• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1376/06/26

بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
 
برادران عزیز و جوانان نورانی و مسؤولان بلندپایه نهاد عزیز و مقدّس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ خیلی خوش‌آمدید. امیدوارم که خداوند متعال همیشه شما را مشمول هدایت و توفیق و عون و کمک خود قرار دهد و روزبه‌روز در راه اهداف عالیه اسلام ثابت‌قدمتر بدارد.
 
این ایام، مصادف با روزهایی است که بنا به یک روایت، ایام شهادت حضرت صدّیقه طاهره، فاطمه مرضیه سلام‌اللَّه‌علیهاست. این مناسبتها اگر با چشم اعتبار نگاه شود، پر از درس است. این‌که گاهی ما بر روی تطبیق حوادث جاری خودمان با این مناسبتها تأکید و تکیه میکنیم - با این‌که چیز پیش‌بینی شده‌ای نیست؛ یک امر تصادفی است که حالا این اجتماع شما با این ایام مصادف میشود - به خاطر این است که تاریخ ما به برکت حوادث دویست‌وپنجاه ساله اوّل اسلام، پر از درس و عبرت است. اگر به چشم عبرت‌بین و درس‌گیر و درس‌آموز نگاه شود، برای انسانی که میخواهد در راه خدا - همان راهی که آن بزرگواران پیمودند - حرکت کند، یک خزانه تمام‌نشدنی از معارف و روحیه و درس است.
 
در قضیه حضرت صدّیقه طاهره سلام‌اللَّه‌علیها، نکات خیلی مهمّی وجود دارد؛ لیکن یک نکته که با وضع شما جوانان مؤمن و انقلابی تطبیق میکند، این است که همه این افتخارات و کارهای بزرگ و مقامات عالىِ معنوی و دست‌نیافتنىِ آن انسان والا و آن زنِ بی‌نظیر تاریخ بشر و سیّده زنان عالم، و ضمناً همه آن صبرها و ایستادگیها و موقع‌شناسیها و کلمات پرباری که در این زمانها از ایشان صادر شده است - همه این حوادث بزرگ - در دوران کوتاه جوانی این بزرگوار اتّفاق افتاده است. یک وقت این قضیه را به عنوان یک موضوع مرثیه‌سرایی مطرح میکنیم و میگوییم که این بزرگوار سنّ کمی داشتند یا جوان بودند، که این، موضوعِ مصیبت‌خوانی و مرثیه‌سرایی میشود. یک وقت این را به عنوان یک امر قابل تدبّر و حاوی درسها میدانیم و با این چشم نگاه میکنیم؛ آن وقت اهمیت ویژه‌ای پیدا میکند.
 
چگونه یک انسان در دوران کوتاه زندگی، از مبدأ کودکی به بعد تا زمان شهادت - که معروف این است که آن بزرگوار هجده ساله بودند و بعضی هم تا سنّ بیست‌ودو و بیست‌وچهار سال گفته‌اند - این همه معارف و این همه علوّ مقامات معنوی را به دست آورَد! این، حاکی از یک تربیت فوق‌العاده فوق بشری است.
 
آن زمان که در شعب ابی‌طالب همه راههای عافیت بر مسلمانان و وجود مقدّس نبىّ‌اسلام صلّیاللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم بسته شده بود؛ نه امکانات زیستی، نه امکانات رفاهی، نه آسودگی خاطر؛ دائم دغدغه تهاجمِ دشمنان، دائم خبرهای بد، صدای گریه کودکان از گرسنگی بلند، انواع ناراحتیهایی که در آن درّه خشک وجود داشت و این عدّه خانواده مسلمان برای مدّت سه سال مجبور به اقامت شده بودند - و چه سختیها کشیدند و همه این سختیها هم از مبدأ یکایک این انسانها از کوچک و بزرگ حرکت میکرد و روی دوش پیامبر اسلام مینشست. چون رهبر بود؛ چون همه به او متّکی بودند، همه دردها را پیش او میآوردند، همه فشارها را او حس میکرد - در چنین وضعیت سرشار از سختی و محنت و فشار و ناراحتىِ ناشی از دعوت در راه خدا و صبر در راه او - اتفاقاً در همین ایام جناب ابی‌طالب هم از دنیا میرود؛ جناب خدیجه کبری هم در مدّت کوتاهی به رضوان الهی و لقاءاللَّه میپیوندد و پیامبر، تنهای تنهاست - فاطمه زهرا، این دختر چند ساله - حالا بنا به اختلاف روایات، پنج ساله، شش ساله، هفت ساله، ده ساله - تنها کسی است که پیامبرِ با این عظمت به او تکیه میکند. او مثل مادر از پدر بزرگوار خود پذیرایی میکند، که این قضیه «فاطمة امّ ابیها» مربوط به این‌جاست.
 
