• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1389/06/03

دیدار شاعران ۸۹ | شعرخوانی آقای سینا علی محمدی

هر صبح با نخستین انفجار
پاهایت از خواب بیدار می‌شوند
آن سوتر پدر دست‌ها و پاهایش را
انفجار برده است
و دیوارها دیگر خانه‌ی تو نیستند
دیوارها خاک شدند
تا به آغوش بگیرند
برادرت را
حالا تو مانده‌ای و بغضی که باید منفجر شود
دیگر هیچ فرقی نیست میان انگشتانی که ماشه را می‌کشند
با دستانی که بغضت را در قطعنامه‌ها وتو می‌کنند
امروز نه این خاک، نه آن آسمان
امروز تاریخ شرمسار توست
سرت را به آسمان بده و بغضت را بر این خاک ببار
فردا زیتون‌زارها از بغض تو شکوفه می‌کند