلاس استانبول تصمیم گرفتند بشار اسد از حکومت ساقط و مخالفین وی بر سر کار بیایند ولی تنها با حضور روسیه و مهمتر از آن کمک مستشاری جمهوری اسلامی ایران، همهی ترفندهای آنان با شکست روبهرو شد و امروز دولت قانونی سوریه همچنان و مستحکمتر از قبل در دمشق مستقر است و مخالفینِ مستظهر به آمریکا و دیگر قدرتها تارومار شده و مستأصل به دنبال برونرفت از این بحران هستند.
۳. نفوذ منطقهای ایران
همهی دشمنان انقلاب اسلامی میدانند تعرض به ایران عزیز یعنی برانگیختن همهی محور مقاومت در لبنان، سوریه، عراق، یمن، افغانستان و... .
و این یعنی مواجه کردن نیروهای مستقرشان در منطقه نهفقط با تهدید، بلکه با اقدامات کاملاً واقعی!
۴. قدرت بازدارندگی و دفاعی بالای ایران
چهارمین دلیل، قدرت بازدارندگی و دفاعی بالای جمهوری اسلامی ایران است؛ قدرتی که توان و آمادگی اقدام علیه تمام منافع آمریکا و همپیمانانش در منطقه را دارد و همهی پایگاهها و ناوهای آمریکا در منطقه زیر آتش موشکها و دیگر ظرفیتهای نظامی او قرار دارند.
به این دلایل اضافه کنید «شرایط داخلی آمریکا» را که با بدهی چند هزار تریلیون دلاری، جنگ اقتصادی با چین و اروپا و... و مخالفت نخبگان این کشور با ترامپ دستوپنجه نرم میکند.
جنگ، چنان پدیدهی مرارتبار و پُررنجی است که همهی ملتها، خصوصاً ملتهایی که آن را تجربه کردهاند، همواره از آن گریزانند؛ همین تلخی و گریزان بودن ملتها است که موجب شده «تهدید به جنگ» در زمرهی تهدیدات رایج و مؤثر قرار بگیرد و قدرتهای زورگو برای وادار کردن دولتها و ملتهای هدف به عقبنشینی و تمکین در برابر خود، از این حربه استفاده کنند.
خطا در برآورد وقوع جنگ از هر طرف که صورت بگیرد خسارتبار است؛ چه آنکه جنگِ در حال وقوع را نادیده بگیریم و چه اینکه تهدید به جنگ غیرواقعی و در چهارچوب عملیات روانی را قطعی قلمداد کنیم. نادیده گرفتن جنگِ در حال وقوع، منجر به عدم آمادگی و غافلگیری میشود و قطعی قلمداد کردن «تهدید غیرواقعی به جنگ» منجر به کوتاه آمدن در برابر دشمن و امتیاز دادن و پذیرش ذلت؛ بنابراین مسئولان طراز اول کشور باید دراینباره برآورد و ارزیابی دقیقی داشته باشند.
در کشور ما و مطابق قانون اساسی، رهبری باصلاحیتترین جایگاه برای چنین برآوردی است چرا که مطابق اصل ۱۱۰ قانون اساسی، هم فرماندهی کل نیروهای مسلح بر عهدهی ایشان است و هم اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها.
رهبر معظم انقلاب اسلامی یکبار دیگر در سخنرانی ۱۴ خرداد و در بیستونهمین سالگرد ارتحال ملکوتی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ارتباط داشتن «وقوع جنگ» با «برجام» را دروغ خواندند و این یادداشت تلاش میکند به برخی از دلایلی که این دروغ را یا به عبارت دیگر «بیاعتبار بودن تهدید به جنگ» را اثبات میکند بپردازد. مناسب است یادآوری کنم طی حدود سه دههی گذشته، چند بار کشور در آستانهی ورود به جنگ قرار گرفته لیکن با تدابیر هوشمندانهی رهبر معظم انقلاب، خطر جنگ از سر کشور رفع شده است! در اینجا به دو مورد از این موارد میپردازم.
جنگ اول خلیج فارس
نخستین بار زمستان ۱۳۶۹ و هنگامی بود که آمریکا و متحدانش برای خارج کردن عراق از کویت دست به عملیات گسترده زدند. در این جنگ که به جنگ اول خلیج فارس معروف شد، جریان مشهور به چپ در داخل کشور مصراً خواستار ورود ایران به جنگ در حمایت از صدام بود! این جریان حتی پس از تصمیم شورای عالی امنیت ملی مبنی بر بیطرفی ایران در جنگ بین عراق و آمریکا و متحدانش، تمکین ننموده و هر روز در مجلس و خارج مجلس برای ورود ایران به جنگ در مقابل آمریکا فشار میآورد. البته از سوی دیگر، غربیها نیز ما را تحریک به ورود به جنگ و انتقام از صدام میکردند!