این عظمت را ببینید! یک دختر بچه کم‌سال، در دوران سخت‌ترین محنتها، به فریاد بزرگترین انسانها میشتابد! شوخی نیست. همان عنصر است که در طول زمان، در دوران جوانی تا پانزده سالگی و شانزده سالگی و هجده سالگی - بالاخره تا آخر عمر کوتاه - این همه مقامات معنوی را تجربه میکند و این همه کار بزرگ انجام میدهد و این همه در تاریخ تشیّع و اسلام اثر میگذارد و خورشید درخشانی میشود که تا دنیا، دنیاست، خورشید درخشان اظهر زهرای اطهر خواهد درخشید. همه این آثار، از حیات و زندگی و خصوصیّات یک جوان نشأت گرفته است.
 
ببینید جوانی چه ظرفیتی دارد! ببینید جوانی چه شور و شوق و عظمت و گنجایشی دارد! چطور میشود در جوانی، بالاترین مقامات معنوی را طی کرد!؟ یک بار دیگر در زمان ما، در همین جبهه‌هایی که شما آن را تجربه کردید، این اتّفاق افتاد. این‌که امام یک وقت فرمودند «این وصیتنامه‌ها را بخوانید» به همین‌خاطر است. من چون خودم وصیتنامه‌ها را میخواندم - و الان هم هر وقت به دستم بیاید، میخوانم - فهمیده‌ام که امام چرا این نکته را فرمودند. زیرا در این وصیتنامه‌ها، گاهی مطالبی وجود دارد که یک دنیا عرفان حقیقی و ناب است. یعنی حتّی عرفای برخوردار از علوم دینی و علوم ظاهری، که طبعاً امکان عروج و رشدشان بیشتر است و قهراً پاکیزه‌ترند - نه یک عارف سالکی که معرفتی از لحاظ علوم دینی ندارد - آنچه را که بعد از مثلاً چهل، پنجاه سال مجاهدت، در سن هفتاد سالگی، هشتاد سالگی احساس و درک و مشاهده میکنند، یک جوان به برکت فداکاری مخلصانه، در مدت چند ماه به دست میآورد. چیز عجیبی است! ببینید چطور نعمت الهی، بیدریغ به سمت دلهای بااخلاص روانه میشود!
 
عزیزان من! اخلاص چیز خیلی مهمی است؛ اخلاص را فراموش نکنید. هر کاری میکنید، بااخلاص باشد. اخلاص، یعنی هیچ انگیزه دیگری را جز انگیزه الهی و رضای پروردگار و انجام مأموریت و مسؤولیت خدایی، وارد کار نکنید. این معنایش اخلاص است. این اخلاص، برکت عجیبی دارد؛ اثر طبیعی دارد. یکی از آثارش همین است که ناگهان یک سیر طىّ‌الارض و سمایی برای ارواح مستعد به وجود میآورد و در طول مدت کوتاهی، این جوان هجده ساله، بیست ساله سیْر میکند و حرفهایی میزند که انسان وقتی این حرفها را نگاه میکند، میفهمد که اینها حرف آدم معمولی نیست. نمیشود کسی که چیزی را نمیبیند، به این وضوح از آن حرف بزند.
 
در طول هشت سال یا بیشتر، در این جبهه‌های نبرد، چشمه‌های معرفت و بصیرت و نورانیّت در دلهای این جوانان باز شد؛ چیزها دیدند، چیزها فهمیدند، مقاماتی را طی کردند، عروج کردند و به چیزهایی رسیدند که اگر به هر سالکی که اهل علم و معرفت هم باشد، بگویند شما چنانچه بیست سال، سی سال عبادت کنید و مخلصانه کار کنید و زحمت بکشید، به این‌جا میرسید، با شوق و ذوق خواهد رفت. اینها به برکت اخلاص فداکارانه در دوران جوانی است. این جوانی، چنین گوهر قیمتی و چنین جواهری است؛ قدرش را بدانید.
 
قدر این جوانی را بدانید که صفا و نورانیّت و معرفت و سلوک و عروج و خدایی شدن و همه این چیزها، در دوران جوانی آسان به دست می‌آید. درست مثل دستاوردهای دنیوی که در دوران جوانی آسانتر از دوران کهولت به دست می‌آید، مقامات معنوی نیز همین‌طور است. جوانی را قدر بدانید و آن را در همین راه درستی که شما در آن حرکت میکنید، مخلصانه و صادقانه به کار بیندازید.
 
سپاه، نهاد بسیار ارزشمندی است. من نمیخواهم بعد از این همه مطالبی که امام بزرگوار راجع به سپاه گفتند و خود ما متواضعانه عرض کرده‌ایم، باز راجع به سپاه مطلب بگوییم. اما بدانید که سپاه خیلی حائز اهمیت است. سپاه دارای شأن معنوی و انقلابی است؛ ولید و فرزند انقلاب است؛ تربیت شده دامان انقلاب است و به گردن انقلاب هم حق دارد؛ درعین‌حال رابطه متقابل است. سپاه نیروی مسلّح است؛ لیکن متّکی به معنویّت، به معرفت، به احساس تکلیف و بدون راه دادن انگیزه‌های دنیایی و مادّی. اینها خیلی مهم است.
 
شما میبینید تحلیلگران سیاسی و همینهایی که در دنیا آنها را میشناسید، مینشینند و گاهی که بناست راجع به سپاه حرف بزنند، آن‌طور با زبان مبالغه حرف میزنند. البته مبالغه نیست؛ بینندگان و خوانندگان و گویندگانِ آنها مبالغه‌آمیز میپندارند. ما که از نزدیک میبینیم، میدانیم که آنچه آنها میگویند، بخشی از واقعیت است؛ یعنی در جاهایی که چشم دیدن معنویّات نیست و قادر نیستند ارزشهای معنوی را ببینند، درعین‌حال عظمت سپاه درک میشود و برخی از این عظمتها را مشاهده میکنند. این به خاطر آن است که درخشش این نهاد و وظایف آن و کارهایی که برعهده گرفته است، زیاد است. اینها را کوچک نشمارید و دست کم نگیرید.
 
حفظ این نهاد مقدّس خیلی باارزش است، و حفظ آن هم به این است که یکایک شما خودتان را در این صراط مستقیمی که در آن قرار گرفته‌اید، با مراقبت و با تقوا و پرهیزکاری حفظ کنید؛ «اتّقوااللَّه» (۱). عزیزان من! «اتّقواللَّه». تقوا هم معنایش این است که به طور دائم مراقب حرکات و اعمال و رفتار و گفتار خودتان باشید و خود را رها نکنید. این مراقبت، خیلی برکات دارد. همین مراقبت است که انسان را در صراط مستقیم الهی حفظ میکند. بر اثر تقواست که همه چیز به دست می‌آید. این مطلب، مطلب قرآنی است؛ چیزی است که اگر تحلیلگران اهل معرفت و آشنا با این مسائل بنشینند رویش مطالعه کنند، تمام آن با استدلالات عقلانی قابل تبیین است. نه این‌که بخواهیم یک مطلب مثلاً غیبی را همین‌طوری عرض کنیم؛ واقعاً قابل تبیین است. اینها در جای خود گاهی تبیین هم شده است و من حالا در آن مقام نیستم که این را بیان کنم.
 
تقوا مایه این است که یک فرد یا یک جامعه، در هر میدانی که وارد میشود، موفّق شود. «والعاقبة للمتّقین» (۲)؛ عاقبت این سیر عظیم تاریخی و جهانی، متعلّق به متقین است. آخرت هم متعلّق به متّقین است. عاقبتِ همین دنیا هم متعلّق به متّقین است. امام اگر باتقوا نبود، در طول این مبارزه نمیتوانست آن منش و شخصیتی را از خود بروز دهد که برای چنین حرکت عظیمی محور شود و کار به این‌جا منتهی گردد. تقوای او، او را به این‌جا رساند. تقوای او، او را حفظ کرد.
 
اگر در نظامی، مسؤولانِ نظام با تقوا باشند، فساد در آن نظام راه پیدا نمیکند. اگر در یک جبهه جنگ، مسؤولان و فرماندهان باتقوا باشند - یعنی همین مراقبت دائمی از خود - موجب میشود که هیچ خسارتی وارد نشود. نه این‌که اگر نیروها نابرابر بود، دشمن احیاناً به پیشروی نائل نخواهد شد - چرا؛ خواهد شد - اما این تقوا موجب میشود که در موقع نابرابری، کاری بکنید که انسان در موقع برابری خواهد کرد. یعنی اگر غفلت نکنید، کار نابجایی سر نزند و آن کاری را که در آن هنگام باید کرد، انجام دهید، خسارت حاصل نخواهد شد.
 