خاتمهبخش این ماجرای حساس -که اندکی بیتدبیری و هیجانزدگی موجب میشد ایرانِ تازه رهاشده از جنگ تحمیلی هشتساله، وارد جنگی بشود که جز ویرانی ایران پایانی نداشت- موضع قاطع رهبری بود. چهار روز پس از اعلام نظر شورای عالی امنیت ملی، در شرایطی که نمایندگان مجلس از هر دو طیف، هر روز نطقی له یا علیه مصوبهی شورای عالی امنیت ملی ایراد میکردند، حضرت آیتالله خامنهای در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزهی علمیهی قم طی سخنانی مهم، موضع رسمی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقه را تشریح کردند. ایشان در این سخنرانی، با انتقاد شدید از حملات ارتش آمریکا به مردم بیدفاع عراق، بر موضع بیطرفی جمهوری اسلامی تأکید و البته آن را تبیین کردند.
ایشان در پایان، صراحتاً گفتند: «جمهوری اسلامی، هر دو جناح را رد میکند؛ چون در هر دو طرف، انگیزهها مادّی است و به همین دلیل هم با یکدیگر تعارض پیدا کردهاند. آنها به دلیل مادّی بودن، با هم تعارض پیدا کردهاند. اینطور نیست که یکی الهی و یکی هم مادّی است. جنگ اسلام و کفر نیست. این، موضع ملت ایران ماست.» (۱۳۶۹/۱۱/۴)
حجم نیرو، تجهیزات و ادوات نظامی که آمریکا برای این عملیات به کار گرفت پس از جنگ جهانی دوم، بیسابقه بود و شرایط روحی روانی داخل آمریکا و حتی فضای بینالمللی کاملاً به نفع آمریکا بود اما سرانجام آمریکا ناچار به ترک عراق شد.
حمله به طالبان
دومین مقطع حساسی که میرفت تا جمهوری اسلامی ایران را وارد جنگی ناخواسته و خطرناک کند، پس از حملهی طالبان به مزار شریف در افغانستان، در آگوست ۱۹۹۸ (۱۳۷۷ شمسی) بود. در این حمله که سرکنسولگری ایران در مزار شریف نیز جزو اهداف طالبان قرار گرفت، ۱۱ ایرانی (۱۰ دیپلمات و یک خبرنگار) شهید شدند.
پس از این رویداد تروریستی، جلسهی فوقالعادهی شورای عالی امنیت ملی تشکیل و اکثر اعضای این شورا به ریاست رئیسجمهور وقت رأی به حمله به افغانستان (طالبان) دادند و نتیجهی این رأیگیری بهعنوان مصوبهی شورای عالی امنیت ملی برای رهبری ارسال شد.
موضوع حمله به طالبان آنقدر جدی بود که همزمان با طی فرایند در شورای عالی امنیت ملی، حدود ۱۰۰ هزار نیروی نظامی در مرزهای شرقی کشور مستقر و آمادهی عملیات شده بودند، لیکن حضرت آیتالله خامنهای برخلاف رویهی غالب خود که مصوبات شورای عالی امنیت ملی را تأیید میکنند، بهصورت مستدل با این مصوبه مخالفت کردند و ایران اسلامی را یکبار دیگر از ورود به جنگی پرخسارت حفظ کردند.
البته پس از این مخالفت، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عملیات محدود دیگری را علیه طالبان طراحی و با موافقت رهبری اجرا کرد که موجب تنبه طالبان و عقبنشینی این گروه در برابر جمهوری اسلامی ایران شد. آنچه گفته شد تنها دو نمونه از مواردی بود که تدابیر رهبری مانع بروز جنگ برای کشورمان شد تا برخلاف تبلیغات و عملیات روانی دشمن، معلوم شود رهبر حکیم انقلاب اسلامی نهتنها برای ایجاد تنش اهل ماجراجویی نیستند بلکه با هوشیاری و آیندهنگری، همواره کشور را از میان بحرانها و تلاطمات داخلی و منطقهای به سلامت به ساحل امن و آرامش راهبری کردهاند.
همین رهبر، اما با تجربهای بهمراتب بیشتر و آگاهی و شناخت عمیقتر از دشمن، بروز جنگ را بهخاطر تن ندادن به برجام معیوب، دروغ میخواند؛ چرا؟
حداقل چهار دلیل برای بیاعتبار بودن این تهدید به جنگ، میتوان برشمرد:
۱. شکستهای آمریکا در عراق و افغانستان
آمریکاییها پس از ماجرای مشکوک ۱۱سپتامبر، به عراق و افغانستان لشکرکشی کرده و عراق را به اشغال خود درآوردند. حجم نیرو، تجهیزات و ادوات نظامی که آمریکا برای این عملیات به کار گرفت پس از جنگ جهانی دوم، بیسابقه بود و شرایط روحی روانی داخل آمریکا و حتی فضای بینالمللی کاملاً به نفع آمریکا بود اما سرانجام آمریکا ناچار به ترک عراق شد و برای اولین بار در تاریخ این کشور، یک دولت شیعی و نزدیک به جمهوری اسلامی ایران در عراق بر سر کار آمد!