تقوا - این عامل عظیم - در همه میدانهای زندگی مؤثّر است. شما ببینید در قرآن چقدر راجع به تقوا صحبت شده است. همه‌اش برای این نیست که وقتی مُردید و به آن دنیا رفتید، خدا به شما اجر خواهد داد؛ نخیر، تقوا زندگی این نشئه را اداره میکند. اداره صحیح زندگىِ این نشئه است که آن نشئه را میسازد. نداشتن تقوا موجب میشود که انسان دچار غفلت شود. غفلت، انسان را با مغز به زمین میزند.
 
امیرالمؤمنین(۳) تقوا را به اسب راهوارِ نجیبِ در اختیار تشبیه میکند که صاحبش بر آن مینشیند و آن را هدایت میکند و آن اسب هم بدون هیچ دغدغه‌ای، صاحب خود را به آن‌جایی که باید ببرد، می‌برد. آن‌گاه خطا را که مقابل تقواست، به اسب سرکش و نانجیب و ناهمواری تشبیه میکند که وقتی صاحبش نشست، افسار را از دست او میکَند و او را به جایی می‌برد که نمیخواهد و اراده ندارد برود؛ مثلاً او را به زمین میکوبد.
 
تقوا در امور زندگی هم اثر میبخشد. در این دستگاه عظیم و در این سپاه مقدّس - که به تعبیر امام رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه لشکر امام زمان و لشکر اسلام است - سعی کنید در تمام زوایا تقوا را زنده کنید؛ تقوا در عمل فردی، تقوا در عمل جمعی، تقوای کاری، تقوای سازمانی، تقوای سیاسی - آن‌جایی که جایش هست - تقوا در عمل فردی خود، در رابطه با خدا، در رابطه با انسانها، در رابطه با بیت‌المال و در رابطه با کار. اگر این شد، از همه آنچه که به عنوان برنامه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی از اوّل تا به‌حال ترتیب داده شده است، و نیز از آنچه که امام بزرگوار ترسیم کرده است و همه ما ملت ایران آن را پذیرفته‌ایم، به کوری چشم دشمن، یک سر سوزن عقب و جلو نخواهد رفت و همان برنامه‌ها عیناً انجام خواهد شد.
 
خیال نکنید که چون دوران حیات ظاهری امام رضوان‌اللَّه‌علیه به سرآمد، برنامه‌ها تغییر کرد و اوضاع طور دیگری شد. بعضی آدمهای بیخبر و غیر مطّلع و یا مغرض، سعی میکنند که با تعبیرات گوناگون فاصله ایجاد کنند. یعنی این‌طور وانمود کنند که یک دوره، دوره امام بود و تمام شد؛ یک دوره هم دوره جاری است! یعنی دوره‌ها را تقسیم‌بندی میکنند. نخیر؛ آدمها میآیند و میروند؛ مسؤولان میآیند و میروند و عوض میشوند؛ شخصیتها دگرگون میشوند؛ اما خطّ و راه انقلاب یک راه است: خطّ مستقیم و صراط مستقیم؛ همانی که انقلاب از روز اوّل در همه قضایای مهم جهانی ترسیم کرده است.
 
بحمداللَّه مسؤولان و دولتمردان و کسانی که زمام امور را در دست گرفته‌اند، همه مؤمن، معتقد و عاشق همین راهی هستند که به برکت رهبری امام بزرگوار پیموده شد؛ بعد از وفات ایشان هم تا امروز پیموده شده است؛ بعد از این هم ان‌شاءاللَّه تا آخر پیموده خواهد شد. به برکت تقوا، شما در تمام اینها موفّق خواهید شد. آنچه که امروز همه عوامل فعّاله این نظام مقدّس را قدرت و اقتدار میبخشد، تقواست.
 
بددلی و بیماردلی دشمنان ما، تهمتهایی را متوجّه جمهوری اسلامی میکند، یا گمانهایی را میزنند. خودشان میبُرند و خودشان میدوزند: ایران دنبال سلاح اتمی است! ایران دنبال سلاح شیمیایی است! امریکاییها از این حرفها آن‌قدر تکرار کرده‌اند که دیگر از ارزش و اعتبار افتاده است! از اوّل هم اعتباری نداشت؛ اما از بس تکرار کرده‌اند، دیگر همه گوشها از شنیدن این حرفهای تکراری نفرت میکنند. حرف دیگری که ندارند بزنند؛ اما برای این‌که بتوانند در داخل کشور خودشان یک مقدار افکار عمومی را متوجّه تحرّکات بین‌المللی خودشان بکنند و ناکامیهای گوناگونشان را در قضیه فلسطین و جاهای دیگر بپوشانند، مجبورند هر گاهی یک بار، اسم جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی را بیاورند و چیزی بگویند! آن‌قدر هم تکرار کرده‌اند که دیگر همه این حرفها از چشم افتاده و نفرت‌آور شده است.
 
آنها اتّهاماتی را وارد میکنند؛ ولی اقتدار جمهوری اسلامی به موشک بالستیک و قارّه‌پیما و موشکهای دوربُرد و اتمی نیست. اگر اینها مایه اقتدار حقیقی بود، باید آنهایی که سالهاست این سلاحها را دارند، امروز همه خواسته‌های خودشان را در دنیا تحقّق بخشیده باشند؛ چرا نمیتوانند تحقّق ببخشند؟ چرا امریکا برخلاف میل خودش، در اغلب مسائل جهانی که دخالت کرده، ناکام شده است؟ چرا در قضیه فلسطین نتوانستند آن کاری را که میخواستند - خیانت به ملت فلسطین - انجام دهند؟ چرا ناکام شدند؟ چرا نتوانستند بیداری اسلامی را که این‌قدر از آن میترسند، در کشورهای اسلامی از بین ببرند و سرکوب کنند؟ چرا نتوانستند جمهوری اسلامی را از رشد الهی خود باز بدارند و آن را متوقّف کنند؟ چرا نتوانستند علی‌رغم این همه تبلیغاتی که دارند و این همه پولی که خرج میکنند، سُمعه(۴) جمهوری اسلامی را در دنیا خراب کنند؟ چرا همین الان اگر مسؤولان و رئیس جمهور کشور ما، به هر یک از کشورهای اسلامی مسافرت کنند، ملتها چنان استقبال و اظهار علاقه‌ای خواهند کرد که نسبت به هیچ مسؤولی از کشور دیگری نخواهند کرد؟ چرا این‌قدر ملتها، جمهوری اسلامی و مسؤولان آن را دوست میدارند و رژیم امریکا علی‌رغم این همه خرجی که کرده و تبلیغاتی که انجام داده، نتوانسته است این محبت را از بین ببرد؟ چرا اینها ناکام میشوند؟ اگر بمب اتم و موشک اتمی و انواع سلاحهای مدرن و فوق مدرن و هواپیماهای دورپرواز و سایر تجهیزات نظامی برای کامیابی و اقتدار حقیقی کافی بود، امروز باید امریکا همه مقاصد خودش را عملی کرده باشد. چرا نمیتواند عملی کند؟ پیداست که در عالم تکوین، در عالم طبیعت، در خلق‌اللَّه و در فطرتی که خدا آفریده است، عامل مؤثّر اینها نیست؛ لذا قدرتهای مادّی هر چه انجام دهند، در نهایت ناکامند؛ «فکدکیدک واسع سعیک» (۵).
 
ببینید زینب کبری سلام‌اللَّه‌علیها دختر همین فاطمه زهرا سلام‌اللَّه‌علیها، به مقتدرترین سلاطین زمان خودش، در وقتی که اسیر در دست آن سلطان ظالم و سفّاک است، میگوید: هر کاری میتوانی بکنی، بکن؛ اما نخواهی توانست ما را از صحنه تاریخ بیرون ببری و راهمان را محو و پاک کنی تا بشریّت نتواند این راه را برود. اگر اقتدار مادّی میتوانست، این کار را میکرد؛ آنها هم میکردند، اینها هم میکردند.
 