۲. شکست آمریکا و دهها همپیمان منطقهای و فرامنطقهایاش در جنگهای منطقه
آمریکا و بیش از هشتاد کشور، حدود هفت سال پیش، در اجلاس استانبول تصمیم گرفتند بشار اسد از حکومت ساقط و مخالفین وی بر سر کار بیایند ولی تنها با حضور روسیه و مهمتر از آن کمک مستشاری جمهوری اسلامی ایران، همهی ترفندهای آنان با شکست روبهرو شد و امروز دولت قانونی سوریه همچنان و مستحکمتر از قبل در دمشق مستقر است و مخالفینِ مستظهر به آمریکا و دیگر قدرتها تارومار شده و مستأصل به دنبال برونرفت از این بحران هستند.
۳. نفوذ منطقهای ایران
همهی دشمنان انقلاب اسلامی میدانند تعرض به ایران عزیز یعنی برانگیختن همهی محور مقاومت در لبنان، سوریه، عراق، یمن، افغانستان و... .
و این یعنی مواجه کردن نیروهای مستقرشان در منطقه نهفقط با تهدید، بلکه با اقدامات کاملاً واقعی!
۴. قدرت بازدارندگی و دفاعی بالای ایران
چهارمین دلیل، قدرت بازدارندگی و دفاعی بالای جمهوری اسلامی ایران است؛ قدرتی که توان و آمادگی اقدام علیه تمام منافع آمریکا و همپیمانانش در منطقه را دارد و همهی پایگاهها و ناوهای آمریکا در منطقه زیر آتش موشکها و دیگر ظرفیتهای نظامی او قرار دارند.
به این دلایل اضافه کنید «شرایط داخلی آمریکا» را که با بدهی چند هزار تریلیون دلاری، جنگ اقتصادی با چین و اروپا و... و مخالفت نخبگان این کشور با ترامپ دستوپنجه نرم میکند.
آمریکا فقط در صورتی به ایران حملهی نظامی خواهد کرد که ایران مؤلفههای قدرت خود از جمله «توان موشکی»، «نفوذ منطقهای»، «انسجام داخلی» و «ایمان به خدا» را از دست داده باشد؛ هدفی که با لطائفالحیل آن را دنبال میکند. پس مادامی که جمهوری اسلامی ایران قدرتمند است و از این مؤلفهها برخوردار، هیچ قدرتی جرئت تعرض سخت به ایران را دارد؛ بنابراین جنگ، دروغی بیش نیست.
حال، آیا آمریکایی که رئیس جمهورش چندین بار از هزینه بی حاصل ۷ تریلیون دلاری کشورش در منطقه ابراز ناخرسندی کرده، در حضور رسمی در عراق و افغانستان شکستخورده، در جنگ نیابتی در منطقه مفتضح شده، در صورت ورود به جنگ مستقیم و سخت با جمهوری اسلامی ایران تمام نیروهای مستقر خود در منطقه و همپیمانانش را در معرض خطر قطعی ایران و همپیمانانش قرار میدهد و از قدرت بالای دفاعی ایران که به سرعت میتواند افزایش هم یابد مطلع است، ممکن است وارد نبردی شود که پایانش در خوش بینانه ترین حالت برای او نامعلوم است؟!
آمریکا خوب میداند جمهوری اسلامی ایران اهل جنگ نیست اما در صورت وقوع، مرد جنگ است! ترامپ برخلاف ظاهر دیوانهاش، بهعنوان یک تاجر کلان که با قواعد تجارت بهخوبی آشنا است، اهل هزینهوفایده است و خوب میداند در چنین نبردی، جز «خسارت» دستاوردی نخواهد داشت.
آمریکا فقط در صورتی به ایران حملهی نظامی خواهد کرد که ایران مؤلفههای قدرت خود از جمله «توان موشکی»، «نفوذ منطقهای»، «انسجام داخلی» و «ایمان به خدا» را از دست داده باشد؛ هدفی که با لطائفالحیل آن را دنبال میکند. پس مادامی که جمهوری اسلامی ایران قدرتمند است و از این مؤلفهها برخوردار، هیچ قدرتی جرئت تعرض سخت به ایران را دارد؛ بنابراین جنگ، دروغی بیش نیست.