امروز سردمداران رژیم اشغالگر که کشور اسلامی فلسطین را اشغال کرده‌اند و حامیان امریکاییشان که به اعتقاد من بسیار سفاهت‌آمیز و بیقید و شرط از آنها حمایت میکنند - بالاخره در عالم دیپلماسی و در عالم سیاست، طرفداری دولتی از دولت یا از کسانی، نظایر دارد؛ اما دولتی مثل امریکا، این‌طور در خدمت اهداف ریز و درشت دولت صهیونیستی قرار گیرد، واقعاً صحنه تماشایىِ عجیبی است! - سعیشان این است که اسم فلسطین را از تاریخ و از حافظه مردم پاک کنند، تا اصلاً چیزی به نام فلسطین در ذهن مردم باقی نماند. آیا تا به‌حال توانسته‌اند؟ از آن سالی که فلسطین اشغالی در سال هزار و نهصد و چهل و هفت، چهل و هشت تصرّف کامل شد و دولت صهیونیستی بر سر کار آمد، تا امروز درست پنجاه سال است. آیا در این پنجاه سال توانسته‌اند این کار را بکنند؟ نه. تا پنجاه سال دیگر، تا صد سال دیگر هم نخواهند توانست. اینها نخواهند توانست نام فلسطین را محو کنند. خودشان از صحنه روزگار و بلکه از حافظه تاریخ محو خواهند شد؛ اما فلسطین و ملت فلسطین خواهد ماند. اینها خواب خوش دیدند؛ خیال میکنند که فلسطین و ملت فلسطین از بین خواهد رفت. نخیر؛ ملت فلسطین خواهد ماند، فلسطین هم خواهد ماند، پرچم فلسطین هم به فضل الهی و به همّت جوانان مسلمانِ فلسطین و لبنان به اهتزاز درخواهد آمد.
 
ببینید جوانان فلسطین چگونه مؤمنانه میجنگند؛ این جوانان لبنان چطور میجنگند؛ این حزب‌اللَّه لبنان چطور نه فقط برای مقاومتهای اسلامی، بلکه برای دولتهای عرب افتخار میآفرینند! این، به برکت همان نیروی معنوی است. چیز دیگری وجود دارد، که منشأ قدرت جمهوری اسلامی هم آن است و آن عبارت است از تقوا، پرهیزکاری، اتّکا به خدا، راه خدا را مصرّانه و مخلصانه و بیقید و شرط طی کردن.
 
راه خدا، راه پُررهروی است. در طول تاریخ، خیلی از این راه رفتند. البته سختیهایی هم دارد؛ اما این‌طور هم نیست که همه‌اش سختی باشد. راه خدا، راه افتخار و راه عزّت است. اگر این راه درست پیموده شود، راه آسایش انسانهاست. ملتها در سایه پیمودن راه خداست که به رفاه و امنیت و آرامش و آگاهی و معرفت میرسند. بدبختی مردم دنیا به خاطر پیموده نشدن راه خدا و به خاطر راه طواغیت است. در خبرها میگفتند بیست میلیون کودک بیپدر و مادر یا شبیه بیپدر و مادرِ آواره‌ی بدبخت و نیز صدها میلیون گرسنه در دنیا هست. طاغوتها هستند که انسانها را این‌طور دچار چنین بدبختیهایی میکنند. راه خدا، راه عزّت، کرامت، آسایش زندگی و پرورش خوب نفوس طیّبه است. این، راه خداست.
 
البته برای این‌که این راه تثبیت شود، مردان حق و گروهی از مردم بایستی مقداری سختیها را به خودشان تحمیل کنند. شما سرداران و دلاوران سپاهی، از جمله آن گروه هستید که باید مقداری بر خودتان مشاق این راه را تحمیل کنید و با قدرت بایستید. البته خدای متعال هم کمک خواهد کرد: «و من یتّق‌اللَّه یجعل له مخرجاً» (۶)؛ سختی هم ادامه پیدا نمیکند. این راه وقتی که با این دقّت ادامه پیدا کرد، ان‌شاءاللَّه خدای متعال هم درهای فَرَج را، هم بر روی ملت، هم بر روی همه ملتهای مظلوم و مستضعف و هم بر روی کسانی که در این راه مبارزه و کار میکنند، خواهد گشود.
 
امیدواریم ان‌شاءاللَّه این وضعیت جدیدی هم که در سپاه پیش آمد، وضعیت مبارکی برای سپاه باشد و همه ان‌شاءاللَّه بتوانند وظایفشان را به بهترین وجهی انجام دهند.
 
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
 
۱) بقره: ۱۸۹
 
۲) اعراف: ۱۲۸
 
۳) نهج‌البلاغه، خطبه ۱۶
 
۴) سُمعه: شهرت و آوازه‌
 
۵) نثرالدر، ج ۴، ص ۲۹
 
۶) طلاق: ۲